نقش علمی،فرهنگی و سیاسی سادات و امامزادگان در افغانستان
از آغاز تا قرن هفتم هجری
چکیده:
در این پژوهش که با استفاده از روش کتابخانه ای و با مراجعه به منابع اصلی تاریخ اسلام، به خصوص آثار تبارشناسی سادات و علویان و منابع مطالعاتی نو، انجام گرفته است، نگارندگان بر آنند تا ضمن بررسی پیشینه حضور سادات و امام زادگان در افغانستان و پیوند آنان با امامان شیعه معاصرشان، نقش علمی، فرهنگی و سیاسی سادات و امام زادگان در افغانستان را روشن نمایند. با بدیهی انگاشتن حضور سادات و امام زادگان در افغانستان بر مبنای شواهد تاریخی مانند القاب و عناوین اختصاصی، طوایف قدیمیتر، زیارتگاهها و مقبره های آنان این پرسش مطرح میگردد که نقش علمی، فرهنگی و سیاسی سادات و امام زادگان در افغانستان چیست؟
پس از بررسی جایگاه اجتماعی و نفوذ معنوی سادات و امام زادگان در جامعه و در منظر افکارعمومی، به ویژه حاکمان دولتهای محلی و همچنین نوع تعامل حکام و سلاطین با آنان، این نکته آشکار میگردد که سادات و امام زادگان با استفاده از جایگاه اجتماعی و نفوذ معنوی خویش، گامهای عملی و مؤثری در جهت نشر معارف اسلامی و ترویج فرهنگ اسلامی – شیعی برداشتهاند. عالمان دینی سادات با برخورداری از توانمندی علمی توانستهاند درحوزه های فقهی، کلامی، عرفانی وادبی، تأثیر گذار باشند. بر این اساس نقل حدیث، تألیف، ترجمه، تبلیغ و ارشاد از مؤلفه های علمی و فرهنگی آنان به شمار میرود. الگوپذیری سادات و امام زادگان از نهضت عاشورا و در نتیجه اقدام به قیام و بیداری و آگاهی بخشی مردم در برابر حکومتهای غاصب اموی و عباسی نیز از مؤلفه های سیاسی آنان قلمداد میگردد.
کلید واژه ها:
سادات و امام زادگان، افغانستان ، تأثیر فرهنگی- سیاسی.
مقدمه:
سادات پژوهی و امام زاده پژوهی نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی شیعیان قلمداد می گردد. این پدیده متضمن فوایدی است که چشم انداز درخشانی را در جهت الگوپذیری از مکتب اهلبیت (ع) ترسیم می نماید؛ زیرا اولاً: اهتمام به جایگاه معرفتی سادات و امام زادگان با رویکرد آموزه های دینی مرتبط در جهت احترام وتکریم اهلبیت علیهم السلام و سایر ذریه رسول الله (ص)، می تواند نگاه جامعه را نسبت به جایگاه معنوی آنان معطوف نماید. (شوری: 23؛ حلّی، 1413: 750؛ ابن بابویه، 1417: 370). ثانیاً: سادات پژوهی وامام زاده پژوهی موجب شناخت و درک بهتر جامعه نسبت به اماکن مقدسه و بقاع متبرکه به عنوان مراکز فرهنگی و اعتقادی می شود و از این رهگذر افراد گام های عملی و مؤثری در جهت فرایند تکاملی و معنوی خویش خواهند برداشت. ثالثاً: این پدیده میتواند نقطه عطفی در تاریخ اجتماعی و سیاسی سادات معاصر نیز به حساب آید زیرا از یکسو میتوانند جایگاه اجتماعی و نفوذ معنوی پرافتخار گذشته خویش را مورد بازنگری وبازکاوی قرار دهند و با این نگرش در زدودن و پیراستن اوصاف ناپسندی که حیثیت و جایگاه معنوی وتاریخی آنان را لکه دار مینماید، تلاش کنند. از سوی دیگر بسترهای مناسبی را درجهت الگو پذیری از امام زادگان و اجداد گذشته خویش که در ترویج وگسترش فرهنگ اسلامی- شیعی نقش آفرینی نمودند، فراهم نماید. رابعاً: برجسته نمودن نقشی علمی، فرهنگی و سیاسی سادات و امام زادگان، مدل و الگوی مناسبی در جهت آگاهی بخشی جامعه در برابر مظاهر ظلم، شرک، استبداد، استکبار و امپریالیسم جهانی خواهد بود زیرا سادات و امام زادگان همواره به بیدارگری مردم در برابرحاکمیت های جور پرداختند.
مفاهیم:
سادات:
سادات از ریشه سید در لغت به معنای سیادت وشرف آمده است (الزبیدی، 1409). این واژه به معنای ربّ، مالک، شریف، فاضل، کریم، حلیم، نیز بکار رفته است(ابن منظور، 1408). امّا در اصطلاح به کسانی که از طرف پدر به هاشم بن عبد مناف می پیوندند، سادات گفته می شود( الشهید الاول، 1967: 80). قابل ذکر این که دراین پژوهش فقط آن دسته سادات را شامل می گردد که فقط به حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) پیوند خورده اند. بنابراین بقیه سادات از محدوده بحث خارج خواهند بود.
امام زاده :
امام زاده، فرزند یا نوه یکی از امامان دوازده گانه است. شخصی که بلا فاصله یا با واسطه کم از نسل امام باشد (دهخدا، 1345: ذیل مدخل امامزاده).
حضور سادات و امامزادگان درافغانستان
سادات و امامزادگان از همان سده های نخستین وارد افغانستان گردیدند واکثراً در شهر های بلخ، هرات، بُست و غزنین ساکن شدند. در این میان میتوان شهر بلخ را از پرتجمع ترین مکان برای سادات نام برد.
سادات و امامزادگان از نسل امام حسن مجتبی (ع) در شهر بلخ:
– ابوالحسن علی بن قاسم بن عبد الله بن حسن اعور بن محمد کابلی بن عبد الله اشتر فرزند محمد نفس زکیه بن عبد الله بن حسن بن حسن (ع)( ابن طباطبا ، 1372: 164-163).
– ابوالفرج محمد بن هارون بن هارون بن محمد بن عیسی بن ادریس اصغر فرزند عبد الله بن حسن بن حسن (ع) (ابن طباطبا، 1372: 164-163).
– فرزندان عیسی بن محمد بن عیسی بن محمد بطحائی بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن سبط (ع) (عمری، 1409: 26-24).
سادات و امامزادگان از نسل امام سجاد (ع) درشهر بلخ
– جعفر بن قاسم خطیب بن محمد بن زید شهید بن زینالعابدین (ع)( فخر رازی،1409: 141).
– علی بن حسن بن حسین بن حمزه بن عبید الله اعرج بن حسین اصغر بن علی (ع) بن حسین(ع)(ابن طباطبا، 1372: 165).
– حسین بن جعفر الحجّه بن عبید الله اعرج بن حسین اصغر بن علی (ع) بن حسین(ع)(فخر رازی، 1409: 41 )؛ (ابن عنبه،1363: 181-180).
– ابوالحسن علی بن ابی طالب بن حسن بن محمد بن عبید الله بن علی بن حسن بن جعفر حجّه بن حسین بن عبید الله اعرج بن حسین اصغر بن زین العابدین بن علی بن ابی طالب(ع)(ولوی، 1383: 107).
حضورسادات وامامزادگان در بلخ از نسل حضرت امام موسی کاظم (ع)
– علی بن حمزه بن حمزه بن علی بن حمزه بن علی بن حمزه بن حمزه بن موسی کاظم (ع) که به آنها حمزات الحسین هم گفته میشود(یمانی،1377: 93 )؛(بیهقی،1375: 595)؛(ابن عنبه، 1427: 221).
– عبد الله بن محمد بن ابو علی حسین، بن اسحاق بن موسی بن اسحاق عالم بن حسین بن حسین بن اسحاق بن موسی کاظم (ع) (فخر رازی، 1409: 95)
سادات و امام زادگان از نسل امام سجاد (ع) در هرات
– جعفر بن قاسم بن جعفر شاعر بن محمد بن زید شهید بن علی (ع) بن حسین (ع)(ابن عنبه،1427: 292).
– محمد ابو جعفر بن قاسم بن حسین بن زید شهید بن علی بن حسین(ع)(عمری،1409: 160).
سادات و امامزادگان از نسل امام کاظم (ع) در هرات
– احمد بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی کاظم(ع)(یمانی، 1377: 94).
– ابو علی محمد و ابو عبد الله حسین، هردو فرزندان ابی الحسین اسماعیل بن احمد امیر بن محمدبن احمد بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی کاظم (ع) .
جعفر دندانی محمد بن عبید الله بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی کاظم(ع)
ابوالحسن حمزه بن احمد بن محمد بن قاسم بن حمزه بن کاظم (ع)(ابن فندق، 1410: 595).
– علی بن حمزه بن اسماعیل بن حمزه بن ابی جعفر محمد بن احمد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر (ع)( طباطبایی،1417: 559-468).
سادات و امامزادگان از نسل امام سجاد(ع) در بُست و غزنین
– حسن بن عبد الله بن حمزه بن داود بن قاسم بن عبیدالله بن طاهر بن یحیی نسّابه بن حسن بن جعفر حجّه بن عبید الله اعرج بن حسین اصغر بن زینالعابدین(ع)(ابن فندق،1410: 615).
– سید هدنه بن سید یوسف بن عیسی بن محمد بن احمد بن عیسی بن زید بن علی (ع) (ابن فندق، 1410: 728).
القاب و طوایف قدیمی و معروف سادات و امامزادگان در افغانستان
مطرح نمودن بحث القاب و طوایفی قدیمی سادات وامامزادگان درافغانستان در راستای تثبیت حضور تاریخی آنان در منطقه، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. با این نگرش ثمره این بحث از یکسو پیشینه فرهنگی و تاریخی آنان را تثبیت و برجسته مینماید و از سوی دیگر گزینه مناسبی درجهت ردیابی تاریخی آنان در منابعی قدیمیتر خواهد بود.
القاب و عناوین سادات و امامزادگان در افغانستان
یکی از ویژگیها ومختصات سادات وامامزادگان درتمام قلمروی اسلامی، القاب و عناوینی بوده است که هم به صورت فردی و هم جمعی به آنان اطلاق میشد. القاب فردی مانند شریف، سید، علوی، حسینی، موسوی و القاب جمعی مانند سادات، علویین و طالبیین بوده است. القاب وعناوین فردی سادات وامامزادگان درافغانستان درمنابعی تاریخی به صورت فراوان به چشم میخورد. کاربرد این القاب را میتوان در عبارات وکلمه های ذیل مشاهده نمود:
شریف: شریف نسابه ابومحمد حرب در چهار صد و هشتاد در غزنه وفات نمود. (شیرازی، بی تا: 105) علوی: العلوی الباسانی در غزنه(ابن فندق،1410: 422). حسینی: سید ابراهیم بلخی حسینی از اشراف بلخ(واسطی، 1997: 27-24). موسوی: صالح بزرگ هرات ابوالحسن علوی موسوی(طباطبایی، 1417: 297). القاب و عناوین جمعی نیز برای سادات و امامزادگان درافغانستان به طور فراوان به چشم میخورد. مثلاً برای کاربرد کلمه «سادات» خاوند شاه بلخی مینگارد : «من از خواجه ابونصر پارسا قدّس سرّه شنیدهام که در زمان چنگیزخان قریب پنجاه هزار تن از سادات و مشایخ و موالی در بلخ مقیم بودند»(خاوند شاه بلخی، 1375: 852) یا برای استفاده از کلمه علویان آمده است: «برای اعلام فوت خلیفه القادر بالله گرفتن بیعت از مسعود برای خلیفه جدید به بلخ آمده بود، استقبال باشکوه کرد؛ سلطان خواجه را فرمان داد تا تشریفات ورود رسول بغداد را برگزار کند و با کوکبه عظیم کلیه علما، قضات، فقها، علویان وغیره به پذیره آورند(آدموند کلیفورد،1372: 182). فخر رازی درباره کاربرد کلمه طالبیین به عزالدین اسماعیل حسینی گفته است دوست دارم کتاب لطیف راجع به انساب طالبیین تصنیف کنید(یاقوت حموی،1399: 150-142).
طوایف معروف و قدیمی سادات و امامزادگان درافغانستان
سادات و امام زادگان از تبارها و زمان های مختلف وارد افغانستان گردیدهاند. بر این اساس آرام آرام با گذشت زمان، طوایف مختلفی از نسل آنان گسترش یافته که برخی طوایف معروف آنها در منابع تاریخی نیز ثبت گردیده است. یکی ازاین طوایف قدیمی ومعروف سادات به نام سادات ترشیر بلخ است. سادات ترشیر بلخ از نسل یک تن از سادات است به نام ابوعبدالله الحسین که فرزند او در زمان خلافت متوکل عباسی در 235 ه.ق به سمرقند رفته و از آنجا در 241ه.ق وارد بلخ گردید بازماندگان او به نام طایفه سادات ترشیر بلخ یاد میگردد(گیلانی، 1409: 142). سادات بنی جدّه یکی از طوایف معروف سادات هرات است. سلسله نسب آنان به نسل امام سجاد (ع) پیوند خورده است بدین صورت جعفر جدّه بن قاسم خطیب بن جعفر شاعر بن محمد المؤید بن زید شهید بن زینالعابدین (ع) متصل میگردد. در این رابطه ابن عنبه میگوید از همین جعفر جدّه، جماعتی در هرات خراسان به نام بنی جدّه معروف اند(ابن عنبه،1427: 292). سادات بنی خطیبه در هرات نیز یکی از طوایف معروف سادات است.درواقع میتوان گفت سادات بنی خطیبه و بنی جده از یک نسل و یک طایفه بودهاند؛ زیرا در لباب الانساب عین همان سلسله نسبی را که ابن عنبه برای بنی جدّه نگاشته، اشاره نموده است. دلیل بر این ادعا را میتوان این گونه بیان داشت که همان گونه که دربین اسامی فوق نام قاسم خطیب برده شد شاید بنی خطیبه ازهمان اسم گرفته شده باشد که درلباب الانساب نیز به آن اشاره نموده است(ابن فندق،1410: 252). سادات اشرفیه در هرات از نسل امام سجاد (ع) بوده است. مؤلف سراج الانساب این طایفه را با چندین واسطه به آن حضرت میرساند(گیلانی،1409: 146).
مقبره های سادات و امامزادگان در افغانستان
هر چند مقبره های سادات و امام زادگان در افغانستان تحقیقاتی گسترده و جداگانه میطلبد اما در این پژوهش تنها به چند امام زاده به صورت محدود اشاره می گردد.
بقعه و بارگاه جناب امام زاده یحیی بن زید بن زینالعابدین (ع) در جوزجان
جریان به شهادت رسیدن جناب امام زاده یحیی در جوزجان را مورخین قدیم از جمله یعقوبی (292ه.ق)، طبری(310ه.ق)، مسعودی (345ه.ق)، ابوالفرج اصفهانی(356ه.ق)، ابن اثیر( 630 ه.ق) و دیگر مورخین مانند قاضی منهاج السراج گزارش کرده اند. امروزه بارگاه جناب امام زاده یحیی در ولایت (استان) سر پل واقع گردیده است. سر پل در گذشته یکی از ولسوالی ها (بخش) جوزجان بود اما در این اواخر از ولایت (استان) جوزجان جدا گردیده به یک ولایت (استان) مجزا تبدیل شده است.
در بنای این بارگاه مقدس کتیبه ای وجود دارد که به خط قدیم کوفی نگاشته شده است و متن این کتیبه در یکی از روزنامه های کابل (شماره 15، سرطان1341هجری) از سوی حکومت وقت انتشار یافت(کمالی سرپلی،1388: 98). به هرحال بقعه امام زاده یحیی امروزه به عنوان یکی از زیارتگاه های معروف و پر رفت آمد در افغانستان محسوب میگردد.
بقعه و بارگاه جناب امامزاده ابوالقاسم بن امام جعفر صادق (ع) در هرات
امام زاده ابوالقاسم بن امام جعفر صادق(ع) درهرات افغانستان در مکانی به نام مصرخ مدفون است. اصیل الدین واعظ هروی نگاشته است «صاحب این مزار بلاشک و اشتباه یکی از فرزندان حضرت امام جعفر صادق بن امام محمد باقر رضوان الله علیهم اجمعین است»(واعظ هروی،1343: 272). هم چنین جناب علی اکبر تشیّد مینگارد که تاریخ نگاران قدیم و جدید در ارتباط با صحت مقبره امام زاده قاسم بن جعفر صادق (ع) در هرات اجماع نظر دارند و سابقه تاریخی آن مبرهن است(تشیّد،1331: 128).
از ویژگیهای این زیارتگاه میتوان به توسلات «خواجه عبدالله انصاری» از عرفای بزرگ و معروف اهل سنت اشاره کرده که همواره آن را زیارت نموده و مردم را نیز به زیارت آن سفارش کرده است و در این زمینه اصرار میورزید که «در شب جمعه هر دعای که در قهندوز مصرخ کنند امید چنان است که به اجابت مقرون گردد»(واعظ هروی، 1343: 11-10).
بقعه و بارگاه جناب سید ابوعبدالله مختار در هرات
سید عبد الله مختار متوفی 277ه.ق در کوه شمال هرات مدفون است. این امام زاده از نوادگان حضرت امام زینالعابدین (ع) است. در رساله مزارات هرات آمده است : «افتخار آل طه و یس، مقتدای ابرار سید عبد الله مختار بن محمد هروی از سادات حسینی بوده و پیوسته اهل قبّه الاسلام (هرات) به زیارت ایشان توسّل میجویند و به مقاصد و حاجات خویش خالص و فائز میآیند»(واعظ هروی، 1343: 7و70).
بقعه وبارگاه جناب علامه ابوالحسن علی بن ابیطالب در بلخ (مزار شریف)
بقعه و بارگاه جناب ابوالحسن علی بن ابیطالب متوفی 502ه.ق دربلخ میباشد. علامه بزرگوار ابوالحسن علی بن ابی طالب از علمای برجسته امامیه است(ولوی، 1383: 42).
شاید بتوان گفت این زیارتگاه از بزرگترین اماکن مقدسه در افغانستان به حساب میآید. مردم همواره از دور و نزدیک از تمام استانهای کشور و حتی خارج از کشور به این مکان مقدس جهت تقدیم نذورات و تضرع و گرفتن حاجات مشرف میشوند(ولوی، 1383: 129). قدمت تاریخی این بنای مقدس به زمان سلطان حسین میرزا برمی گردد(گیلانی،1409: 142). سلطان حسین درسال 885ه.ق در شهر بلخ پس از آشکار شدن این مرقد، بقعه و بارگاه ساخت و نهر شاهی را وقف آن بقعه کرد(حاجیلوی وند،1382: 36). این مکان مقدس باعث اتحاد واتفاق و تقریب مذاهب اسلامی گردیده است؛ زیرا شیعیان به عنوان آرامگاه یکی از اولیای خدا و اهل سنت به عنوان آرامگاه امیرالمؤمنین خلیفه چهارم مسلمین در این مکان حضور یافته به این مرقد و بارگاه توسل میجویند.
از دیگر ویژگیهای مهم این که سالانه روز عید نوروز در افغانستان، به خصوص در کنار روضه سخی در شهر مزار شریف (بلخ) مردم از استانهای دور و نزدیک جهت بر افراشتن پرچم سخی (حضرت علی) حضور یافته و پرچمی سخی را جهت تبرک و تیمن برای استقبال از سال نو با یک اُبهت و عظمت خاصی بر میافرازند(رجاء،1382: 156). البته مراسم بر افراشتن پرچم به نام نامی حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در باور های فکری و ذهنی مردم افغانستان برگرفته از همان ریشه های تاریخی و اعتقادی است که پیامبر گرامی اسلام (ع) درجنگ خیبر فرمود «این پرچم را فردا به دست کسی میدهم که خدا و پیامبر را دوست دارد وخدا و پیامبر او را دوست میدارند و خداوند این دژ را به دست او میگشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمیکند» (ابن هشام، 1364: 798).
قبرستانهای قدیمی سادات وامامزادگان در افغانستان
مقبره های سادات و امام زادگان را میتوان از لابلای سایر مطالبی تاریخی کشف نمود. براساس شواهد و استنادهای تاریخی موجود، مقبره های سادات وامام زادگان قبل از سده های پنجم وششم به صورت روشن گزارش شده است.
قبرستانهای قدیمی سادات و امام زادگان در هرات:
درلباب الانساب نگاشته است که یک تن از سادات به نام سید اجل علاءالدین علی نقیب هرات در سال 553 ه.ق به دست امیر رهس به قتل رسید. مردم جسد او را در قبرستان پدران اجدادش دفن نمودند(بیهقی،1375: 423).
از نکته فوق میتوان اذعان نمود که قدمت آن قبرستانی که پدران و اجداد فرد مقتول در آنجا مدفون بوده میتواند ،به سده های سوم وچهارم یا قبل از آن برگردد.
قبرستانهای قدیمی سادات وامام زادگان در بلخ :
در قسمت بررسی حضور سادات و امام زادگان در بلخ اشاره گردید که عده ای از سادات و امام زادگان با دو یا سه واسطه به امام معصوم(ع)، در بلخ حضور داشتند. با این نگرش، قبرستان هرقوم و طائفه ای در یک سرزمین از تاریخ گذشته آن قوم تفکیک ناپذیر است. دراین زمینه نگارنده اربع مخطوطات نگاشته است: «سید احمد بن سید اسماعیل بن سید علی مهذب الدوله در اول ذالحجّه سال 677ه. ق وفات نمود و در بلخ در قبرستان علویین دفن شد.»(واسطی، 1997: 27-24). به هرحال از مطالب فوق چنین استفاده میگردد که قدمت تاریخی مقبره ها و قبرستان های سادات و امام زادگان به همان سده های دوم وسوم تاریخ اسلام برمی گردد.
جایگاهی سیاسی و اجتماعی سادات و امام زادگان در دولتهای حاکم
به نظر میرسد سادات و امامزادگان هم در منظر افکار عموم مسلمانان و در دولتهای حاکم همواره از جایگاه سیاسی و اجتماعی مناسبی برخوردار بوده اند؛ زیرا درآموزه های دینی نسبت به این امر تأکید شده است( ابن بابویه قمی، 1414: 111 ).
هرچند اکثر فرمانداران و سلاطین، متأثر از حکومت مرکزی خلفای اموی و عباسی، رقبای سرسخت علویان بودند اما علی رغم آن شواهدی وجود دارد که سادات و امامزاگان در نگرشها و باورهای فرمان داران و سلاطین از عظمت و قداست بالای برخوردار بودند(واعظ هروی،1343: 11-10). با این نگرش فرمان داران وسلاطین نمیتوانستند جایگاه اجتماعی آنان را نادیده انگارند(گیلانی،1409: 24). حتی در برخی موارد میتوان گفت که پیرامون مسایل سیاسی و حکومتی نیز برخورد آنان با سادات بر اساس تعامل وتسامح ثبت شده است(شبانکاره ای، 1376: 138).
رفتار تعامل گرایانه سلطان محمود غزنوی با سادات وامامزادگان
سلطان محمود از لحاظی مذهبی، پیرو مذهب شافعی و یک سنی نسبتاً متعصب است. او هرچند با نگرشهای مذهبی ای که داشت خود را در تعارض جدی با شیعیان میدید اما درعین حال جایگاه و قداست اجتماعی سادات و امامزادگان را در نظر داشت. دراین زمینه رسول جعفریان مورخ معاصر از عتبی آورده چنین نقل می کند:«سلطان محمود در حسن طباعت موقف خلافت و سیره امامت و شعار دعوت اهلبیت نبوت و اظهار کلمه حق در مشایعت خاندان رسالت، تظاهر نمود. این سادات در دوره سامانیان وغزنویان نزد مردم محترم بودند و نفس این احترام راهی برای نفوذ تشیع در میان مردم بود»(جعفریان، 1375: 377).
تعامل و برخورد نیک سلطان محمود با سادات در مسایل سیاسی و حکومتی نیز وجود داشته است. یکی از نمونه های آن را میتوان در زمان مجدالدوله یک تن از فرمانروایان حکومت شیعی آلبویه اشاره نمود. به این شکل که مجدالدوله بعد از مرگ پدرش فخرالدوله بویهی، چهار سال داشت. مادر مجدالدوله سیده بود. او به نیابت فرزندش فرمان روایی حکومت را به عهده گرفت. سلطان محمود طی نامه از این سیده خانم دعوت به ضرب سکه و خواندن خطبه به نام خویش نمود اما جواب نامه از طرف این سیده منفی بود. (فروزانی، 1387: 146) با وجود این سلطان هیچ گونه عکسالعملی از خود نشان نداد. شاید بتوان گفت هرچند ممکن است در این زمینه مصالحی دیگری در کار بوده که سلطان را از هرگونه خشونت و اقدام جنگی بازداشته است اما نفس این امر که طرف رقیبش یک خانم سیده بوده نیز خالی از تأثیر نبوده است. علاوه بر این، بر اساس تحقیقات به عمل آمده، سلطان محمود و دیگر سلاطین غزنوی همواره نقیب علویان را همچون نمایندگان گروهی از گروه های مذهبی- اجتماعی در مراسم رسمی دعوت میکردند. (ترکمنی آذر،1380: 307).
رفتار تعامل گرایانه سلطان محمد خوارزم با سادات و امامزادگان:
سلطان محمد خوارزم با وجود قدرت سیاسی و نظامی که داشت بسیاری از مناطق شرقی از جمله غور، غزنین، سیستان و مازندران را فتح نمود. یکی از آرمانهای او برگرداندن خلافت از عباسیان به علویان و امامزادگان بود (خاوندشاه بلخی، 1375: 713). سلطان محمد کوشید ابتدا توجه عالمان دینی را معطوف نماید تا با صدور فتوا از آنان در جهت آشکار ساختن حکومت نامشروع عباسیان و محق دانستن خلافت و امامت برای سادات حسینی و علویان این امر را تحقق بخشیده، حاکمیت خلیفه وقت عباسی الناصر لدین الله را ساقط و از میان بردارد. البته با همین انگیزه لشکر به جانب بغداد کشید ولی موفق نگردید(شبانکاره ای،1376: 138). به هرحال وقتی یک حاکم با این نوع نگاه و نگرش در رأس امور سیاسی قرار داشته باشد، میتوان اذعان نمود که در زمان تصرف غور وغزنین و سایر شهرهای افغانستان، احترام و قداست اجتماعی سادات را پاس داشته و افزون بر آن در منابع تاریخی به چشم میخورد که حتی در بالاترین ارگانهای حکومت وی یک تن از سادات به نام سید علاءالدین علوی حضور داشته است(جوینی، 1329: 424).
رفتار تعامل گرایانه سلطان شاهرخ میرزا با سادات و امامزادگان
سلطان شاهرخ میرزا فرمانروای هرات نیز توجه خاصی به سادات داشته است. یکی از نشانه های برخورد تعامل گرایانه وی با سادات این بوده است که یک تن از فرزندان سادات به نام شرف الدین محمد ظاهراً فرزند همان شمسالدین علی که مورد احترام سلطان حسین میرزا قرار گرفته بود بعد از فوت پدرش تحت تکفل خویش قرار داد و نسبت به تأمین نیازهای اولیه وتعلیم و تربیت یاری رسانیده است. در این زمینه مؤلف سراج الانساب نگاشته است: «سلطان شاه رخ او را عزت وحرمت بسیار داشت چنانکه پدر او شمسالدین علی را حرمت داری کرده بود و در تعلیم و تعلم او میکوشید، چنانچه فرزندان خود را تعلیم میداد»(گیلانی،1409: 142).
رفتار تعامل گرایانه سلطان سنجر سلجوقی با سادات و امامزادگان:
سلطان سنجر سلجوقی نیز جایگاه اجتماعی سادات و امامزادگان را مورد توجه قرار داده است. او طی نامه نگاریهایی که در ارتباط با برگزیدن فرماندار بلخ نگاشته است، مردم بلخ را از انتصاب فرماندار جدید خبر داد و ضمناً علاقهمندی خویش را نسبت به مردم بلخ و ساداتشان داده است. در این نامه آمده است که فرمان دار جدید باید نسبت به مردم بلخ برخورد عادلانه داشته باشد و بزرگان منطقه از جمله سادات را مورد تکریم و احترام قرار دهد. در فراز های این نامه آمده است« … در ازالت و اماطت دستهای خاطی و اطماع فاسد از ایشان به همه غایتی برسد و بر احترام و اکرام سادات و مراعات طبقه ای از طبقات بر مقادیر درجات ایشان از فرایض داند»(جوینی، 1329: 78-77). سلطان نام برده درنامه دیگر خویش فرماندار بلخ را سفارش به احترام و اکرام سادات و سایر بزرگان نموده، متقابلاً از آنان درخواست طلب دعای خیر نموده است(جوینی، 1329: 81).
رفتارتعامل گرایانه سلطان هرات با سادات و امامزادگان
رفتار تعامل گرایانه سلاطین نسبت با سادات وامام زادگان تنها در حد شعار متوقف نگردیده بلکه اکثراً در رفتار آنان نمود عملی نیز پیدا کرده است. در راستای تکریم و احترام سلاطین نسبت به سادات و امام زادگان منهاج سراج یکی از مورخین معروف میگوید: یکی از فرمانروایان سلاجقه به نام ابراهیم بعد از مرگ پدرش در هرات، زمام امور را به دست گرفت. پادشاه هرات در حالیکه فرزندان دختر و پسر فراوان داشت، تمام دختران خویش را به عقد نکاح سادات و علمای سرشناس درآورد. «ولایت هرات و آن پادشاه را چهل دختر بود و سی شش پسر، جمله دختران، او به سادات کرام علماء با نام داد»( منهاج السراج، 1342 :239).
همان گونه که در موارد فوق اشاره گردید تعامل و برخورد نیک حکام و سلاطین با سادات و امام زادگان زمینه های نفوذ آنان را در ساختار و بدنه دولتهای حاکم نیز فراهم نمود. در این زمینه حضور آنان در محافل سیاسی در کنار سلاطین نیز به چشم می خورد. (حاجیلوی وند،1382: 27) یا حتی در برخی موارد حمایت آنان از متخلفین در قوانین حکومتی را دربر گرفته است مانند حمایت علویان غزنه از جان سوری و نجات دادن او از محاکمه ومجازات (آدموند کلیفورد، 1372: 415-414). یا مثلاً وساطت سید میر آخور از نمازگزاران نزد بهرام شاه در هنگام شکار (خاوند شاه بلخی، 1375: 836) نشان از حضور آنان در ساختار سیاسی دولت ها ی حاکم است.
نقش علمی سادات و امام زادگان در افغانستان
نقش علمی سادات و امام زادگان را میتوان درمؤلفه های فقهی، کلامی ، عرفانی و فلسفی بررسی نمود.
نقش و تأثیر گذاری سادات وامام زادگان افغانستان درحوزه های فقه و فقاهت
سادات و امام زادگان در افغانستان تأثیر مستقیمی در حوزه های فقه و فقاهت داشتهاند. دلیل بر این مدعا را میتوان نگارش کتاب گران سنگ جهان تشیع «من لایحضره الفقیه» ذکر کرد. شیخ صدوق (ره) در مقدمه کتاب اشاره دارد که آن را در یکی از قصبه های بلخ به نام ایلاقبنا به سفارش ابو عبدالله محمد بن حسن معروف به شرفالدین نعمه نگاشته است(ابن بابویه قمی، 1413: 28-27). در منابع مختلف از جمله در مقدمه من لایحضره الفقیه، تاریخ علمای بلخ، روضه المتقین، معجم اعلام الشیعه سلسله نسب سید شرفالدین نعمه را با پنج واسطه به امام کاظم (ع) میرسانند. ابو عبدالله محمد بن حسن بن اسحاق بن حسن بن حسین بن اسحاق بن موسی بن جعفر(ع)، معروف به شرفالدین نعمه، از علما و دانشمندان شیعه امامیه بلخ بود. این مرد بزرگ در شهر بلخ قدم به جهان هستی نهاد وتحصیلات خود را در زادگاهش به پایان رساند. او از فقهای بزرگ و صاحب نام شیعه به شمار می رفت که برای تبلیغ و ارشاد مردم به ایلاق شادیاخ بلخ رفت و در این ناحیه ساکن شد(طباطبایی، 1417: 380).
به هر حال نکته مهم و اساسی نقش و تأثیر گذاری سید شرفالدین نعمه در ارتباط با نگاشتن کتاب من لایحضره الفقیه است. در این زمینه شیخ صدوق (ره) نقل می کند که این سید بزرگوار از من درخواست نگاشتن این کتاب را نموده چنین بیان داشت که محمد بن زکریای رازی علم طب می دانست در این زمینه کتاب من لایحضره الطبیب را نگاشت،شما هم علم فقه میدانید در این زمینه کتاب در علم طب نفس وحلال وحرام بنگارید. شیخ میگوید من اورا اهلیت این کار یافتم و با استفاده از دویست و پنجاه کتاب دیگر به نگارش کتاب من لایحضره الفقیه پرداختم(ابن بابویه قمی، 1413: 28-27).
علاوه بر نقش و تأثیر مستقیم سید شرفالدین نعمه در حوزه فقه وفقاهت، می بایست ویژگیهای علمی، فقهی و اخلاقی او را نیز در نظر گرفت. دراین زمینه شیخ صدوق میگوید: من در بلخ مدتی هم نشین او بودم از خوشحالی سینهام منور شد. او نزد من درس میخواند و من نیز از دانش او بهرهمند میشدم. شیخ صدوق میافزاید که بین من و او دوستی بر قرار شد، من در خود احساس بزرگی میکردم، نه به این دلیل که سن من از او بیشتر بود بلکه احساس بزرگی من به سبب اخلاق خوب و سیادت او بود (طباطبایی، 1417: 380).
نقش سادات و امام زادگان افغانستان در نقل حدیث
قبل از پرداختن به بحث نقل حدیث باید به این نکته اشاره گردد که علم فقه بر اساس قرآن و حدیث استوار است. از این رو بسیاری از محدثین سادات و امام زادگان علاوه بر نقل حدیث به عنوان یک فقیه در استنباط و استخراج حکم از روایات نیز مهارت داشتند و در عرصه های فقه و فقاهت گامهای مؤثری برداشتهاند. با این نگرش نقش فقها و محدثین سادات و امام زادگان در افغانستان قابل توجه بوده، در این جا به چند مورد اشاره میگردد.
حسن بن علی بن ابی طالب حسینی:
جناب حسن بن علی بن ابیطالب بن عبید الله بن علی بن حسن بن حسین بن جعفر بن عبید الله بن حسین الاصغر بن علی ابن الحسین(ع) به ماوراءالنهر و خراسان و عراق سفر کرده، مشایخی بزرگی را دریافته و از آنان احادیث شنیده ونقل کرده است.
سید ابوالحسن علوی موسوی:
نگارنده به معجم اعلام الشیعه از ذهبی در سیر اعلام النبلاء (12/ 238) استناد مینماید که سید ابوالحسن علوی موسوی درسال 468ه.ق در هرات دیده به جهان گشوده است. او از محمد بن علی عمری، نجیب بن میمون، عامر ازدی، صاعد ابن یسار و حافظ عبدالله بن یوسف جرجانی و جماعتی دیگر حدیث شنیده و از مرویاتش کتاب عوالی لابن عدی است(طباطبایی، 1417: 297).
سایر محدثین
از دیگر محدثین سادات و امام زادگان میتوان عمادالدین ابوالبرکات اسماعیل بن علی بن حمزه الموسوی الهروی، متوفی 589 ه.ق، مرتضی بن محمد بن اسماعیل بن حسین بن حمزه بن ابی سید ابوالقاسم علوی هروی متوفی 551 ه.ق و محمد بن ابی جعفر الحسینی البلخی قهندوزی را برشمرد (طباطبایی، 1417: 101، 451، 389)
نقش سادات و امام زادگان افغانستان درحوزه های کلام و عرفان
نقش سادات و امام زادگان در افغانستان را میتوان در حوزه های کلام، عرفان و فلسفه به ویژه عرفان عملی و نظری موردکاوش و بررسی قرار داد. تأثیر گذاری و نقش آنان در این زمینه به اندازه ای است که بزرگترین عرفای هم عصر آنان از ایشان تأثیر پذیرفتند.
نقش و تأثیر گذاری سید ابوعبدالله مختار در حوزه های عرفان عملی و نظری
سید ابوعبدالله مختاربن محمد هروی متوفی 277 ه.ق یکی از سادات حسینی است. او علاوه بر مقام علمی، اخلاقی و عرفانی، دارای کرامات وخوارق عادات زیادی نیز بوده است و از عرفای هم عصر او میتوان ابویزید بسطامی و شیخ ابراهیم متنبه هروی را برشمرد(واعظ هروی،1343: 17). از نکته های عرفانی ابوعبدالله مختار چنین ثبت شده است: حقجو و اهل سیر و سلوک، خود به مقامی خواهد رسید که هیچ وقت خود را نخواهد دید. چون خود بینی ازمیان برود اعمال و افعالی از برای خود نخواهد دید(نامه دانشوران ناصری، بی تا: 190-189).
از نمونه های نقش و تأثیرگذاری سید ابوعبدالله مختار در حوزه عرفان، تأثیرپذیری و الگو گیری شاگردان، اصحاب و پیروان وی از اوست. ازجمله شاگردان معروف وی درحوزه عرفان، فرزندش ابوعلی بن مختار حسینی معروف به «سید امام» و ابوعثمان فقیه مرغزی اند(جامی، 1373: 382-381). شاید بتوان گفت عرفای بعدی و معروف هرات مانند خواجه عبدالله انصاری، عبدالرحمان جامی و سید امیر سادات حسینی نیز از او تأثیر پذیرفته باشند.
نقش وتأثیر گذاری سید امیر سادات حسینی در حوزه های عرفان و کلام
سید امیر سادات حسینی یکی از چهره های علمی، عرفانی، ادبی و تاریخی افغانستان قلمداد میگردد. واعظ هروی نگاشته است : «قطب ربانی، محقق صمدانی سید الکبیر حسین بن عالم بن ابی الحسن المشهور به امیر حسینی سادات العلوی، عالم عارف محقق موحد. وی مشایخ بسیار دیده است، مصنفات وی معرف حال او است. چون نزهت الارواح و طرب المجالس و صراط المستقیم و گنج نامه الهی و زاد المسافرین،کنز الرموز و دیگر رسائل نفیه. (واعظ هروی،1343: 42).
سید امیر سادات حسینی در زمینه های کلام، عرفان و ادبیات آثار و تألیفاتی از خود برجا گذاشته است. تأثیر گذاری او در عرصه های علمی و ادبی را میتوان از منظر عبدالرحمان جامی که خود از پیشگامان این عرصه شناخته میشود، بررسی نمود. جامی در وصف سید امیر سادات حسینی مینگارد :
«وی عالم بوده به علوم ظاهری و باطنی و از کتاب وی کنز الرموز، چنان متبادر میشود که وی مرید شیخ شهابالدین زکریا است بی واسطه … وی را مصنفات بسیار است بعض منظم چون کتاب کنز الرموز، زادالمسافرین و بعض منثورات چون کتاب نزهت الارواح، روح الارواح، صراط مستقیم و مر او را دیوان اشعار است به غایت لطیف و سوالات منظوم که شیخ محمود شبستری آن را جواب گفته است. بنای کتاب گلشن راز نیز از آن وی است»(جامی، 1373: 603).
نقش فرهنگی، ادبی و هنری سادات و امام زادگان در افغانستان
نقش فرهنگی، ادبی و هنری سادات و امام زادگان از چند بعد قابل بررسی است
در مباحث قبل اشاره گردید که سادات و امام زادگان از جایگاه اجتماعی و نفوذ معنوی بالایی برخوردار بودند. با این نگرش نقش فرهنگی و اجتماعی آنان نیز با همین تناسب چشم گیر بوده است. در یک نگاه کلی نقش سادات و امام زادگان در افغانستان را می توان در جهت غنا بخشیدن و ارتقای علمی و فرهنگی جامعه در عرصه های مختلف از طریق دایر نمودن حلقه های درسی و محافل علمی (ولوی، 1383: 167، 282) تبلیغ وعظ و ارشاد، تأسیس مساجد و جماعات و دارالنقابه ها اشاره نمود ( طباطبایی،1417: 380). نخبگان علمی و عالمان دینی سادات و امام زادگان مانند سید ابو عبدالله مختار هروی، سید شرفالدین نعمه بلخی، ناصر خسرو بلخی، ابوالحسن علی بن ابیطالب بلخی، ابو محمد حسن بن علی بلخی، سید امیر سادات حسینی غوری و دیگران از طیفهای مختلف فقها، محدثین وشعرا هم خود در این حلقه ها علم آموختند و هم دیگران را تربیت و آموزش دادند(خلیلی،1382: 602 ).
نکته قابل ذکر این که سزاوار بود که نقش فرهنگی و تمدنی سادات و امام زادگان نیز بررسی می شد تا براساس آن تعریفی که فرهنگ را همه فرآورده ها و تولیدات انسان می داند(کاشفی، 1384: 23)، شامل می گردید اما به علت این که از یکسو محدوده بحث تا قرن هفتم را شامل است و ازسوی دیگر اکثر آثار تمدنی تا قرن هفتم به وسیله حمله مغول نابود گردید، ازاین رو، نقش تمدنی آنان مورد پژوهش قرار نگرفته است.
یکی از نهاد های مهم فرهنگی و اجتماعی سادات و امام زادگان، دارالنقابه های آنان درتمام قلمروی اسلامی و درافغانستان بود؛ زیرا این مراکز از یک سو در راستای تثبیت احوالات سادات و حفظ هویت و تبار شناسی آنان کمک میکرد و از سوی دیگر در جهت حفظ و تعمیق هویت مذهب شیعی دوازده امامی تأثیر گذار بود. دار النقابه ها عده قابل توجهی را در جهت آشنایی با مدیریت سازی جامعه براساس ارتباطات و رفت و آمدهای مردم به این مراکز و ارتباطات بین خود این مراکز آشنا مینمود. (کازوئو موریموتو، بی تا: ش3و4).
این مراکز فرهنگی در بعضی شهرها به صورت مستقل تحت نظارت خود سادات و امام زادگان اداره می شد. (عالمی، 1391: 82-81). اما در برخی شهرهای دیگر به شکل یک مراکز نیمه دولتی بوده، مستقیم یا غیرمستقیم تحت نظر حکام و سلاطین اداره میشد. اهتمام سلاطین به این نهاد اجتماعی به گونه ای بود که شخص حاکم یک تن از بزرگان یا نخبگان علمی سادات را گزینش و به سمت نقابت منصوب میکرد. مثلاً در منابع آمده است که «مرحوم سلطان حسین میرزا نقیب النقباء بلخ و توابع را به شمسالدین علی ثانی تفویض فرمودند»(گیلانی،1409: 142). دراین زمینه شخصیتهای فراوان از میان سادات و امام زادگان سمت نقابت را به عهده داشتند مثلاً «سیّد اجل نقیب بلخ معروف به نو دولت و دیگر عبید الله، نقیب رئیس بلخ معروف به «یار خدای» جدّ نقباء بلخ است» (فخر رازی، 1409: 175) یا مثلاً علاءالدین و شهابالدین عبدالله هردو بعد از پدر خود نقیب النقباء بلخ شدند»(گیلانی، 1409: 141).
به هر حال دار النقابه به عنوان نهاد های فرهنگی و اجتماعی سادات به حساب آمده، ریاست آن از میان بزرگان و نخبگان علمی و فرهنگی سادات و امام زادگان از سوی حاکمان محلی به عنوان نقیب برگزیده میشد و از این طریق نقش فرهنگی و اجتماعی آنان را در جامعه برجسته و مضاعف میکرد.
نقش سادات وامام زادگان در عرصه های ادبی
نقش سادات و امام زادگان در عرصه های ادبی و هنری نیز برجسته است. البته میبایست خاطر نشان گردد که نقش اکثر حکما، عرفا و متکلمین سادات و امام زادگان نیز در این زمینه تجلی یافته است. از آن میان میتوان از حکیم ناصر خسرو قبادیانی و سید امیر سادات حسینی نام برد که آثار و تألیفاتی از آنان به یادگارمانده است.
از دیگر چهره های ادبی سادات و امامزادگان در افغانستان، شریف ابوالمظفر هاشمی علوی متوفی قرن پنجم ه.ق است. در این زمینه بیهقی نگاشته است: سید ابوالمظفر آزاد مردی است با شرف و نسب و فاضل و نیک شعر و قریب صد هزار بیت شعر از اوست( بیهقی، 1375: 253).
سید حسن بن محمد غزنوی از دیگر شخصیتهای ادبی قرن پنجم ه.ق بود و دوره بزرگ از فعالیتهای شعری وی در ایام پادشاهی بهرام شاه سپری گردید. در تاریخ غزنویان نگاشته است که «نبوغ شعری سید حسن در دو حوزه قصیده و غزل شکوفا شد و دیوان او در تکامل بخشیدن به شاخه ادبی اخیر از اهمیت زیادی برخوردار است»(آدموند کلیفورد، 1372: 409).
ابوالحسن محمد عالم شاعر، معروف به شرف الساده بلخی از دیگر ادیبان سادات و امام زادگان قرن ششم ه.ق در افغانستان است. در این زمینه المروزی او را صاحب دیوان مشهور قلمداد نموده اما نام این دیوان را ذکر نکرده است(المروزی، 1409: 64-63).
ازدیگر شاعران تأثیر گذار سادات وامام زادگان در افغانستان میتوان سید حسین شاعر، ابوالحسن علوی شاعر، ابوالحسن محمد، فضل بن طاهر بن مطهر، محمد بن عبیدالله و غیره را برشمرد(سیف هروی،1352: 173-172). 303)
نقش سادات و امام زادگان افغانستان درحوزه هنر
همانگونه که در قسمتی قبل ذکر شد آثار تمدنی سادات و امام زادگان از جمله آثار هنری آنان تا قبل از قرن هفتم ه.ق به علت حوادث گوناگون از جمله حمله مغول به شهرهای مختلف افغانستان، ازبین رفت یا حداقل نگارنده بدان ها برنخورده است اما تنها به یک مورد از آثار هنری آنان که بسیار حایز اهمیت بوده و در واقع نمایان گر نقش هنری سادات و امام زادگان افغانستان است، اشاره میگردد. واعظ بلخی در فضائل بلخ نگاشته است که علی بن ابی طالب از رؤسای بلخ و نقبای آنجا بود. او با این که مرد متمول و با کرامت و با سخاوت بود و از وسعت مالی خوبی برخوردار بود با این وجود، قرآن مینوشت و از این طریق ارتزاق میکرد. واعظ بلخی میگوید یک نسخه از قرآنهای او در موزه قرآن کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است اما برخی از محققان این قرآن را از دست نوشته های حضرت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع)میدانند(واعظ بلخی، 1350: 72).
نقش سیاسی سادات و امام زادگان در افغانستان
نقش سیاسی سادات امام زادگان در عرصه های تحولات سیاسی عصر ائمه معصومین(ع) چشم گیر و قابل بررسی است.دراین میان قیامهایی که از سوی سادات و امام زادگان در افغانستان در راستای بیداری مردم، در برابر قدرتهای غاصب اموی و عباسی طرح و ساماندهی شده، نیاز به کاوش و ریشه یابی تاریخی خواهد داشت.
قیام و نقش جناب امام زاده یحیی بن زید در افغانستان
جناب یحیی بن زید در سال 107ه.ق درشهر مدینه دیده به جهان گشود. جناب زید نام این فرزند را یحیی گذاشت. کنیه او ابوطالب وبه قتیل جوزجان معروف است. یحیی از محضر پدر بزرگوار خود استفاده نموده است (مقرم، بی تا: 246). براساس منابع تاریخی معتبر، جناب یحیی بن زید بعد از شهادت پدر، تحت تعقیب دستگاه حاکم اموی قرارگرفت. از این رو، همراه چند تن از یاران خویش ابتدا کوفه را به قصد کربلا به صورت مخفیانه ترک نمود. سپس مدائن، ری، خراسان، سرخس، بیهق، جوزجان و بلخ را پشت سرگذاشت(ابوالفرج،1408: 146). در طول این مدت یحیی همچنان تحت تعقیب شدید فرمانداران هشام بن عبدالملک قرار گرفت. یحیی در جهت بسترسازی قیام خویش مدتی را در بلخ به خانه یکی از شیفتگان خویش به نام حریش بن عبدالرحمان الشیبانی به صورت مخفی سپری نمود. حریش براساسی اعمال فشار و زور از سوی فرماندار هشام در بلخ مورد بازرسی وشکنجه قرار گرفت و پس از خوردن ششصد تازیانه هم چنان مقاومت به خرج داد و حتی سوگند یاد نمود که اگر جانش را بگیرند و یحیی در زیر قدمهای او پنهان باشد حاضر نیست قدم بردارد(طبری،1358: 535 و ابن اثیر، 1414: 398). سرانجام فرزند حریش نتوانست جریان را تحمل نماید و مخفی گاه یحیی را اطلاع رسانی نمود. یحیی مدتی درزندان افتاد تا پس از مکاتبه های چند، بین فرمانداران دستگاه اموی با مرکز خلافت امویان دوباره فرمان آزادی یحیی صادرگردید. ( ابوالفرج، 1408: 146). یحیی درجهت نیل به آرمانهای بلندخویش دست از بیدار ساختن مردم علیه دستگاه غاصب اموی برنداشت. او توانست همراه با صد و بیست نفر مرد جنگی که تحت فرمان داشت، در نواحی نیشابور قیامی را علیه دشمن رهبری و ساماندهی نماید و در نتیجه شکست سختی بر سپاهیان دشمن وارد کند. (یعقوبی،1374: 306). درتداوم همین قیام بود که همراه یاران خویش راه جوزجان را درپیش گرفت و بنا به روایتی حدود پانصد نفر در آن دیار با یحیی هم پیمان شدند(گیلانی،1409: 99-98). طرفداران اموی نیز دست بردار نبودند. نصر بن سیار فرماندار اموی در خراسان سپاهی عظیمی حدود ده هزار نفر تحت فرماندهی سالم بن احور به سوی جوزجان گسیل داشت. پس از سه شبانه روز درگیری شدید میان طرفین، سپاهیان یحیی تاب مقاومت نیاوردند همگی کشته شدند. یحیی از ناحیه پیشانی مورد اصابت تیر قرار گرفت(ابوالفرج،1408: 150). دشمن سر یحیی را از تن جدا و نزد فرماندار خراسان و از آنجا نزد ولید بن یزید خلیفه اموی که به تازگی قدرت را دراختیار گرفته بود، فرستادند. بدن یحیی را به دار آویختند. این بدن تا زمان به قدرت رسیدن ابومسلم خراسانی فرمان دار حکومت عباسی، همچنان روی دار آویزان بود. سرانجام ابومسلم بدن را از دار پایین آورد و بر آن نماز خواند ودفن کرد(مسعودی، 1374: 217).
ویژگیهای شخصیتی امام زاده یحیی بن زید
جناب یحیی بعد از شهادت پدرش زید حدود هیجده سال داشت که در برابر دستگاه غاصب امویان دست به قیام زد(بحرالعلوم، 1385: 47). او با آن سن کمی که داشت قدرت و دولت امویان را به چالش کشانید . از این رو، رجال سیاسی وفرمانداران اموی در سایر شهرها احساس خطر نموده همواره اورا تحت تعقیب قرار دادند. (ابوالفرج، 1408: 146). از طرف دیگر او توانست در این مدت کوتاه نگاه شخصیتها و نخبگان سیاسی عمدتاً شیعی را در نواحی بیهق و بلخ، جوزجان وسایرشهرها به خود معطوف نموده، دراین راستا قیامهایی را در نیشابور و جوزجان سازماندهی نمود (یعقوبی، 1374: 306).
نقش مؤثر امام زاده یحیی در راستای بیدار گری مردم علیه حکومت غاصبی اموی
قیام امام زاده یحیی چه قبل از شهادت وچه بعد ازآن تأثیرات شگرفی در ساختن افکار و باور های عمومی گذاشت. تأثیر گذاری این قیام را میتوان در مؤلفه های جداگانه بررسی نمود.
الف) تأثیر گذاری قیام امام زاده یحیی به لحاظ سیاسی:
اولین تأثیر گذاری این قیام، جذب نخبگان سیاسی شیعه بود که قیام امام زاده یحیی را تداوم بخش نهضت عاشورا و بعد از آن می دانستند. با این رویکرد بود که سران سیاسی شیعه علاوه بر کسانی که امام زاده یحیی را ازکوفه مراهی میکردند، در ابر شهر بیهق، بلخ و جوزجان نیز او را هم در برابر سپاهیان اموی یاری رسانیدند (یعقوبی،1374: 306).
ب)تأثیر گذاری قیام امام زاده یحیی به لحاظی اجتماعی و اعتقادی
جایگاه اجتماعی ونفوذ معنوی امام زاده یحیی در بین مردم به خصوص شیعیان به گونه ای بود که برخیهادرجهت حمایت ازجان یحیی حاضر شدند تا پای جان بایستند(طبری، 1358: 536). ابوالفرج اصفهانی نگاشته است که بعد از رهایی یحیی از زندان، تعدادی از ثروتمندان شیعه رفتند نزد آهنگری که قید و زنجیر را از پای یحیی درآورده بود، درخواست نمودند که آن قید و زنجیر را بفروشد. جالب این که درخریدن آن قید بین ثروتمندان به لحاظی ارزش گذاری و قیمت، رقابت صورت گرفت تا بالاخره آن قید را به صورت مشترک به مبلغ بیست هزار درهم خریدند. آهنگر از ترس انتشار این خبر و اطلاع یافتن دستگاه حاکم، آنان را هرچه زودتر به ترک محل سفارش کرد(ابوالفرج، 1408: 148).
نتیجه:
براساس پژوهشهای به عمل آمده سادات وامام زادگان ازهمان سده های آغازین حضور چشم گیری درافغانستان داشتهاند. این پدیده با بررسی القاب اختصاصی ونامهای طایفه های قدیمی سادات وامام زادگان درلابلای منابع تاریخی همچنین بقعه های موجود وقبرستانهای سادات وامام زادگان درسده های سوم وچهارم آشکار میگردد.
نقشی علمی، فرهنگی و سیاسی سادات و امام زادگان، ارتباط تنگاتنگی با جایگاه اجتماعی و نفوذ معنوی آنان در جامعه داشته است. سادات و امام زادگان با کمال استفاده و بهره گیری از جایگاه اجتماعی و نفوذ معنوی خویش در جامعه همچنین با استفاده از توانمندی علمی و فکری خویش گامهای عملی ومؤثری در راستای ترویج فرهنگی اسلامی شیعی برداشتهاند. نقش آنان در مؤلفه های علمی، فرهنگی و سیاسی مورد کاوش قرار گرفت و اقدامات عملی که از سوی آنان صورت گرفته، درقالب شاخصه های جداگانه موشکافی گردید.
ازجمله شاخصه های عملکرد و نقش سادات و امام زادگان در حوزه های فقهی، کلامی، عرفانی، ادبی هنری وحماسه آفرینی سیاسی است.
پی نوشت ها :
. استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان Ali_gho_d@yahoo.com
2. دانش پژوه کارشناسی ارشد،تاریخ معاصرجهان اسلام،جامعةالمصطفی العالمیة.Mhdabd34@yahoo.com
منابع: – قرآن کریم
– ابن اثیر،عزالدین ابوالحسن علی.(1414).الکامل فی التاریخ، ج 3،بیروت: مؤسسه التاریخ العربی.
– ابن بابویه قمی،محمد بن علی.(1413).من لایحضره الفقیه، ج 1،، بیروت: دارالاضواء.
– ــــــــــــــ .( 1417). امالی، بی جا : نشر مؤسسه البعثه.
– ــــــــــــــ .( 1414). الاعتقادات، بی جا: نشر دار المفید.
– ابن عنبه، جمال الدین.( 1427).الرّاغب فی تشجیر عمده الطالب، قم: انتشارات حسنین.
– ــــــــــــــ .( 1363). فصول الفخریّه، تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
– ابن فندق، علی بیهقی.(1410). لباب الانساب والالقاب والالعقاب، قم: نشر کتابخانه عمومی آیه الله مرعشی نجفی.
– ابن منظور.( 1408).لسان العرب، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
– ابنهشام.(1364).سیره النبویه،ج 1،ترجمه سیدهاشم رسولی، تهران:کتابخانه اسلامیه.
– اصفهانی، ابوالفرج.( 1408).مقاتل الطالبیین، شرح و تعلیق سید احمد صقر، بیروت: انتشارات مؤسسه الاعلی للمطبوعات.
– امین، سید محسن.(1406).اعیان الشیعه ، ج2 ، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات.
– آدموند کلیفورد، باثورث.(1372).تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، تهران: انتشارات امیر کبیر.
– بحرالعلوم،محمدمهدی.(1385).قیام یحیی بن زید، قم: وثوق.
– بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین.( 1375).تاریخ بیهقی، مشهد: نشر و فرهنگ اسلامی.
– تشیّد،علی اکبر.(1331).هدیه اسماعیل یا قیام سادات علوی برای بدست آوردن خلافت، تهران: انتشارات بنگاه مجلّه تاریخی اسلام.
– جامی، عبد الرحمن.( 1373). نفحات الانس من حضرات القدس، تهران:مؤسسه اطلاعات.
– جعفریان، رسول.(1375). تاریخ تشیع در ایران تا قرن دهم، ج 1، قم: انتشارات انصاریان.
– نامه دانشوران ناصری.(بی تا). ج 7،قم: مؤسسه مطبوعات دار الفکر.
– جوینی،اتابک.(1329). عتبه الکتبه، تصحیح علامه محمد قزوینی، تهران: اساطیر.
– جوینی، عطاءالملک.(1384). تاریخ جهانگشای جوینی، تصحیح محمد قزوینی، ج 1، تهران: انتشارات دستان.
– خلیلی ، خلیل الله.(1382).آثار هرات، تهران: محمد ابراهیم شریعتی.
– خواند شاه بلخی، میرمحمد.(1375).روضه الصفا، تهران: انتشارات علمی.
– دهخدا، علی اکبر.(1345).لغتنامه، ج3، تهران:مؤسسه لغتنامه دهخدا.
– رجاء، سرور.(1382).احیا گر شیعه در افغانستان، قم:انتشارات افق فردا.
– الزّبیدی، الحسینی، السّید محمد مرتضی.(1409).تاج العروس، بیروت:دار احیاء التراث العربی.
– سیف هروی ، محمد بن یعقوب.(1352).تاریخنامه هرات، کلکته:کتابفروشی خیام.
– شبانکاره ای، محمد.( 1376).مجمع الانساب، تصحیح میر هاشم محدث، تهران: مؤسسه انتشارات امیر کبیر.
– الشهید الاول، محمد بن جمال الدین.( 1967).اللمعه الدمشقیه، ج2، بی جا: مطبعه الآداب فی النجف الاشرف.
– شیرازی، آقا میرزا صاحب.( بی تا).ریاض الانساب ومجمع الاعقاب،ج 2، بی جا: نشر بمبئی.
– طباطبا، ابراهیم بن ناصر.(1372).مهاجران آل ابیطالب، ترجمه محمد رضا عطائی، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی استان قدس رضوی.
– طباطبایی، سید عبد العزیز.( 1417).معجم اعلام شیعه، قم: انتشارات آل البیت.
– طبری، محمد بن جریر.(1358).تاریخ الامم والملوک، ج 5، قاهره: مطبعه الاستقامه.
– علاّمه حلّی، الحسن بن یو سف.(1413).قواعد الاحکام،ج 3،قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
– عمری، علی.(1409).المجدی فی انساب طالبیین، قم: کتابخانه عمومی آیه الله مرعشی نجفی.
– فخر رازی.(1409).الشّجره المبارکه، قم:کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی.
– فروزانی، ابوالقاسم.(1387).غزنویان از پیدایش تا فروپاشی،تهران: سمت.
– کازوئو موریموتو.(بی تا).«شکل گیری علم انساب آل ابیطالب»، مشهد: مجلّه دانشکده ادبیات وعلوم انسانی مشهد، شماره سوم وچهارم، سال بیست و نهم.
– کاشفی، محمدرضا.( 1384).تاریخ فرهنگ وتمدن اسلامی، قم: انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی.
– گیلانی، سید احمد کیاء.( 1409).سراج الانساب، قم: نشر کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی.
– محلاتی،ذبیح الله.(1349).اختر تابناک یا کشف الکواکب یا زندگی مشاهیر امام زادگان و علماء آل ابیطالب، ج 1، تهران: انتشارات کتاب فروشی اسلامیه.
– المروزی الازرقانی.( 1409).الفخری فی انساب آل ابی طالب، قم:کتابخانه عمومی آیه الله مرعشی نجفی.
– مسعودی،علی بن حسین.(1374).مروج الذهب، ج 2، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی فرهنگی.
– مقرم،سید عبد الرزاق.(بی تا).رهبر انقلاب خونین کوفه، ترجمه عطاردی، قم: انتشارات جهان.
– منهاج سراج.(1342).طبقات ناصری، ج 1،کابل: انجمن تاریخ افغانستان.
– واسطی، علی بن حسین.(1997).اربع مخطوطات، تحقیق عبد الله بن حسین الساده، بی جا.
– واعظ هروی، اصیل الدین.(1343).رساله مزارات هرات، حواشی و تعلیقات از فکری سلجوقی،کابل: بی نا.
– واعظ بلخی.(1350).فضایل بلخ، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگی ایران.
– ولوی، مهدی رحمانی.(1383).تاریخ علمای بلخ، ج 1، مشهد: پژ وهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
– یاقوت حموی.(1399).معجم البلدان، جلد1، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
– یعقوبی،احمدبن اسحاق.(1374).تاریخ یعقوبی، ج2، مترجم محمد ابراهیم آیتی، تهران: علمی وفرهنگی.
– یمانی، سید محمد کاظم.( 1377).الّنفخه العنبریه، قم:کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی.
پایان نامه ها:
– ترکمنی آذر، پروین.( 1380).تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی اهل تشیع اثنا عشری، پایان نامه دکتری، دانشگاه شهید بهشتی.
– حاجیلوی وند، سهیلا.(1382).دار السیاده، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.
– عالمی، سید محمد رضا.(1391).بررسی انساب نگاری شیعیان از ابتدا تا پایان قرن هفتم هجری، پایان نامه کارشناسی ارشد، قم: مجتمع آموزش عالی امام خمینی.
– قهرمانی نژادشائق، بهاءالدین.(1382).مهاجرت و نهضت سادات علوی در ایران از آغاز تأسیس تا حکومت علویان طبرستان، پایان نامه کارشناسی ارشد.