مشروطه اصطلاحي است كه در مقابل اصطلاح مطلقه يا حكومت مطلقه استبدادي وضع شده، گفته شده كه اين كلمه از لغت فرنگي «شارت» به معناي فرمان اخذ شده و از كشور عثماني به ايران آمده است[1] و آن عبارت از انقلابي است كه مردم در كشورهاي مختلف با هدف محدود كردن قدرتهاي استبدادي و دخالت در سرنوشت خويش خواستههاي خود را مطرح مينمودند. از جمله خواستههاي مهم طرفداران مشروطه، برگزاري انتخابات آزاد و برخورداري از مجلس قانونگذاري بوده است. در يك كلام مشروطهاي كه در ايران واقع شده به معني آزادي خواهي از يوغ استبداد دير پاي شاهان ميباشد. انقلاب مشروطه قبل از ايران در برخي از كشورهاي جهان واقع شده بود.[2] كه در اواخر سلطنت سلسلة قاجار در ايران اين نداي آزادي خواهي بلند شده و انقلاب مشروطه با امضاي مظفرالدين شاه محقق شد. پرچمداران اين انقلاب و حركتها در كشورها علماء و دانشمندان بزرگ بودند كه مردم به ستوه آمده از ظلم مستبدان، با اهل فرهنگ و علم و انديشه همصدا ميشدند و حركت بزرگ اجتماعي محقق و منجر به انقلاب ميشد. در ايران عصر قاجار نيز اهل فرهنگ و دانشمندان عبارت بودند از، تحصيلكردگان حوزههاي علميه كه گروه بزرگ و غالب اهل فرهنگ را تشكيل ميدادند. روشنفكراني چون سيد جمالالدين، و استعمارستيزاني بزرگ چون ميرزاي شيرازي و… كه در بيداري جامعه ايران نقش مهمي را ايفا كردند.[3]چنانكه روند مشروطه را از آغاز تا پيروزي مورد مطالعه قرار دهيم، نقش علما و روحانيت به وضوح ديده ميشود. رهبران اصلي نهضت مشروطه روحانيت بودند و مردم نيز با حضور و رهبري روحانيت از اين نهضت حمايت مينمودند. علماي ايران و مراجع به اتفاق از اين نهضت حمايت كردند و هرگز روحانيت مخالفتي با مشروطه كه به تأييد و حمايت استبداد منجر شود نداشتند؛ بلكه روحانيت مخالف مشروطه، خواستار مشروطه كامل و اسلامي بودند كه بيگانگان در آن دخيل نباشند و خواستار قطع كامل دست استبداد و استعمار و برقراري حكومت اسلامي بودند و مخالفت آنها از روي آيندهنگري بود كه ميديدند به نام مشروطه سيطره مجدد استبداد و استعمار آغاز ميشود؛ لذا طرفداران استبداد از اين فرصت استفاده نموده و آن عده از علماي مخالف مشروطه استعماري را مخالف خواسته مردم معرفي نموده و سركوب نمودند، در حالي كه مخالفان مشروطه با مشروطهاي مخالف بودند كه منجر به قدرتگيري مجدد استبداد با دخالت استعمار گردد. از اين رو بود كه مجلسي كه محصول مشروطه كذائي بود، تبديل به يك آلت دست براي استبداد گرديد و مبارزان اصلي مشروطه در آغازين راه برقراري حكومت مردمي سركوب شده و مخالف مشروطه قلمداد شدند.
براساس اسناد و مدارك تاريخي تمام علماي نجف و مراجع از جمله آخوند خراساني كه در رأس مراجع نجف بودند و ميرزاي نائيني و… همه از مشروطه و انقلاب ايران حمايت و پشتيباني تا انقلاب به ثمر بنشيند.[4] «علماي نجف تلگرافات متعدد به شاه نمودند و او را به تمكين در مقابل تقاضاهاي ملت نصيحت نمودند».
در نتيجه براساس مدارك معتبر تاريخي علماي نجف هرگز با مشروطه مخالفت نداشتند؛ بلكه برخي از آنها چون سيدمحمد كاظم يزدي صاحب «عروة الوثقي» از آينده مشروطه نگران بوده و بيم آن داشتند كه بيگانگان به بهانه مشروطه كشور را دچار استبداد ديگري نمايند كه بعدها همين اتفاق واقع شد و آنچه را كه باعث نگراني برخي از علما بود پيش آمد نمود. چون دخالت استعمار گران شرق و غرب در امور ايران بيشتر شد و افراد مستبدي چون رضا خان و پسرش به قدرت رسيده و سالها مردم ايران را از غافله پيشرفت و ترقي باز داشتند.
در برخي از صفحات تاريخ دربارة سيد كاظم يزدي چنين نگاشتهاند… كه سيد كاظم يزدي كه يكي از اعلم روحانيون نجف بود، فريب نمايندگان شيخ فضل الله را خورد و علناً برخلاف مشروطيت قيام كرد و در نتيجه آشوب ضد انقلاب در تهران برپا شد…»[5] چنانكه توضيح داده شد، مخالفت علما براي قطع يد اجانب بود، نه حمايت از استبداد، آنها خواستار مشروطه مشروعه (اسلامي) بودند كه مورد غرضورزي قرار گرفتند و متهم به مخالفت با مشروطه شدند.
چنانچه تمام انديشمندان معاصر بر اهميت نقش علماي نجف در پيروزي مشروطه واقفند؛ لذا نميتوان گفت كه علماي نجف با مشروطهخواهي در ايران مخالف بودند كه در منابع معتبر درباره اهميت حوزه نجف چنين آمده است.
«… در آن زمان موافقت يا مخالفت حوزة علميه نجف پيش از هر عاملي در تقديرات مشروطيت ايران مؤثر بود و وزنه سنگين روحانيت نجف در كفه ترازوي هر يك از هر طرف گذارده ميشد، كار به نفع آن طرف تمام ميشد…» .[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ مشروطه نويسنده:دكتر مهدي ملكزاده.
2. تاريخ سلطنت قاجاريه، نويسنده:علي اصغر شميم.
3. تاريخ سياسي معاصر، نويسنده:سيد جلال الدين مدني.
پي نوشت ها:
[1] . مدني، سيد جلالالدين، تاريخ سياسي معاصر، چاپ سوم، قم، جامعه مدرسين، 1360، ج 1، ص 108، به نقل از «تحقيقات ونوشتههاي تاريخي ايرج افشار» ج 1، ص 259.
[2] . همان، ص 108.
[3] . شميم، علياصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار، تهران، مدبر، چاپ هفتم، 1375، ص182.
[4] . ملكزاده، مهدي، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، تهران، علمي، چاپ سوم، 1371، ج 203 ـ 1.
[5] . همان، ص 478، شميم، علي اصغر، «پيشين» ص 524.
[6] . همان، ص 511، و ج (5 ـ4)ص 720 كه تفصيل از نقش علماي نجف در پيروزي مشروطه سخن گفته است.