جمله «وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ »[1] كه دلالت بر تداوم و استمرار جنگ و نزاع دارد، مربوط به كساني است كه در نبرد با شيطان مغلوب يا غالب نشده باشند و گرنه بساط جنگ برچيده مي شود و پس از غلبه يكي از دو طرف، طرف ديگر «مولّي عليه» و تحت ولايت و نفوذ قرار مي گيرد؛ يعني اگر كسي نتوانست با شيطان بجنگد و او را مهار كند، تحت ولايت او در آمده و شيطان، وليّ او و او تسليم و سر سپرده شيطان مي شود و درگيري به پايان مي رسد يا اگر در جنگ با شيطان، او را تسليم خودش سازد، چنانكه اهل بيت (عليهم السلام) و همه مخلَصين، شيطان را تسليم خود ساخته اند، باز هم نزاع و جنگ از بين مي رود. بنابراين آنها كه در جنگ با شيطان شكست خورده يا فاتح شده اند، نبردي با شيطان ندارند، بلكه يا او اسير آنهاست يا آنها در بند او هستند.
درگيري و جنگ، مربوط به كساني است كه نه به حدّ اولياي الهي نائل شده اند و نه چون كافران و منافقان به اسفل سافلين تنزّل يافته اند؛ اينان كه همواره در ميدان جنگ با شيطان به سر مي برند و با همه زخم هايي كه از او مي پذيرند تسليم و سرسپرده او نمي شوند، اگر در ميانه اين جنگ، مرگشان فرا رسد، «شهيد» به حساب مي آيند. از اين رو در روايات اهل بيت (عليهم السلام) آمده است:
«مَن ماتَ علي حبّ آل محمد ماتَ شهيداً»[2]؛
زيرا محبّ اهل بيت و عارف به حق آنان، اگر بر صدر ننشيند و بر شيطان غالب نشود، دست كم بر آستان او سر نمي سايد، بلكه دائما در حال جنگ و گريز با او به سر مي برد.
تذكر: پايان پذيرفتن جنگ، به معناي ختم دشمني نيست؛ زيرا شيطان مسلط بر انسانِ شكست خورده و اسير شده، كمال عداوت را نسبت به عقيده و اخلاق و اعمال او، به كار مي گيرد.
پي نوشت:
[1] بقره/36
[2] بحار، ج23، ص233
تفسير تسنيم، ج2، ص 404