نكوهش درخواست از دیگران در روایات
اصولاً درخواست چیزى از دیگران براى این كه به او كمك كنند و نیاز او را برآورده نمایند، كار خوبى نیست؛ چون به شخصیت و عظمت درخواست كننده لطمه مى زند. در این باره اشعارى به امیر مؤمنان على(ع) نسبت داده شده است:
َنَقلُ الصَّخر مِن قُلَل الجِبالِ *** أَحبُّ إلیَّ مِن مِنَنِ الرّجال
َنَقلُ الصَّخر مِن قُلَل الجِبالِ *** أَحبُّ إلیَّ مِن مِنَنِ الرّجال
نكوهش درخواست از دیگران در روایات
اصولاً درخواست چیزى از دیگران براى این كه به او كمك كنند و نیاز او را برآورده نمایند، كار خوبى نیست؛ چون به شخصیت و عظمت درخواست كننده لطمه مى زند. در این باره اشعارى به امیر مؤمنان على(ع) نسبت داده شده است:
َنَقلُ الصَّخر مِن قُلَل الجِبالِ *** أَحبُّ إلیَّ مِن مِنَنِ الرّجال
یَقُولُ النَّاسُ لی فی الكَسبِ عارٌ *** فَقُلتُ العارُ فی ذُلّ السُؤالِ
هر آینه جا به جا كردن سنگ هاى سنگین و سخت از فراز كوه ها، براى من از درخواست و سؤال از دیگران (براى انجام نیاز) محبوب تر است. (بعضى از) مردم مى گویند كسب و كار ننگ (و عار) است، (امّا) من مى گویم ننگ درخوارىِ سؤال (و درخواست) است.
در سیره حضرت رضا (ع) نقل شده است: جمعیّت انبوهى در نزد آن حضرت گرد آمده بودند و از مسائل حلال و حرامى كه در نظر داشتند، پرسش مى نمودند. ناگاه مرد بلند قامت گندمگونى وارد شد و به آن حضرت سلام كرد و چنین مى نمود كه اهل خراسان است. سپس عرض كرد: اى فرزند پیامبر خدا! من از دوستان شما و پدرانت هستم. به زیارت خانه خدا آمده ام و پولم را گم كرده ام. به اندازه كافى كه بتوانم به وطنم برگردم، پول ندارم. اگر مصلحت باشد، مبلغى در اختیارم بگذارید، تا به شهر خودم برگردم و چون ثروتمندم و صدقه بر من روا نیست، آن مبلغ را در وطنم از جانب شما صدقه خواهم داد. امام(ع) به سخن آن مرد كاملاً گوش داد. پس از پایان یافتن سخنانش فرمود: خدا تو را رحمت كند! بنشین. آن گاه باز با حاضران به گفتگو پرداخت. هنگامى كه جمعیّت متفرق شدند و دو سه نفرى بیش باقى نماند، حضرت از آنان اجازه خواست و از مجلس خارج گشت و به اندرون خانه رفت. پس از ساعتى به در خانه آمد و در را بست. در این هنگام دست مبارك را از بالاى در بیرون آورد و صدا زد: آن مرد خراسانى كجا است، او جواب داد: این جا هستم. فرمود: بیا و براى هزینه ات این دویست دینار را بگیر و به آن تبّرك بجوى، و نمى خواهد در وطنت از جانب من تصدّق بدهى. برخیز و برو. پس از آن كه حضرت به نزد آن دو سه نفر برگشت، یكى از آنان – كه نامش سلیمان بود – گفت: قربانت گردم! به آن مرد احسان فراوان نمودى و او را مورد لطف خود قرار دادى. سبب چه بود كه خود را از وى پنهان نمودى و به وى دستور دادى از این مكان خارج گردد، امام فرمود: ترسیدم خجالت بكشد و خوارى سؤال در چهره اش ظاهر شود. آیا گفتار پیامبر خدا (ص) را نشنیده اى كه: اگر كسى كار نیكى را نهانى انجام دهد، برابر هفتاد حج به او ثواب (و پاداش) داده مى شود و كسى كه آشكارا گناه كند، خوار و بى مقدار مى گردد. كسى كه مخفیانه گناهى انجام دهد، مورد آمرزش قرار خواهد گرفت. آیا نشنیده اى كه از دیرباز گفته اند:
متى آته یوماً لِأَطلُبَ حاجةً *** رجعتُ إلى أَهلی و وجهی بمائه؛
هنگامى كه براى درخواست نیازى به نزد او مى آیم، در حالى كه آبرویم محفوظ است، به سوى خانواده ام بر مى گردم .
همچنین از حضرت رضا(ع) روایت شده است: «مردى به پیغمبر(ص) عرض كرد: كارى به من یاد بده كه بین آن عمل و بهشت مانعى وجود نداشته باشد. فرمود: خشم نكن و از مردم چیزى درخواست منما و براى ایشان بپسند آنچه را كه براى خود مى پسندى». حضرت صادق(ع) فرمود: «خدا رحمت كند كسى را كه عفاف پیشه كند و خود را به عفاف وا دارد و از سؤال (و درخواست) خوددارى نماید؛ كه در غیر این صورت پستى را در دنیا براى خود تعجیل مى كند و مردم او را از چیزى بى نیاز نمى كنند». و در خبر دیگر از حضرت ابی جعفر (ع) بازگو شده است: «اگر مردم مى دانستند در سؤال كردن چه چیز (از منقصت و خوارى) است، هیچ كس از دیگرى چیزى درخواست نمى كرد. و نیز اگر عطا كننده مى دانست چه اندازه (ثواب و پاداش) در عطا (و بخشش) است، هیچ كس، درخواست كننده را رد نمى كرد». و نیز در حدیث نبوى است: «در روز قیامت خداوند بنده اى از بندگانش را فرامى خواند، سپس او را در پیشگاهش نگه مى دارد و او را از آبرویش بازخواست مى كند (كه در چه موردى آن را به كار برده است)؛ همچنان كه از مالش سؤال مى كند (كه از كدام راه به دست آورده و در كدام راه مصرف كرده است)».
بنابراین اسلام مردم را به كار و كوشش و تولید ثروت وا داشته و از آنان خواسته است از تنبلى و بیكارى بپرهیزند و زیر بار منّت این و آن نروند و از خواهش و درخواست از دیگران برحذر باشند و از این كه خود را سربار اجتماع نمایند، جدّاً دورى گزینند. با وجود این همه سفارش و تأكید باز ممكن است در جامعه افرادى پیدا شوند كه نتوانند زندگى خود را اداره كنند و در عسرت و تنگدستى به سر برند. این امر علل فراوانى دارد؛ از قبیل: نداشتن استعداد فكرى، ضعف نیروى بدنى، نقص عضو، پیشامدهاى ناگوار ناگهانى، بیمارى، عایله مندى و سایر موانع. واضح است در این موارد این گونه افراد توانایى ندارند از مواهب شایسته زندگى برخوردار باشند و خواهى نخواهى از لحاظ معیشت در تنگنا و سختى قرار مى گیرند. در این صورت مطابق مقررات اسلامى بر اجتماع لازم است به وظیفه خود قیام و اقدام كند و این گونه افراد را از بلاى فقر و فاقه نجات دهد و نیازهاى زندگى آنان را تأمین كند.
منبع:http://www.tahoor.com
/س
َنَقلُ الصَّخر مِن قُلَل الجِبالِ *** أَحبُّ إلیَّ مِن مِنَنِ الرّجال
یَقُولُ النَّاسُ لی فی الكَسبِ عارٌ *** فَقُلتُ العارُ فی ذُلّ السُؤالِ
هر آینه جا به جا كردن سنگ هاى سنگین و سخت از فراز كوه ها، براى من از درخواست و سؤال از دیگران (براى انجام نیاز) محبوب تر است. (بعضى از) مردم مى گویند كسب و كار ننگ (و عار) است، (امّا) من مى گویم ننگ درخوارىِ سؤال (و درخواست) است.
در سیره حضرت رضا (ع) نقل شده است: جمعیّت انبوهى در نزد آن حضرت گرد آمده بودند و از مسائل حلال و حرامى كه در نظر داشتند، پرسش مى نمودند. ناگاه مرد بلند قامت گندمگونى وارد شد و به آن حضرت سلام كرد و چنین مى نمود كه اهل خراسان است. سپس عرض كرد: اى فرزند پیامبر خدا! من از دوستان شما و پدرانت هستم. به زیارت خانه خدا آمده ام و پولم را گم كرده ام. به اندازه كافى كه بتوانم به وطنم برگردم، پول ندارم. اگر مصلحت باشد، مبلغى در اختیارم بگذارید، تا به شهر خودم برگردم و چون ثروتمندم و صدقه بر من روا نیست، آن مبلغ را در وطنم از جانب شما صدقه خواهم داد. امام(ع) به سخن آن مرد كاملاً گوش داد. پس از پایان یافتن سخنانش فرمود: خدا تو را رحمت كند! بنشین. آن گاه باز با حاضران به گفتگو پرداخت. هنگامى كه جمعیّت متفرق شدند و دو سه نفرى بیش باقى نماند، حضرت از آنان اجازه خواست و از مجلس خارج گشت و به اندرون خانه رفت. پس از ساعتى به در خانه آمد و در را بست. در این هنگام دست مبارك را از بالاى در بیرون آورد و صدا زد: آن مرد خراسانى كجا است، او جواب داد: این جا هستم. فرمود: بیا و براى هزینه ات این دویست دینار را بگیر و به آن تبّرك بجوى، و نمى خواهد در وطنت از جانب من تصدّق بدهى. برخیز و برو. پس از آن كه حضرت به نزد آن دو سه نفر برگشت، یكى از آنان – كه نامش سلیمان بود – گفت: قربانت گردم! به آن مرد احسان فراوان نمودى و او را مورد لطف خود قرار دادى. سبب چه بود كه خود را از وى پنهان نمودى و به وى دستور دادى از این مكان خارج گردد، امام فرمود: ترسیدم خجالت بكشد و خوارى سؤال در چهره اش ظاهر شود. آیا گفتار پیامبر خدا (ص) را نشنیده اى كه: اگر كسى كار نیكى را نهانى انجام دهد، برابر هفتاد حج به او ثواب (و پاداش) داده مى شود و كسى كه آشكارا گناه كند، خوار و بى مقدار مى گردد. كسى كه مخفیانه گناهى انجام دهد، مورد آمرزش قرار خواهد گرفت. آیا نشنیده اى كه از دیرباز گفته اند:
متى آته یوماً لِأَطلُبَ حاجةً *** رجعتُ إلى أَهلی و وجهی بمائه؛
هنگامى كه براى درخواست نیازى به نزد او مى آیم، در حالى كه آبرویم محفوظ است، به سوى خانواده ام بر مى گردم .
همچنین از حضرت رضا(ع) روایت شده است: «مردى به پیغمبر(ص) عرض كرد: كارى به من یاد بده كه بین آن عمل و بهشت مانعى وجود نداشته باشد. فرمود: خشم نكن و از مردم چیزى درخواست منما و براى ایشان بپسند آنچه را كه براى خود مى پسندى». حضرت صادق(ع) فرمود: «خدا رحمت كند كسى را كه عفاف پیشه كند و خود را به عفاف وا دارد و از سؤال (و درخواست) خوددارى نماید؛ كه در غیر این صورت پستى را در دنیا براى خود تعجیل مى كند و مردم او را از چیزى بى نیاز نمى كنند». و در خبر دیگر از حضرت ابی جعفر (ع) بازگو شده است: «اگر مردم مى دانستند در سؤال كردن چه چیز (از منقصت و خوارى) است، هیچ كس از دیگرى چیزى درخواست نمى كرد. و نیز اگر عطا كننده مى دانست چه اندازه (ثواب و پاداش) در عطا (و بخشش) است، هیچ كس، درخواست كننده را رد نمى كرد». و نیز در حدیث نبوى است: «در روز قیامت خداوند بنده اى از بندگانش را فرامى خواند، سپس او را در پیشگاهش نگه مى دارد و او را از آبرویش بازخواست مى كند (كه در چه موردى آن را به كار برده است)؛ همچنان كه از مالش سؤال مى كند (كه از كدام راه به دست آورده و در كدام راه مصرف كرده است)».
بنابراین اسلام مردم را به كار و كوشش و تولید ثروت وا داشته و از آنان خواسته است از تنبلى و بیكارى بپرهیزند و زیر بار منّت این و آن نروند و از خواهش و درخواست از دیگران برحذر باشند و از این كه خود را سربار اجتماع نمایند، جدّاً دورى گزینند. با وجود این همه سفارش و تأكید باز ممكن است در جامعه افرادى پیدا شوند كه نتوانند زندگى خود را اداره كنند و در عسرت و تنگدستى به سر برند. این امر علل فراوانى دارد؛ از قبیل: نداشتن استعداد فكرى، ضعف نیروى بدنى، نقص عضو، پیشامدهاى ناگوار ناگهانى، بیمارى، عایله مندى و سایر موانع. واضح است در این موارد این گونه افراد توانایى ندارند از مواهب شایسته زندگى برخوردار باشند و خواهى نخواهى از لحاظ معیشت در تنگنا و سختى قرار مى گیرند. در این صورت مطابق مقررات اسلامى بر اجتماع لازم است به وظیفه خود قیام و اقدام كند و این گونه افراد را از بلاى فقر و فاقه نجات دهد و نیازهاى زندگى آنان را تأمین كند.
منبع:http://www.tahoor.com
/س