نماد وحدت
تاريخ معاصر كشور ما در سده اخير، شاهد تلاشي منسجم و سازمان يافته از سوي حاملان و حاميان جريانات استعماري، در جهت ايحاد شكاف يا بالابردن ديواري رفيع بين دو محور تاريخ ساز كشور، يعني حوزه و دانشگاه بوده است. مسلما جدائي بين اين دو كانون تاثير گذار، در مقاطع گوناگون تاريخ كشور، پيامدهاي نامطلوبي را به دنبال داشته است و
نماد وحدت
نويسنده:دکتر عباس خامه یار
تاريخ معاصر كشور ما در سده اخير، شاهد تلاشي منسجم و سازمان يافته از سوي حاملان و حاميان جريانات استعماري، در جهت ايحاد شكاف يا بالابردن ديواري رفيع بين دو محور تاريخ ساز كشور، يعني حوزه و دانشگاه بوده است. مسلما جدائي بين اين دو كانون تاثير گذار، در مقاطع گوناگون تاريخ كشور، پيامدهاي نامطلوبي را به دنبال داشته است و بسياري از نهضتها و جنبشهاي استقلال طلبانه ملت ما را ناكام گذاشته است، بنابراين شناخت زمينه ها و بسترهاي اين رويداد در شرايط كنوني كه دشمنان انقلاب در صدد بازگرداندن آب رفته به جويبار خويشند، ضرورتي اجتناب ناپذير و ناگزير است.
در نيم قرن اخير، هم در حوزه و هم در دانشگاه ، بزرگمرداني براي پر كردن اين شكاف و برداشتن اين ديوار، همت كرده اند. تلاشهاي اين انديشمندان در آستانه انقلاب اسلامي به بار نشست و حاصل آن در پيروزي و فرجام شكوهمندانه انقلاب تجلي يافت. از آنجا كه دليل تداوم هر پديده اي در علت پيدائي آن نهفته است، لذا معضل شكاف بين حوزه و دانشگاه را نيز بايد با توجه به علل و ريشه هاي پيدايش آن و با نگاهي دقيق، علمي و موشكافانه مورد نقد و بررسي قرار داد.
بي ترديد زمان آگاهي و واقع بيني، شرط لازم براي ايجاد تعامل ميان اين دو نهاد مهم و فرهنگ ساز هستند ولذا تنها كساني مي توانند در اين عرصه، نقش شايسته و بايسته خويش را ايفا كنند كه ويژگيها و مقتضيات زمان را نيك بشناسند و از ترفند هاي بي شمار استعمار به خوبي آگاه باشند.
در ميان چهره هاي شاخصي كه در اين طريق گام نهادند، نام شهيدان والا مقام : مطهري، بهشتي، باهنر و مفتح از درخشش ويژه اي برخوردار است و از قضاي روزگار، اينان همان كساني هستند كه دشمنان نظام از ابتداي امر، آنان را آماج تهمتها و نهايتا ترور ناجوانمردانه قرار دادند و اين رويكرد، آشكارا مؤيد اين نكته عبرت آموز است كه دشمنان نظام در شناسائي و امحاي چهره هاي مقوم و سرنوشت ساز و موثر انقلاب، از توانائي بسيار بالائي برخوردارند و هنوز نيز با وجود تغيير شيوه ها، لحظه اي در نابودي عناصر تأثيرگذار ترديد نخواهند كرد.
ويژگيهاي شخصيتي شهيد مفتح، همچون ديگر شهيدان انقلاب اسلامي، در خور غور و بررسي دقيق و عالمانه است. دكتر مفتح در عين پايبندي متقن و مستمر به مباني و معارف اسلامي، واجد توانائي بسيار بالائي براي جذب افراد گوناگون، از طيفها و گرايشات مختلف بود، شگفت آنكه تمامي اين افراد به رغم قرار گرفتن در ميدان جاذبه و رهبري وي، هرگز متوجه نمي شدند كه چگونه به تدريج و بي آنكه اين تصور به ذهنشان راه يابد كه چيزي را از دست داده اند، به اصلاح انديشه هاي خويش مي پرداختند. تلاش براي جذب حاميان شيفته مكاتب فكري به ظاهر انقلابي، شيوه اي بودكه انديشمندان مدير عرصه هاي مبارزه برگزيدند و از آن بهره هاي گرانسنگي برگرفتند و ناگفته پيداست كه شناسائي اين راهكارهاي كارآمد، نياز هماره جامعه انقلابي ماست.
اگر بر سر آنيم كه اسوه سازي را جايگزين اسطوره سازي كنيم، به ناگزير بايد فرآيند اسوه سازي را به درستي تبيين و ارائه نمائيم تا ناخواسته دچار شعارزدگي كه علي الاصول راه به جائي نمي برد، نشويم. توانائي شگفت آور اين مجاهد خستگي ناپذير در جذب پيروان نحله هاي فكري گوناگون و حتي گاه متضاد و در عين حال دوام پايداري بر اصول و مباني شريعت، مستلزم سعه صدر و هوشياري و ذكاوتي كم نظير است وبررسي اين شايستگي را به ضرورت اجتناب ناپذير زندگي سياسي و اجتماعي ما در دوران حاضر تبديل مي سازد. اينك زمان آن فرا رسيده است كه چنين شيوه هاي منطقي، عالمانه و دقيقي، مورد توجه قرار گيرند و به جاي بيان سخنان تكراري و كليشه اي، فرمولي روشن ارائه شود، و گر نه بي ترديد، دستاوردهاي اين بزرگمردان در معرض آسيب هاي جدي قرار خواهند گرفت.
تلاش و تكاپوي شهيد مفتح در ارزيابي شرايط سياسي و اجتماعي و اتخاذ تصميمات متناسب با آنها، مستلزم تلاشي گسترده و عميق بود، لذا وي از سوئي در مبارزه علني عليه رژيم ستمشاهي، حضوري چشمگير و در خور توجه داشت و از ديگر سوي، به جاي پرداختن به اموري كه پيامد آنها، گستره و عمق محدودي دارد، و سعي داشت نسل انقلاب را براي وظيفه سترگي كه بر دوش داشت، تربيت كند. وي در اين عرصه دشوار از همفكري و همگامي استاد خويش، شهيد آيت الله مطهري و تني چند از چهره هاي نوانديش و عالمان زمان آگاه كه اكثر آنها در راه احياي مباني ديني و فكري و تقويت نظام، به شهادت رسيدند، برخوردار بود. شهيد مفتح رمز بقا و تداوم انقلاب را تقويت ريشه هاي اعتقادي و بن مايه هاي فكري جوانان مي دانست، زيرا فقط با اين حربه كارآمد است كه مي توان در برابر امواج سهمگين توطئه و گرفتار آمدن در فضاي غبارآلود شبهات، پايداري كرد. پرداختن به امور سطحي و حركات مبتني بر احساسات تند و زودگذر، آفت جريانات انقلابي است، از همين رو شهيد مفتح و هم انديشان وي هماره از تشبث به اين ابزار اجتناب مي كردند و به درستي آسيبهاي ناشي از به كارگيري اين شيوه ها را كه متاسفانه برخي از جريانات سياسي براي دستيباي به اهداف شوم خويش از آنها بهره مي جستند، مي شناختند.
در نيم قرن اخير، هم در حوزه و هم در دانشگاه ، بزرگمرداني براي پر كردن اين شكاف و برداشتن اين ديوار، همت كرده اند. تلاشهاي اين انديشمندان در آستانه انقلاب اسلامي به بار نشست و حاصل آن در پيروزي و فرجام شكوهمندانه انقلاب تجلي يافت. از آنجا كه دليل تداوم هر پديده اي در علت پيدائي آن نهفته است، لذا معضل شكاف بين حوزه و دانشگاه را نيز بايد با توجه به علل و ريشه هاي پيدايش آن و با نگاهي دقيق، علمي و موشكافانه مورد نقد و بررسي قرار داد.
بي ترديد زمان آگاهي و واقع بيني، شرط لازم براي ايجاد تعامل ميان اين دو نهاد مهم و فرهنگ ساز هستند ولذا تنها كساني مي توانند در اين عرصه، نقش شايسته و بايسته خويش را ايفا كنند كه ويژگيها و مقتضيات زمان را نيك بشناسند و از ترفند هاي بي شمار استعمار به خوبي آگاه باشند.
در ميان چهره هاي شاخصي كه در اين طريق گام نهادند، نام شهيدان والا مقام : مطهري، بهشتي، باهنر و مفتح از درخشش ويژه اي برخوردار است و از قضاي روزگار، اينان همان كساني هستند كه دشمنان نظام از ابتداي امر، آنان را آماج تهمتها و نهايتا ترور ناجوانمردانه قرار دادند و اين رويكرد، آشكارا مؤيد اين نكته عبرت آموز است كه دشمنان نظام در شناسائي و امحاي چهره هاي مقوم و سرنوشت ساز و موثر انقلاب، از توانائي بسيار بالائي برخوردارند و هنوز نيز با وجود تغيير شيوه ها، لحظه اي در نابودي عناصر تأثيرگذار ترديد نخواهند كرد.
ويژگيهاي شخصيتي شهيد مفتح، همچون ديگر شهيدان انقلاب اسلامي، در خور غور و بررسي دقيق و عالمانه است. دكتر مفتح در عين پايبندي متقن و مستمر به مباني و معارف اسلامي، واجد توانائي بسيار بالائي براي جذب افراد گوناگون، از طيفها و گرايشات مختلف بود، شگفت آنكه تمامي اين افراد به رغم قرار گرفتن در ميدان جاذبه و رهبري وي، هرگز متوجه نمي شدند كه چگونه به تدريج و بي آنكه اين تصور به ذهنشان راه يابد كه چيزي را از دست داده اند، به اصلاح انديشه هاي خويش مي پرداختند. تلاش براي جذب حاميان شيفته مكاتب فكري به ظاهر انقلابي، شيوه اي بودكه انديشمندان مدير عرصه هاي مبارزه برگزيدند و از آن بهره هاي گرانسنگي برگرفتند و ناگفته پيداست كه شناسائي اين راهكارهاي كارآمد، نياز هماره جامعه انقلابي ماست.
اگر بر سر آنيم كه اسوه سازي را جايگزين اسطوره سازي كنيم، به ناگزير بايد فرآيند اسوه سازي را به درستي تبيين و ارائه نمائيم تا ناخواسته دچار شعارزدگي كه علي الاصول راه به جائي نمي برد، نشويم. توانائي شگفت آور اين مجاهد خستگي ناپذير در جذب پيروان نحله هاي فكري گوناگون و حتي گاه متضاد و در عين حال دوام پايداري بر اصول و مباني شريعت، مستلزم سعه صدر و هوشياري و ذكاوتي كم نظير است وبررسي اين شايستگي را به ضرورت اجتناب ناپذير زندگي سياسي و اجتماعي ما در دوران حاضر تبديل مي سازد. اينك زمان آن فرا رسيده است كه چنين شيوه هاي منطقي، عالمانه و دقيقي، مورد توجه قرار گيرند و به جاي بيان سخنان تكراري و كليشه اي، فرمولي روشن ارائه شود، و گر نه بي ترديد، دستاوردهاي اين بزرگمردان در معرض آسيب هاي جدي قرار خواهند گرفت.
تلاش و تكاپوي شهيد مفتح در ارزيابي شرايط سياسي و اجتماعي و اتخاذ تصميمات متناسب با آنها، مستلزم تلاشي گسترده و عميق بود، لذا وي از سوئي در مبارزه علني عليه رژيم ستمشاهي، حضوري چشمگير و در خور توجه داشت و از ديگر سوي، به جاي پرداختن به اموري كه پيامد آنها، گستره و عمق محدودي دارد، و سعي داشت نسل انقلاب را براي وظيفه سترگي كه بر دوش داشت، تربيت كند. وي در اين عرصه دشوار از همفكري و همگامي استاد خويش، شهيد آيت الله مطهري و تني چند از چهره هاي نوانديش و عالمان زمان آگاه كه اكثر آنها در راه احياي مباني ديني و فكري و تقويت نظام، به شهادت رسيدند، برخوردار بود. شهيد مفتح رمز بقا و تداوم انقلاب را تقويت ريشه هاي اعتقادي و بن مايه هاي فكري جوانان مي دانست، زيرا فقط با اين حربه كارآمد است كه مي توان در برابر امواج سهمگين توطئه و گرفتار آمدن در فضاي غبارآلود شبهات، پايداري كرد. پرداختن به امور سطحي و حركات مبتني بر احساسات تند و زودگذر، آفت جريانات انقلابي است، از همين رو شهيد مفتح و هم انديشان وي هماره از تشبث به اين ابزار اجتناب مي كردند و به درستي آسيبهاي ناشي از به كارگيري اين شيوه ها را كه متاسفانه برخي از جريانات سياسي براي دستيباي به اهداف شوم خويش از آنها بهره مي جستند، مي شناختند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 14