نهجالبلاغه و حقوق بشر (3)
نهجالبلاغه و حقوق بشر (3)
منبع : اختصاصي راسخون
مساوات قرباني چيزي نمي شود
نمونة ديگري كه نهجالبلاغه از رفتار امام علي(ع)، در راستاي ترويج مساوات و زدودن تبعيض دربيت المال(206)، نقل میکند، قضية ذيل است: عدة ازانسانهاي فرصت طلب خود فروخته، كه عدالت حكومت علوي را نتوانستند تحمل كنند، به سوي معاويه شتافتند و از عطاياي بي حساب وكتاب معاويه برخوردارشدند، گروهي از ياران امام علي (ع) عرض كردند: يااميرمؤمنان !خوب است شما هم اموال بیتالمال را بيرون آورده و دربين سران و بزرگان عرب تقسيم كنيد، و از تقسيم مساوي دست برداريد، تا پايه هاي حكومت استوار گردد و بر اوضاع مملكت اسلامي مسلط شويد. آنگاه روشي را كه خدا مقرر داشته، كه تقسيم برابر بيت المال باشد، پيش گيريد(207). پاسخي را كه امام(ع)به خواستة اين گروه داد، قابل دقت است، حضرت فرمود :«آيا بمن دستور مي دهيدكه براي پيروزي خود از جور و ستم دربارة امت اسلامي كه برآنها ولايت دارم استفاده كنم، بخدا سوگند تا عمر دارم و شب وروز برقرار است و ستارگان از پي هم طلوع و غروب مي كنند، هرگز چنين كاري نخواهم كرد! اگر اين اموال از خودم بود به گونه اي مساوي در میان مردم تقسيم مي كردم، تا چه رسد كه جز و اموال خداست(208)». آري امام علي(ع) اين گونه به حقوق تودة مردم احترام قائل بود، كه حتي به قيمت به حكومت رسيدن وكسب قدرت، (كه از بزرگترين آمال افراد قدرت طلب و سلطه جواست)حاضر نبود حق فردي از افراد جامعه، پايمال و قرباني به قدرت رسيدن او شود.اساساً عمده ترين تفاوت امام علي(ع)، با ديگرحاكمان جهان، در این است، كه علي قدرت و حكومت را بعنوان وسيله، براي احياي حق و ازهاق باطل و دفاع از حقوق تودة مردم وخدمت به آنها، مي خواست، نه به عنوان هدف و برای حكومت وفرمان روايي بر مردم(209).
بیتالمال ونزديكان زمامدار
مساوات در استفاده از بيت المال در نقطه نقطه زندگي، و حكومت امام علي(ع) متبلور بود، و آن دستوركه به مالك اشتر مي دهد، مبني بر اين كه هر زمامدار و مقام مسؤل موظف است كه از مقدم داشتن و ترجيح دادن وابستگان و خويشاوندانش، بر ديگر مردم جامعه، جداً خود داري نمايد(210)، خودش عملاً در زمان حكومتش اين مسأله را به جهانيان نشان داد، رفتار امام علي (ع)، با برادرش عقيل كه ازحضرت در خواست بهره مندي بيشتر از بيت المال را داشت، نمونة از مساوات در بيت المال، مبارزة با تبعيض و عدم مقدم داشتن بستگانش را بر ديگر افراد جامعه بود. اين قضيه را نهجالبلاغه چنين بيان میکند:«به خدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدت تهي دست شده و از من درخواست داشت، تا يك من از گندم هاي بیتالمال را به او ببخشم. كودكانش را ديدم كه از گرسنگي داراي موهاي ژوليده، و رنگشان تيره شده، گويا با نيل رنگ شده بودند. پي در پي مراد يدار و درخواست خود را تكرار مي كرد، چون به گفته هاي او گوش دادم، پنداشت كه دين خود را به او واگذار مي كنم، و به دلخواه او رفتار واز راه و رسم عادلانه خود دست بر مي دارم. روزي آهني را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد، به او گفتم اي عقيل، گريه كنندگان بر تو بگريند، آيا ازحرارت آهني مي نالي كه انساني به بازيچه آن را گرم ساخته است؟ اما مرا به آتش دوزخي مي خواني كه خداي جبار با خشم خود آن را گداخته است؟ تو ازحرارت نا چيز مي نالي و من از حرارت آتش الهي ننالم؟(211)». امام علي (ع) با اين رفتارش به جهان و جهانيان ثابت كرد، كه حكومت علوي، اساس و اركانش را «تقدم ضوابط بر روابط»تشكيل میدهد، نه قوم و خويش گرايي و تقدم روابط بر ضوابط، و منافع نزديكان خويش را نیز به خاطر حفظ عدالت (ومساوات) ناديده مي گرفت(212). نمونة ديگر از مساوات در بهره مندي از بيت المال، كه در حكومت علوي موج میزد، و حتي نسبت به نزديك ترين و عزيز ترين بستگان زمامدار رعايت گرديد، قضية ذيل است: ابورافع (متصدي بیتالمال و كاتب امام) میگوید:گردن بندي در بيت المال بود، دختراميرالمؤمنين علي(ع)آن را در ايام عيد، به مدت سه روز عارية تضمين شده گرفت، وقت پدرش خبردار شد، مرا خواست، و فرمود:ابورافع! به مسلمانان خيانت مي كني؟ گردن بندي كه دربيت المال مسلمانان است، چگونه بدون اجازة من ورضايت مردم، به دخترم امانت داده ای؟همين امروز آن را پس بگير و هرگز اين قبيل كارها را تكرار مكن كه تو را مجازات مي كنم. در پاسخ دخترش، (كه گفت : اميرالمؤمنين ! من دختر شما و پارة تن شما هستم، چه كسي از من سزاوارتر است كه از اين گردن بند استفاده كند؟)فرمود: دخترم! از جادة حق دور مشو، آيا همة زنان مهاجر و انصار در روز عيد با چنين زيوري آرايش مي كنند؟(213). حكومت علوي، برخلاف خلفاء قبل از او، كه اساس كارشان برتبعيض بود بويژه تبعيض نژادي بين عرب و غير عرب، (214) اساس و بنيانش بر مساوات بود؛ لذا در زمان زمامداري اميرالمؤمنين(ع) هنگام تقسيم بیتالمال، دو زن آمدند يكي عرب ديگري غير عرب، حضرت به هر دو سهم مساوي داد. زن عرب از روي اعتراض گفت: من عرب هستم و اوعجم! امام فرمود:«وَاللهِ لاأَجِدُلِبَنِي إِسْمَاعِيلَ فِيْ هَذالْفَيْءِ فَضْلًاعَلَي بَنِي إِسْحَاق(215)» به خدا سوگند!در این فيء فرزندان اسما عيل برفرزندان اسحاق برتري ندارند. اين ها نمونه هاي بود از رفتارحكومت علوي در راستاي نهادينه سازي مساوات دربيت المال،
4 – مساوات درمراجعه به دادگاه صالح وداوري
الف ) مراجعه به دادگاه صالح
يكي از حقوق كه هركس بايد بتواند از آن برخوردار شود، مراجعة آزادانه به دادگاه و محاكم قضايي و درخواست رسيدگي از سوی دادگاه است. اعلاميه جهاني حقوق بشر نيز اين حق را براي هركس محفوظ دانسته و مي گويد: هركس، با مساوات كامل، حق دارد دعواي خود را به وسيلة دادگاهي مستقل و بي طرف منصفانه و علني مورد رسيدگي قرار دهد(216). اميرالمؤمنين(ع) چهارده قرن قبل از تدوين اعلاميه حقوق بشر و حمايت از مساوات در داوري و مراجعه به دادگاه، بهترين آموزه ها واصول حقوقي را پايه ريزي و تبيين نمود، به تعبير جرج جرداق كه میگوید: اصول حقوقي امام علي(ع)، از هر جهت (بر اعلاميه حقوق بشر، )برتري دارد، برتري از نظر سبقت زماني و پيشي بر ديگران، برتري از نظر قانون گذار بودن، و برتري از جهت اجرا كردن…(217). در نامة كه حضرت به مالك اشتر نوشته است، بعد از سفارش مالك به اينكه بايد قسمت از وقت خويش را براي رسيدگي به نيازمندان (يعني كساني) كه مراجعة آنان به تو ضروري است، اختصاص دهي تا با شخص تو ارتباط مستقيم برقرار كنند، چنين میفرماید:«…وتقعدعنهم جندك وأَعوانك من احراسك وشرطك، حتي يكلمك متكلمهم غيرمتتعتع(218)». سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور كن تا، (آسان تربه تودسترسي پيداكرده و) سخنگوي آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو نمايد. اين پيام روح بخش علي (ع) به روشني حكايت از اين دارد، كه هركس كه نيازمند مراجعه به دادگاه و نزد حاكم باشد، بدون تبعيض بايد بتواند مراجعه كند، و سربازان و نگهبانان دادگاه، و حتي شخص حاكم حق ممانعت ندارند. در بخش ديگر از اين نامه خطاب به مالك میفرماید:«هيچ گاه خود را براي مدت طولاني از مردم پنهان مدار» اين يعني همه كس بتواند به تو دسترسي پيدا كند، تا تو از مشكلات مردم اطلاع پيد اكرده در صدد حل آنها باشي.
ب ) مساوات درداوري
منصب قضاوت و داوري ازمنظر امام علي (ع) حائز اهميت فوق العاده است، و نقش اساسي را در احقاق حقوق يا تضييع حقوق انسانها بازي میکند؛ لذا قاضي را مورد خطاب قرار داده میفرماید:«حق را دربارة هركس كه لازم است چه نزديك و چه دور-خويش و بيگانه- اجراكن(219)». ولي خطري جديي كه در این فرايند شخص قاضي را تهديد مي كند، خارج شدن از دايره عدل و مساوات و افتادن به دام تبعيض در داوري است، امیر مؤمنان(ع) براي جلوگيري از اين خطر احتمالي، پيامش اين است كه منصب قضاوت را درهرجامعة، بايد بهترين آنها عهده دارشود ؛ لذا خطاب به مالك اشتر مي فرمايد:«ثم اخترللحكم بين الناس افضل رعيتك في نفسك(220)». سپس براي قضاوت ميان مردم، بهترين افراد جامعه را در نظرت انتخاب كن. همان طوري كه انتخاب بهترين هاي جامعه، براي منصب داوري از اصول اساسي حكومت علوي بود، رعايت اصل مساوات در داوري و صدور حكم از سوی حاكمان و قضات، نيز از جمله اصول مسلم در زمامداري اميرالمؤمنين (ع)بود، به همين جهت، میفرماید: با دوست دشمن با عدالت رفتار كنيد(221).همچنين درنامة كه به يكي ازواليان خود نگاشت به اين مطلب اشاره كرده، چنين دستور مي دهد:«با مردم گشاده روي و فروتن باش، و در نگاه و اشارة چشم، در سلام كردن و اشاره نمودن با همگان يكسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند، و ناتوانان از عدالت تو مأيوس نگردند (222).شبيه به همين تعبیر را به محمدبن ابي بكردارد، كه ضمن يادآوري اصل مساوات(223)، (بويژه درداوري دربين مردم)به آثار و پيامدهاي اجتماعي آن اشاره نموده است، بدين بيان كه طمع نبستن بزرگان و صاحبان قدرت و ثروت به ستم و مأيوس نشدن ناتوانان و طبقة پائين جامعه از عدالت، دو عامل هستند كه در برقراري ثبات اجتماعي و امنيت عمومي تأثير بسزايي دارد(224). اما اگر ناتوانان از عدالت مأيوس شوند و توان گران به ظلم و ستم چشم بدوزند، علاوه بر اينكه شكاف طبقاتي، عميق و عميق تر و تجاوز به حقوق ديگران بيشتر خواهد شد، و نظم و امنيت جامعه به مخاطره خواهد افتاد، ناتوانان جامعه نمي توانند حق شان را بدون اضطراب و گرفتگي زبان، از زورمداران مطالبه و استيفاء كنند، اگر چنين شد ديگرملت و جامعه روي عزت و رستگاري نخواهد ديد، چنانكه امیر مؤمنان(ع) فرمود كه من بارها از رسول خد ا(ص) شنيدم كه مي فرمود:«لَن تُقَدِّسَ أُمَّه لايُؤْخَذُلِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقَّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَمُتَعْتَعٍ»مردمي كه در میان آنان، ناتوان و درمانده نتواند بدون ترس و واهمه و گرفتگي زبان، حق خود را از قوي و نيرومند بگيرد، هرگز روي پاكي و رستگاري را نخواهند ديد(225)».
برابري همة مردم دردادگاه
مساوات در داوری به اندازة از نگاه امام علي (ع)مهم است، كه حتي اجازه نمیداد در مورد دشمن و اهل ذمه، تبعيض وبي عدالتي صورت بگيرد؛ به همين دليل امام(ع) قضات را مورد خطاب قرار داده، و میفرماید:«برشما باد به عدل و داد، دربارة دوست و دشمن(226)»و:« براهل قبله ستم مكن و اهل ذمه را ظلم روا مدار(227)». همچنين درسخنان گهربار آن حضرت خطاب به شريح قاضي، اين نكته مشاهده میشود، چنان كه فرمود:«ثم واس بين المسلمين بوجهك و منطقك و مجلسك حتي لايطمع قريبك في حيفك ولاييأس عدوك من عدلك(228)» پس بين مسلمانان با نگاه، صحبت و نشستن خويش مساوات برقرار كن تا نزديكت به تو طمع نورزد و دشمنت از عدالت تو مأيوس نشود. مسألة كه نبايد از آن غفلت كرد، اين است كه ؛ در این فرمايشات حضرت امير(ع)، يك نكتة ظريف اصولي وجود دارد، و آن عبارت است از قياس اولويت، مثل آيه شريفه قرآن كه درمورد احترام گذاشتن به پدر و مادر مي فرمايد :«لاتقل لهمااف »(229)كمترين اهانتي به آنهانكن. از اين تعبير قرآن، حساب ضرب و شتم پدر و مادر، و فحش و ناسزا گفتن به آنها معلوم میشود، كه به طريق اولي حرام و گناهي است بس عظيم. همين طوراست سخنان امام علي (ع)، بدين بيان كه حضرت كارگزاران و متصديان قضاوت درحكومت اسلامي را، سفارش مؤكد به مساوات در صحبت، نگاه، اشاره و نشستن میکند، معنايش اين است كه، وقت در این امور مراعات اصل مساوات ازجانب حاكم و قاضي لازم باشد، درصدور حكم، و احياي حق، و رساندن آن به ذي حق، بطريق اولي رعايت مساوات، لازم و ضروري خواهد بود. جرج جرداق میگوید: «از اين دستورهاي امام (در مورد مساوات درداوري)-كه آنهارا به مثابه قاعده و قانوني براي كارمندان و فرماندارانش وضع و صادر نموده است – معناي خالص و مفهوم چكيده اي را مي توانيم به دست بياوريم و آن را اين چنين خلاصه كنيم: افراد بشر، همه مساوي و برابر هستند و دربرابرحكم دادگاه و داوري عادلانه، فقير و غني، بزرگ وكوچك هيچ گونه فرقي ندارند…(230)».
مساوات در مورد غيرمسلمانان
با توجه به تساوي حقوقي انسانها است، كه نهجالبلاغه در موارد مختلف و متعدد سخن از رعایت عدل و مساوات نسبت به اقلیتهای مذهبي میزند، امیر مؤمنان (ع)در دوران كوتاه زمامداري خويش نسبت به رعايت حقوق اقلیتهای مذهبي (يهود، نصاري، و… )در میان مسلمانان به شدت تأکید داشت، چنان كه سيرة عملي و نظری آن حضرت، به خوبی از رعایت مساوات در مورد اقلیتهای مذهبي حكايت دارد، همچنين اين موضوع را به كارگزاران حكومتش نیز توصیه جدي میکرد، خطاب به مالك اشترمي فرمايد:«مبادا مسلمان یا یهودی و نصرانی را(به ناحق)بزني»(231) در نامة معروفي كه حضرت به مالك اشتر دارد، چنين مرقوم داشتهاند:«مهرباني با مردم را پوشش دل خود قرار ده، و با دلی پر از مهر و محبت با مردم روبرو باش، و برای آنان درندة خون خوار مباش كه خوردن آنان را غنيمت بشماري؛ زيرا مردم بر دو دستهاند، دستة برادر ديني تو و مسلمانند، و دستة ديگر همانند تو در آفرینش(يعني انسان و داراي حقوق انساني) هستند»(232). امیر مؤمنان(ع)با جمله كوتاه«امااخ لك في الدين و اما نظیر لک في الخلق» علاوه بر نفی آپارتايد Apartheid(و نژادپرستی)، بهترين منشور حمايت از حقوق بشر، و تساوي حقوقي و قانوني معقول انسانها را، به جهانيان عرضه نمود. او نه تنها حقوق اقلیتهای مذهبي را مراعات میکرد و حکومت را پاسخ گوي همة مردم میدانست بلكه با هرگونه تجاوز به حريم خصوصي آنان مخالف بود، و هرکس دست به چنين كاري میزد به شدت محكوم مینمود، چنانكه وقت خبر حمله لشکر معاویه به شهر انبار عراق را شنيد، كه آنان ضمن تسخير شهر انبار، به زن مسلمان و غير مسلمان حمله كرده، و زيورآلات و اموالشان را به يغما برده اند، حضرت خطبة مهيجي را در مورد جهاد خواند و يارانش را به شدت مورد سرزنش قرار داد، و فرمود:« به من خبر رسيده كه مردي از لشكرشام به خانة زن مسلمان و زن غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بوده، وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره هاي آنها را به غارت برده، در حالي كه آنها هيچ وسيله اي براي دفاع جز گريه و التماس كردن نداشته اند،… اگر براي اين حادثة تلخ مسلماني از روي تأسف بميرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است»(233). (بايد گفت تنها علي(ع) میتواند از حقوق بشر حرف بزند ؛ زيرا علاوه بر اينكه خودش حمايت از حقوق بشر را بصورت عملي و نظري به اثبات رساند، نقض حقوق بشر را از هيچ كسي ديگر هم بر نمي تابيد، و به شديد ترين وجه محكوم میکرد، اما مدعيان دروغين دفاع از حقوق بشر حق ندارند از حقوق بشر يا نقض آن سخن بگويند؛ زيرا اين ها خودشان بزرگترين ناقضان حقوق بشر هستند يا بصورت مستقيم، و يا با سكوت و چراغ سبز نشان دادن به ناقضان حقوق بشر(234).علي(ع)(كه از حقوق بشر سخن میگوید، چون درد انساني و بشري دارد بگونة كه شنيدن خبر دست درازي به يك زن غير مسلمان، بدون اينكه آسيبي به او وارد شود، علي قهرمان را مي لرزاند و به شدت ناراحت مي سازد، اما مدعيان امروزين حقوق بشر چه ؟!
كه زنان و دختران بحرين آدم ربايي مي شوند و آسیبهای فراوان…آيا اينها انسان نيستند ؟!آيا اينها حقوق ندارند؟؟!!دوران حكومت حضرت امير(ع) نمونه ازحكومت اسلامي بود، و حقوق همة مردم به خوبي رعايت میگردید، اگركساني حتي غيرمسلمان احساس مي كردند كه حقي از او ضايع شده فوراً، شكايتش را به آن حضرت مي رساند، چون مطمئن بودند، كه حضرت رسيدگي خواهدكرد و اجازه نمیدهد كه حق كسي پايمال شود. دهقانان فارس ايران درعين حال كه مشرك بودند، وقت از فرماندار امام(ع) شكايت كردند، حضرت طي نامة به فرماندارش او را از بدرفتاري با آنها برحذرداشت و دستور به اعتدال و ميانه روي داد.(235) وقت حضرت امير(ع) معقل بن قيس رياحي را عازم جنگ با مرتدان بني ناجيه نمود به او فرمود:«ياقيس اتق الله مااستطعت فانها وصيه الله للمؤمنين لاتبغ علي اهل القبله ولاتظلم اهل الذمه (236)» اي معقل تامي تواني تقواي الهي پيشه كن كه اين وصيت خداي تعالي به مؤمنان است، به اهل قبله(مسلمانان)تجاوز نكن و به اهل ذمه ظلم و ستم روا مدار.همچنين امام علي(ع) درنامة كه به محمدبن ابي بكرنوشت، وقت كه او را فرماندار مصرقرار داد، حقوق اقلیتهای ديني و مذهبي را از ياد نبرد، و فرماندارش را، به رعايت عدالت نسبت به«ذِمّيان»(يهود، نصارايي كه درپناه اسلامند)توصيه نمود.(237) البته بايد يادآور شد كه اين گونه حمايت اميرالمؤمنين(ع) ازاقليت هاي مذهبي در صورتي است كه آنان دست به توطئه عليه حكومت اسلامي و گمراه ساختن ديگران نزنند؛ و اگرنه بايد با آنها برخورد كرد زيرا اين كار خودش دفاع و حمايت از حقوق ديگر انسانها است، تا با تبليغات سوء و مسموم، حيات معنوي و امنيت عمومي مردم را به مخاطره نيندازند.
نتيجه
از آنچه كه بيان شد، میتوان به اين نتيجه رسید که، از نظر اسلام ونهج البلاغه، سخن گفتن از حقوق بشر، بدون شناخت انسان و نیازمندیهای او، كه موضوع اين حقوق است، امكان پذیر نیست.بنابراين تنها قانون گذار، وبيان كنندة حقوق براي بشر، كسي میتواند باشد كه شناخت كامل از انسان داشته باشد، واو خداي سبحان است، كه خالق بشر و عالم هستي است، یا کسی كه از طریق وحي با خالق هستي در ارتباط بوده و از اسرار آدم و عالم آگاه باشد.بر همین مبنا، نهجالبلاغه بهترين نظام حقوقي را برای بشر ترسيم نموده است؛ زيرا گويندة آن هرچند به صورت مستقيم با پیک وحي سروکار نداشته، ولي تربيت يافتة آخرين فرستادة الهي است، كه او با مبدأ هستی از طریق وحي در ارتباط بوده است، و علوم و معارف را به صورت مستقيم از پیامبر خدا(ص)فراگرفته و قرآن را که تبياناًلكل شيء است، ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل آن را میداند.نه تنها آموزه هاي حقوقي نهجالبلاغه با دیگر نظامهای حقوقي برابري میکند، بلكه ازهر نظر برتری دارد، زيرا از نظر سبقت، درزماني سخن از حقوق بشر گفته است كه نه خبري از سازمان ملل متحد بود و نه از اعلامیه جهاني حقوق بشر. همچنين در قرنهای كه حق حيات، حق كرامت انساني و حق مساوات، با اندکترین بهانه پايمال و قربانی میگردید، نهجالبلاغه با بلیغترین بيان از آن حمايت كرده است.از نظر اجرا، تمام آموزه هاي حقوقي در حکومت علوي به اجرا درآمده است. از نظر محتوا و جامعیت، با شناخت موضوع حقوق كه انسان باشد صادر، و جنبه هاي جسمي و روحی انسان در آن لحاظ شده است.
پي نوشت ها :
1.سيد علي اكبرقرشي، قاموس قرآن، ج 1، ص 192.
2.فلسفة حقوق بشر، ص 95.
3.اسلام وحقوق بشر، ص28.
4.مرتضی مطهری، انسان در قرآن، انتشارات صدرا، 1373، ص 7.
5.اقتباس ازكتاب«اسلام وحقوق بشر، ص 31.
6.وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً….بقره /30.
7.إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ….(الأحزاب/72
8.وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ…. إسراء/ 70.
9.فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ. (ص/72. نهجالبلاغه، خطبة 1.
10.وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ. إبراهيم/33.
11.أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً…. لقمان/20.
12.إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً.الأحزاب/72.
13.إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ. الحج/66.
14.كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى. العلق /6.
15.وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً. الكهف/54.
16.إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً. (المعارج/19.
17.نهجالبلاغه، خطبة 198.
18.نهجالبلاغه، خطبة 195، حكمت 370، و….
19.وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ. (آل عمران/133.و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى كه وسعت آن، آسمانها و زمين است؛ و براى پرهيزگاران آماده شده است.
20.همان، حكمت 456.
21.فاطر/ 15.
22.عبدالله جوادي آملي، فلسفة حقوق بشر، ص 163.
23.نهجالبلاغه، خطبة 143.
24.همان.
25.همان.
26.همان، حكمت 133.
27. اعراف / 179.
28. علي كربلايي پازوكي، مردم سالاري ديني درنهج البلاغه، ص 246. عبدالله جوادي آملي، فلسفة حقوق بشر، ص 74.
29. حج / 62.
30. راغب اصفهاني، مفردات الفاظ قرآن، واژه اي حق.
31. فيروزآبادي محمدبن يعقوب، قاموس المحيط، بيروت، دارالفكر، واژه اي حق.
32. زين العابدين قرباني، اسلام وحقوق بشر، ص 14.
33. عبدالله جوادي آملي، فلسفه دين، فلسفه حقوق بشر، ص 75.
34. محمدتقي مصباح يزدي، حقوق وسياست درقرآن، ص 25- 26.
35. مانند:« ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ…» اين بخاطر آن است كه خداوند حقّ است. حج / 62.
36. مانند:« أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى…» آيا آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز بحق و براى زمان معيّنى نيافريده است؟! الروم / 8.
37. حقوق وسياست درقرآن ، ص 34-35.
38. ذاريات / 19.
39. معارج / 24و 25.
40. انعام / 141.
41. نهجالبلاغه، خطبة 116.
42. زيرنظرعلي اكبررشاد، دانشنامة امام علي (ع)، ج 5، ص 44.
43. اسلام وحقوق بشر، ص 103 – 104.
44. همان، 16.
45. محمد تقي جعفري، حقوق جهاني بشر، ص 27.
46. همان، ص 24.
47. همان، ص 25.
48.اسلام وحقوق بشر، ص 16.
49. بايد ياد آورشدكه هدف سيد رضي جمع آوري همه خطبه، نامه ها و كلمات كوتاه امام علي (ع) نبوده، بلكه تنها بخش هاي كه فصاحت وبلاغت آن درسطع عالي تربوده گردآورده است. به همين دليل مشاهده میشود كه گاه يك خطبه را چند قسمت كرده وبرخي از آن قسمت ها را آورده، وگرنه خطبه ها وسخنراني هاي امام علي (ع) بسياربيش ازاينها است. چنانكه مسعودي مورخ معروف كه صدسال پيش ازسيدرضي زندگي مي كرده مي نويسد: آنچه مردم ازخطابه هاي علي (ع) درمقامات مختلف حفظ کردهاند بالغ برچهارصدوهشتادواندي میشود… مرتضي مطهري، سيري درنهج البلاغه، ص22.
50. محمدمهدي عليقلي، سيماي نهجالبلاغه، ص 18. باتلخيص وتصرف.
51. ابن حجرهيتمي، الصواعق المحرقه، ص 124.
52. امام خميني، وصيت نامة سياسي الهي.
53. سيماي نهجالبلاغه، ص 75 – 76.
54. همان، ص 77.
55. مقدمة شرح نهجالبلاغه، ابن ابي الحديد، ص 28.
56. شيخ محمد عبده، شرح نهجالبلاغه، مكتبه العصريه، بيروت، 1427 ه (2006م).ص9.مرتضي مطهري، سيري درنهج البلاغه، ص 34.
57. مقدمه كتاب«امام علي(ع)صداي عدالت انساني» ج 1، ص 24. سيماي نهجالبلاغه، ص 83.
58. همان. سيماي نهجالبلاغه، ص 87.
59.امام علي(ع)صداي عدالت انساني، ج 1، ص 93. محمدتقي جعفري، مقدمه تفسيرنهج البلاغه، ص 171.
60. مقدمه كتاب«امام علي(ع)صداي عدالت انساني» ج1، ص 24. سيماي نهجالبلاغه، ص 87-88.
61. جرج جرداق، امام علي صداي عدالت انسانيت، ج 4، ص243.
62. همان، ص 206.
63. حق تعليم وتربيت وآزادي ازمنظرنهج البلاغه، درقالب مقالة جداگانه ارائه خواهدگرديد.
64. بقره/ 28، حج/66، روم 40، جاثيه/ 26، و….
65. انفال / 24.
66. نحل / 97.
67. عبدالله جوادي آملي، فلسفة حقوق بشر، ص 178.
68. همان، ص 176.
69. اعلامية جهاني حقوق بشر، مادة 3.
70. همان، ماده 5.
71.زين العابدين قرباني، اسلام وحقوق بشر، ص 91.
72.حكمت اصول سياسي اسلام، ص 109.
73جرج جرداق، امام علي صداي عدالت انساني ، ترجمةسيد هادي خسروشاهي، ج2، ص 668.
74. مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً….المائدة/32.
75. وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها….النساء/93.
76.وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً….الإسراء/33.
77….وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً©وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً.النساء/29 و30. وسايل الشيعه، ج 19، ص 13.
78. وسايل الشيعه، ج 19، صص 8، 35-36.
79. نهجالبلاغه، خطبة 172.
80.اسلام چنان براي حيات ارزش قايل است كه حتي براي جنين انسان نيز در صورت آسيب رساندن به آن، ديه تعيين نموده است، و به هيچ فردي حتي به پدرومادرجنين اجازه نمیدهد، كه حيات جنين، (مگردرصورت كه ازاين جهت ضررمتوجه مادرجنين شود )رابه مخاطره بيندازد. وسايل الشيعه، ج 19، ص 169.
81. نهجالبلاغه، خطبة 133.
82. همان، نامة 58.
83.همان، خطبة 55.
84. مقدمة تفسيرنهج البلاغه، ج 1، ص285.
85. نهجالبلاغه، نامة 14. شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد، ج 4، ص 238.
86. همان، خطبة 206.
87. نهجالبلاغه، خطبة 137.
88. البته توهم نشود كه امام علي(ع)درمبارزه با دشمنان اسلام كه قصدريشه كند كردن آن را داشتند با مسامحه رفتارمي كرد ؛ زيرا امام قبل ازآغاز جنگ حدالامكان تلاش خويش را بكارمي برد تا بتواند افرادي را از دشمن هدايت كرده و به آنها حيات انساني بخشد، اما وقت جنگ آغاز میگردید و حضرت از هدايت يافتن آنان نا اميد مي شد، شديدترين حملات و شجاعانه ترين مبارزه را، براي قلع و قمع دشمن به نمايش مي گذاشت و بهترين تاكتيك نظامي را به لشكريانش آموزش میداد از باب نمونه به اين تاكتيك نظامي آن حضرت در نهج البلاغه توجه فرماييد :«عقب نشيني هايي كه مقدمه هجوم بعدي است، و ايستادني كه حمله در پي دارد نگرانتان نسازد، حق شمشيرها را اداء كنيد، و پشت دشمن را به خاك بماليد، و براي فروكردن نيزه ها و محكم ترين ضربه هاي شمشير، خود را آماده كنيد، صداي خود را درسينه ها نگهداريد كه در زدودن سستي نقش به سزايي دارد». نهجالبلاغه، نامة 16.
89.«إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ…»خداوند[هرگز]شرك را نمىبخشد.النساء/48.
90….إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ، شرك، ظلم بزرگى است. لقمان / 13.
91. نهجالبلاغه، خطبة 153.
92.همان، خطبة 192.
93. پر واضح است كه تأسف امام علي (ع) ازكشته شدن آنان بدين معنا نيست كه چرا كشتم ؛ زيرا شمشير زدن علي و جنگ و نبرد او در راه خدا و براي حفظ دين و نابودی باطل و جريان هاي انحرافي بود، بلكه تأسف و اندوه امام (ع) از اين جهت بود، كه اشخاص مجرم و مقتول خودشان را از برخورداري از استعدادهاي مثبت و پيمودن راه رشد و كمال محروم ساخته و حيات خود و ديگران را به مخاطره انداخته اند.
94. نهجالبلاغه، خطبة 219.
95.همان، نامة 53.
96. همان.
97. دانشنامه امام علي (ع)، ج 5، ص 56.
98. نهجالبلاغه، نامة 53.
99. همان، نامة 53.
100.منظورامام(ع) ازگروه دوم، (كسي كه طالب باطل بوده و آن را يافته است)معاويه و ياران او هستند. نهجالبلاغه، ذيل خطبة 61.
101. نهجالبلاغه، خطبة 61.
102. همان، نامة 47.
103. ترجمه وتفسيرنهج البلاغه، ج 12، ص148.
104. همان، ص179.
105. فَلْيُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ، وَمَنْ يُقاتِل فِي سَبِيْلِ اللهِ فَيُقْتَلْ اَوْيَغْلِب فَسَوفَ نُؤْتِيْهِ اَجْراً عَظِيْماً،
كساني كه زند گي دنيا را به (زندگي)آخرت فروخته انسد، بايد در راه خدا پيكاركند. و آن كس كه د ر راه خدا پيكاركند، و كشته شود يا پيروز گردد، پاداشي بزرگي به او خواهيم داد. النساء/74.
106. علي كربلايي پازوكي، مردم سالاري ديني درنهج البلاغه، ص193.
107. ترجمه وتفسيرنهج البلاغه، ج 12، ص184.
108. فلسفة حقوق بشر، ص 175.
109. تفسيرنورالثقلين، ج 1، ص 619- 620. تفسيربرهان، ج 2، ص438- 440.
110.همان.
111. بقره/191.
112. بقره / 217.
113. عبدالله جوادي آملي، فلسفة حقوق بشر، ص 180.
114. ترجمه وتفسيرنهج البلاغه، ج 12 ، ص164.
115. نهجالبلاغه، نامة 25.
116. ترجمه وتفسيرنهج البلاغه، ج 12، ص164.
117. كرامت درلغت باتنوع تركيبات جمله بندي، معاني گوناگون میتواند داشته باشد مانند بزرگي ورزيدن، سخاوت و جوان مردي، نوازش، احسان، بزرگواري، بخشندگي، داد و دهش و بزرگوار دانستن كسي، احترام، توقير.علي اكبردهخدا، لغت نامه دهخدا، واژه كرامت.
اما آنچه كه در مبحث ما مناسب است، همان معناي شرف و عزت و توقير و حيثيت ارزشي میباشد. بنابراين معناي كرامت انساني عبارتست از اینکه انسان موجودي است داراي شرف و عزت و توقير و حيثيت ارزشي. حكمت اصول سياسي اسلام، ص 350.
118. حقوق جهاني بشر، ص 169.
119. دانشنامة امام علي(ع)، ج 5، ص 49.
120. اعلاميه جهاني حقوق بشر، ماده هاي :1، 5 و12 به آن اشاره دارد.
121. ر.ك : محمدتقي جعفري، حكمت اصول سياسي اسلام، ص350 الي ص353. محمدتقي جعفري، حقوق جهاني بشر، ص 224 تا ص 229.
122.إسرا / 70.
123. حجر/ 29.
124. حقوق جهاني بشر، ص224.
125. نهجالبلاغه، نامه 53.
126. همان ، نامه 53.
127. همان، نامه 27.
128. همان، نامه 46.
129. همان، حكمت 37.
130.مقدمه تفسيرنهج البلاغه، ج 1، ص 274.
131. همان، حكمت 322.
132. وسايل الشيعه، ج 2، ص118 باتلخيص.
133. ازقبيل نامه هاي : 12، 25، 26، 47، 53 و….
134. نهجالبلاغه، نامه 25.
135. همان، نامه 26.
136. همان، نامة 19.
137. همان، نامة 47.
138. حكمت اصول سياسي اسلام، ص352.
139. همان، ص356.
140. همان.
141. وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً. إسراء/ 70.
142. حكمت اصول سياسي اسلام، ص 357.
143. حجرات / 13.
144. حقوق جهاني بشر، ص 178.
145. اقتباس ازكتاب «اسلام وحقوق بشر» ص 108 – 109.
146. سلام وحقوق بشر، ص 110.
147. همان، ص 111.
148. همان، ص 112.
149. جان ناس، تاريخ جامع اديان، ص 276.
150. همان، ص 113- 115.
151. ر.ك: نهجالبلاغه، خطبه هاي :26، 89، 95، 191، و….
152. «كُنْْتُمْ أَمْواتاًفَأَحْيَاكُمْ»بقره /28. در این آيه، هم زندگي مادي ازپس مرگ تكويني مراد است و هم زندگي معنوي به دنبال كفرو گمراهي. فلسفة حقوق بشر، ص176.
153. اشاره است به اختلاف طبقاتي كه در میان يوناني هاوجود داشته است. اسلام حقوق بشر، ص 109.
154. «وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ »البقرة/163.
155 تحف العقول، ص80. امام علي (ع)صداي عدالت انساني، ج 1، ص 208.
156. «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً…» النساء/1)
157. «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ…»الحجرات/13.
158. تحف العقول، ص 80. امام علي (ع)صداي عدالت انساني، ج 1، ص 208. ميزان الحكمه، ح 22396.
159. حكمت اصول سياسي اسلام، ص 319.
160. نهجالبلاغه، نامة 51.
161. همان.
162. جرج جرداق، امام علي (ع) صداي عدالت انساني، ج 2، ص 588.
163. اقتباس ازكتاب «اسلام وحقوق بشر» ص 166.
164. نهجالبلاغه، خطبة 216.
165 دانشنامة امام علي(ع)، ج 5، ص 188.
166. همان، نامة 70.
167. همان، نامه 59.
168.«…إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ…»النساء/58.
169. انعام / 152.
170. مايده / 8. نساء/135.
171. اسلام وحقوق بشر، ص 167. به نقل ازجنگ وصلح دراسلام، ص 448.
172. نمونة ازمساوات دراجراي قانون : زني بنام فاطمه مخزومي دزدي كرده بود، وقت قبيلة او اطلاع پيداكردند، بسيارنگران شدند، زيرا به حكم اسلام بايد دست وي قطع مي شد و اين عمل بزرگ ترين سرشكستگي براي آنان بود ؛ لذا اسامه بن زيد را نزد پيامبر خدا(ص)فرستاد تا شايد با شفاعت او اجراي حد صورت نگيرد، اسامه نيز خواسته اي سران قبيلة را به حضرت رسانيد و از آن زن شفاعت كرد، رسول خدا (ص) درحال كه آثار خشم و غضب از چهرة مباركش پيدا بود، فرمود:«اي اسامه تو دربارة تعطيل حدي ازحدود خدا شفاعت مي كني ؟!
آنگاه در مجمع عمومي مها جر و انصارخطبة زير را ايراد فرمود: «مردمي كه پيش ازشما زندگي مي كردند، به اين جهت هلاك شدند و شيرازة مليت آنان از هم گسيخته و پاره شد، كه هرگاه شخص با نفوذي در ميان شان مرتكب دزدي و خلاف مي شد، قانون درحق او اجرا نمي گرديد، اما اگرافراد ضعيف و ناتواني دست بسرقت و خلاف كاري دراز مي كردند، حربة قانون بر مغزآنان كوفته، و قانون در حق آنها شديدا اجرا میگردید !
بخداقسم اگردخترمن فاطمه، دزدي كند، دستش را قطع خواهم كرد. اسلام وحقوق بشر، ص 176.
173.تحف العقول، ص381.
174. نهجالبلاغه، نامة 53.
175. همان.
176.وسايل الشيعه، ج18، ص156.
177. حتي مدعيان حقوق بشر، و شعاردهندگان مساوات و برابري، اين تبعيض عملي را مرتكب میشوند، الآن كه در حال نوشتن اين مقاله هستم رسانه ها از دخالت عربستان و امارات عربي دربحرين خبرمي دهند، و همچنين از رود نظامي هاي اين دوكشور در بحرين حكايت دارد، كه همراه با سرباز ان آل خليفه به كشتار و زخمي ساختن مردم معترض مشغولند، و با يورش شبانه به خانه هاي مردم بحرين، شخصيت هاي برجسته آنان را دستگيركرده، به مكان هاي نا معلوم مي برند، و حتي خبر از ربودن و دستگيركردن دختران و زنان جوان شنيده میشود! كجايند مدعيان حقوق بشر؟! مگر نمي بينند و نمي شنوند، كه نقض حقوق بشر مي شود؟! و رسماً دخالت در امورسياسي و اجتماعي، و حتي خصوصي افراد صورت مي گيرد، قانون عدم دخالت ديگركشورها دراموركشوركه به هر دليل دچار بحران میشود، چرا به صورت مساوي اجرا و تطبيق نمي شود؟!
178. همان، نامة 41.
179. همان، نامة 53.
180. امام علي (ع)صداي عدالت انساني، ج 2، ص 589.
181. همان، ص588. اسلام وحقوق بشر، ص 167.
182. نهجالبلاغه، نامة 53. حكمت اصول سياسي اسلام، ص 320.
183. امام علي (ع)صداي عدالت انساني، ج 2، ص588.
184. همان، نامة 47.
185. مقدمه تفسيرنهج البلاغه، ج 1، ص 250.
186. نهجالبلاغه، حكمت 73.
187. شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد، ج 4، ص 271. اسلام وحقوق بشر، ص 177.
188. وسايل الشيعه، ج 18، ص 312.
189. همان.
190. ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 4، ص 306.
191. علي اكبرحسني، تاريخ تحليلي وسياسي اسلام، ص371.
192. همان.
193. همان، ص 384.
194. ابن ابي الحديد، ج 1، ص153-154. تاريخ تحليلي وسياسي اسلام، ص 385- 386.الصواعق المحرقه ص 79.
195. نهجالبلاغه، خطبة 92.
196. همان، خطبة 205.
197. همان، خطبة 15.
198. همان، خطبة 232.
199. همان، نامة 41.
200. همان، نامة 20.
201. نهجالبلاغه، نامة 40.
202. همان، نامة 43.
203. تحف العقول، ص 382. نهجالبلاغه، نامة 5.
204. نهجالبلاغه، نامة 26.
205. همان، خطبة 205.
206. تبعيض درتقسيم بیتالمال، (كه از زمان خليفة دوم شروع ودرزمان عثمان به اوج خود رسيده بود، ) از جانب معاويه دشمن سخت علي به شدت اعمال میگردید، و سران قبيله و فرماندهان را با اين ترفند مي خريد. تحف العقول، ص 385.
207. تحف العقول، ص 385. تفسيرموضوعي نهجالبلاغه، ص 180.
208. نهجالبلاغه، خطبة 126.
209. همان، خطبه 131.
210. حكمت اصول سياسي اسلام، ص 256.
211. نهجالبلاغه، خطبة 224.
212. امام علي (ع)صداي عدالت انساني، ج1، ص144.
213. همان، ص143-144.باتلخيص.
214. چنانكه درآغازبحث مساوات به آن اشاره شد.
215. وسايل الشيعه، ج 18، ص81.
216. اعلاميه جهاني حقوق بشر، ماده 10.
217. امام علي(ع)صداي عدالت انساني، ج 2، ص 588.
218. نهجالبلاغه، نامة 53.
219. امام علي(ع)صداي عدالت انساني، ج 2، ص 590.
220. نهجالبلاغه، نامه 53.
221. امام علي(ع)صداي عدالت انساني، ج 1، ص145.
222. نهجالبلاغه، نامة 46. دانشنامة امام علي (ع)، ج 5، ص 79.
223. نهجالبلاغه، نامة 27.
224. دانشنامة امام علي (ع)، ج 5، ص80.
225. نهجالبلاغه، نامة 53. امام علي(ع)صداي عدالت انساني، ج 2، ص595.
226. امام علي(ع)صداي عدالت انساني، ج 2، ص590.
227. همان.
228. وسايل الشيعه، ج 18، ص 155. امام علي(ع)صداي عدالت انساني، ج 2، ص596.
229. اسراء / 23.
230. امام علي (ع)صداي عدالت انساني، ج 2، ص592.
231. مردم سالاري ديني درنهج البلاغه، ص 278.
232. نهجالبلاغه، نامة 53.
233. نهجالبلاغه، خطبة 27.
234. الآن كه مشغول نوشتن اين مقال هستم رسانه هاي خبري حكايت از نقض حقوق بشر دركشورهاي منطقه دارد به ويژه بحرين كه بدترين و وحشتناكترين اعمال ضد انساني از طرف مزدوران حكومت بحرين، و سربازان عربستاني و اماراتي، نسبت به معترضين به حكومت اعمال میشود، ازكشته و مجروح ساختن پزشكان، ( به جرم رسيدگي به زخمي هاي كه در اثر گلوله يا گاز اشك آور مجروح شده بودند)، باز داشت و زنداني ساختن معترضين، بركناري هزاران نفر ازكار به گمان اينكه از مخالفين حكومتند، و…گرفته تا تجاوزشبانه سربازان به حريم خصوصي مردم، دستگير و باز داشت كردن دختران و زنان جوان، به رگبار بستن معترضين، و…و…، آيا اين كار نقض حقوق بشر نيست ؟!!
235. نهجالبلاغه، نامه 19.
236. شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد، ج 3، ص 89.
237. تحف العقول، ص360.
منابع ومآخذ
1. قرآن كريم، ترجمه آيت الله مكارم شيرازي.
2. نهجالبلاغه، ترجمه محمددشتي.
3. ابن ابي الحديد، عبدالحميد، شرح نهجالبلاغه، تعليق حسين اعلمي، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1425ه ق، 2004م.
4. ابن حجرالهيثمي المكي، احمد، الصواعق المحرقه في الرد علي اهل البدع والزندقه، بيروت، دارالكتب العلميه، 1403.
5. ابن شعبه حرّاني، تحف العقول عن آل الرسول(ع)، ترجمة احمدجنتي، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1387.
6. اصفهاني، راغب، المفردات في غريب القرآن، مؤسسه فرهنگي آرايه، 1387.
7. بحراني، سيدهاشم، البرهان في تفسيرالقرآن، مؤسسه اعلمي للمطبوعات، بيروت، 1427.
8. جان ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمة علي اصغرحكمت، چاپ پنجم، انتشارات وآموزش انقلاب اسلامي، [بي جا]، 1370.
9. جرج جرداق، امام علي(ع)صداي عدالت انساني، ترجمه سيد هادي خسروشاهي، چاپ سيزدهم، مؤسسه انتشاراتي امام عصر(عج)، قم، 1390.
10. جعفري، محمد تقي، حكمت اصول سياسي اسلام، (ترجمه وتفسيرفرمان مالك اشتر)، چاپ دوم، تهران، مؤسسة تدوين ونشرآثارعلامه جعفري، 1386.
11. جعفري، محمدتقي، ترجمه وتفسيرنهج البلاغه، چاپ نهم، دفترنشرفرهنگ اسلامي، تهران، 1386.
12. جعفري، محمدتقي، حقوق جهاني بشر:تحقيق وتطبيق دردونظام؛اسلام وغرب، چاپ چهارم، مؤسسة تدوين ونشرآثارعلامه جعفري، تهران، 1388.
13. جوادي آملي، عبدالله، فلسفة حقوق بشر، مركزنشرإسراء، قم، 1383.
14. حرعاملي، محمدبن حسن، وسايل الشيعه، تحقيق سيد شهاب الدين مرعشي نجفي، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1427.
15. حسني، علي اكبر، تاريخ تحليلي وسياسي اسلام، چاپ هفتم، دفترنشرفرهنگ اسلامي، تهران، 1381.
16. حويزي، عبدعلي بن جمعه، تفسيرنورالثقلين، تصحيح وتعليقه:هاشم رسولي محلاتي، چاپ دوم، انتشارات دارالتفسير، قم، 1384.
17. دانشنامة امام علي(ع)، زيرنظرعلي اكبررشاد، چاپ سوم، پژوهشگاه فرهنگ وانديشه ي اسلامي، تهران، 1385.
18. عبده، محمد، شرح نهجالبلاغه، مكتبه العصريه، بيروت، 1427 ه (2006م).
19. عليقلي، محمدمهدي، سيماي نهجالبلاغه، نشرتاريخ وفرهنگ، تهران، 1379.
20. فيروزآبادي، محمدبن يعقوب، قاموس المحيط، دارالفكر، بيروت، 1428.
21. قرباني، زين العابدين، اسلام وحقوق بشر، انتشارات كتابخانه صدرا، تهران، [بي تا].
22. قرشي، سيدعلي اكبر، قاموس قرآن، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1352.
23. كربلائي پازوكي، علي، مردم سالاري ديني درنهج البلاغه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1388.
24. مصباح، محمدتقي، حقوق وسياست درقرآن، مؤسسة آموزشي وپژوهشي امام خميني(ره)، قم، 1379.
25. مطهري، مرتضي، سيردرنهج البلاغه، چاپ چهل وپنجم، انتشارات صدرا، تهران، 1389.
26. مطهری، مرتضی، انسان در قرآن، انتشارات صدرا، تهران، 1373.
/ع