نهم ربیع جهالتها خسارتها
نهم ربیع جهالتها خسارتها
از اينرو در اين نوشتار کوتاه سعي بر آن داريم تا گوشههايي از خسارتهاي شكل گرفته از جهالتهاي اين روز را به تصوير كشيم.
روز نهم ربیع
روز نهمربيعالاوّل در فرهنگ عوام شيعه، به روز كشته شدن خليفه دوّم شهرت يافته است. آنها اين امر را مسلّم ميدانند كه در چنين روزي خليفه دوّم به دست مردي ايراني به نام ابولؤلؤ مجروح و مقتول ميگردد. داستانها و افسانههاي بسياري نيز در اينباره ميان آنها رواج يافته كه بيشتر آنها را ميتوان ساخته و پرداخته فرهنگ عوام دانست. ولي با اين حال در اين ميان دستهاي مشكوكي نيز بودهاند كه همواره خواستهاند به اين قضيه دامن زده و آن را از اعتقادات شيعه به شمار آورند.
اما با رجوع به كتابهاي تاريخي و بررسي آنها به اين حقيقت خواهيم رسيد كه تمامي آنها به اتفاق ماه ذيالحجه را به عنوان مَقْتَل خليفه دوّم معرفي نمودهاند و با اندكي اختلاف در روز آن، دوشنبه يا چهارشنبه،26 يا 27 ذيالحجه را به عنوان روز مجروح شدن خليفه دوّم شناختهاند. بهگونهاي كه ميتوان گفت وقوع اين حادثه در اين ماه از امور قطعي و متواتر در نزد تاريخنويسان بوده است. (برای مشاهده اسناد این کتابها نگاه شود به: کتاب نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 10-13).
علاوه بر اجماع تاريخنويسان بر وقوع قتل خليفه دوّم در ماه ذيالحجه، بسياري از بزرگان و علماي شيعه نيز در هنگام بحث از كشته شدن خليفه دوّم تاريخ آن را در ماه ذيالحجه دانستهاند به گونهاي كه حتي بعضي از آنان با تصريح به نادرست بودن نسبت روز نهمربيع به روز كشته شدن خليفه دوّم، اجماع شيعه و سني را بر وقوع اين حادثه در ماه ذيالحجه يافتهاند. که تعدادی از این بزرگان عبارتند از: شيخ مفيد، ابن ادريس حلي، سيد بن طاووس، شيخ ابراهيم بن علي كفعمي و علامهي حلي و …(قدس الله اسرارهم) (برای مشاهده عبارات این بزرگان نگاه شود به: کتاب نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 14-20).
روايت نهمربيع
همانگونه كه گفته شد تمامي مورخان شيعه و سني اذعان دارند كه قتل خليفه دوّم در اواخر ذيالحجه سال 23 هجري بوده است. از اين جهت بايد دانست كه چه چيزي باعث شده تا بعضي اين روز را به عنوان روز قتل خليفه بشناسند. با مراجعه به نقل قولها استفاده ميشود كه رأي نهمربيع مستندي به جز روايتي مشهور به «رفع القلم» ندارد. که این روایت نیز علاوه بر آنکه دارای سندی سست و ضعيف میباشد دارای متنی موهن و غیر قابل قبول است. (برای بررسی سایر موارد نادرستی که در این روایت موهن وجود دارد نگاه شود به: کتاب نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 34-41 ).
همچنانکه آيتالله العظمي صافي گلپايگاني دربارهي اين روايت میفرمایند: «روايت علي بن مظاهر، از نظر متن و سند ضعيف است و آن را در كتب معتبر و اصيل شيعه نيافتيم، همچنانكه شناختي نسبت به علي بن مظاهر كه از علماء شيعه به حساب آورده شده وجود ندارد، و وجود چنين روايات مجهولي در مجامع بزرگ حديثي شيعه، كه مؤلفِ آنها صرفاً براي جمعآوري اخبار و بدون بررسي اعتبار سند و متن آنها همت گماشته است، چندان بعيد نيست» (نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 41)
متأسفانه جاعلان این روایت برای نشان دادن فضیلت نهم ربیع مطلب دروغی را از زبان پيامبراكرم، صليالله عليه وآله، به خداي متعال این چنین ساختهاند که: «به فرشتگان نويسندهي اعمال دستور دادم به مدت سه روز قلم را از همهي مردم بردارند و چيزي از گناهان آنان را ننويسند». اين جمله كه به وسيلهاي به دست افراد لااُبالي تبديل شده است تا حرمت بندگي خداوند را شكسته و هرآنچه ميخواهند در اين ايّام انجام دهند، علاوه بر آنكه با صريح آياتي از قرآن مانند: «ومَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شراً يَرَهُ» (زلزال:8.) مخالفت دارد با قوانين و سنن الهي نيز مغاير بوده و مخالف حكم بديهي عقل هم است.
آيا برداشتن تكليف از بندگان به معناي ايجاد هرج و مرج، برخلاف شيوههاي اهلبيت، عليهمالسلام، در تربيت بندگان خدا و دوستان خود نميباشد؟ آيا امكان دارد از بزرگواراني كه ميفرمودند: «ما من نكبة يصيب العبد إلاّ بذنب»؛ «هيچ نكبت و مصیبتی به بنده نميرسد مگر به خاطر گناه» چنين كلماتي صادر شود. چه ظلم و خيانتي بالاتر از آنكه اين جملات را به بزرگاني نسبت دهيم كه همواره ميفرمودند: «لاتنالُ ولايتنا الاّ بالعَمَلِ والوَرع»؛ «به ولايت ما نتوان رسيد جز با عمل نيك و پرهيزكاري و دوري از گناه». جاي شگفت و تأسف است كه چگونه بعضي تمامي تعليمات الهي قرآن و اهلبيت، عليهمالسلام، را به كناري مينهند و اينگونه با تمسك به اين روايات جعلي، پردههاي حيا را دريده و مرتكب اعمالي ميشوند كه از شأن و منزلت هر فرد مسلمان و مؤمن به خدا خارج است. امّا شگفتتر آنكه در اين ميان افرادي نيز يافت ميشوند كه درصدد توجيه اين جهالتها برآمده و پردهدريهاي ديگران را اينگونه توجيه مينمايند.
این نکتهای است که مورد هشدار بسیاری از بزرگان و مراجع قرار گرفته است. همچنانکه آیت الله العظمی مكارم شيرازي در پاسخ به استفتائی در مورد روز نهم ربیع میفرمایند: روايتي با عنوان رفع قلم در آن ايّام مخصوص در منابع معتبر نداريم. و ثانياً: بر فرض چنين چيزي باشد كه نيست مخالف كتاب و سنت است و چنين روايتي قابل پذيرفتن نيست و حرام و گناه در هيچ زماني مجاز نيست همچنين سخنان ركيك و كارهاي زشت ديگر. و ثالثاً: تولّي و تبرّي راههاي صحيحي دارد نه اين راههاي خلاف.
همچنین آیت الله العظمی تبریزی(قدس سره) نیز در جواب سؤالی پیرامون این روایت میفرمایند: بسمهتعالى؛ روايت مزبور صحيح نيست و فرقى بين ايّام نيست و معصيت، معصيت است، والله العالم.
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(قدس سره) نیز در جواب سؤالی میفرمایند: حديث رفع القلم صحيح نيست، بلكه هر مسلماني موظف به انجام واجبات ديني بوده و فرقي در ايّام سال نسبت به آن وجود ندارد، و انجام اعمالي كه موجب تفرقه مسلمين يا وهن شيعه شود جايز نيست. (برای مشاهده پاسخهای مراجع بزرگوار دیگر همچون آیات عظام بهجت، خامنهای، نوری همدانی، روحانی، مصباح، موسوی اردبیلی و… نگاه کنید به: نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 103-119)
جهالتها خسارتها
از همه آنچه که گفتیم اگر بگذریم، متأسفانه در جشنهایی که در این روز با شعار تبری و بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام شکل میگیرد شاهد نمایش حرکاتی و گفتارهایی هستیم که دل اهل بیت علیهم اسلام را میآزارد. ایجاد تفرقه و اختلاف بین مسلمین آن هم با اسم هواداری از اهلبیت علیهم السلام مسألهای است که هیچگاه ایشان به آن راضی نبودهاند. از همین روست که وقتی به نام ابراهيم بن ابي محمود به امام رضا، عليهالسلام، میگويد: يا ابن رسول الله! نزد ما از روايات مخالفين شما در فضائل اميرالمؤمنين، عليهالسلام، و شما خاندان رواياتي هست كه امثال آن را در بين روايات شما نميبينيم، آيا به آنان معتقد شويم؟ حضرت پس از توجه و تنبه دادن وی به گوش فراندادن و پیروی نکردن از هر سخنی فرمودند: اي ابن ابيمحمود! مخالفين ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل كردهاند:1. غلو، 2. كوتاهي در حقّ ما، 3. تصريح به بديهاي دشمنان ما، و دشنام به آنان. وقتي مردم اخبار غلوّ آن دسته را ميشنوند ما را تكفير ميكنند و ميگويند: شيعه قائل به ربوبيّت ائمهي خود ميباشد. و وقتي كوتاهي در حقّ ما را ميشنوند، به آن معتقد ميشوند، و وقتي بديهاي دشمنان ما و دشنام به آنان را ميشنوند، ما را دشنام ميدهند. و حال آن که خداوند ميفرمايد: «وَ لا تَسبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيرِ عِلْمٍ؛ شما مؤمنان به آنانكه غير خدا را ميخوانند دشنام مدهيد تا مبادا آنها از روى دشمنى و نادانى خدا را دشنام گويند».
همچنین در روايتي ديگر نيز امام صادق، عليهالسلام، هنگامي آگاه ميشوند مردي در مسجد آشكارا به دشمنانشان توهين ميكند، ميفرمايند: «او را چه شده است؟ خدا لعنتش كند، با اين كار ما را در معرض اذيت قرار میدهد.
آری توهين و لعن بعضي از شيعيان نسبت به مقدّسات اهل تسنن را ميتوان عامل اصلي تشديد بسياري از اختلافات مذهبي و فرقهاي در جهان اسلام دانست. كه متأسفانه اين رفتار علاوه بر مخالفت صريح با كلام و سيرهي عملي ائمه، عليهمالسلام، امروز از هر جهت مخالف مصالح شيعيان و مسلمانان بوده و سودي جز تقويت جبههي دشمنان اسلام ندارد. برای دقت بیشتر در این موضوع توجه به مربوط به بیش از چهار قرن پیش یعنی زمانی که ارتباطات بسیار محدود بوده است جلب مینماییم:
صاحب قصص العلماء، ميرزا محمد تنكابني، مينويسد:«[در زمان محقق كركي] علماي شيعه كه در مكّه بودند به علماء اصفهان نوشتند، يعني به ارباب محرابها و منبرها، كه شما سب [=دشنام]مينماييد متخلفين را در اصفهان، و ما در حرمين شريفين ميباشيم و ما را عامه به سبب اين سب عذاب و سياست مينمايند…»[انكم تسبون ائمتهم في اصفهان و نحن في الحرمين نعذب بذلك العن و السب]
این که ما ظالمان به حق اهلبیت، علیهمالسلام، را مستحق لعن میدانیم و در زیارت عاشورا به لعن آنها میپردازیم، جای تردیدی در آن نیست، خود اهل سنت هم مایلند، ظالمان به اهلبیت، علیهمالسلام، را لعنت کنند، اما این که مراسمی خاص پیرامون این موضوع تشکیل شود و با تصریح به نام افرادی آنها را مخاطب لعن خویش قرار دهیم، باز هم خودْفریبی است که ما را در دامان دشمنانِ اسلام میاندازد؛ چون بخش عمده ثمره برگزاری این مراسم اعلام عمومیِ آن، برای تبلیغات هدفمند است، به گونهای که حتی اگر خود مراسم در خفا برگزار شود، خبر آن، اثر خود را خواهد گذاشت. به هر حال در دنیای امروز که کار غیرشرعی هم در موبایلها میچرخد، این کارها جای خود دارد، دهها سایت وهابی در حال حاضر مشغول اشاعه این فیلمها هستند، و برگزار کنندگان این مراسم در قبال تخریب وجهه آل بیت و رسالت رسول الله، صلی الله علیه و آ له، و جلوگیری از پیشرفت آن مسئولند. متأسفانه امروز این تصاویر و فیلمها دستآویزهائی برای دور نگاه داشتن ملتهای سنی از حقیقت رسالت رسول الله، صلیالله علیه و آ له، است؛ این تصاویر دستآویزهائی است برای قتل شیعیان عراق، پاکستان و…، یک استشهادی وهابی با این تصاویر روزانه دهها شیعه میکشد، خود را فریب ندهیم، ما در مقابل اعمال خود مسئولیم و بیتفاوتی نسبت به اثرات این مراسم، قطعا عقاب اخروی خواهد داشت. چنانچه حضرت امام باقر، عليهالسلام، مىفرمایند: بنده خدا روز قيامت محشور شود و (با این که در دنيا) دستش به خونى آلوده نشده (و خونى نريخته) به اندازه يك حجامت يا بيشتر خون به او بدهند و بگويند: اين سهم تو است از خون فلان کس؟ عرض میكند: پروردگارا تو خود میداني كه همانا جان مرا گرفتى (و در آن حال) من خون كسى را نريخته بودم (و هيچ خونى به گردنم نبود؟) خداوند فرمايد: آرى تو از فلانى روايتى چنين و چنان شنيدى و به ضرر او بازگو كردى، پس زبان به زبان به فلان جبار(و ستمكار) رسيد و بدان روايت او را كشت، و اين بهرهی تو از خون اوست. (اصول کافی، شیخ کلینی، ج4، ص77)
در اينجا نمونهاي ديگر حوادث ناگوار كه از بيموالاتي و بيبصيرتي بعضي رقم ميخورد را بخوانيد:
حضرت آيت الله العظمي مظاهري در نقل خاطرهاي از استادشان آيت الله مرعشي نجفي ميفرمايند:
«خدا رحمتش كند، درجاتش عاليست، عاليتر كند، مرحوم آيت الله مرعشي، من مكاسب پيش ايشان خواندم، هم كفايه خواندم، هم مكاسب… ايشان بنايشان اين بود براي اينكه خسته نشوند، يك قصهاي گاهي اوقات يا خيلي از اوقات در ميان درس براي شاگردها میگفتند، و يكي از قصههايشان اين بود كه میگفتند:
پدر من از علماي نجف بوده يك شاگرد سني داشت، اين بالاخره میخواست برود كردستان و كرمانشاه، اين با پدر من خداحافظي كرده علاقه به پدر من داشت، رفت، پدر من آمد ايران و رفت مشهد، و اين عالم جليلالقدر گفته بود در برگشت قافله ما غروب رسيد كرمانشاه، من خيلي وحشت كردم كه حالا چه میشود، آن وقت وضع كرمانشاه وضع كردستان روي قاعده شيعه و سنيگري خيلي بد بود، میگويد ديدم ناگهان اتفاقي آن شاگرد من پيدا شد، خيلي با من گرم گرفت و بالاخره با زور و رودربايستي من را برد خانه خيلي هم خدمت كرد به من، بعد آخر شب به من گفت: آقا ما يك جلسهاي داريم شما بيايد برويم توي اين جلسه، گفتم میآيم، میگويد مرا بردند توي آن جلسه، مرحوم آقا نجفي گفتند، پدرم میگفتند وقتي نشستم توي جلسه، ديدم اين سبيل گُندهها، سبيل كشيدهها دارند میآيند، تعجب كردم، چه خبر است، يك وقت مَنقَلي پر از آتش كه آتش زغالي كه اَلُو داشت، اينرا هم آوردند، يك مجمع را هم آوردند گذاشتند روي اين آتشها، روي اين منقل میگويد من تعجب كردم، ترس هم منرا گرفته بود كه اينها چه كار میخواهند بكنند، يكوقت ديدم يك جواني زير غُل و زنجير، آقاي نجفي میگفتند پدر من گفتند چون من همدانيها را میشناختم اين قيافه، قيافه همداني بود، بالاخره آوردندش زير غُل و زنجير، يك سفره چرمي هم پَهْن كردند، او را نشاندند روي سفره چرمي و يك كسي با يك ضربت گردن آنرا زد، آن مجمع كه داغ بود گذاشتند روي گردن اينكه خون بيرون نيايد، غُل و زنجيرها را هم باز كردند اين هي دست و پا میزد اينها هم قاه قاه میخنديدند، گفت من غش كردم.
بالاخره قضيه تمام شد و من در حال غش بودم، كمكم مَرا به هوش آوردند اما آن موقعي كه نزديك بود به هوش بيايم میديدم با هم زمزمه دارند، اين شيعه است اينرا هم بياييد دومياش باشد، آن طلبه میگفت: نه بابا من درس پيش ايشان خواندم، اين از آن سنيهاي داغ است معلم من بوده، بالاخره من را نجات داد، آمديم خانه، وقتي من حال آمدم، اين طلبه به من گفت: آقا من سني هستم، اما مُريد شما هستم، میدانيد شما را خيلي دوست دارم، نميخواستم ناراحتتان كنم، اما بُردم آنجا يك پيام بدهيد به علماي نجف و پيام اين، كه شما عُمَركُشون كنيد ما هم اينجور میكنيم، ما رسممان است يك شيعه را يك جايي پيدا میكنيم زندانياش میكنيم غُل و زنجير میكنيم تا شب چهارشنبه، شب چهارشنبه همه ما جمع میشويم براي رضايت خدا، قربة الي الله اينرا میآوريم و اين بلا را به سرش میآوريم كه تو ديدي.»
پس ما نیز اندکی مراقب گفتار و رفتار خود باشیم تا خدای نکرده شریک این جانیان در کشتار بندگان خدا نباشیم.
سخن پایانی
نکته آخر اینکه ما موظف به جذب و علاقهمند ساختن سایر مسلمین به مکتب اهلبیت علیهمالسلام هستیم راهی که با خشرویی و مدارا حاصل شده و با توهین و ناسزا گفتن به مخالفین و عقایدشان منافات دارد. آن گونه که هنگامی یکی از اصحاب امام صادق، عليهالسلام، به ایشان عرض میکند: چگونه شايسته است براي ما كه با قوم خود، و مردماني كه با ما آميزش دارند و شيعه نيستند رفتار كنيم؟ امام، عليهالسلام، فرمودند: به پيشوايان خود نگاه كنيد و از آنها پيروي كنيد، آن گونه كه آنان رفتار ميكنند شما نيز همانطور رفتار كنيد، به خدا سوگند آنها به عيادت بيمارانشان ميروند، و بر جنازههايشان حاضر ميشوند، و به سود و ضرر آنها گواهي ميدهند، و امانتهاي آنان را به آنها بر ميگردانند.
و در روایتی دیگر امام میفرمایند: اي زيد! با مردم (يعني عامه و اهل تسنن) با اخلاق خودشان معاشرت كنيد، در مساجدشان نماز بخوانيد، مريضانشان را عيادت كنيد، در تشيع جنازههايشان حاضر شويد و اگر توانستيد امام جماعت يا مؤذن آنها شويد اين كار را بكنيد؛ پس اگر شما چنين عمل كرديد خواهند گفت: اينان پيروان جعفرند، خدا او را رحمت كند چه نيكو اصحابي تربيت كرده است و اگر اين امور را ترك نموديد خواهند گفت: اينان پيروان جعفرند، خداوند جزاي او را بدهد چه اصحابش را بد تربيت كرده است. (برای مطالعه سیره و روایات در مورد وحدت اسلامی نگاه شود به: کتاب پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت،مهدی مسائلی، انتشارات سپیده باوران، مشهد 1389)
منبع:http://ghamezani.blogfa.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت : mahdimasaeli
/ج