خانه » همه » مذهبی » نودينى در يهوديت (2)

نودينى در يهوديت (2)

نودينى در يهوديت (2)

در متون اوليه يهودى از تغيير آيين و نودينى سخنى نرفته است و اعتقاد بر آن بوده است كه غير اسرائيلى ها بدون تغيير آيين مى توانند مناسك يهودى را اجرا كنند. در متون متأخر بحث هايى در اين زمينه صورت گرفته است، امّا به طور دقيق نمى توان تاريخى براى رواج تغيير آيين در يهوديت ذكر كرد.

e5a55135 ff9c 4598 a2d4 719f923dac58 - نودينى در يهوديت (2)

0017545 - نودينى در يهوديت (2)
نودينى در يهوديت (2)

 

نويسنده: رضا گندمى

 

كاربرد و معانى نودينى در عهد عتيق
 

در متون اوليه يهودى از تغيير آيين و نودينى سخنى نرفته است و اعتقاد بر آن بوده است كه غير اسرائيلى ها بدون تغيير آيين مى توانند مناسك يهودى را اجرا كنند. در متون متأخر بحث هايى در اين زمينه صورت گرفته است، امّا به طور دقيق نمى توان تاريخى براى رواج تغيير آيين در يهوديت ذكر كرد.
در كتاب مقدسِ عبرى، نودينى به دو معنا بكار رفته است. به يك معنا نودينى به تصميم و عزم بنيادينى اشاره دارد كه به وسيله آن انسان كامل به دعوت خدا لبيك مى گويد. اين نگرش انسانى با عمل برگزيدگى الهى مطابق است. برگزيدگى مستلزم نودينى، و نودينى به معناى جهت يابى دوباره به عنوان برگزيدگى تجربه مى شود. تغيير بنيادى يا نودينى جهت يابى درونى و روحى شخص است كه به عنوان روشن بينى حقيقى، تولد دوباره و در كتاب مقدس عبرى به عنوان پاسخ و بازگشت توصيف شده است. تغيير جهت يا نودينى در واقع پاسخ به درخواست درونى است. اين نوع نودينى، نودينى از حاشيه و پيرامون به سمت مركز است، و اساسى ترين انتخابى است كه انسان در طول زندگى خود مى تواند داشته باشد. با اين كه در عهد عتيق بر اين نودينى به عنوان عميق ترين معناى رابطه اى اسرائيل با خدا تاكيد شده است، در عين حال، قابليت تعميم بر تمام نوع بشر از هر ملت و قومى كه باشند دارد; تمام انسان ها به بازگشت به سوى خدا فراخوانده شده اند. اين گونه از نودينى و تغيير جهت را يونس به مردم نينوا توصيه كرد; زيرا او در ابتدا نودينى را موضوعى ميان خدا و قوم يهود مى دانست در واقع داستان يونس تأييد دوباره اى بود بر عهد خدا با انسان. در داستان نوح نيز كه در سفر پيدايش باب 6 تا 9 آمده، بر نودينى به همين معنا تأكيد شده است. كوتاه سخن، چنان كه عهد خدا با موسى را در راستاى ميثاق كلى خدا با آدم و نوح بدانيم، آن گونه كه كتاب مقدس ما را به اين نكته رهنمون مى شود، يهوديت چيزى جز التزام به بازگشت به سوى خدا نيست.
معناى دوم نودينى به نودينى از حاشيه به متن اشاره ندارد، بلكه به حركت از «خارج به داخل» دلالت دارد. عموماً از مفهوم نودينى و تغيير بنيادى همين معنا يعنى تغيير دين تداعى مى شود. اين دو معنا از نودينى قابل جمع اند. به عبارت ديگر، گرويدن به يهوديت و بازگشت به خدا و تغيير جهت به سوى او قابل جمع اند.

نودينى در كتاب هاى اوليه ى كتاب مقدس عبرى
 

اسرائيلى ها خود را فرزندان اسرائيل يعنى از يك نيا و جد مشترك مى دانند. بر طبق اين ديدگاه، نويسندگان كتاب مقدسِ عبرى، عهد خدا با اسرائيل را توافق ميان خداى خاص، يهوه، و قوم معين يعنى ابراهيم، اسحاق، يعقوب و فرزندان او مى دانند. واژه اى گر براى بيگانگانى به كار مى رفت كه در بين اسرائيلى ها ساكن بودند، ولى از پذيرش و تصديق خداى واحد از سوى آنان حكايت ندارد. بر پايه كتب اوليه، غيراسرائيلى ها مى توانند مناسك اسرائيلى را بدون تن دادن به نودينى انجام دهند. به عنوان مثال، مردى كه در خارج از اسرائيل متولد شده و ختنه كرده باشد مى تواند از قربانى عيد فصح برخوردار شود. در سفر خروج داستان فرار موسى از دربار فرعون و كمك او به دختران كاهن مديان و سرانجام ازدواج او با يكى از آنان گزارش شده است.

نودينى در كتاب هاى متأخر كتاب مقدس عبرى
 

دقيقاً مشخص نيست از چه زمانى نودينى وارد يهوديت شده است. در عزرا و نحيما امكان نودينى زنان بيگانه به يهوديت مورد توجه قرار نگرفته است. در كتاب اشعيا به نودينى پرداخته شده، ولى خطوط كلى آن مشخص نشده است. «غريبانى كه با خداوند مقترن شده او را خدمت نمايند و اسم خداوند را دوست داشته بنده او بشوند: يعنى همه كسانى كه سبت را نگاه داشته آن را بى حرمت نسازند و به عهد من متمسك شوند. ايشان را به كوه قدس خواهم آورد. و ايشان را در خانه عبادت خود شادمان خواهم ساخت و قربانى هاى سوختنى و ذبايح ايشان بر مذبح من قبول خواهد شد; زيرا خانه من به خانه عبادت براى تمامى قوم ها مسمى خواهد شد».

نودينى در دوره حاخامى
 

در نوشته هاى حاخامى فصل مستقلى به موضوع نودينى اختصاص داده نشده است، تنها اشاره اى به آن شده است. از اين رو ما هيچ شاهدى درباره تازه يهوديان يا دلايل و انگيزهاى آنان در تغيير آيين پيدا نمى كنيم. تنها رساله كوچكى با عنوان گريم grim به اختصار به اين موضوع پرداخته است. اين رساله از ملحقات تلمود بابلى است. از جمله آنان اند. سوم آن كه حاخام ها موضوع نودينى را به طور استطرادى مورد بحث قرار داده اند.
بر اين اساس، حاخام ها صحبت هاى ضد و نقيضى راجع به نودينان (تازه يهوديان) و نودينى ابراز داشته اند. برخى از دانشمندان معتقدند قبول تورات، ختنه براى مردان، غسل و قربانى از دوره معبد دوم به بعد براى نودينان الزامى بود، امّا منابع حاخامى اين ادعا را تاييد نمى كند. حاخام ها درباره اهميت انگيزه هاى نودينان (تازه يهوديان) اختلاف دارند. مطلوب آن است كه غير يهوديان به انگيزه هاى آسمانى و الهى وارد جامعه يهوديان شوند. برخى از فرزانگان اجازه نمى دهند بيگانگان براى رسيدن به اهداف مادى و دنيوى خود، از قبيل ازدواج با يهوديان، به يهوديت بگروند. از نظر معدودى از حاخام ها، بچه هايى كه به يهوديت مى گروند، پس از رسيدن به سن بلوغ بايد دوباره مراسم و تشريفات تغيير آيين را به جاى آورند.
طبق تعاليم حاخامى، تازه يهوديانْ مكلف به تمام تكاليف يهوديان مادرزاداند. البته برخى معتقدند بايد مهلت قابل توجهى به آنان داده شود تا از خلق و خو، آداب و آيين هاى سنت قبلى خود فاصله گيرند، زيرا آنان در فرهنگ و سنت يهودى پرورش و تربيت نيافته اند. تازه يهوديان با اين كه در انجام تكاليف و مناسك با يهوديان مادرزاد يكسان اند، در عين حال بين آن دو تفاوت هايى وجود دارد، چه آن كه خداوند سرزمين موعود را فقط به يهوديان مادرزاد اعطا كرده است و تازه يهوديان هيچ سهمى در آن ندارند، زيرا اسلاف آنان جزو قبايل واسباط اصلى نيستند.
در تلمود فلسطينى آمده است خداوند كل زمين را در مى نوردد و هر جا انسان پرهيزكار و صالحى بيابد، او را به جامعه يهوديان ملحق مى كند، زيرا كسانى كه خدا دوستشان دارد، بزرگ تر و والاتر از كسانى هستند كه خدا، يهوه، را دوست دارند.خداوندْ خودش را در بيابان متجلى ساخت و نه در كشور خاصى. بنابراين، بيگانگان در هر مرحله اى از زندگى هر گاه تصميم به نودينى بگيرند مى توانند يهودى شوند، همچنان كه ابراهيم تا 99 سالگى ختنه نكرد.

نودينى در عصر هلنى
 

شواهد زيادى وجود دارد بر اين كه در دوره هلنى افراد زيادى يهودى شدند. در انجيل متى هم به اين واقعيت اشاره شده است كه خود علماى يهود به دنبال يهودى كردن بيگانگان بودند; آنجا كه خطاب به فريسيان مى گويد: واى بر شما اى كاتبان و فريسيان رياكار زيرا كه برّ و بحر را مى گرديد تا مريدى پيدا كنيد و چون پيدا شد او را دو مرتبه پست تر از خود پسر جهنم مى سازيد.
واقعيت اين است كه نودينى در دوره هايى كه بى ثباتى اجتماعى حكمفرما بود روبه افزايش بوده است. به عنوان مثال در دوره هلنى افراد بيشترى به يهوديت گرايش پيدا كردند. دوره هلنى بيانگر چالش يهوديت با تفكر كلاسيك يونانى و فرهنگ هاى آسيايى است، زيرا اسكندر مقدونى اروپا و آسيا را به هم وصل كرد و صورت هاى جديدى از دين، فلسفه، هنر، الهيات، علم و زبان به وجود آورد. يهوديان ارتباط و تماس مستقيمى با عوالم فكرى جديد پيدا كردند و بدين وسيله يهوديت و خداى خاص قوم يهود را به اقوام و فرهنگ هاى جديد معرفى كردند. پس از مرگ اسكندر، در اسرائيل و اورشليم جنگ هاى زيادى درگرفت و سربازان غير يهودى بسيارى در اورشليم مأوى گزيدند و يهوديت به عنوان يك دين هلنى و يونانى مآب شناخته شد. غيريهوديان هر چند شناخت كاملى از خداى قوم يهود نداشتند، ولى از نظام اخلاقى و مناسك مقدس آگاهى داشتند و اين در حالى بود كه رومى ها رابطه چندان دوستانه اى با يهوديان نداشتند و حتى حاضر نبودند يا آنان غذا بخورند.

ديدگاه فلاسفه يهودى درباره نودينى
 

ديدگاه هاى ابن ميمون و يهودا هالوى درباره نودينى و تغيير آيين بيانگر ديدگاه هاى مختلف يهوديت در اين مسئله است. از نظر ابن ميمون حتى يهوديانِ مادرزاد نيز در صحراى سينا تغيير آيين دادند، هنگامى كه به مناسك سه گانه ختنه، غسل و قربانى، كه امروزه براى تمام تازه يهوديان لازم است، تن دردادند. او معتقد است يهوديان بايد به هر شكل ممكن تازه يهوديان را جذب كنند و همين كه كسى اظهار تمايل و علاقه به يهوديت كرد، يهوديان بايد در هر حال، او را يهودى سازند. در تلمود آمده است كه نبايد با اعلام جزئياتِ مجازات هايى كه در صورت پيروى نكردن از شريعت در انتظار آنان است، بار سنگينى بر دوش تازه يهوديان نهاد و يهوديت را دينى خشن معرفى كرد. به اعتقاد او، همين امر باعث مى شود آنان از مسير صواب به بيراه كشانده شوند. در ابتدا، يك فرد با كلمات لذت بخش جذب مى شود و سپس محدوديت و قيدهاى عشق با او در ميان گذاشته مى شود يا خود بدان واقف مى گردد.
ابن ميمون معتقد است تورات را بايد به مسيحيان تعليم داد تا دچار سوء فهم نشوند، آنان چنان چه معناى درست تورات را درك كنند به يهوديت تمايل پيدا خواهند كرد. كوتاه سخن، او نگرش مثبتى به نودينى دارد، و اين نظر در ديدگاه كلى ايشان در باب انسان ريشه دارد. به نظر او، تمام انسان ها در اصل يكسان اند، زيرا هيچ كس با نفسِ شكوفا و پرورش يافته به دنيا نيامده است. يهوديان و غير يهوديان به يك ميزان مى توانند در اثر فعاليت عقلانى نفس خود را بارور سازند. عدم تفاوت اساسى ميان يهوديان و غيريهوديان يهودى شدنِ آنان را آسان ساخته است. تمام آنان مى توانند با فراگيرى اصول عقايد يهوديت و زندگى كردن بر طبق زندگى هاى يهوديان يهودى گردند.
يهودا هالوى ديدگاه هاى متفاوتى راجع به قوم يهود و تازه يهوديان دارد. او معتقد است يهوديان تفاوت اساسى با غير يهوديان دارند و هيچ گاه يك بيگانه و غيريهودى نمى تواند به جايگاه و مقام يهوديانِ مادرزاد بار يابد. او مى نويسد:
هر بيگانه اى مى تواند در سرنوشت و تقدير خوب ما سهيم باشد، ولى هرگز با ما يكى و برابر نخواهد بود. اگر تورات از آن رو كه خدا ما را خلق كرده برما الزام آور مى بود، انسان هاى سفيد و سياه از آن رو كه همه مخلوق خدايند يكسان مى بودند. در حالى كه تورات تنها به دليل يارى و همراهى يهوه در خروج از مصر بر ما الزام آور شد، زيرا ما بهترين هاى نوع بشر هستيم.
در جاى ديگر مى نويسد: «تازه يهوديان در شأن و رتبه با اسرائيليان مادرزاد يكى نيستند، زيرا يهوديان مى توانند به مقام پيامبرى برسند و از اين جهت متمايز از ديگران اند، در حالى كه تازه يهوديان تنها از راه فراگيرى از آنان مى توانند به مقاماتى دست يابند و تنها مى توانند انسان هاى پرهيزكار و فرهيخته باشند، امّا هرگز به مقام پيامبرى دست نمى يابند.
به هر حال، يهودا هالوى از يك سو معتقد است راه براى يهودى شدن بيگانگان باز است. از سوى ديگر، نظريه اش به او اجازه نمى دهد كه يهوديانِ مادرزاد و تازه يهوديان را برابر بداند.

ملاك هاى يهودى بودن
 

به چهار طريق مى توان افراد را يهودى به شمار آورد. 1. منشأ زيستى. طبق ديدگاه هلاخا چنان چه فردى از مادرى يهودى متولد شده باشد يهودى محسوب خواهد شد. هلاخاى سنتى بر كودكانى كه از مادرى بيگانه و غيريهودى متولد مى شوند حكم يهودى بار نمى كنند. افرادى كه از مادرى يهودى زاده مى شوند، حتى اگر ملحد و كافر گردند، يهودى به شمار خواهند رفت; البته در صورت ارتداد تنها پاره اى از احكام يهوديت برايشان باز خواهد شد. 2. پيوند دينى. ممكن است فردى از مادرى يهودى متولد نشده باشد و طبق هلاخاى سنتى يهودى به شمار نيايد، ولى به خاطر گرويدن به يهوديت و التزام و تعهد به دستورات يهوديت در عداد يهوديان قرار گيرد. البته با رعايت آداب و مناسك ويژه اى كه براى تازه يهوديان تدارك ديده شده است. 3. عضويت در گروه هاى اجتماعى – فرهنگى. در گذشته اجتماع يهوديان صرفاً از يهوديان تشكيل نمى شد، بلكه بيگانگانى كه به قوانين هفت گانه نوح ملتزم بودند و به عنوان گرتشا و يا بيگانه مقيم شناخته مى شدند، داراى حقوق و مسئوليت هاى محدود در اجتماع بودند. البته امروزه چنين عنوانى وجود ندارد. 4. وابستگى ملى و استفاده از زبان مشترك. امروزه كم نيستند افرادى كه در اسرائيل زندگى مى كنند و به كارهاى بزرگ گماشته شده اند. چنين كسانى از ديد هلاخاى سنتى يهودى نيستند، امّا چون در اسرائيل متولد شده اند و به زبان عبرى تكلم مى كنند و به خدمت در مراكزى نظير ارتش مشغول اند آنان را يهودى به شمار مى آورند و در كارت هويت و گروه بندى قومىِ وى، عنوان يهودى ثبت مى شود.
پس از تأسيس حكومت اسرائيل، از حاخام هاى ارتدوكس خواسته شد قانون بازگشت به سرزمين مقدس و تعريف خود را از يهودى بودن تعديل و اصلاح كنند. آنان پس از بحث هاى طولانى و مفصل تعريف را به اين شكل تعديل و اصلاح كردند كه يهودى عبارت است از كسى كه از مادر يهودى به دنيا آمده باشد و يا اين كه طبق شريعت يعنى به دست حاخام ارتدكس يهودى شده باشد. چنان كه ملاحظه مى كنيد، حتى اين تعريفِ تعديل شده هم جمع زيادى از يهوديان را از جرگه يهوديت خارج مى ساخت. بر طبق اين تعريف هزاران يهودى آمريكايى كه بيش از نصف آنان گرايش اصلاح طلبانه و محافظه كارانه دارند، يهودى درجه دوم محسوب مى شدند.
نتيجه سخن آن كه، در ابتداى پيدايش يهوديت يعنى تا قرن اول ميلادى براى يهودى بودن تنها منشأ زيستى اهميت داشت و تنها افرادى كه از مادر يهودى متولد مى شدند، اعم از اين كه به مقررات و آيين هاى يهوديت پايبند بودند يا نبودند، يهودى محسوب مى شدند. درست مانند ساير نژادها و مليت ها مثل نژاد ايتاليايى، فرانسوى، و غيره. امّا از آن پس، تغيير آيين از غير يهوديت به يهوديت مورد تأييد و احترام قرار گرفت و اعتقاد بر اين بود كه اگر كسى قوانين اساسى يهوديت را بپذيرد، امكان يهودى شدن او فراهم خواهد شد.
با قبول اين نكته كه نودينى و تغيير آيين به يهوديت از سوى كتاب مقدس عبرى و علماى يهود پذيرفته شده است اين سؤال پيش مى آيد كه آيا بيگانگان و غيريهوديانى كه به يهوديت مى گروند به لحاظ شايستگى، شئونات و منزلت اجتماعى همچون يهوديانى مادرزاداند؟ آيا مسئله برگزيدگى فقط درباره يهوديانِ مادرزاد مطرح است يا اين كه بيگانگانى را كه بعداً تغيير كيش مى دهند و يهودى مى شوند در برمى گيرد؟ اگر تازه يهوديان هم شأن يهوديانِ مادرزاد نباشند، در اين صورت حتى شايستگى يهودى شدن را نخواهند داشت. از طرفى، وقتى تاريخ يهوديت و قوم يهود را مرور مى كنيم، گزارش هاى بسيارى را مى توان يافت كه بر تغيير آيين و گرويدن به يهوديت صحه گذاشته است. روت موآبى از جمله كسانى است كه داوطلبانه به آيين يهود گرويد. برخى نيز واژه دشمن را كه درآيه چهارم باب بيست سوم سفرخروج آمده است به تازه يهوديان اطلاق كرده اند.
كوتاه سخن آن كه نظرات حاخام ها پيرامون غريبه ها يا تازه يهوديان يكسان نيست. در حالى كه برخى از آنان از برابرى تازه يهوديان با يهوديان مادرزاد سخن گفته اند، جمعى ديگر، هر چند در پاره اى از موارد، ميان آن دو فرق قائل اند.

فرآيند نودينى در يهوديت
 

الف. تحقيق راجع به يهوديت
 

افرادى كه از دين خود سربرتافته و به يهوديت گرويده اند ممكن است به دلايل زير به يهوديت گرايش پيدا كرده باشند: از طريق رابطه عاطفى با برخى از يهوديان; زناشويى و يا تحقيق و تفحص در اديان و آشنايى با يهوديت از طريق مطالعه و شنيدن سخنرانى و جز آن. به هر حال نودينى و انتخاب يهوديت به عنوان دين رسمى، به هر دليل كه صورت گرفته باشد، فرد نوآيين در اولين گام بايد به شيوه هاى مختلف به عنوان مثال از طريق دوستان و كتب و غيره درباره يهوديت تحقيق و تفحص كند و در اين باره تأمل كند كه آيا نودينى وى انتخاب درستى بوده است يا نه.

ب. يافتن يك حاخام
 

اين مرحله بسى مشكل تر از مرحله قبلى است، زيرا حاخام ها متفاوت اند. برخى زمان بيشترى براى نامزدهاى نودينى اختصاص مى دهند. جمعى طرفدار اين سنت قديمى اند كه بايد سه بار مراتب صداقت و خلوص نيت نامزد نودينى را آزمود. در واقع حاخام ها دربانان يهوديت اند; آنان هستند كه بايد تصميم بگيرند چه كسانى مى توانند به جرگه يهوديت درآيند و صلاحيت يهودى شدن دارند.
حاخام ها به گرايش هاى مختلفى تعلق دارند. چهار نهضت اصلى محافظه كار، ارتدكس، متجدد واصلاح گرا وجود دارند. داوطلب يهودى شدن بايد تفاوت هاى ميان اين نهضت ها را بداند ونهضتى را كه مورد قبول حاخام اوست انتخاب كند، زيرا حتى در آيين و روش نودينى و آداب آن، ميان نهضت ها و گرايشاتى كه در بالا ياد شدند، اختلاف نظر وجود دارد. به هرحال، حاخام سؤالاتى به شرح ذيل ازنامزد نودينى مى پرسد و نوع پاسخ هايى كه آن شخص ارائه مى كند، ميزان صداقت وخلوص نيتوى را نمايان مى سازد.
1. چرا مى خواهيد تغيير آيين دهيد و به يهوديت بگرويد؟
2. پيشينه دينى تان چيست؟ قبلاً به چه دين و آيين و مرامى متعهد و ملتزم بوديد؟
3. درباره يهوديت چه مى دانيد؟
4. چه تفاوتى بين يهوديت و دين نياكان خود مى بينيد؟
5. آيا از سرِ اكراه و ناچارى به يهوديت گرويده ايد؟
6. آيا براى يهودى شدن و تحقيق درباره آن فرصت كافى مى خواهيد؟
7. آيا تصميم خود را با اعضاى خانواده و بستگان خود در ميان گذاشته ايد؟
8. آيا سؤالاتى درباره يهوديت و نيز شيوه نودينى داريد؟

ج. آشنايى با يهوديت و فراگيرى احكام و قوانين آن
 

كسانى كه مى خواهند يهودى شوند بايد به حقانيت و صدق آن باور داشته باشند و اين مهم به دست نمى آيد جز با تحقيق در يهوديت، زيرا اين امر به تصميم نهايى آنان كمك شايان توجهى مى كند. در زمينه يهوديت به راه ها و شيوه هاى مختلفى مى توان تحقيق و مطالعه كرد; مطالعه تاريخ يهود، يهودى كشى و آشنايى با تورات. اشخاصى كه خواهند با يك يهودى ازدواج كنند، بايد پيش از ازدواج با تعاليم يهوديت آشنا شوند. از نظر ابن ميمون يك تازه يهودى همچنين بايد از اصول اساسى دين يهوديت ]اصول سيزده گانه اى كه وى مقرر داشته است[ نظير باور به توحيد و يگانگى خداوند آگاه شود. دوره اى را نيز بايد به تعليم و فراگيرى تورات اختصاص دهد تا از روى جهل نظرات و دستورات يهودى را مورد بى اعتنايى قرار ندهد. مقصود ارتدكس ها از پذيرفتن احكام و قوانين اين است كه يك تازه يهودى بايد تمام قوانين و دستورالعمل هاى يهوديت ارتدكس را رعايت كند; به اين معنا كه يك دوره آزمايشى يك ساله يا بيشتر را بگذارند. يهوديان اصلاح طلب تنها بر رعايت قوانين مورد قبول خود تأكيد مى كنند.

د. محكمه دينى يا بيت دين
 

گرويدن يك شخص به يهوديت بايد تحت نظارت دادگاه شرع معروف به «بيت دين» صورت گيرد. دادگاه مزبور با سؤالات و روش هاى خاصى كه به كار مى بندد، به انگيزه اصلى گرايش فرد به يهوديت پى مى برد و براى حاخام هاى دادگاه شرع روشن مى شود كه آيا انگيزه فرد داوطلب مادى است يا نه. وظيفه دادگاه اين است كه مشكلات و موانعى كه بر سر راه يك يهودى در مسير زندگى مادى و معنوى او قرار دارد، براى فرد دواطلب تشريح كند و به افرادى كه مايل اند يهوديت را به عنوان آيين و دين خود برگزينند، هشدار دهند كه چه دشوارى هايى ممكن است براى آنان پيش آيد. دادگاه شرع تنها زمانى به يهودى شدن فرد داوطلب حكم مى كند كه براى اعضاى آن مراتب خلوص و صداقت فرد مزبور احراز شده باشد. ناگفته نماند كه دادگاه شرع از سه عضو تشكيل مى شود كه دست كم يك عضو آن بايد حاخام باشد.

هـ. ختنه كردن يا به عبرى «بريت ميلا»
 

از نظر حاخام هاى محافظه كار و ارتدكس، ختنه كردن براى يهودى شدن ضرورى است; حتى اگر پيشتر فرد يادشده بنا به سنت هاى خود و يا به هر دليل ديگرى ختنه كرده باشد، بايد ختنه نمادين و سمبليك با ريختن خون از موضع انجام گيرد. ساير گرايش هاى چهارگانه يهودى، ختنه را براى يهودى شدن لازم نمى دانند. ختنه به منزله عقد پيمان تاريخى قوم اسرائيل با خداوند محسوب مى شود.

و. غسل
 

حاخام هاى ارتدكس و محافظه كار غسل و يا به عبرى طبيلا را براى نامزدان يهودى شدن اعم از زن و مرد لازم مى دانند، لذا حوضچه كوچكى به نام ميقوه “Mikveh” به همين منظور ساخته شده است. در ميقوه تازه يهودى از نجاسات مختلفى كه در تورات توضيح داده شده ظاهر مى شود.

ز. قربانى و نذر
 

در زمان هاى قديم، تازه يهودى مى بايست به پاى هيكل در اورشليم قربانى مى كرد، امّا پس از تخريب معبد قربانى نيز برداشته شد; لذا شريعت يهود آن را لازم نمى داند. البته هنوز هم بعضى از حاخام ها، خاصه حاخام هاى ارتدكس، معتقدند بايد به جاى قربانى بديل و جايگزينى نظير صدقه و جز آن صورت گيرد.

ح. انتخاب نام
 

مردان بايد نام عبرى ابرام و زنان نام ساره و روت را برخود نهند. تازه يهوديانى كه والدين آنان يهودى نيستند معمولاً پسر ابراهيم خوانده مى شوند.

د. مراسم رسمى و عمومى
 

از نظر يهوديان اصلاح طلب اين مراسم بايد عمومى تر باشد. تازه يهودى بايد پيشاپيش ديگران قرار گيرد و دلايل تغيير آيين و نيز درس هايى را كه از تجربه يهودى شدن فراگرفته است بيان كند.
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد