خانه » همه » مذهبی » نگاهي به مبارزات زنده ياد شهيد علامه بلخي

نگاهي به مبارزات زنده ياد شهيد علامه بلخي

نگاهي به مبارزات زنده ياد شهيد علامه بلخي

آيت الله سيد محمد باقر شيرازي، فرزند آيت الله العظمي سيد عبدالله شيرازي از مراجع ديني حوزه علميه خراسان است. خاندان شيرازي که از پايگاه مردمي خاصي در ايران و عراق برخوردارند. خدمات ارزنده اي به جهان تشيع ارائه داده اند. آيت الله سيد عبدالله شيرازي و علامه شيخ محمد تقي بهلول دو تن از شخصيت هاي برجسته قيام مسجد

9a577a5c 8ffc 4993 b4ea fedbebeab7c0 - نگاهي به مبارزات زنده ياد شهيد علامه بلخي

0023299 - نگاهي به مبارزات زنده ياد شهيد علامه بلخي
نگاهي به مبارزات زنده ياد شهيد علامه بلخي

 

 

گفتگو با آيت الله سيد محمد باقر شيرازي از علماي مشهد
درآمد
آيت الله سيد محمد باقر شيرازي، فرزند آيت الله العظمي سيد عبدالله شيرازي از مراجع ديني حوزه علميه خراسان است. خاندان شيرازي که از پايگاه مردمي خاصي در ايران و عراق برخوردارند. خدمات ارزنده اي به جهان تشيع ارائه داده اند. آيت الله سيد عبدالله شيرازي و علامه شيخ محمد تقي بهلول دو تن از شخصيت هاي برجسته قيام مسجد گوهر شاد بر ضد استبداد رضا خاني بودند و نقش ارزنده اي در سازماندهي اين قيام داشته اند. در اين ميان علامه بلخي هنگام تحصيل در حوزه علميه مشهد مقدس يکي از شاگردان انقلابي اين خاندان بوده است. مرحوم آيت الله شيرازي پس از تبعيد به عراق و بازگشت علامه بلخي به افغانستان ارتباط تنگاتنگ ميان استاد و شاگرد همچنان ادامه يافته و مرحوم آيت الله شيرازي به پشتيباني از علامه بلخي در مقاطع مختلف مبارزه ادامه مي داده است. با توجه به اينکه خاندان شيرازي، به ويژه آيت الله سيد محمد باقر شيرازي با مراحل زندگي حوزوي و مبارزاتي علامه بلخي در ارتباط بوده به پاي صحبت هاي ايشان نشسته ايم که از نظرتان مي گذرد:
ضمن تشکر از حضرتعالي که ما را به حضور پذيرفتند. بفرماييد که سابقه آشنائي خاندان آيت الله العظمي سيد عبدالله شيرازي با علامه بلخي از کجا آغاز مي شود؟
بسم الله الرحمن الرحيم: با درود به ارواح پاک شهداء، مراجع بزرگ گذشته و مجاهدان راه حق و حقيقت به ويژه آيت الله امام خميني و آيت الله سيد عبدالله شيرازي و مجاهد کبير و شخصيت نامدار و بنيانگذار نهضت رهايي بخش اسلامي در افغانستان علامه سيد اسماعيل بلخي.
سابقه آشنائي و ارتباط ما با آقاي بلخي به دوران تحصيلات و مبارزات ايشان در عصر حکومت رضاخان پهلوي در مشهد مقدس باز مي گردد. او در آن دوره طلبه جوان، خوش سيما، پر تحرک و فعال بود، و با ابوي بنده مرحوم آيت الله شيرازي و شيخ محمد تقي بهلول ارتباط داشت و عليه حکومت استبدادي وقت فعاليت مي کرد، تا اينکه طرح ننگين کشف حجاب توسط رضا شاه به اجرا درآمد و علما و طلاب مشهد دست به اعتراض زدند، و در اماکن مختلف به اقدامات مسلحانه و تحريک مردم عليه حکومت جابر دست زدند. بر اثر اين اقدامات قيام خونين گوهرشاد در تاريخ 1314/4/20 به وقوع پيوست. مأمورين خون خوار به مسجد ريختند و مردم را به خاک و خون کشيدند که عده زيادي از علما و مردم در اين حادثه به شهادت رسيدند.
علامه بلخي هم پس از ين جريان، همچون برخي از علماء متواري شد و پس از مدت کوتاهي به افغانستان بازگشت. مرحوم شيخ محمد تقي بهلول نيز که در مسجد گوهرشاد سخنراني کوبنده و آتشين بر ضد رضا شاه ايراد کرده بود به افغانستان فرار کرد که در آنجا دستگير و مدت 36 سال در زندان هاي بلخ و کابل و جلال آباد به جرم حق طلبي محبوس شد.
 

ما هم پس از اين واقعه نتوانستيم در ايران بمانيم و بعد از آزادي ابوي از زندان رضا شاهي، به عراق تبعيد شديم.
بعد از آن مرحله بود که سيد اسماعيل بلخي مبارزات و اقدامات سياسي و انقلابي خود را در افغانستان عليه حکومت استبدادي ظاهر شاه آغاز کرد. خبرها و اطلاعات آقاي بلخي پيوسته به ما و مرحوم ابوي در نجف اشرف مي رسيد، تا اينکه او نيز دستگير و زنداني شد. علما و بزرگان هميشه در حق شهيد بلخي و مرحوم بهلول دعا مي کردند و از خدا مي خواستند که به زودي آزاد شوند و به نجف بيايند که مدتي بعد اين آرزو تحقق يافت و آن دو بزرگوار در فاصله زماني کمي آزاد شدند و به نجف آمدند و ما هر دو را در آنجا زيارت کرديم.
بفرماييد که آقايان بلخي و بهلول در چه زماني وارد نجف شدند و استقبال علما و طلاب از آن دو بزرگوار چگونه بود؟
مرحوم بهلول 36 سال و شهيد بلخي حدود 15 سال بدون جرم و گناه در زندان هاي رژيم ظالم افغانستان محبوس بودند، اين دو بزرگوار بعد از تغيير حکومت و به وجود آمدن يک دولت نسبتاً قانوني و ملي آزاد شدند. آقاي بهلول پس از دو سال از آزادي به مصر سفر کرد و از آنجا به نجف آمد. علماء و طلاب و بزرگان نجف که بعد از 38 سال دوري آقاي بهلول را مي ديدند بسيار خوشحال بودند. لذا تجليل قابل قبولي از او بعمل آمد. چون براي همه بزرگان و مراجع شناخته شده بود. به طور کم سابقه مورد احترام قرار گرفت.
مرحوم محمد تقي بهلول در سال 1345 شمسي به نجف اشرف آمد و آقاي بلخي هم يکسال بعد وارد حوزه علميه نجف شد. علما مراجع و طلاب شناخت کافي از آقاي بلخي داشتند. مبارزات او با حکومت استبدادي افغانستان بر سر زبان ها بود. علما و طلاب از شخصيت هايي پذيرائي مي کنند که بيشتر عمر خود را در مبارزه عليه حکومت هاي شاهي و استبدادي در ايران و افغانستان سپري کرده اند، و اين بسيار جالب توجه و تعجب برانگيز بود.
با توجه به شناختي که از شهيد بلخي داشتيد، شخصيت او را چگونه يافتيد؟
گرچه علامه بلخي و مرحوم بهلول از مبارزين و شخصيت هاي برزگ جهان اسلام بودند، اما آقاي بلخي با بهلول تفاوت زياد داشت، و با هم قابل مقايسه نبودند. چونکه بلخي يک شخصيت بسيار بزرگ و مرد دانشمند، سخنور توانا و کسي بود که پشت استکبار و استبداد را به لرزه درآورده بود و پوزه شان را به خاک ماليده بود. او از ويژگي هايي برخوردار بود که واقعاً عجيب به نظر مي آمد. شخصيتي نبود که بتوان او را محدود به يک کشور و ملت و حتي يک مذهب کرد. علامه بلخي به قدري بزرگ بود که مي شود او را در رديف شخصيت هاي جهاني چون سيد جمال الدين افغاني قرار داد. پس از حدود 30 سال مبارزه که به نجف اشرف آمد، واقعاً حوزه علميه را متحول کرد. با آن قدرت بيان عجيب، هوش، ذکاوت، شجاعت، جوانمردي، درونگري و انديشه هاي متعالي و جهاني که داشت همه را تحت تأثير قرار داده بود.
ورود تاريخي بلخي به حوزه علميه نجف اشرف به قدري وسيع و جذاب بود که همه مراجع به ديدارش رفتند. از او به عنوان يک انسان فداکار و از جان گذشته و شخصيت کم نظير تجليل و قدرداني به عمل آمد. او سخنراني هاي تاريخي در حرم مطهر حضرت علي (ع) و امام حسين (ع) و بيوت علما و مراجع ايراد کرد و از قدرت هاي استکباري جهان و دولت هاي استبدادي در کشورهاي اسلامي به شدت انتقاد کرد. جنايات آنان را عليه بشريت و مسلمانان محکوم نمود. علماي اسلام را به بيداري و هوشياري و قيام در برابر ظالمان زمان دعوت کرد. در مدت کوتاهي که در نجف بود، همراه مرحوم بهلول به عنوان يکي از رفقاي سابق خود با ابوي چند جلسه حضوري داشت. اين ديدارها نشان داد که آقاي بهلول ارادت خاصي به آقاي بلخي دارد و هر دو همچنان همکار و همپيمان هستند.
لطفاً کمي از ارتباط علامه بلخي با مرحوم شيخ تقي بهلول سخن فرماييد…
سابقه آشنايي و ارتباط آن دو بزرگوار به قبل از قيام مسجد گوهرشاد باز مي گردد. در دوران مبارزات ضد شاهنشاهي در ايران به ويژه قيام مسجد گوهرشاد هر دو نقش داشتند. بعد که به افغانستان رفتند، در مدت 37 سال اين ارتباط ادامه داشت. حتي در دوران زندان هم اين ارتباط قطع نشد. چون آقاي بلخي نفوذ قابل توجهي بين سران حکومتي داشت و از آن ها مي خواست که زمينه ملاقات با مرحوم بهلول را فراهم نمايند. گاهي مي شد که در مناسبت هاي مختلف و فرصت هاي مرخصي از زندان همديگر را مي ديدند. همين نفوذ اجتماعي شهيد بلخي و قدرت او باعث شد که زمينه آزادي شيخ محمد تقي بهلول فراهم شود.

وقتي آقاي بلخي در سال 1343 از زندان آزاد مي شود از حکومت درخواست مي کند که شيخ بهلول بايد آزاد شود تا به هر جاي که مي خواهد برود. بر اثر اين پافشاري ها، بهلول از زندان رها مي شود و بعد از مدتي با همکاري آقاي بلخي به مصر مي رود. آنگاه که مرحوم بهلول از مصر به نجف آمد از خدمات آقاي بلخي ياد مي کرد و مي گفت که آقاي بلخي خدمات زيادي به من کرده که هيچ يک از علماي ديگر نکرده اند. لذا او حق بسيار بزرگي بر من دارد.
 

آقاي بهلول يک ارادت قلبي خاصي به علامه بلخي داشت. زماني که آقاي بهلول شهادت بلخي به دست نظام استبدادي وقت را شنيد بسيار افسوس خورد. و از آن به عنوان يک ضايعه بزرگ ياد مي کرد. واقعاً هم اينطور بود. چون آقاي بلخي آدمي نبود که کسي در شهادت او متأثر نشود. شهادت او جهان اسلام را سوگوار کرد. مردم در عزاي او اشک ماتم ريختند. وقتي که يک عالم ارزشمند از دنيا مي رود، اسلام و همه عالم در مرگ او عزادار مي شوند. مخصوصاً بلخي که در قلب همه جاي داشت.
تحليل حضرتعالي از مبارزات سياسي و شخصيت انقلابي علامه بلخي چيست؟
آقاي بلخي از جمله شخصيت هاي نادر و برگزيده و نسبت به اسلام و تشيع، بسيار فداکار و از جان گذشته بود. نهضت او شباهت زيادي به رهبران نهضت هاي جهاني اسلام، مثل سيد جمال الدين افغاني، مرحوم آيت الله سيد ابوالقاسم کاشاني، آيت الله شهيد سيد حسن مدرس، شهيد سيد نواب صفوي و بالاخره نهضت امام خميني (ره) دارد. آقاي بلخي مثل اين بزرگان فداکاري ها و خدمات بزرگي براي اسلام و تشيع در افغانستان انجام داد. کاري کرد که امروز هم در زمره علماي مبارز جهان اسلام و هم در خيل شهداي سرافراز اسلام قرار گرفت و اين افتخار بزرگي است.
علماي دين از صدر اسلام تاکنون براي تحقق آرمان هاي بلند اسلام و مسلمين، فداکاري ها و خدمات زيادي داشتند و خود را قرباني اهداف مقدس کردند. شهيد اول بر اثر مبارزات حق طلبانه به شهادت مي رسد که شهيد ثاني درباره او مي نويسد «الحائز بين منقبتين، العلم و الشهاده» افرادي که هم به مقام علمي مي رسند و هم به جايگاه عظيم شهادت قدم مي نهند. آقاي بلخي هم از جمله اين اشخاص بود که زبان من از بيان عظمت و تمجيد و تجليل او الکن است. اگرچه در سرزمين اسلامي افغانستان علما و بزرگان زيادي مثل آيت الله حاج آقاي حجت، آيت الله حاج آقاي واعظ و آيت الله آقاي محسني بودند و کارهاي بزرگي انجام دادند. اما حاج سيد اسماعيل بلخي برجسته تر و خدمات او بيش از ديگران بود. در هر زماني افرادي مثل او پيدا مي شود که عليه مظالم وقت خودشان مبارزه مي کنند. يکي از ويژگي هاي مهم آقاي بلخي که او را از ساير افراد متمايز ساخته بود نطق و بيان و شجاعت و ايثار و فداکاري او در راه دين و اسلام و قرآن بود. نهضت بلخي هم به مثابه شخصيت او از ويژگي هاي خاصي برخوردار است.
اسد آبادي که نهضت بيداري اسلامي را در جهان آغاز کرد، اول مسئله وحدت جهان اسلام را مطرح نمود. طوري عمل کرد که کسي نمي دانست او شيعه است يا سني، يا درست نمي دانست که افغاني است يا ايراني يا از يک سرزمين ديگر. يعني او خود را محدود در يک مذهب و قوم و نژاد و مليت خاص نکرد. بلکه فراتر از اينها خود را مجذوب اسلام اصيل نمود تا نهضت بيداري اسلامي را در جهان اسلام رهبري نمايد. حرکت سيد جمال فرا مذهبي، فرا مليتي، فرا قوميتي و فرا کشوري بود.
نهضت سيد جمال سر آغازي شد براي نهضت هاي بيداري اسلامي در جهان. قدم اول اين نهضت، وحدت جهان اسلام در برابر غرب و در واقع نجات جامعه اسلامي از ذلت و بدبختي بود. سيد جمال يک نهضت جهاني را رهبري کرد و سرانجام توسط دشمنان دين و اسلام از ذلت و بدبختي بود. سيد جمال يک نهضت جهاني را رهبري کرد و سرانجام توسط دشمنان دين و اسلام به شهادت رسيد. اين نهضت با تحرک علما و جنبش هاي جديد در جهان اسلام ادامه پيدا کرد که نهضت هاي اسلامي ايران، عراق و افغانستان و ساير کشورهاي اسلامي را شامل مي شود.
حرکت و نهضت سيد اسماعيل بلخي به تبعيت از نهضت سيد جمال الدين است، اما بلخي با هويت ديني و مذهبي مشخص گام به ميدان مبارزه گذاشت. همه اين نهضت ها در يک خط حرکت مي کنند و دنبال يک هدف هستند. سيد جمال الدين در مقابل حکومت استبدادي فاروق در مصر، آقاي کاشاني و ديگران در مقابل رضا خان و آقاي بلخي در برابر ظاهر شاه در افغانستان که همه اين حکومت ها ظالم بودند و از سوي غرب حمايت و هدايت مي شدند و دشمن اسلام و ملت مسلمان بودند.
اين حکومت ها مي خواستند که با نوکري اجانب، سرمايه ملت هاي اسلامي را به غارت ببرند، و آن ها را در جهل و ظلمت نگهدارند و از رشد و ترقي باز دارند. اين بزرگان مي خواستند که اسلام را از اين فلاکت نجات دهند. همان کاري که امام خميني (ره) موفق به انجام آن شد. هدف همه يکي بود، اما شيوه مبارزه آن ها تا اندازه اي تفاوت داشت. علامه بلخي وقتي مبارزه را آغاز کرد، اول مسئله وحدت ملي را مطرح کرد و خواست که شيعه و سني را با هم متحد سازد. بعد از اين موفقيت، به سراغ استعمار و استبداد برود و آن ها را مورد تهاجم قرار دهد و از هستي ساقطشان کند و آنگاه يک حاکميت اسلامي را که حامي حقوق تمام اقوام و مذاهب اسلامي باشد، روي کار آورد. با اين تحليل روشن مي شود گفت که سيد اسماعيل بلخي همان خط سيد جمال الدين را دنبال مي کرد. اما با يک طرح و برنامه درست که در آينده مشکلي به وجود نيايد، و نقصي در آن وجود نداشته باشد و مورد نقد قرار نگيرد.
علامه بلخي با بينش سياسي کاملاً اسلامي و منطقي که از فرهنگ اصيل اسلام و تشيع برخواسته بود، نهضت را پي ريزي کرد که ثمرات بزرگي به همراه داشت. يکي از اين ثمرات اين بود که نهضت هاي اسلامي بعدي و حرکت هايي که پس از بلخي در افغانستان شکل گرفتند همگي از نهضت و حرکت انقلابي و بيداري او الگوگيري کردند. اين نشانه آن است که آن بزرگمرد جلوتر از زمان خود حرکت مي کرد و ملت زمان او توانائي پذيرش او را نداشت.
منبع: شاهد ياران شماره 64

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد