نگاهی به سیره حضرت زهرا (س)
نگاهی به سیره حضرت زهرا (س)
فریاد در سکوت
كساني كه با معارف قرآني آشنا هستند، ترديدي در عصمت حضرت زهرا سلام ا… عليها ندارند. علاوه بر آياتي همچون آيه تطهير (احزاب،33) و آيه مباهله (آل عمران، 61) كه به طور مستقيم بر عصمت ايشان دلالت دارند، تدبر در سوره كوثر، سوره انسان (داستان اطعام مسكين و يتيم و فقير و نوع مدح خداوند از رفتار ايشان) و نيز روايات فراواني كه از پيامبر اكرم صلي ا… عليه و آله و سلم باقي مانده، جاي هيچ ترديدي در عصمت و علوّ مرتبه ايشان نميگذارد. اگر توجه كنيم كه از طرفي ايشان كفو اميرالمؤمنين، و لذا مرتبه معنوي شان بالاتر از بقيه ائمه اطهار عليهم السلام بوده (نحن حجت ا… علي الخلق و فاطمه حجه علينا، تفسير اطيبالبيان، ج13، ص235)، و از طرفي تنها «زن» و تنها شخصيت «غير امام» در ميان چهارده معصوم بوده، واكاوي سيره رفتاري ايشان ضرورتي به مراتب بيشتر پيدا ميكند. حضرت زهرا سلام ا… عليها امام نيست، اما از بسياري از امامان برتر است؛ مرد نيست، اما در شديدترين فتنه تاريخ بصيرتي به خرج داد و سيره سياسياي از خود برجاي گذاشت كه از هيچ مردي در ميان رجال سياست مشاهده نشده است.
با اين حال، به نظر ميرسد از سويي كوتاهي زمان بروز رفتارهاي سياسي ايشان – حدود سه ماه – و از سوي ديگر زن بودن ايشان – كه غالبا تلقي ميشود كه زنان را با سياست چه كار؟- از اموري هستند كه موجب شدهاند نه تنها تحليل سيره سياسي اين بانوي بينظير تاريخ بشريت دشوار باشد، بلکه ضرورت چنين تحليلي نيز کمتر مورد توجه واقع شود. رفتارهاي ايشان در عين حال كه آموزش «شيعه واقعي» بودن است، نشان ميدهد كه «پيرو امام راستين» بودن چقدر دشوار و طاقتفرساست، و چه اندازه کم هستند افرادي که تحمل آن را داشته باشند: «إن أمرنا صعب مستصعب لايحتمله إلا ملک مقرّب أو نبي مرسل أو مؤمن امتحن ا… قلبه للإيمان، خصال صدوق، ج1، ص207).
1- يكي از اموري كه عظمت و اهميت رفتار سياسي حضرت زهرا را نشان ميدهد اين است كه ايشان وظيفه انسان را در شرايطي كه تكليف يك مؤمن با تكليف رهبرش متفاوت ميشود، ترسيم ميكند: در جريان سقيفه، اميرالمؤمنين، به خاطر دستوري شخصي از جانب پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم، مكلف به سكوت بود، اما حضرت زهرا به عنوان يك فردي كه «امام» نيست (ولذا توصيه خاص پيامبر به اميرالمؤمنين شامل او نميشود)، اما معصوم است و طبق حديث نبوي غضب او غضب خداست (لذا رفتار او الگوي ماست) سكوت نكرد. يعني ايشان نشان ميدهد اگر وظيفه ما با امام مان متفاوت بود، چگونه بايد وظيفه را تشخيص دهيم و چگونه بايد رفتار كنيم كه هتك امام و رهبرمان پيش نيايد؛ چگونه ميتوان بين بصيرت داشتن با پيروي كردن و ولي داشتن منافاتي نديد؛ و آموزش دادند که چگونه ميتوان حتي در شرايطي كه دست ولي و امامت براي هرگونه اقدامي بسته است، اقدامي انجام دهي بدون اينكه واقعا خودسرانه رفتار کرده باشي و اقدامت لطمه به دين بزند.
2- برخوردهاي حضرت زهرا، عمق درهمتنيدگي ديانت و سياست را نشان ميدهد. ايشان با آن سوابق عظيم ديني (که آن همه آيات در وصف ايشان نازل شده) و با آن مقامات عرفاني (مثلا امام صادق عليهالسلام فرمود: من عرف فاطمه حق معرفتها فقد أدرک ليله القدر، بحارالانوار، ج43، ص65)، وقتي که متوجه ميشود جامعه ديني به لحاظ مشي سياسي و ولايي دچار انحراف شده، شخصا وارد صحنه سياست ميشود، و نه فقط هنگام تعرض عدهاي به منزل ايشان مقاومت شديد نشان ميدهد، بلکه به اين اکتفا نميکند و به مسجد مدينه ميرود و براي مردان سخنراني ميکند.
3- ايشان اهم و مهمهاي جامعه ديني را با سيره خود آشکار کرده، نشان ميدهد که جايگاه مسئله ولايت و حكومت بر مردم در قبال ساير مسائل چيست؟ بصيرت ايشان معلوم ميسازد که اگر همه احكام ظاهري دين برقرار بود، ولي ولايت و حكومت به معنايي كه وحي الهي تعيين كرده برقرار نبود، شايد در ابتدا مشکلي به چشم نيايد، اما همين روال در درازمدت جامعه را کمکم به سمت بيعدالتيهايي سوق خواهد داد که ممکن است بعدها شورش عمومي مردم عليه خليفه وقت را دامن بزند يا حتي به شهادت برترين دينداران (امام حسين عليهالسلام و يارانش) بينجامد.
4- مشي سياسي حضرتزهرا، نشاندهنده پيچيدگي تصميمگيري سياسي در قبال مسئله حکومت ديني است: ايشان در درجه اول نشان ميدهد که حکومت در جامعه ديني، قطعا يک مقوله ديني است و نميتوان پذيرفت که رهبر جامعه رهبري باشد كه منصوب دين نباشد؛ هرچند كه ظاهر و سابقه ظاهريش خوب، و به عنوان يک شخص ديندار در جامعه شناخته شده باشد و مردم هم مخالفت نكنند؛ به تعبير ديگر، فقط مسلمان بودن و مورد قبول مردم واقع شدن، شرط کافي براي حاکم جامعه ديني نيست؛ بلکه حاكم در جامعه ديني حتما بايد مستند به دستور دين انتخاب شود. اما پيچيدگي سيره ايشان در اين است که: اگر اين گونه نشد، راهکار نه آن است که در خانه بنشينيم و كاملا كنار بكشيم، و نه اين که به هر قيمتي درصدد سرنگونسازي حکومت موجود برآييم؛ بايد تا حد امکان اعتراض خود را به گوش مردم برسانيم، اما به صورتي که اصل نظام ديني متزلزل نشود. به تعبير ديگر، در سيره ايشان توجه توامان به سه مطلب مشاهده ميشود: (1) قطعا بايد حکومت، حکومت ديني باشد؛ (2) برخلاف نظر اهل سنت، هر حکومتي که نام حکومت ديني به خود گرفت، لزوما حکومت شايسته نيست؛ (3) برخلاف نظر خوارج، اگر احساس کرديم که حکومت شايسته نيست، به هر قيمتي با آن مبارزه نميکنيم.
لذا مشاهده ميشود که اقدام حضرت امير و حضرت زهرا، عليهما السلام، مکمل همديگر است. مصلحت اسلام (که در اين مورد چيزي جز مصلحت نظام اسلامي نيست؛ چرا که واقعا اسلامي که «منصوبِ پيامبر» در رأس آن نباشد، حقيقتِ اسلام نيست) اين است که چون دشمن خارجي (ايران و روم) طمع ميکند، دودستگي راه نيفتد و عليه حکومت وقت اقدام مستقيمي انجام نشود؛ اما روشنگريهايي که دشمن خارجي نميتواند از آن ها سوءاستفاده کند، مجاز و بلکه واجب است. اين گونه است که اميرالمؤمنين سکوت ميکند، و حضرت زهرا ابتدا خطبه ميخواند و سپس با گريههايي که خواب را بر اهل مدينه حرام ميکند، به روشنگري ميپردازد؛ نشان ميدهد در شرايطي که فرياد و قيام تو
به نفع دشمن خارجي تمام ميشود و سکوت تو موقعيت فرصتطلبان داخلي را محکم ميکند، چگونه با گريه، «فرياد در سکوت» انجام دهي، و اين موضوع محور بعدي است.
5- يکي از آموزشهاي عميق حضرت زهرا، توأم کردن احساسات پاک و زلال ديني با دغدغههاي سياسي – ديني و جهتدهي به انديشه سياسي جامعه از طريق برگزاري مراسم عزاداري است. ايشان براي اولين بار در طول تاريخ نشان داد که چگونه ميتوان گريه را، كه كاملا با روح انسان ها ارتباط برقرار ميكند، در مسير آگاهيبخشي سياسي جامعه به خدمت گرفت، و نظام اعتراض به سبك عزاداري را- كه بعدها توسط ائمه اطهار عليهمالسلام درخصوص عاشورا مورد بهرهبرداري قرار گرفت- پايهريزي كرد؛ نشان دادند چگونه بدون اينكه فرياد بزنيم و به خيابان ها بريزيم و طمع دشمن خارجي را براي حمله به جامعه اسلامي برانگيزانيم، حكومت را به نحوي نقد كنيم كه هم مردم متوجه شوند و هم اصل نظام حكومت ديني زير سئوال نرود؛ و در يک کلام چگونه ميتوان براي حفظ نظام اسلامي سکوت پيشه کرد و در عين حال، سکوت خود را فرياد زد. اين گونه بود که نام شيعه با عزاداري پيوند خورد؛ و شيعه از اين طريق، نه تنها هويت خود را در فضاهاي خفقانآور اموي و عباسي حفظ کرد، بلکه از آن به عنوان يک روش مبارزاتي کارآمد همواره بهره برد؛ تاحدي که امام خميني(ره) همين انقلاب ما را نيز ثمره همين عزاداريها معرفي ميكند.
6- مشي سياسي حضرت زهرا براي حضور زنان در عرصه سياسي- اجتماعي نيز حاوي پيام مهمي بود. ايشان نشان داد که چگونه يک زن بدون اين که مطلقا از جاذبههاي جنسي خود استفاده کند يا با شعارهاي زنانهپسند (= فمينيستي) پا روي حقيقت بگذارد، ميتواند نه تنها در کانون توجهات اجتماعي واقع شود، بلکه لرزههاي سياسي عميقي نيز در جامعه ايجاد کند و زيرك ترين سياستمداران را به چالش بكشد. او آموخت که چگونه به عنوان يک زن ميتواني شديدا اهل عفاف و دوري از رابطه با نامحرمان باشي، اما در عين حال چنان شخصيت اجتماعي خود را سامان دهي كه در عرصهاي كه مرداني همچون اميرمؤمنان، به دلايل مختلف، امكان و توان ارائه تحليل و بصيرتبخشي ندارند، نه فقط با خطابههاي آتشين خود، بلكه حتي با عزلت و گريه خود، خواب را بر خفتگان حرام، و راه حق را براي نسلهاي بعدي آشکار سازي.
7- نحوه مواجهه حضرت زهرا با مشکلات جامعه، جلوهاي از عمق تقواي سياسي نيز هست. اين تقوا را در سيره ايشان خصوصا در دو زاويه ميتوان مشاهده کرد: يکي حق و منافع شخصي خود را بهانه اي براي دفاع از حقوق عمومي (حق ولايت) قرار دادن؛ و دوم خود را سپر ولايت کردن، و نه در پشت ولي سنگر گرفتن. يعني ايشان نشان دادند که چگونه ميتواني به قدري وارسته باشي و به قدري در ولايت امام و رهبرت ذوب شده باشي كه نه تنها از ولايتِ او براي خود خرج نكني و نهتنها ولايت او را براي احقاق حقوق خودت نخواهي، بلكه ضربههايي را هم، كه در حقيقت به خاطر دفاع تو از ولايت، به خودت زده شده (غصب فدك)، بهانهاي براي دفاع از حريم ولايت قرار دهي. امروزه فراوان مواجه ميشويم با کساني که دم از ولايت ميزنند، اما يا ولايت را به عنوان پلي براي رسيدن به خواستههاي خود ميخواهند (و لذا در فتنهها حجاب از رخ برميگيرند) و يا ولايت را به عنوان سنگري ميدانند که پشت آن مخفي شوند و با آن تيرهاي منتقدان را از خود دفع کنند (به تعبير زيباي قرآن کريم: اتّخذُوا أيمانهُمْ جُنّه فصدُّوا عن سبِيلِ الله فلهُمْ عذابٌ مُّهِينٌ؛ مجادله، 16). اما صديقه کبري حتي نرفت تا با دفاع از ولايتِ حق، به حق و حقوق خود برسد؛ بلکه حق و حقوق قطعي خود (= فدک) را بهانهاي کرد تا به همگان نشان دهد که چگونه حق و حقيقتي به نام ولايت در حال فدا شدن است. (در خطبه ايشان در مسجد مدينه که ظاهرا در اعتراض به غصب فدک صورت گرفته، بحث مفصلي به معرفي اسلام و بيان سوابق و جايگاه اميرالمؤمنين در اسلام اختصاص دارد؛ و بحث هاي مربوط به فدک در انتهاي بحث و با حجمي کمتر مورد اشاره قرار گرفته است، و در آن هم بيش از آنكه بحث بر سر تضييع حق خويش باشد، پيرامون ضعف منطق غاصبين است.) شايد عاشوراييان از او الهام گرفته بودند كه روز عاشورا جان خود را سپر تيرهايي كه به سوي امام ميآمد، كردند.
8- مرور مباحث حضرت زهرا در خطبه فدکيه ظرايف ديگري از مشي سياسي ايشان را نيز معلوم ميسازد. ايشان در آنجا آموزش ميدهد که افشاگري و بصيرتبخشي در جامعه دينياي كه عدهاي از سابقهداران اسلام درصدد تحريف دين هستند، چگونه بايد باشد؟ خطبه با حمد و سپاسهاي مفصلي آغاز ميشود که –جداي از معارف عميق الهي که در اين فقرات نهفته است- شايد کنايه از اين باشد که اين اعتراض من، اعتراض بر شماست نه بر خدا؛ و من تحت هر شرايطي کاملا راضي به رضاي خدا هستم. اين مختصر مجال توضيح فقرات مختلف اين خطبه پرمحتوا را ندارد، لذا فقط به مدل بصيرتبخشي ايشان اشاره ميشود. غاصبان فدک ميگفتند که از پيامبر شنيدهايم که فرموده: «ما پيامبران ارث نميگذاريم.» حضرت نيز در خطبه خود آيات متعددي از قرآن کريم را نقل ميکند که دلالت مستقيم بر ارث گذاشتن پيامبران دارد. در واقع نشان ميدهند که چگونه ممکن است عدهاي براي غصب حقوق ديگران حتي حديث جعل کنند، و راه دفع اين فتنه، مراجعه عميق و جدي به قرآن كريم است، و راه افشاي فتنهگر، افشاي منطق او و نشان دادن ناسازگاري منطق او با منطق دين است.
آن چه بيان شد، تنها فهرستي از برخي از اموري بود که از سيره سياسي آن بزرگوار ميشود آموخت و قطعا نويسنده تنها در حد فهم خود سخن گفته، نه در حد مقام حقيقي آن شخصيت بينظير؛ و بديهي است که نه عبرتهاي سيره سياسي ايشان به همين موارد محدود ميشود؛ و نه حق همين موارد نيز با اين چند جمله اداشدنی است
منبع: نشریه پنجره شماره 42