انسان موجودی است که در مسیر رشد و کمال قرار دارد، یکی از راه های پرورش و تکامل انسان پند و موعظه است. انسان در هر سطح از علم و دانش که باشد احتیاج به نصیحت و موعظه دارد.
واعظ درونی
انسان زندگی خود را باید طبق احکام و مقررات الهی تنظیم کند و واعظی در درون خود داشته باشد تا خود را نصیحت کند، در این صورت هنگامی که از بیرون پند و اندرزی به او می رسد، زمینه پذیرش آن برای او فراهم است و به آن ترتیب اثر خواهد داد، اما اگر از درون خود واعظی ندارد، هنگامی که از بیرون کسی به او نصیحت می کند، نه تنها تاثیر نمی پذیرد بلکه ممکن است واکنش منفی نیز نشان دهد، زیرا او نمی خواهد خود را اصلاح کرده و در مسیر تربیت قرار گیرد. حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) می فرمایند: “مَن لَم یَجعَلِ اللّهُ لَهُ مِن نفسِهِ واعِظاً، فإنَّ مَواعِظَ النّاسِ لَن تُغنیَ عَنهُ شیئاً”، “کسى که خداوند براى او واعظى درونى قرار ندهد، موعظه هاى مردم هرگز در او سودمند نمى افتد”. (۱)
نیازمندی انسان به موعظه در هر سطحی
انسان موجودی است که در مسیر رشد و کمال قرار دارد، یکی از راه های پرورش و تکامل انسان پند و موعظه است. انسان در هر سطح از علم و دانش که باشد احتیاج به نصیحت و موعظه دارد. این گونه نیست که اگر به برخی از سطوح رشد برسد دیگر از موعظه بی نیاز شود، زیرا به درجاتی که انسان می تواند برسد بسیار بلند و رفیع هستند و انسان به هر مرحله از درجه کمالی برسد، باز هم مسیر او برای رشد ادامه دارد و چون مسیر طولانی است پس توقف، امکان پذیر نیست.
تمثیل برای نیاز به موعظه مستمر
حرکت پیوسته در مسیر رشد و کمال به خاطر توقف ناپذیر بودن، نیازمند راهنما و راهنمایی است. در مسیرهای بین شهری اگر انسان قبلاً رفت و آمد داشته باشد، دوباره نیاز به سوال ندارد چون راه را می شناسد، اما اگر در مسیری اولین بار سفر می کند قطعاً نیاز به آشنایی با مسیرهای جدیدی دارد که منتهی به نشانی و مقصد مورد نظر او می شود، و همچنین او نیازمند کسی است که آن راه ها را می شناسد. حال فرضاً اگر شخصی نحوه کسب و کار برای امرار معاش به گونه ای است که مدام باید در حال سفر باشد و این سفر به نحوی است که همواره باید مسیر جدید را بپیماید. این پیمودن راه، مستمراً نیازمند پرسش است. شخص نمی تواند بگوید که من تاکنون این همه مسیر را آمده ام، دیگر نیاز به راهنمایی ندارم. چرا نمی تواند این سخن را بگوید؟ چون ادامه مسیر راه جدیدی است که تاحال به آنجا نرفته که احتیاج به راهنمایی نداشته باشد، لذا این مسیر چون همیشه ادامه دارد و هر راهی راه جدید در امتداد مسیر قبلی است، پس پیوسته نیازمند کسب راهنمایی است.
مسیر معنویت نیز اینچنین است چون انسان مسیری را که تاکنون پیموده قطعاً با کسب وعظ و نصیحت بوده است، و برای ادامه سفر نیز نیازمند کسب وعظ است. او در هیچ مرحله ای از سفر معنوی نمی تواند از وعظ بی نیاز شود.
آلودگی های زندگی مادی عامل غفلت
آلودگی های زندگی مادی خواه ناخواه در روح انسان آثاری از غفلت ایجاد می کند. آموزه های دینی که فراگرفته به خاطر برخی از بی توجهی ها و عمل نکردن ها، فراموش می کند و احتیاج به پند و موعظه دارد. مثلاً شخص در درس اخلاق بحث آثار معرفت خدا را با علاقه و توجه گوش فرا داده و تصمیم بر عملی کردن آنها گرفته است، اما پس از آن وقتی وارد فضای مجازی می شود، در کانال های مختلف رفت و آمد می کند، کم کم آن درس خداشناسی را فراموش می کند و حجاب غفلت بر قلب او ضخیم تر می شود. در این حال باید به خود آید و قرآن کریم را تلاوت کند. قرآن می فرماید: “أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّـهَ یَرَىٰ”، “آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) میبیند؟!”. (۲) وقتی انسان معتقد باشد که خدا او را می بیند، دامن خود را به گناه آلوده نمی کند.
القائات شیطانی ممکن است بقدری زیاد باشد که انسان دچار لغزش هایی بشود. وقتی با دوستان خود صحبت می کند، نزد آنها غیبت کسی را می کند، اما دوست خیرخواه او با اشاره و کنایه به او می فهماند که آنچه گفتی غیبت بود. او درباره موعظه دوستش تامل می کند و درباره آیه قرآن تدبّر می کند که می فرماید: “وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ”، “و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبهپذیر و مهربان است!“. (۳)
غفلت پس از بیداری
ممکن است انسان پس از کسب تدریجی بسیاری از خصلت های خوب، نه تنها آن خصلت ها را از دست بدهد، بلکه خود را به رذائل اخلاقی و صفات حیوانی آلوده کند. این تغییر می تواند به این خاطر باشد که او از موعظه گرفتن و از شرکت در جلسات اخلاق علماء و مواعظ صاحبدلال دوری کرده است، چرا که قلب انسان زنگار می گیرد و همواره نیازمند موعظه است تا قلب جلاء پیدا کند. حضرت علی امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “المَواعِظُ صَقالُ النُّفوسِ، وجَلاءُ القُلوبِ”، “اندرزها صیقل بخش جان ها، و جلا دهنده دل هاست”. (۴)
بی اعتنایی به تاثیر خوبی ها و بدی ها
انسان گاهی در اثر بی اعتنایی به پاداش های اخروی، بعضی از اعمال خوب را کوچک می شمارد و آنها را انجام نمی دهد، و از آن طرف برخی از گناهان را کوچک می پندارد و مرتکب آنها می شود، درحالیکه نه کار خوب را باید کوچک شمرد و نه هیچ گناهی را، زیرا هر دو به اقتضای خود بر انسان تاثیر گذارند. سلام کردن در ظاهر عمل کوچکی است اما تاثیر آن بر روح انسان این است که تکبر و غرور انسان را ریشه کن می کند و تواضع را در انسان بوجود می آورد.
بانویی که حجاب اسلامی را رعایت نمی کند و می گوید: با چند تار مو بیرون گذاشتن که انسان جهنم نمی رود، و این را گناه کوچکی می پندارد، علاوه بر گناه اثر عملی آن این خواهد بود که فقط به این چند تار مو اکتفاء نخواهد شد و کم کم بدحجاب خواهد شد و عامل گمراهی خود و چندین جوان دیگر نیز می شود. بنابراین باید وعظ و نصیحت کسب کند تا از لغزش های خود استغفار و توبه کرده و در مسیر بندگی خداوند متعال قرار گیرد و با رعایت حجاب اسلامی و موازین شرعی و اخلاقی بانوان بدحجاب را نیز وعظ و نصیحت کرده آنان را به پوشش اسلامی تشویق کند.