نیایش رضوی؛ بستر تعمیم معنویت و تبیین آموزههای دینی
چکیده
گسترش معنویت و تبیین معارف دینی از رسالتهای مهم نیایش معصومان است. شاید عدهای تصور کنند که نیایش، فقط صرف دعا و استغفار است حال آن که این ادعیه پرمحتوا از زبان مبارک معصومان صادر شده است و میراث گرانبهایی است که از نظر ارزشی دارای عالیترین، لطیفترین، صریحترین و دگرگون کنندهترین تعالیم و از نظر گستره در تمامی ابعاد و زمینههای فکری و عملی مطلب و دستور داشته و نیز به مسایل عرفانی، اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی، نظامی، تربیتی، حقوقی و… اشاره نموده است و از نظر منبع آبشخورش قرآن کریم است؛ بنابراین در بسیاری از موارد، میشود جامعه مذهبی را از راه دعاهای صحیح به اوج قله معنویت رساند و با کلیت معارف عالی و قدرت حماسی و اقدامی اسلام آشنا ساخت. در این مقاله تلاش شده تا با بررسی چند نمونه در حدی جایگاه این رسالت دعا و الهامگیری آن از قرآن کریم نمایانده شود و بابی را در این زمینه بگشاید.
مقدمه
در سیره امامان معصوم، دعاها و مناجاتهای آنان فصل برجسته و بالندهای را تشکیل میدهد. یکی از مهمترین ابعاد زندگی آنها که لازم است بدان تأسی شود همین پیوند با پروردگار هستی و نیایش با او است. حاصل آن میراث معنوی گرانبها و ذخیره فرهنگی ارجمندی است که به راستی میتوان آنها را مدرسه بزرگ (2). مکتب غنی و منبع مطمئن و سرشار از آموزههای بنیادین در زمینه عقاید، عرفان، اخلاق، حقوق، وضع جامعه، حکومت، راهکارهای برین زندگی، و فرهنگ ناب پاکسازی و بهسازی نام نهاد. (3)
در این دعاها که به تعبیر امام خمینی «من اعظم النعم علی العباد و الرحمة الواسعة…» (خمینی، تفسیر دعای سحر، 3) است، به زبان دعا، معارف بیان شده است و ائمه، در دوران حاکمیت طواقیت، توانستهاند این معارف را از این راه به مردم برسانند.
مرتضی مطهری میگوید: «یکی از آن گنجینههای بزرگی که در دنیای شیعه وجود دارد این دعاهاست. به خدا قسم گنجینهای است از معرفت.» (مطهری، آزادی معنوی، 108)
الگوی بندگی و ذخیره فرهنگی
دعاهایی که از پیشوایان معصوم نقل شده، علاوه بر الگو بودن برای ما، میراث گرانبهایی است که شایسته است بیش از گذشته مورد توجه و تأمل قرار گیرد؛ چه این که «دارای عالیترین، لطیفترین، صریحترین و دگرگون کنندهترین تعالیم است.» (حکیمی، حماسه غدیر، 298) کارشناسان بزرگ معارف الهی برآنند که در روایات مخاطب مردماند و با آنان محاوره داشتند و به فراخور عقل و فهم و ادراک و معرفت آنان را آنها سخن میگفتند، اما در دعاها و مناجاتها با جمال و جلال و حسن مطلق، محبوب و معشوق حقیقی به راز و نیاز بودند، لذا هر آنچه در نهانخانهی سر و نگارخانهی عشق و بیتالمعمور ادب داشتند به زبان آوردند و به کنه عقل خودشان مناجات و دعا داشتهاند از این رو آنچه از دعاهای منقول از امامان شیعه به دست ما رسیده است، منبعی مطمئن و غنی برای شناخت تعالیم عرفانی و توحیدی امامان معصوم و ذخیره فرهنگی ارزشمندی برای بشریت است، دعاها گنجینههای اسرار معارف الهی است که صدها نکتهی باریکتر از مو درباره زلال توحیدی، عرفانی و سایر حقایق عرشی در آن نهفته است، صحیفهی سجادیه که یکی از دلانگیزترین گفتگوهای امام عارفان و پیشوای سالکان و زینت عابدان با حضرت دوست است، همه آثار و برکات یاد شده را به بهترین وجه به همراه دارد. (خیاط، علی، تجلی قرآن در نیایش معصومان، 43-42).
امام خمینی میفرماید: «آن قدر معارف در ادعیه ائمه هست، و مردم را از آن دارند جدا میکنند، آن قدر معارف در ادعیه هست که احصاء نمیتوان کرد، لسان قرآن است. ادعیه شارح قرآن هستند، مردم را نباید جدا کرد از دعا، نباید گفت: حالا که ما قرآن را میخواهیم بخوانیم پس دعا را نباید خواند. خیر، مردم باید با دعا انس پیدا کنند با خدا. آنهایی که انس به خدا دارند و دنیا پسش آنها این طور جلوه ندارد، کسانی هستند که برای خودشان ارزش قایل نیستند، برای خدا مشغول به کار میشوند، آنهایی که شمشیر زدند برای خدا، همانها هستند که همین ادعیه را میخواندند و همین حالات را داشتند، آنها بودند که شمشیر میزدند برای خدا، نباید مردم را از این برکاتی که هست جدا کرد، قرآن و دعا از هم جدا نیستند همان طور که پیامبر هم از قرآن جدا نیست، ادعیه و قرآن و اینها همه با هماند، و نباید از این برکات مردم را دور کرد، باید مردم را به این سفرهی پهن الهی که قرآن و سنت و ادعیه باشد، دعوت کرد، تا هر کس به اندازهی خودش استفاده بکند.» (خمینی، تفسیر سوره حمد، 192).
ترویج معنویت و تبیین معارف دینی در دعا
تبیین معارف دینی از رسالتهای مهم نیایش معصومان و از جمله در دعاهای امام رضا (علیهالسلام) است. شاید عدهای تصور کنند که نیایش، فقط صرف دعا و استغفار است در حالی که این ادعیه پرمحتوا که از زبان مبارک معصومان صادر شده است در تمامی ابعاد و زمینههای فکری و عملی مطلب و دستور داشته و به ویژه به مسایل اعتقادی، اخلاقی و تربیتی اشاره نموده است (قیومی، ادعیة الامام زین العابدین، 21؛ حسینی جلالی، جهاد الامام السجاد، 188-193)؛ «بنابراین در بسیاری از موارد، میشود جامعه مذهبی را از راه دعاهای صحیح با کلیت معارف عالی و قدرت حماسی و اقدامی اسلام آشنا ساخت…» (حکیمی، حماسه غدیر، 299)
این رسالت در دعاهای امام هشتم به بهترین شکل صورت بسته است و به گستردگی تمام معارف دینی است؛ از توحید و نبوت و معاد گرفته تا دستورات اخلاقی و احکام تشریعی صورت بسته است که امام (علیهالسلام) با الهام و وامگیری از قرآن، به مقتضای پیوند ناگسستنی قرآن و عترت، به تبیین حقایق پرداخته است. در این نوشتار به مقتضای آن که مجال اندک است به پارهای از آنها اشاره میکنیم.
توحید
مسأله توحید در همه مراتب آن یکی از مسائل بنیادین باورهای اسلامی است.
«وَإِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» (بقره: 163) و دهها آیه دیگر همگی بر وحدت خداوند و نفی شریک از او تأکید دارند. امام هشتم (علیهالسلام) در دعای که در قنوت نماز خوانده است و به مناسبت دفع کید دشمنانش و نفرین بر آنان که دشمنان خدا و دین خداییاند، انشا شده است، در چند فقره و در قالب مناجات قبل از طرح تقاضایش، به اسمای حسنای الهی متوسل شده و صفاتی را که ناظر به قدرت بیمنتها، رحمت گسترده، علم بیمانند، روزیرسانی بیمنت، آفرینش نیکو و کامل، نفی شریک و… اشاره کرده و به عبارت دیگر دعایش را تجلیگاه توحید صفاتی و ذاتی پروردگار ساخته است و به تحلیل آن پرداخته و این همه را با الهام از قرآن کریم و تلمیح به آیات فراوان در این زمینه فراز آورده است؛ میفرماید: «اللهم یا ذا القدرة الجامعة، و الرحمة الواسعة…» قدرت فراگیر و رحمت هستی شمول و جهانگیر خداوند آموزهای قرآنی است که در دهها آیه قرآن به آن اشاره شده است: «إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (بقره: 20)، وَمَا كَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْءٍ فِی السَّماوَاتِ وَلاَ فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِیماً قَدِیراً (فاطر: 44)؛ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْءٍ (اعراف: 156)؛ أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ (ص: 9)؛ فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَبُّكُمْ ذُورَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ (انعام: 147)؛ مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِكَ لَهَا (فاطر: 2)» و آیات دیگر.
در فراز دیگر میفرماید: «… یا من لایوصف بتمثیل و لایمتثل بنظیر، و لایغلب بظهیر» در این فقره مرتبهای دیگر در توحید صفات بیان شده که خداوند نه مثالپذیر است و نه شکستبردار که حقیقتی غیرقابل انکار است و پشتوانه آن آیات بسیار: «فَاطِرُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْءٌ (شوری: 11)؛ قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُم مِن دُونِ اللَّهِ لاَ یَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّماوَاتِ وَلاَ فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِن ظَهِیرٍ (سبأ: 22)؛ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ (یوسف: 21)».
حضرت ادامه میدهد: «یا من خلق فرزق، و ألهم فأنطق…» این فراز امام به مراتب لطف الهی به بندگان اشاره میکند و چهار نعمت را به زبان میآورد؛ آفرینش، روزیدهی، هدایت و نطق که از سویی اشاره به حکمت الهی و از سوی دیگر نظر به توحید در خالقیت و رازقیت و ربوبیت است؛ اگر آفرید چنان نیست که رها کند بلکه همه اسباب رشد مادی و معنوی را هم به بنده داده است و دست او را در تمام مراحل گرفته تا به سر منزل مقصود برسد.
این آموزه نیز دهها مؤید قرآنی دارد که پارهای از آن به قرار است: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُم مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً (بقره: 29) اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّكُمْ (ابراهیم: 32)؛… بَلَى وَهُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ (یس: 81)؛ لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ (حج: 58؛ مائده: 88)؛ وَیُنَزِّلُ لَكُم مِنَ السَّماءِ رِزْقاً (غافر: 13؛ ذاریات: 22؛ طه: 131)؛ أَمَّنْ هذَا الَّذِی یَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَل لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَنُفُورٍ (ملک: 21)؛ وَأَوْحَى فِی كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا (فصلت 12)؛ وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ (نحل: 68)؛ بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا (زلزال: 5)؛ إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً (انسان: 3)؛ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (شمس: 8)؛ قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ كُلَّ شَیْءٍ (فصلت: 21)».
و باز ادامه میدهد: «و قدر فأحسن، و صور فأتقن…» مفهوم این فراز اشارهای به نظام احسن هستی دارد که هر چیز در جای خود به اندازه و به بهترین شکل ممکن در تقدیر نیکو و تصویر متقن. بر آشنایان با معارف الهی پوشیده نیست که بحث «نظام احسن» از شقوق دامنه مباحث توحیدی است براساس این نظریه عالم هستی بر بهترین شکل ممکن، آفریده شده و همواره بر بهترین حالت ممکن، تدبیر میشود.
براساس این نظریه و با وجود ویژگیهای خالق از جمله علم، حکمت و قدرت مطلق، آفرینش و تدبیر جهان بر احسن وجود است.
اگر گامهای بیشتری برای تبیین فراگیرتر شدن فهم موضوع و طرح تفصیلی دیدگاه قرآن برداشته شود، میتوان بسیاری از مشکلات روحی و روانی گریبانگیر انسان امروز را برطرف کرد و نگاه منفی به حوادث و تحولات را از بین برد و از بدبینی و اضطراب انسانها کاست یا آنها را ریشهکن ساخت؛ بلکه هستی را جلوه زیبایی مطلق و مطلق زیبایی نمایاند. این حقیقت در کتاب الهی نیز بارها مورد اشاره واقع شده است؛ نمونه آن: «وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى (اعلی: 3؛ فصلت: 10)؛ كَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَّقْدُوراً (احزاب: 38)؛ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیءٍ قَدْراً (طلاق: 3)؛ الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ (سجده: 7)؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ (طین: 4؛ صافات: 125)؛ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ (غافر: 64؛ تغابن: 3)؛ وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ (اعراف: 11)؛ فِی أَیِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ (انفطار: 8)».
حضرت در ادامه ویژگیهای نعمتهای الهی را که جلوههایی از نظام احسن است میشمرد که خداوند در مقام بخشش هیچ کم نمیگذارد و به بندگی ما نمینگرد بلکه به خدایی خودش نظر دارد؛ نعمت را تمام و کمال میبخشد، عطایش بیمنتها و بخششهای او که نوعاً تفضلی و بیمقابل است حد و حصری ندارد؛ میفرماید: «و أنعم فأسبغ، و أعطی فأجزل، و منح فأفضل». این فراز آموزه آسمانی است که دهها مؤید قرآنی دارد و آیات گوناگون پشتوانه آن است: «وَأَسْبَغَ عَلَیْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً (لقمان: 20)؛ وَلَسَوْفَ یُعْطِیكَ رَبُّكَ (ضحی: 5)؛ لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَیَزِیدَهُم مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ (فاطر: 30؛ اسراء: 87؛ شوری: 22)؛ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (آل عمران: 73) و آیات دیگر.
و بالاخره میفرماید: «… یا من تفرد بالملک فلا ند له فی ملکوت سلطانه، و توحد بالکبریاء فلا ضد له فی جبروت شأنه، یا من حارت فی کبریاء هیبته دقائق لطائف الاوهام، و انحسرت دون إدراک عظمته خطائف أبصار الانام، یا عالم خطرات قلوب العالمین…» (الصحیفة الرضویة الجامعة، دعای 36، ص 46؛ عیون اخبار الرضا، 173/2؛ کفعمی، 655؛ همو، الجنة الواقیة، 390؛ بحارالانوار، 258/82) این فراز که مراتبی از توحید صفاتی و ذاتی حضرت حق را متجلی ساخته بیانی روشن و رسا در این میدان از بیهمتایی خداوند و نفی شریک است «وحدت حقه حقیقیه» که نه محدود است و نه متمثل، نه دارای صورت است و نه از چیزی یافت میشود، نه ضد، نه مثل و نه عدل، هیچ یک را ندارد؛ چه این که وجود هر یک مخل به بساطت و مستلزم داشتن ماهیت، یا تکثر در ذات و یا ترکیب خواهد بود (خیاط، تجلی قرآن در نیایش معصومان، 71). پشتوانه قرآنی این آموزه دینی آنچنان است که آیات مشیر به آن بسیار است و از این رو به چند نمونه اشاره میشود: «أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْكَبِیرُ (حج:62)؛ بَدِیعُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّى یَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (انعام: 101)؛ لِلّهِ مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِیهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (مائده: 120)؛ لَهُ مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَعِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (زخرف: 85)؛ وَلَهُ الْكِبْرِیَاءُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ (جاثیه: 37)؛ لَاتُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ (انعام: 103)؛ رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِی وَمَا نُعْلِنُ وَمَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِن شَیْءٍ فِی الْأَرْضِ وَلاَ فِی السَّماءِ (ابراهیم: 38)؛ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یَخْفَى (اعلی: 7)؛ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ (ق: 16)؛ یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ (غافر: 19)».
امامت و رهبری جامعه اسلامی
موضوع دیگری که در بسیاری از ادعیه به آن پرداخته شده و در خصوص ویژگیها، جایگاه، ارزشها و آثار آن بارها با بیانهای متنوع توضیحات بغایت ارزشمندی داده شده، مسأله امامت و رهبری جامعه اسلامی است؛ چه اینکه «پس از پیامبر جز در پنج سال حکومت علوی، هرگز جایگاه اصلی خود را نیافت… بررسی دقیق تاریخ تشیع و جریانهای گونهگون در تاریخ اسلام و تحلیل استوار مواضع امامان و یاران جلیلالقدر آن بزرگواران، نشان میدهد که از نخستین سالهای پس از رحلت پیامبر در همه دورانهای امامت، مطلع دعوت شیعی را اثبات امامت اهل بیت پیامبر تشکیل میداده است. این موضوع در قیام خونین حسین بن علی (علیهالسلام) و موضعگیری دقیق سیدالساجدین (علیهالسلام) در روزگار نفاق و آکنده از اختناق اموی و ضمن دعاهای تنبهآفرین و درسآموز آن حضرت به روشنی دیده میشود.» (مهدوی راد، امامت در نگره قرآنی امام کاظم، مجله تخصصی دانشگاه رضوی، شماره 11، ص 16-15) ائمه اطهار که نوعاً در شرایط سخت خفقان و در روزگاران خاموشی و ستم، به سر بردند، کم و بیش بستر دعا را برای نشر معارف و حقایق ناب اسلامی و عقاید حق شیعی، از جمله مسأله امامت مناسب دیدند. آن حضرات در آن شرایط از رهگذر دعا – علاوه بر آن که مقام معنوی ایشان، ایجاب میکرد چنین سیرهای را در پیش گیرند – ضمن تعلیم شیوه دعا، مناجات و عبادت و راز و نیاز با حق تعالی به مردم، در عین حال از این بستر، مدرسه عشق ساختند و الفبای اسلام و شیعه را به تشنگان حقیقت و شیفتگان اهل بیت آموختند.
در آن شرایط که کسی نمیتوانست از علی و اهل بیت رسول الله (علیهمالسلام) دم بزند، در دعاهای صلوات بر آل محمد را بعد از صلوات بر محمد، مطرح میکرد و در پی آن با بیان ویژگیهایی چند به معرفی اهل بیت میپردازند.
این در واقع جنگ تمام عیار با نظام حاکم بر مردم و مسلمانان در آن شرایط بود؛ چه این که «حتی نامیدن اشخاص به نام «علی» از طرف حکام بنیامیه تقبیح شده و جرم قابل مجازاتی به حساب میآمد، مردم مورد تهدید و تحت پیگرد قانونی قرار میگرفتند و کار سلاطین آل امیه جز با سب امیرالمؤمنین راست نمیشد.» (ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، 220/13؛ بلاذری، انساب الاشراف، 184/1)
در این شرایط، حضرات معصوم در لابهلای دعاها، و از رهگذر آن به وظیفه امامت خود که تبیین حقایق است و با هنرمندی تمام نام اهل بیت و اوصاف آنان را میگنجاندند چنان که در دعای امام رضا به نیکویی آمده است؛ امام (علیهالسلام) در دعایی که به مقصود طلب فرج انشاء شده ضمن توسل به اسمای حسنای الهی در فقرهای و بر پیامبر و آلش درود فرستاده آیه تطهیر را اقتباس میکند و سپس خدا را با اسماء حسنایش یاد میکند و تقاضای خودش را درخواست میکند؛ میفرماید: «صلی الله علیه و علی اهل بیته الذین اذهب الله عنهم الرجس، و طهرهم تطهیرا یا مقوی کل ذلیل، و معز المؤمنین، و مذل الجبارین، قد – و حقک – بلغ منی المجهود، ففرج عنی یا ارحم الراحمین» (ابطحی، الصحیفة الرضویة الجامعة، دعای 23، ص 30؛ کفعمی، البلد الامین، 449). طرح مسأله امامت در پوشش صلوات «یک مفهوم اسلامی است که علاوه بر جنبه اولویت و احقیت اهل بیت برای احراز آن و رهبری جامعه اسلامی، جنبههای الهی از قبیل عصمت و… را نیز در حد والا، داراست.» (جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، 187)
تحلیل چند مفهوم اعتقادی – اخلاقی
امام رضا (علیهالسلام) در دعایی در مقام مناجات و حمد و ثنای پروردگار به برخی از مراتب لطف خدا به بندگان اشاره میکند و خدا را بر این همه لطف سپاس میگوید و به چند حقیقت مهم و آموزه مسلم دینی اشاره میکند؛ حضرت میفرماید:
«لک الحمد علی… تکلیفک الیسیر… و لک الحمد علی قلة التکلیف…»
1. آسانی تکلیف
آنچه خداوند به عنوان تکلیف برای بندگان قرار داده در مقابل نعمتهای بیکران و عطاهای بیحساب او بهسان ذره در برابر اقیانوس است و به مقتضای آیه شریفه به حدی است که فرد به عسر و حرج و سختی گرفتار نیاید. وسع در لغت به معنی گشایش و قدرت است و آیات شریفه قرآن این حقیقت عقلی را تأیید میکند که وظایف و تکالیف الهی هیچگاه بالاتر از میزان قدرت و توانایی افراد نیست و به مواردی که تحت قدرت انسان است اختصاص مییابد. بدیهی است یک قانونگذار حکیم و دادگر نمیتواند غیر از این قانون وضع نماید.
مقصود از قدرت هم، قدرت عقلی نیست بلکه معنی قدرت آن است که مکلف برای انجام تکلیف، دچار عسر و حرج و مشقت غیرقابل تحمل نگردد؛ مثل پیرمرد یا مریضی که گرفتن روزه برای او موجب عسر و حرج است و یا بیماری که نماز ایستاده خواندن برای او مشقت دارد. فرض کنید، نهایت طاقت فردی برای دویدن 100 متر است و بیش از آن نمیتواند بدود، و در واقع اگر سعی کند به اندازه 100 متر کامل بدود با سختی هرچه تمامتر این کار را انجام میدهد حال میتوان گفت: تقریباً 80 متر که مثلاً بدون عسر و حرج میتواند بدود وسع آن فرد است؛ یعنی اگر به عسر و حرج رسید، از وسع او بیرون است، اگرچه در قوت و طاقت نهائی آن فرد، داخل است. ولی خداوند بیش از وسع انسان، او را تکلیف نکرده است.
انجام اموری که برای او مشقت دارد و او را به زحمت میاندازد اینها خارج از وسع اوست و عملاً نمیتواند آنها را انجام دهد هر کسی به تجربه میداند که چقدر بار را میتواند بلند کند. تحمیل بیش از آن حد، تکلیف مالایطاق است و بیش از وسع اوست. حد معین ندارد که بگوئیم مثلاً خواندن 20 رکعت نماز راحت است و بیش از آن زحمت دارد و نباید انجام داد. توان و نشاط و ظرفیت افراد متفاوت است جوان و پیر فرق دارند کسی که خود را تهذیب کرده و آمادگی بیشتری پیدا کرده با آدم معمولی فرق دارد.
و لذاست که در مورد مستحبات و واجبات امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «ان للقلوب اقبالاً و ادبارأ فاذا اقبلت فاحملوها علی النوافل و اذا ادبرت فافتصروا بها علی الفرائض» (نهجالبلاغة، حکمت 312) یعنی دلها را روی آوردن و روی برگرداندنی است. اگر دل، روی آورد، آن را به مستحبات وا دارید و اگر روی برگرداند، بر انجام واجبهایش بسنده دارید.
و باز فرمود: «فان القلب اذا اکره عمی» (نهجالبلاغة، حکمت 193) یعنی اگر دل به ناخواه به کاری وادار شود، کور گردد.
«… و لک الحمد علی دفعک العسیر…»
2. دفع عسر و حرج
خداوند از آنجا که رحمتش بیکران است و محبتش به بندگان تمام، سختی را بر آنان نمیپسندد و نوعاً سختیها و گرفتاریهای بندگان یا پیآمد اجتنابناپذیر رفتار و کردار خودشان است و اگر هم خدا گرفتاری را برای بنده قرار میدهد از باب سنت لایتخلف امتحان است «لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ» (ملک: 2) تا سیهروی شود هر که در او غش باشد وگرنه هیچ بندهای دچار عسر و گرفتاری نمیشد و لذا اگر هست بسیار اندک و در حد تحمل او در جهت رشد و شخصیتپروری بنده است.
«… و لک الحمد یا رب علی علی تثمیرک قلیل الشکر و اعطائک وافر الاجر…»
3. شکر ناچیز بنده و عنایت بیحد پروردگار
از نظر عقل، شکرگزاری از کسی که به انسان نعمتی میبخشد، کاری پسندیده و لازم است، و ترک آن نکوهیده و ناروا است؛ امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: «لا ینقطع المزید من الله حتی ینقطع الشکر من العباد؛ الطاف و نعمتهای متزاید الهی، قطع نمیشود مگر زمانی که بندگان از شکرگزاری در برابر نعمتهای حق روی گردانند و سپاس او بجا نیاورند» (مشکاة الانوار، 86؛ میزان الحکمة، 144/5). پیغمبر در هنگام سحر سجدههای طولانی و گریه فراوان داشتند، به حدی که بلال به حضرت عرض کرد: آیا این مقدار گریه لازم است؟ حضرت جواب او را اینگونه دادند. «أفلا أکون عبداً شکوراً» من بنده شاکر نباشم! با توجه به همین روحیه، وقتی انسان متوجه میشود که قدرتی بیهمتا نعمتهای مادی و معنوی بیشماری به وی عطا نموده، لازم میبیند که از او تشکر کند هر چند خداوند از شکرگزاری بندگان بینیاز است، (همانگونه که خورشید از روی آوردن مردم به او و ساختن خانههاشان رو به سوی خورشید بینیاز است، بلکه این مردمند که به نور خورشید محتاجند) ولی به خاطر منفعت و مصلحت بندگان خود و به خاطر نتایجی مادی و معنوی و دنیوی و اخروی که برای شأن و منزلت انسان به همراه دارد، آنان را به شکرگزاری فراخوانده است. در قرآن کریم پس از نوید افزودن بر نعمتهای سپاسگزاران، کفران نعمت را موجب عذاب الهی دانسته است و فرموده است: «وَمَن یَشْكُرْ فَإِنَّمَا یَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ؛ آنکه سپاسگزاری کند سپاسش به نفع خود اوست و هرکه کفران ورزد، خداوند بینیاز و ستوده است.» (لقمان: 12)
شکرگزاری، ولو اندک، ریشه تمام سعادتها و سرچشمه عظیم برکات الهی برای انسان است، که روز به روز انسان را به خدا نزدیکتر و پیوند عشق و محبت بندگان را با خدا محکمتر میسازد؛ از این رو علیرغم بینیازی خداوند، از روی حکمت و مصلحت بر بندگان ضروری و واجب گردیده است.
بدون شک هیچ کس توان شکر نعمتهای خدا را ندارد، و چنان که در روایات اسلامی هم بدان اشاره شده است؛ برترین شکر آدمی اظهار عجز و ناتوانی از شکرگزاری در برابر نعمتهای او و عذر تقصیر به پیشگاه حق بردن است. (مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، 81/3-80)
لذا امام در این دعای شریف به این نکته توجه میدهد که خدا شکرگذاری اندک بندگان را کافی میداند و بر آن اثر بسیار بار میکند.
«و لک الحمد علی سعة امهالک… ولک الحمد علی تأخیر معاجلة العقاب… و تسهیل طرق المآب» (الصحیفة الرضویة الجامعة، دعای 6، ص 19؛ کفعمی، الجنة الواقیة، 546؛ بحارالانوار، 119/91).
4. مهلت توبه، لطف مضاعف خدا
خداوند متعال براساس رأفت و عطوفت خویش و بر مبنای رحمانیت و رحیم بودن بر بندگانش به انسان فرصت میدهد که از گناهان خود توبه کند و برگردد و به همین خاطر در این دنیا باب توبه را باز کرده و خودش را با نام «تواب رحیم» معرفی کرده است و فرصت به بندگان خود میدهد تا حجت را بر ایشان تمام کند تا در آخرت انسانها حجتی نداشته باشند که اگر بیشتر عمر میکردم توبه میکردم و… و در تاریخ افرادی را که در آخرین لحظات عمر خویش توبه کرده و با پشت پا زدن به گناهان خویش از سعادتمندترین افراد بشریت شدهاند نیز به چشم میخورند؛ مانند داستان جناب حرّ در کربلا که در عرض چند ساعت از بین شقیترین افراد روی زمین بریده و به پاکترین و شریفترین افراد انسانی پیوست.
از دیگر سوی کارهای خدا از روی تدریج و مهلت است، اگر بنا بود هر گناهکار به فوریت گرفتار شود، کسی در روی زمین زنده نمیماند. ولی تا رسیدن اجل معین در مهلت خواهد بود.
دنیا محل امتحان و دار تکلیف و مزرعه آخرت است. بنابراین کسانی که انتظار دارند خداوند متعال گنهکاران و ظالمان را قلع و قمع کند، خلاف سنت الهی میاندیشند، زیرا سنت الهی آن است که دنیا محل عمل باشد و در آخرت نتایج مشخص گردد.
اگر ظالم و ستمگری در دنیا مجازات شود، از عنایات خداوند متعال به اوست؛ اگر کسی به وجود گناهان زیاد در نعمت به سر میبرد بایستی به خود شک کرده و اعمال خود را مرور کند تا خدای نکرده از افرادی نباشد که خداوند به ایشان مهلت استدراجی داده است.
در مثنوی قصه جوانی آمده است که به شعیب میگوید: خدایت را بگوی چون است که من چندین گناه میکنم و مرا هیچ عذاب نیست. خداوند فرمود او را بگوی: کدام عذاب سختتر از این که یاد خود را از دل تو بیرون کردهام و بر آتش فراقت نشاندهام اما تو از سیهدلی، دود این عذاب را احساس نمیکنی:
آن یکی میگفت، در عهد شعیب *** که خدا از من بسی دیده است عیب
چند دید از من گناه و جرمها *** وز کرم یزدان نمیگیرد مرا
حق تعالی گفت در گوش شعیب *** در جواب او فصبح از راه غیب:
عکس میگویی و مقلوب، ای سفیه *** ای رها کرده ره و بگرفته تیه
چند و چندت گیرم و تو بیخبر *** در سلاسل ماندهای پا تا به سر
بر دلت زنگار بر زنگارها *** جمع شد تا کور شود ز اسرارها
مرد آهنگر گه او زنگی بود *** دود را با روش همرنگی بود
مرد رومی گر کند آهنگری *** رویش ابلق گردد از دود آوری
پس بداند زود تأثیر گناه *** پس بنالد زار و گوید کای الاه
(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، ابیات 3364 به بعد)
اندیشه در این فقرها از دعای امام که به تحلیل این چهار آموزه دینی پرداخت نشان میدهد آبشخوری که منشأ اصلی اندیشهها و افکار آن پیشوای بزرگ الهی و ترجمان والای وحی ربّانی است و بیشترین تأثیر را بر فکر و روحش گذاشته و بیش از هر چیز دیگر از آن بهره بردهاند، قرآن کریم است (خیاط، تجلی قرآن در نیایش معصومان، 47) که به عنوان نمونه میتواند به این آیات توجه کرد: «لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا (بقره: 286 و 233؛ انعام: 152؛ اعراف: 42؛ مؤمنون: 62)؛ وَمَن كَانَ مَرِیضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِكُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِكُمُ الْعُسْرَ (بقره: 185)؛ مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْكُم مِنْ حَرَجٍ وَلكِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَكُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (مائده: 6)؛ وَمَا جَعَلَ عَلَیْكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ (حج: 78)؛ وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ (ابراهیم: 7)؛ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (شوری: 23)؛ إِن تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَیَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِیمٌ (تغابن: 17)؛ لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَیَزِیدَهُم مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ (فاطر: 30؛ انبیاء: 94)؛ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُو یَعْمَلُونَ (نحل: 96)؛ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِیراً (اسراء: 9؛ کهف: 2)؛ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی كَانُوا یَعْمَلُونَ (عنکبوت: 7؛ سجدة: 17)؛ مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا (انعام: 160)؛ أُولئِكَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ (قصص: 54)؛ مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا (قصص: 84)؛ وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ (ابراهیم: 42)»
5. دامنه گسترده آمرزش خداوند
در مناجاتی دیگر، حضرت قبل از آنکه حاجات خود را عرضه بدارد، به قصور در مقام عبادت، اشاره میکند که اگر بنا بود از در حیاء وارد شوم از فرط شرمندگی باید از درخواست حاجت از تو دامن بکشم ولی امری که در عین حال موجب تشویق من به دعا شد، دعوت تو از بندگان و وعده بخششت بود؛ چه این که تو ارحم الراحمینی؛ میفرماید: «… ولو أنی سلکت سبیل الحیاء لخفت من مقام الطلب و الدعاء، ولکنی یا رب لما سمعتک تنادی المسرفین إلی بابک، و تعدهم بحسن إقالتک و ثوابک، جئت ممتثلاً للنداء، و لائذا بعواطف أرحم الرحماء…» (الصحیفة الرضویة الجامعة، دعای 9، ص 20؛ مجلسی، بحارالانوار، 280/84؛ نوری، مستدرک الوسائل، 415/4).
در این فقره دعا که با امیدآفرینی بسیار همراه است بروشنی در خدمت گسترش معنویت و یاد خدا در همه حال است و انسان را از یأس از درگاه خدا بر حذر میدارد.
در دعای دیگری که به منظور دفع گرفتاریها انشاء شده است، این امید آفرینی و معنویتگستری بیشتر هویداست؛ در ابتدا امام مناجاتگونه عرضه میدارد: پروردگارا، گناهان بیشمار (4) پیامدهای ناگواری را برایم رقم زده است، اعتبار و حیثیتم نزد تو را مخدوش و از لذت دریافت رحمت محرومم ساخته است و بین من و استحقاق مغفرت و آمرزش فرسنگها فاصله انداخته است. پس از این فقره و اعتراف و اظهار خضوع بسیار، با استناد به چند آیه قرآن به این سؤال پاسخ میدهد که چرا به رغم گناهان بسیار باز هم از رحمت خدا مأیوس نیست؛ میفرماید: چون خود به آنان که مأیوس از آمرزشند وعده دادهای که نباید ناامید باشند بلکه هشدار دادهای که ناامیدی، گمراهی و پیروی از شیطان و اشتباه را با اشتباه دیگر شستن و کار را بدتر کردن است و دستور دادهای که راه حل، دعا کردن است؛ دعا عبادت است که اگر دعا کنید اجابت قطعی است. نتیجه این که اگر هنوز ناامید نیستم و دیو یأس مرا در دامن شیطان نینداخته است، امید به این وعدههای لایتخلف توست. در این فقره امام با کنار هم قرار دادن چند آیه نتیجه میگیرد در هر شرایطی انسان نباید از رحمت خدا مأیوس شده اجازه تسلط دیو یأس و تن دادن به پیامدهای شکننده آن را بدهد، بلکه همواره باید سایه همای رحمت و رأفت خداوند را بالای سر خود با دعا و عبادت نگه دارد؛ حضرت میفرماید: «إن ذنوبی و کثرتها قد أخلقت وجهی عندک و حجبتنی عن استئهال رحمتک، و باعدتنی عن استیجاب مغفرتک، و لولا تعلقی بآلاتک، و تمسکی بالدعاء، و ما وعدت أمثالی من المسرفین و أمثالی من الخاطئین و وعدت القانطین من رحمتک بقولک: “یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ” و حذرت القانطین من رحمتک فقلت: “وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ” ثم ندبتنا برأفتک إلی دعائک فقلت: “ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ”. إلهی لقد کان الإیاس علی مشتملا، و القنوط من رحمتک علی ملتحفا، إلهی لقد وعدت المحسن ظنه بک ثوابا، و أوعدت المسئ طنه بک عقابا» (الصحیفة الرضویة الجامعة، دعای 21، ص 26؛ عطاردی، مسند الامام الرضا، 161/2؛ مهج الدعوات، 303؛ بحارالأنوار، 346/94)
این نکته حقیقت دینی دیگری است که پشتوانه قرآنی بسیار دارد و آیات فراوان دیگری غیر آنچه در متن دعا آمد نیز بر آن تأکید میکند که برخی از این قبیل است: «فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (مائده: 39)؛ وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً (طه: 82)؛ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (فرقان: 70)؛ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُولئِكَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً (مریم: 60؛ قصص: 67)؛ وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (اعراف: 151؛ یوسف: 92؛ انبیاء: 83)؛ قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ (حجر: 56)؛ وَلاَ تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» (یوسف: 87)
6. هم دعا از تو اجابت هم ز تو
امام هشتم در آغاز دعایی دیگر قبل از طرح نیازهای خود و درخواست فلاح و رستگاری، در مقام مناجات عرضه میدارد: «بسم الله الرحمن الرحیم اللهم جدیر من أمرته بالدعاء أن یدعوک، و من وعدته بالإجابة أن یرجوک، ولی اللهم حاجة قد عجزت عنها حیلتی…».
در این فراز حضرت رضا دعا و اجابت را هر دو عنایت خدا دانسته و عرضه میدارد: بندهای را که تو خود به دعا امر کردی نباید مأیوس باشد و شایسته است تو را بخواند و چون وعده اجابت دادی بایسته است که با امیدواری به درگاه تو روی کند؛ چه این که وعده تو لایتخلف و عنایتت قطعی است؛ حقیقتی که قرآن بیش از هر مصدر دیگر به آن پرداخته و بر آن تأکید بسیار کرده است. خدا سبحان میفرماید: «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً (اعراف: 55)؛ قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى (اسراء: 110)؛ وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ (غافر: 60)؛ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ (اعراف: 29)؛ وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ (اعراف: 56)؛ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ (بقره: 186)».
7. نفس و شیطان؛ دشمنان دیرینه انسان
در ادامه میفرماید: «وسولت لی نفسی الامارة بالسوء، وعدوی الغرور الذی أنا منه مبتلی أن أرغب فیها إلی ضعیف مثلی» (الصحیفة الرضویة الجامعة، دعای 30، ص 42؛ کفعمی، الجنة الواقیة، 526؛ همو، البلد الامین، 606؛ بحارالأنوار، 120/91)
امام در این فقره دعا، نفس اماره و شیطان را دشمنان لجوج و کینهتوز انسان معرفی میکند که حقیقتی دینی و آموزه قرآنی بسیار با اهمیتی است.
شیطان در لغت و اصطلاح و آنچنانکه از موارد استعمال آن به دست میآید موجودی است فتنهانگیز، موذی و مضر، طغیانگر و سرکش که پیوسته درصدد آزار و اذیت و انحراف و گمراهی مردم است، خواه از جنس انسان باشد یا از جن یا از حیوانات.
او بر ایجاد اختلاف و فساد کوششی پیگیر و مستمر است، چنانچه خداوند میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ… (مائده، 91) شیطان میخواهد در میان شما دشمنی و بغض و کینه ایجاد کند…».
نفس اماره، به این معناست که تمایلات حیوانی، حاکم بر وجود انسان باشند و حالتی از نفس است که همواره انسان را به بدیها و برآوردن خواستههای شهوانی، فرمان میدهد.
رابطه نفس اماره با شیطان
نفس اماره، در واقع یکی از ابزار شیطان و راه نفوذ و سلطهیابی بر انسان است و از جنود و سربازان شیطان محسوب میشود.
پس وسوسه از جانب ابلیس به عنوان شیطان بیرونی، و تحریک و خواهش توسط نفس اماره به عنوان شیطان درونی، انسان را به مرحله سقوط میکشاند.
تمام تلاش شیطان، این است که انسان گمراه شده و به حقیقت نرسد و در این خصوص، او به عزت خداوند متعال قسم یاد کرده است. خداوند در آیات سوره اعراف و حجر و اسرا و ص از قسم خوردن شیطان برای گمراه کردن فرزندان آدم یاد میکند: «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛ (ص: 82) به عزتت قسم که همگی آنها را اغوا میکنم،…».
اغوا، از کلمه غی به ضد رشد، است، و رشد، به معنی رسیدن به واقع (الطریحی، مجمع البحرین، 321/1). شیطان به عزت خداوند قسم یاد کرده که انسان را گمراه خواهد ساخت: «قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ؛ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ؛ (اعراف: 17-16) گفت: به سبب این که مرا به بیراهه و گمراهی انداختی، یقینا بر سر راه راست تو [که رهروانش را به سعادت ابدی میرساند] در کمین آنان خواهم نشست. سپس از پیش رو و پشت سر و از طرف راست و از جانب چپشان بر آنان میتازم و [تا جایی آنان را دچار وسوسه و اغواگری میکنم که] بیشترشان را سپاسگزار نخواهی یافت.»
او در آغاز سخن با کمال وقاحت و بیشرمی، گمراهی خود را به حضرت حق که رحمت بینهایت است نسبت میدهد و در این زمینه مرتکب جنایت میشود.
حضرت باقر (علیهالسلام) در ذیل این آیه میفرماید: «ثُمَّ لَآتِینَّهُمْ مِنْ بَینِ ایدیِهِمْ مَعناهُ: اهَوِّنُ عَلَیهِمْ امْرَ الآخِرَةِ، و مِنْ خَلْفِهِمْ بِجَمْعُ الامْوالِ وَ البُخلِ بِها عنِ الحُقوقِ لِتَبْقی لِوَرَثَتِهِمْ، و عَنْ ایمانِهم: افْسِدُ عَلَیهمْ امْرَ دینِهِمْ بِتَزیینِ الضَّلالَةِ و تَحسینِ الشُّبْهَةِ، و عَنْ شَمائِلِهِمْ: تَحْبیبِ اللَّذاتِ الَیهِمْ و تَغْلیبِ الشَّهَواتِ عَلی قُلُوبِهِمْ» (طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 228/4، ذیل آیه 17 سوره اعراف؛ بحارالأنوار، 152/60)
منظور از آمدن شیطان به سراغ انسان از پیش رو ساده جلوهدادن آخرت در نظر آدمی است، تا جائی که برای آبادی عالم آخرت کاری انجام ندهد.
و منظور از پشت سر این است که آنان را به جمعآوری مال و ثروت و بخلورزی از پرداخت حقوق واجب و باقی گذاردن درهم و دینار برای ورثه سوق میدهم.
و مقصود از طرف راست، ضایع کردن امور معنوی است به وسیله ایجاد شک و تردید و شبهات، و آرایش دادن امور ضلالت و گمراهی در نظر اولاد آدم است. و طرف چپ جلوه دادن لذات مادی و شهوات در برابر انسان است.
با این چهار برنامه وضع انسان به گونهای شود که تمام نعمتهای الهی به دست او، در مسیر غلط قرار گیرد، و از دایره شکر که عالیترین خصلت است خارج گردد.
شیطان در به انحراف کشیدن انسان مرحله به مرحله جلو آمده و انسان را تحت تأثیر القائات خود قرار میدهد تا جایی که خود انسان، شیطانی میشود که به وسیله او دیگر انسانها به انحراف کشیده میشوند.
انسانی که بر اثر وسوسههای شیطان، تسلیم خواسته و خواهش تمایلات حیوانی گردد، گرفتار نفس اماره شده است، حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: «نفس اماره همچون فرد منافق، تملق انسان را میگوید و در قالب دوست، جلوه میکند تا بر انسان مسلط شود و او را به مراحل بعد وارد کند.» (غرر الحکم)
شیطان انسانهای ضعیف الایمان را وسوسه کرده و به کمک تمایلات شهوانی و نفس امارهشان، قلب آنها تبدیل به منزل خود میکند و بالاخره با دست و بدنشان تماس برقرار کرده و مصافحه میکند و یار و رفیق آنها میشود. چون کسی که قلبش منزل شیطان شد، نه تنها مهماندار شیطان، بلکه یار او خواهد بود. (جوادی آملی، مبادی اخلاق در قرآن، 115)
درباره این گروه، حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: «فَنَظَرَ بِأعْینِهِمْ وَنَطَقَ بِألْسِنَتِهِمْ؛ پس شیطان با چشمان آنها نگاه میکند و با زبان آنها حرف میزند». (نهجالبلاغة، 42/1)
نتیجه اینکه شیطان و نفس اماره هر دو دشمن انسان هستند؛ قرآن از شیطان به عنوان دشمن آشکار انسان یاد میکند و انسان را سفارش میکند که او را دشمن خود بداند. «لاَ تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» (بقره: 168)
و در روایات معصومان هم نفس اماره (هوا و هوس) دشمن شمرده شده است؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک؛ دشمنترین دشمن تو نفس توست.» (بحارالانوار، 64/67)
راز تعبیر نفس به “دشمنترین دشمنان”، درونی بودن آن است. دشمن و سارق بیرونی، بدون همراهی این دشمن و دزد درونی، نمیتواند آسیب برساند. این دشمن درونی، محرم و به همه جا آشناست و با استفاده از همین آگاهی، خواسته شخص را به شیطان گزارش میدهد و از آن سو پیام و فرمان ابلیس را که امارة بالسوء بیرونی است، میرساند. از این رو نفس اماره خود نیز از جنود شیطان محسوب است. چنان که بسیاری از اوصاف آن، در شمار جنود شیطان است. (جوادی آملی، تفسیر تسنیم، 516/8)
پس نفس اماره با توجه به زمینه و گرایش حیوانی موجود در انسان، تحت تأثیر وسوسه شیطان واقع شده و شیطان نیز مرحله به مرحله جلو میآید، تا جایی که فرد نیز جزء حزب شیطان میشود. «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ؛ شیطان بر آنها چیره شده، پس یاد خدا را از خاطرشان برده است، آنها حزب شیطانند.» (مجادله: 19)
ناگفته پیداست این فراز از دعای امام نیز ملهم از قرآن است؛ چه این که در آیات بسیار فرموده است: «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ (یوسف، 53)؛ وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (بقره: 168 و 208؛ انعام: 142)؛ فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَكُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ (اعراف: 22؛ یوسف: 5؛ قصص: 15؛ یس: 60)؛ إِنَّ الشَّیْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً (فاطر: 6)؛ فَلاَ تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلاَ یَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ (لقمان: 33؛ فاطر: 5)؛ وَلكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ (حدید: 14)».
نتیجهگیری
آنچه گفته شد نمونهای اندک از رسالت معنویت گستری و تبیینی ادعیه بود. بررسی تفصیلی این موضوع در نیایشها قلمروی به گستره تمام معارف دینی دارد؛ از توحید و نبوت و معاد گرفته تا دستورات اخلاقی و احکام تشریعی که همه در دعا مورد بحث قرار گرفته است و این مجالی به گستردگی خود را میطلبد و امید است که مورد توجه دانشوران این عرصه قرار گیرد تا با ذوقهای سرشار و خردهای نیرومند و نبوغهای درخشان، برای باز نمایی زیباییها و اسرار مکنون اقیانوس بیکران دعاها و بازگشایی بطون توی در توی آن و شرح و بسط معارف و تعالیم عرفانی و توحیدی امامان معصوم سعی بلیغ کنند و کوششهای مبارک و گستردهای را پی ریزند.
پینوشتها:
1. عضو هیأت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
2. از علامه امینی نقل شده است که «اسلام برای مسلمانان مدرسهای تأسیس کرده است که درب این مدرسه دو لنگه دارد و هیچ لنگه آن در عالم لنگه ندارد، یکی «دعا» و یکی «زیارت».»
3. مدرسی، محمدتقی، الدعاء معراج الروح و منهاج الحیاة 7؛ قپانچی، سید صدرالدین، فی رحاب دعاء أبیحمزه الثمالی، 25-26؛ نصرالله، حسن عباس، مقاله «العبد الانسانی فی الصحیفة السجادیة» در مجموعه مقالات «الابعاد الانسانیة و الحضاریة فی الصحیفة السجادیة»، 88.
4. سخن از گناه، تقصیر، اعتراف، استغفار و… نسبت به امامان معصوم نباید رهزن خواننده شود و گمان برد با مقام عصمت آن عرشیان منافات دارد؛ چه اینکه گناه، جنبه نسبی دارد؛ یعنی گاه فرد، نه حرامی انجام داده و نه واجبی را ترک کرده است، ولی به خاطر مقام والایی که دارد، برای خود وظایفی فراتر از تکلیف انسانهای معمولی معتقد است، از این رو غفلتهای جزئی خود را گناهی بزرگ میشمارد و عذرخواهی میکند و یا خداوند از او میخواهد عذرخواهی و درخواست استغفار کند؛ از همین جا گفتهاند: «حسنات الأبرابر سیئات المقربین؛ نیکیهای ابرار برای اولیا و مقربان، گناه شمرده میشود». حقیقت استغفار معصومان آن چیزی است که امام سجاد (علیهالسلام) در مناجات ذاکرین فرموده است: «استغفرک من کل لذة بغیر ذکرک و من کل راحة بغیر انسک و من کل سرور بغیر قربک و من کل شغل بغیر طاعتک» از هر لذت و خوشی که غیر از یاد تو باشد آمرزش میطلبم و از هر آسایشی به جز انس با تو و هر نشاطی جز مقام قرب تو و هر کاری غیر از طاعت تو عفو و آمرزش درخواست میکنم. افزون بر این، نفس استغفار محبوبیت ذاتی دارد و نشانه طهارت روح و تقرب شخص به خداوند است.
منابع تحقیق :
قرآن کریم.
نهجالبلاغة، تحقیق: محمد عبده، قم، دارالذخائر، چاپ اول، 1412 ق.
آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ترجمه: محمد علی انصاری، قم، دارالکتب، بیتا.
ابن ابیالحدید، ابوحامد بن هبة الله، شرح نهجالبلاغة، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیة (عیسی البابی الحلبی و شرکاه)، اول، 1378 ق.
ابنبابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، تصحیح و تعلیق: حسین الاعلمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1404 ق.
ابطحی، سید محمدباقر، الصحیفه الرضویة الجامعة، قم، مؤسسه امام مهدی، اول، 1420 ق.
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، اول، 1394 ق.
جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، اول، 1369.
جوادی آملی، عبدالله، مبادی اخلاق در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 1378.
ــــ ، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 1378.
حسینی جلالی، سید محمدرضا، جهاد الامام السجاد (علیهالسلام)، قم، دارالحدیث، اول، 1418 ق. حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366.
خمینی، روح الله، تفسیر دعای سحر، تهران، نهضت زنان مسلمان، چاپ اول، 1359.
ـــــ ، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسة نشر آثار امام، چاپ سوم، 1376.
خیاط، علی، تجلی قرآن در نیایش معصومان، مشهد، انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی، اول، 1392.
الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، مؤسسه مرتضوی، چاپ دوم، 1362.
الطبرسی، حسن بن فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، اول، 1415 ق.
ـــــ ، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، النجف الاشرف، المکتبة الحدریة، اول، 1385 ق.
عطاردی، عزیز الله، مسند الامام الرضا، مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضا (علیهالسلام)، اول، 1406 ق.
قپانچی، صدرالدین، فی رحاب دعاء أبیحمزة الثمالی، بیجا، انتشارات دلیلنا، چاپ اول، 1426 ق.
قیومی، جواد، ادعیه الامام زین العابدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، چاپ اول، 1419 ق.
کفعمی، ابراهیم بن علی، الجنة الواقیة، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیتا.
ـــــ ، البلد الامین، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1418 ق.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403 ق.
محمدی ری شهری، میزان الحکمة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، اول، 1362.
مدرسی، محمدتقی، الدعاء معراج الروح و منهاج الحیاة، بیجا، المرکز الثقافی الاسلامی، اول، 1405 ق.
مطهری، مرتضی، آزادی معنوی، قم، انتشارات صدرا، نوزدهم، 1378.
مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، چاپ سوم، 1385.
مهدویراد، محمدعلی، «امامت در نگره قرآنی امام کاظم (علیهالسلام)»، مجله تخصصی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، سال چهارم، شماره 11، بهار 83.
نصرالله، حسن عباس، «البعد الانسانی فی الصحیفة السجادیة»، مجموعه مقالات «الابعاد الانسانیة و الحضاریة فی الصحیفة السجادیة»، دمشق، انتشارات رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول، 1425 ق.
نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آلالبیت (علیهالسلام) لإحیاء التراث، اول، 1408 ق.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات دومین همایش ملی سیره و معارف رضوی «معنویت» (جلد اول)، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ اول.