گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خسروشاهی
نیم نگاهی به كارنامه علمی و فرهنگی شهید مفتح
درآمد
بی تردید در میان ابعاد و جوانب گوناگون شخصیت شهید آیت الله مفتح، جنبه فرهنگی، بروز و تبلور بیشتری دارد. او از آغازین سالیان تحصیل تا لحظات پایانی حیات، همواره در سپهر و قلمرو فرهنگ به مجاهده پرداخت و در این مسیر طولانی یادگارهائی ارجمند بر جای نهاد. استاد ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خسروشاهی كه خود از برجستگان این عرصه اند، در پاسخهای مكتوب خویش ، جنبه هائی از كارنامه فرهنگی آن شهید گرانمایه را مورد بازبینی قرار داده اند.
از سابقه آشنائی خود با شهید دكتر محمد مفتح نكاتی را بیان كنید.
بنده وقتی در سال 1332 به قم آمدم، پانزده سال داشتم و از لحاظ سنی دقیقا ده سال كوچك تر از مرحوم مفتح بودم كه متولد1307 بود، پس به طور طبیعی در این مرحله نمی توانستم روابطی دوستانه با اساتیدی چون شهید بهشتی، شهید مفتح و امام موسی صدر داشته باشم. ولی چون فردی كنجكاو و بسیار اجتماعی بودم و به اغلب جلسات و منازل اساتید سر می زدم، عملا آشنائی من با اساتیدی چون مرحوم مفتح و شهید بهشتی و دیگران، به رغم تفاوت سنی و تحصیلی، زود آغاز شد. مرحوم مفتح متولد همدان بود. او در یك خانواده روحانی به دنیا آمده بود و پدرش مرحوم حاج شیخ محمود مفتح از طلاب دوره های نخستین حوزه علمیه قم در زمان مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی به شمار می رفت. اخوی من، مرحوم آیت الله آقا سید احمد خسرو شاهی كه از شاگردان برجسته و معروف مرحوم حاج شیخ بود، با اغلب یا همه طلاب آن دوران آشنائی داشت، چون تعداد كل طلاب حوزه در آن زمان بیش از چند صد نفر نبود و آشنائی با آنان، در محیطی كوچك و فضای حوزوی درسی، امری طبیعی بودو همین آشنائی طلاب آن دوران با اخوی، باعث آشنائی زود هنگام من با خود آن آقایان یا فرزندانشان می شد… مثلا وقتی در همان سالهای نخست ورود من به قم شاید سال 32 یا 33 مرحوم حاج شیخ محمود مفتح، پدر دكتر مفتح به قم آمده بودند و من به دیدار ایشان رفتم، وقتی فهمیدند كه من برادر«آقای سید احمد آقا» هستم، خیلی احترام كردند و از اخوی به عنوان یك شخصیت علمی برجسته و عارفی وارسته در حوزه در دوران حاج شیخ نام بردند. و همین دیدار با ایشان در منزل مرحوم دكتر مفتح، سرآغاز آشنائی من با دكتر مفتح شد.
شهیدمفتح خود در آن دوران، چه شخصیت و یا معروفیتی در حوزه علمیه قم داشتند؟
مرحوم مفتح در آن دوران، یكی از مدرسین حوزه علمیه ویكی از دبیران مدراس جدید قم به شمار می رفت و در اوساط حوزوی به فضل و دانش معروف بود… ولی البته باید اشاره كنم كه اشتغال ایشان وشهید بهشتی در مدارس جدید، در آن دوران، خیلی مورد استقبال حوزویان كهنه اندیش نبود و آنها فكر می كردند كه اینها به خاطر مسائل مادی به تدریس در مدارس دولتی یا ملی قم مانند دبیرستان حكیم نظامی یا دین و دانش پرداخته اند…در حالی كه هدف اصلی این بزرگواران، با توجه به روشن بینی و آینده نگری كه داشتند، رخنه در درون فرهنگ و حضور در مدارس، برای تربیت نسل جدید بود، البته بخش مادی امر، در عین اینكه هدف اصلی آقایان نبود، ولی بی تردید تامین هزینه زندگی از راه تلاش و كوشش خاص، در استقلال فكری آنها نقش داشت، چون خود را وابسته به «وجوهات شرعیه» و دریافت «شهریه!» نمی دانستند و ضمن اداره معاش و زندگی خود، به پرورش جوانها همت گماشته بودند كه به نظر من، هر دو بخش، قابل تقدیر و تقدیس است و اصولا چرا یك عالم دینی یا «روحانی» حتما باید وابسته به «وجوهات شرعیه» باشد و ممرمعاش او از این مسیر تامین گردد؟ كه در بعضی اوقات ملاحظات خاص ! موجب نوعی «عوام زدگی » و صدور نظریاتی موافق تمایل «عوام الناس» بر می گردد كه در این زمینه در كتاب «مرجعیت و روحانیت» اساتیدی چون علامه طباطبائی و شهید مطهری و دیگران به بحث و بررسی پرداخته اند.
نوع فعالیتهای شهید مفتح در قم، علاوه بر تدریس چگونه بود؟
شهید مفتح و همفكران ایشان، از هر فرصت و وسیله مشروعی برای خدمت به جامعه و نسل جوان بهره می جستند و علاوه بر تدریس در حوزه و مدارس در «ایام تبلیغ» هم بیشتر در ماه مبارك رمضان و محرم برای سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف ایران می رفتند كه بی تردید این امر، در كل در روشنگری جامعه نقش عمده و اساسی داشت. علاوه بر این نوع فعالیتهای علمی فرهنگی تبلیغی در قم و دیگر شهرهای ایران، شهید مفتح با همكاری شهید بهشتی و مرحوم شیخ حسن نوری همدانی، موسسه ای را تحت عنوان «كانون اسلامی دانش آموزان قم » تأسیس نموده بودند كه مركز اصلی آن پس از تثبیت، در منزلی در خیابان ارم كوچه ارك، جنب منزل مرحوم آیت الله آقا سید احمد زنجانی (پدر آیت الله حاج آقا موسی شبیری زنجانی) قرار داشت و هر هفته و یا به مناسبتهای مختلف جلساتی، به ویژه برای دانش آموزان و فرهنگیان قم تشكیل می دادند كه البته شركت در آن برای عموم آزاد بود و اینجانب نیز چند بار در آن جلسات حضور یافتم كه با توجه به نوع برنامه های اخلاقی فرهنگی، در واقع برای جوانان بسیار مفید و آموزنده بود.
متأسفانه بعدها «ساواك» با پی بردن به نقش سازنده مدارس و این قبیل نهادها، ایشان را هم مانند شهید بهشتی از آموزش و پرورش «اخراج» و یا «دور» نمود و حتی ایشان را برای مدتی تبعید كرد. البته می دانیم كه شهید بهشتی، نخست مجبور شد به تهران برود و سپس برای چند سال، به پیشنهاد مراجع تقلید، عازم آلمان شد و اداره مسجد هامبورگ را به عهده داشت، ولی شهید مفتح پس از برگشت به قم، در حوزه علمیه، در مرحله ای از این دوران فعالیت خود، به تشكیل «مجمع علمی اسلام شناسی » اقدام نمود كه گروهی از فضلای جوان حوزه علمیه در این جلسات با نظارت ایشان، شركت داشتند و با طرح و اندیشه و برنامه ریزی شهید مفتح، به تألیف یا ترجمه آثار مفیدی در زمینه های گوناگون اسلام شناسی می پرداختند كه پس از بازبینی و ویرایش مورد لزوم در جلسات، همه آن آثار، با مقدمه مرحوم شهید دكتر مفتح به چاپ می رسیدند كه باز این امر، در تغذیه فكری نسل جوان به ویژه دانشجویان و یا طلاب جوان حوزه علمیه قم نقش داشت و در واقع،آنان را با دنیای فكر و اندیشه و نویسندگی و تالیف و ترجمه آشنا می نمود و به نظرم بیش از ده پانزده كتاب مفید در این دوره از سوی مجمع علمی اسلام شناسی منتشر گردید… ولی این بار نیز «ساواك» حساسیت پیدا كرد و موسسه را تعطیل نمود.
شهید دكتر مفتح با نشریات آن دوران حوزه علمیه قم هم همكاری می كردند یا فقط به تربیت جوانان و تدریس می پرداختند؟
بله. مرحوم مفتح علاوه بر تالیف و ترجمه، در مجله «مكتب اسلام» كه در اوائل و قبل از پیدایش و انتشار «مكتب تشیع»تنها نشریه حوزه علمیه قم به شمار می رفت، درباره نقش علمای اسلامی در پیشرفت علوم، مقالاتی می نوشت كه به نظرم در سال چهارم از ایشان منتشر گردید. من هم در این دوران با مجله مكتب اسلام همكاری داشتم و مقالاتی با امضای مستعار ـس.هدی. تبریزی یا بعدها، با اسم اصلی، می نوشتم… پس از مكتب اسلام، وقتی سالنامه و فصلنامه «مكتب تشیع» توسط آیت الله هاشمی رفسنجانی و شهید دكتر باهنر منتشر گردید، هم ایشان و هم اینجانب از نویسندگان آن بودیم… پس از مدتی كه دائره نشر در حوزه علمیه قم گسترش یافت و سالنامه هائی مانند «معارف جعفری» زیر نظر آقای محصل یزدی منتشر شدند، باز ایشان و اینجانب با آن همكاری قلمی داشتیم كه البته همكاری ایشان، بعدها، به علت مسافرت به تهران و اقامت در آن قطع شد، ولی من ظاهرا تا آخرین سال انتشار «معارف جعفری» با آن همكاری داشتم…البته به طور طبیعی در آن دوران همكاری قلمی با مطبوعات قم، دوستی و رفاقت ما با شهید مفتح بیشتر شد و روابط صمیمانه تری داشتیم. اشاره به این نكته هم در این جا بی مناسبت نیست كه شهید مفتح مانند شهید مطهری، استاد صدر بلاغی و بعضی دیگر از اعاظم فعلی حوزه علمیه قم، مدتی هم در موسسه جدید «دارالتبلیغ» تدریس می كرد و آن را برای بیداری و آگاهی طلاب جوان مفید می دانست…ولی بعدها كه مسائل اختلافی پیش آمد، مرحوم مفتح دیگر به آن موسسه نرفت، ولی شهید مطهری به تدریس خود ادامه داد وروزی به اینجانب گفت، «من كه در دانشكده دولتی تدریس می كنم، چرا در «دارالتبلیغ» تدریس نكنم؟!» و نخستین ثمره این تدریس هم كتاب «سیری در نهج البلاغه» است كه در واقع سرآغاز نهج البلاغه شناسی در حوزه علمیه قم بود.
آیا استاد مفتح آثار و تالیفات خاصی هم داشتند یا آثار ایشان فقط همین مقالاتی هستند كه در مطبوعات قم چاپ می شدند؟
ایشان در دوران اقامت در قم، علاوه بر اشراف و نظارت بر كتابهای مجمع علمی،آثاری اعم از تألیف و ترجمه از خود به یادگار گذاشت كه مهم ترین آنها عبارتند از :« روش اندیشه» در شرح منطق منظومه حاج ملا هادی سبزواری (كه با تقریظی از مرحوم استاد علامه طباطبایی منتشر گردید) «حكمت الهی و نهج البلاغه» كه رساله پایان نامه دوره دكترای ایشان است و«آیات اصول اعتقادی قرآن» و ترجمه سه جلد نخستین تفسیر «مجمع البیان» و یا همكاری در ترجمه مجلدات بعدی است… البته مجموعه مقالات ایشان در «مكتب اسلام»، «مكتب تشیع» و «معارف جعفری» و «مقدمه ها» بر كتابهای مجمع علمی، در صورت چاپ مستقل، خود كتاب ارزشمندی درباره مسائل گوناگون اسلامی اجتماعی خواهد بود… علاوه بر اینها، مجموعه ای از سخنرانیهای ایشان هم كه عمدتا درباره نهضت و حركت اسلامی ایران و مسائل حكومت و غیره است، خوشبختانه چاپ شده و در اختیار علاقمندان است و ای كاش همه ای آثار، تحت عنوان «مجموعه آثار استاد شهید» جمع آوری و در چند مجلد آبرومند به چاپ می رسید.
دیگر فعالیتهای فرهنگی اجتماعی، سیاسی ایشان چگونه بود؟
توضیح این نوع فعالیتهای استاد شهید نیازمند تالیف كتابی است و خوشبختانه اخیرا برادرمان، آقای رحیم نیكبخت، كتابی تحت عنوان :«زندگی و مبارزات آیت الله شهید دكتر مفتح» منتشر ساخته كه به همه این جهات اشاره شده است، ولی بد نیست اشاره كنم كه از دیگر فعالیتهای فرهنگی اجتماعی ایشان، تدریس در دانشكده الهیات، سخنرانیهای اجتماعی سیاسی در دوران پیش از پیروزی انقلاب و پس از آن است… و همچنین سفرهای متعدد ایشان است به كشورهای مختلف از جمله عراق، لبنان، سوریه ومصر كه با هدف نشر فرهنگ اسلامی، ایجاد همكاری بین مذاهب اسلامی، كمك به مبارزین فلسطین و لبنان و… انجام می گرفت و اتفاقا یكی از این سفرها، همزمان با درگذشت مرحوم دكتر شریعتی و انتقال جنازه نامبرده به «دمشق» بود كه مرحوم مفتح درآن مراسم شركت داشت. یكی دیگر از كارهای اجتماعی و مفید ایشان، دعوت از شخصیتهای اسلامی بلاد مختلف بود كه عمده ترین آنها دعوت از مرحوم استاد عبدالفتاح عبدالمقصود، دانشمند و محقق معروف مصری بود كه به ایران سفر كرد. عبدالفتاح هشت جلد كتاب درباره حوادث زندگی امام علی علیه السلام تالیف كرده كه بارها در مصر و بیروت چاپ شده و ترجمه فارسی آن توسط مرحوم آیت الله طالقانی و برادر عزیزم، دكتر محمد مهدی جعفری انجام گرفته و بارها از سوی «شركت انتشار» چاپ شده است.
شما عبدالفتاح را قبلا می شناختید؟
نه، من كتاب ایشان درباره حضرت علی علیه السلام را دیدم و خوانده بودم، ولی خودش را قبل از سفر به ایران ندیده بودم و در این سفر كه به نظرم در سال 1356 انجام گرفت، او را نخست، در تهران، در منزل جناب فخرالدین حجازی (شفاه الله) و بعد در دیدارش از حوزه علمیه قم، در قم دیدم و در مذاكراتی كه انجام می گرفت و من هم حضور داشتم، معلوم می شد كه مرد آگاه و با انصافی است و حقایق را فدای مصلحت یا عقیده مذهبی خود، نمی كند.
درباره فعالیتهای سیاسی ایشان توضیحی ارائه نمی كنید؟
من اشاره كردم كه مرحوم شهید مفتح از همان آغاز در قم و سپس در تهران، در همه فعالیتهای علمی فرهنگی خود، جنبه سیاسی امور را هم در نظر داشت و به همین دلیل بارها بازداشت و زندانی و تبعید شد.. و این فعالیتها، در سالهای پیش از انقلاب و اوائل پیروزی انقلاب اسلامی، به اوج خود رسید كه اغلب دوستان از چگونگی آن آگاه هستند و نیازی به تكرار و شرح بسط اینجانب نیست… و همین فعالیتها بود كه دشمن خارجی، توسط مزدوران داخلی، این شخصیت ارجمند و برجسته را هدف قرار داد و او را از انقلاب اسلامی گرفت و كوردلان و كج اندیشان،وی را در محل دانشكده الهیات به شهادت رساندند طوبی له و حسن مآب.
بعضی از نویسندگان و فضلای این مجمع عبارت بودند از : محمد مصطفوی كرمانی، مهدی طارمی، عقیقی بخشایشی، سید كاظم ارفع و مرحوم شیخ مصطفی زمانی، نخستین كتابی هم كه از سوی این مجمع منتشر گردید، ترجمه كتاب «الشیعه و الحاكمون» علامه شیخ محمد جواد مغنینه (از علمای لبنان) بود كه مرحوم زمانی آن را ترجمه نموده بود و تحت عنوان :«ساواك را برانگیخت… و استاد شهید به سازمان امنیت قم احضار گردید و اخطار گرفت !… و روی همین حساسیت هم مجوز نشر و امتیاز مجله : «اسلام شناسی » كه مورد درخواست استاد مفتح بود، صادر نشد!… كتابهای : اسلام و حقوق كارگران، ابراهیم بت شكن یا قهرمان توحید و كتاب به سوی اسلام یا آئین كلیسا از جمله انتشارات مجمع علمی بود. بعد از انتقال شهید مفتح به تهران، فعالیت این مجمع نیز خاتمه یافت،ولی مرحوم مصطفی زمانی، موسسه ای به نام «پیام اسلام» به وجود آورد كه در سطحی دیگر فعالیت داشت و بیشتر كتابهای ترجمه ای خود را منتشر می ساخت.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 14