هاینس هالم و نظریاتش دربارهی شیعه
هاینس هالم شیعهشناس آلمانی استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه توبینگن نویسندهی آثار بسیاری در مورد اسلام و تشیع است. هالم در کتابش (1) براساس نتایج اسماعیلی، به مقولهی انتظار مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) در حدود سال
نویسنده: مریم صانعپور
هاینس هالم شیعهشناس آلمانی استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه توبینگن نویسندهی آثار بسیاری در مورد اسلام و تشیع است. هالم در کتابش (1) براساس نتایج اسماعیلی، به مقولهی انتظار مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) در حدود سال 900 میلادی پرداخته است. او معتقد است براساس دستورالعمل امپراطوری فاطمیون پس از حرکتشان به طرف مصر به طور معجزهآسایی زمینهی فعالیت تودهها فراهم شد و سپس تقسیمات سیاسی جهان اسلام، جهت سرپرستی دولتها با در نظر گرفتن تکثر مکاتب به وجود آمد؛ مکاتبی که هرچند نسبت به خلیفه، اطاعت صوری داشتند اما در انقیادشان نسبت به امام متحد بودند.
هالم مینویسد اوّلین کتاب شیعی «فلسفه ینابیع» است که آن را ابویعقوب سجستانی، که یک نوافلاطونی اسماعیلی بود نوشت و به این ترتیب معلوم شد که او فیلسوفی از سنخ فارابی، ابنسینا و ابنرشد نیست زیرا آنها فلاسفهای بودند که علاقهای ارسطویی به برقراری قوانین طبیعت داشتند و دارای تمایزی استدلالی با نوافلاطونیانِ تابع اصل فیض در آفرینش بودند. از نظر سجستانی عقل در کاملترین متن دینی یعنی قرآن مجسم میشود و حرکت انسانیت را جهت خروج از تاریکیِ طبیعت به طرف نورِ حقیقت تدارک میبیند این تأکید بر پیامبری عقل در نظریات سجستانی فلسفه را کوششی بیهوده معرفی کرد که فقط به ازدیاد خطاها میانجامد. وی مفهوم عقل اقنومی و به طور خاصتر مفهوم نفس را از تئولوجیای فلوطینی اخذ کرد.
در کتاب هالم، کیهانشناسی و وجود اولیه کائنات در مقولهی «قدر» به وضوح با عقل و نفس سجستانی قابل انطباق است. به نظر «واکر» (2) یک کیهانشناسی ابتدایی میتوانست نظریهای تاریخی در مورد هفت دوره که توسط هفت پیامبر حاکمیت شده بود عرضه کند. در این نظریه، سجستانی از تاریخ مقدس سخن میگوید. به این ترتیب در «عالمالوضع» که «واکر» آن را به عنوان عالم هنجاری یا قانونی و مبتنی بر دستورات الهی معرفی میکند، پیامبر که این دستورات را اعلام کرده واسطه میان آسمان و زمین و نیز واسطه میان روحانی و مادی معرفی شده است سپس پیامبر جانشینانش را برمیگزیند که این امر به منزلهی اساس یا مبنایی است که پیامِ پیامبر را حفظ میکند از اینرو امامان، لاحقان، ملازمان و همراهانی هستند که به پیامبران کمک میکنند و سلسله مراتب و تقسیماتی را ترسیم مینمایند که عالمِ وضع یا عالم دین را تشکیل میدهند. طبق آموزههای اسماعیلی هفت مرحلهی روشنگری نهایی، با ظهور آخرالزمانیِ مسیح، به عنوان بشارت دهندهی قیامت یا رستاخیز تکمیل میشود؛ در روز قیامت نژاد انسانی به فردوس عقل وارد خواهد شد و از احساسات نفسانی نجات خواهد یافت سجستانی بر تقدم وحی به عنوان منبع معرفت حقیقی نسبت به عقل تأکید مینماید و متن را آغاز معرفت انسانی معرفی میکند که در این رویکرد، معرفت حقیقی چیزی جز معنای کتاب آسمانی نیست، سجستانی به این ترتیب وحی را منبع و مبنای خرد انسانی معرفی مینامد. ابوداود سجستانی اولین فقه ایرانی است که شیخ طوسی در کتاب رجال، او را در ردیف مصنفان بزرگ شیعه به حساب آورده است. در تفکر سجستانی همانطور که متنِ وحیانی نازل میشود شکلی از کلمات نیز که نیاز به تأویل دارند برای توضیح معنا ظهور مییابند بنابراین همانطور که ماده به صورت نیاز دارد معنای متوالیِ وحی نیز موضوع فلسفهی سجستانی بود که از یک طرف به وسیلهی «باطن» میتوانست برای ظواهر شریعت، زمینههای تاریخی محکم و عمیقی در هفت دورهی پیامبری معرفی کند و از طرف دیگر میتوانست به دنبال تحقق انکشاف مشروطش در زمان رستاخیز باشد؛ زمانی که عقل به یک شکل نمادین نیاز ندارد خواه در کلمات و خواه در افعال، به این ترتیب فقط در هر زمانی امام آن زمان میتواند معنای واقعی وحی را به جامعه و پیروانش منتقل کند.
به نظر میرسد در این تفکر، تشیع با منجیگرائی در ارتباط است و منجیگرایی نیز با نوافلاطونیگری پیوند دارد. شیعیان در غیبت ماوراءالطبیعی امامشان، خود را اهل حق، اهل حقایق، اهل تأویل، یا راسخون فیالعلم (قرآن، 7: 3) معرفی کردهاند در این مورد مباحث فلسفی بینالنسفی، رازی، و سجستانی ادامه پیدا میکند. در این اثنا منجیگراییِ ظهور، با اسطورهی کیهانیِ ایجاد کائنات، قدر، قضا، عقیده و خیال که در ایران توسط یک ساختار عرفانیتر، بیانی نوافلاطونی یافته بود کامل شد.
محمدبن اسماعیل محصول اولیه جریان تفکر غیبت ماوراءالطبیعی بود که تا نیمه قرن دهم، اثناعشریها را به طرف امام گم شدهشان به عنوان محمدالمنتظر هدایت میکرد؛ نجات دهندهای که قرار بود در پایان عالم ظهور کند امّا زمانی که دوازده امامیها به نظریه غیبت کبرای امام دوازدهم معتقد شده بودند نقلقول محمدبن اسماعیل در مورد اجدادِ امامتِ مستمرِ فاطمیها منجر به برقراری ارتباط میان فرمول نوافلاطونی مدرسه سجستانی، با نظریهی خاندان پادشاهان شد که این امر، پیچیدگی کلامی شیعه دوازده امامی را برطرف کرد و اثناعشریگرایی بدون یک دولت یا هدایت روحانی به عنوان یک مدرسهی فقهی، با تفاوت کمی از مذهب اهلسنت توسعه یافت. میتوان گفت برقراری این اختلافات میان شیعه اسماعیلی و شیعه دوازده امامی به علت پیچیدگی آموزههای اسلامی است. (3)
هالم در کتاب کیهانشناسی مینویسد اسماعیلیه سوابقی کیهانشناسانه برای همهی اعتقادات عرضه کرده است براین اساس از پایان قرن نهم به بعد حلقهی هفت پیامبر تا انتظار مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) در ادبیات منجی گرایانهی آلمحمد (صلیاللهعلیه و آلهوسلم) به گونهای تأویلی عرضه شده است. او مینویسد این رویکردها از لا ادریگری «کابالا» آغاز شده و به حاشیههای مسیحیت کشیده شدهاند و نوافلاطونیگرایی به ارائه آنها در یک بیان فلسفی خدمت کرده است و به این ترتیب روشی تأویلی جهت اثبات حقیقت متعالی مطرح کرده و سخنان خداوند را از طریق الهامِ جبرئیل بازنمایی و منکشف نموده است امّا این امر در الهامات مرتبط با امام علی و جانشینانش تأویل به صورت یک شیوهی منطقی دقیق انجام نگرفت تا در جهت هدف مزبور منتهی به عمل شود. (4)
پینوشتها
1. kosmologie und Heilslehre der fruhen Ismailiya
2. walker
3. Halm, kosmologie und Heilslehre der fruhen Ismailiya cited by Michael Brett, Bulletin of the school of oriental and Affrican studies, 59 (3), 1996: 431-446-449.
4. walker, Early Philosophical Shiism, 128-132, cited by Brett, “the realm of the Imam: the fatimids in the tenth century, shi’ism I, 218.
منبع مقاله :
صانعپور، مریم؛ (1393)، شیعهشناسان غربی و اصول اعتقادات شیعه دوازده امامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل