در آيات قبل از اين آيه، سخن از حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ و حضرت لوط و اسحاق و يعقوب ـ عليهم السّلام ـ ميباشد و در اين آيه در توصيف آن بزرگواران كه همگي از انبياء الهي بودند ميفرمايد: «ما آنها را امام قرار داديم يعني علاوه بر مقام نبوّت و رسالت، مقام امامت نيز به آنها عطاء كرديم»[1]امام يعني مقتدا و پيشوائي كه مردم به او اقتداء نموده در گفتار و كردار از او پيروي كنند، البتّه مقام امامت با مقام نبوّت فرق دارد؛ امامت، آخرين مرحلة سير تكاملي انسان است كه به معناي رهبري همه جانبة مادي و معنوي، ظاهري و باطني، جسمي و روحي مردم است. فرق نبوّت و رسالت، با امامت اينست كه پيامبران در مقام نبوّت و رسالت، تنها فرمان حق را دريافت ميكنند و از آن، خبر ميدهند و به مردم ابلاغ ميكنند، ابلاغي توأم با بشارت و انذار؛ و به اصطلاح، هدايت تشريعي مردم را برعهده دارند. امّا امام، اين برنامههاي الهي را به اجرا در ميآورد در اين مرحله، امام، مربي است و مجري احكام و برنامهها[2] پس مقام امامت، مقام تحقق بخشيدن به تمام برنامههاي الهي است. به تعبير ديگر رساندن به هدف است و هدايت امام هدايت تكويني و تشريعي (هر دو) ميباشد. قرآن، هرگاه نامي از امامت ميبرد به دنبال آن از هدايت سخن ميگويد گويا ميخواهد كلمة امامت را تفسير كند مانند: « وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ »[3] يا مانند آيه « وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا ا».[4] از سوي ديگر، همهجا اين هدايت را مقيد به قيد «امر» نموده است و با اين قيد، فهماند، كه امامت به معناي هرگونه هدايتي نميباشد، بلكه به معناي هدايتي است كه با امر خدا صورت ميگيرد.[5]دربارة اين امر در آية «82» سورة «يس» ميفرمايد: « إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ؛ چون به چيزي اراده فرمايد، كارش اين بس كه ميگويد باش پس (بيدرنگ) موجود ميشود پس (شكوهمند و) پاك است آن كسي كه ملكوت هرچيزي دردست اوست، و به سوي اوست كه بازگردانيده ميشويد». اين آيه ميفهماند «امر» او عبارتست از كلمة «كن»، يعني كلمة ايجاد و ايجاد هم عبارتست از وجود هر چيزي از آن جهت كه وابسته به خداوند است و آميخته با ماده و زمان و مكان نيست از اين آيه فهميده ميشود كه خداوند در ايجاد موجودات، به هيچ سببي نياز ندارد.[6]پس امر الهي وجه ديگري از خلقت است اين امر خلقتي است پيراسته از قيود زمان و مكان و بدون تغيير و تبديل، و همان وجود خارجي اشياء است.
امام، هدايت كنندهاي است كه با امر ملكوتي، هدايت ميكند و گونهاي ولايت است. هدايتگري او مانند هدايت انبياء نيست كه تنها، راهنمائي و نصحيت باشد بلكه دست خلق را گرفته و به حق ميرساند.[7]اين مطلب از آية 124 بقره هم، استفاده ميشود كه خطاب به حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ فرمود: «اني جاعلك للناس اماماً…» اين مقام امامت، هنگامي به حضرت ابراهيم اعطا شد كه سالها قبل به مقام نبوّت رسيده بود و معلوم است كه نبوّت از منصب هدايت به معناي راهنمائي و هدايت تشريعي خدا نيست و ابراهيم قبل از رسيدن به مقام امامت داراي هدايت تشريعي بوده است، لذا هدايتي كه منصب خاص امام است نوعي تصرف تكويني در نفوس ميباشد و مراد از امر در اين آيه مورد بحث كه با آن هدايت صورت ميگيرد نيز امري تكويني است نه تشريعي (البتّه امامها علاوه بر هدايت تكويني هدايت تشريعي هم دارند كه از آيات ديگر استفاده ميشود) ولي مقصود از هدايت به امر در آيه شريفة «73» انبياء، هدايت به امر خداست و هدايت تكويني ميباشد و «باء» در «بامرنا» يا باي سببيت است يعني به سبب و واسطة امر خدا، هدايت ميكند و يا آنكه باء به معناي وسيله است يعني به وسيلة امر خدا، هدايت ميكند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ آيت الله جعفر سبحاني، منشور جاويد، (قم، انتشارات توحيد، 1363)، ج 5، ص 234 ـ248.
2ـ سيّد علي اكبر قرشي، تفسير احسن الحديث (انتشارات بنياد بعثت، چاپ اوّل، 1370) ج 6، ص 530.
3ـ آيتالله مكارم شيرازي، ناصر با همکاران، پيام قرآن، قم، انتشارات نسل جوان، چاپ دوّم، 1374، ج 9، ص 30.
پي نوشت ها:
[1] ـ مكارم شيرازي، ناصر و جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، قم، دار الكتب الاسلامية، چاپ نوزدهم، 1362، ج 13، ص 455.
[2] ـ تفسير نمونه، ج 13، ص 455.
[3] ـ انبيا/ 73.
[4] ـ سجده/ 24.
[5] ـ موسوي همداني، سيّد محمّد باقر، ترجمه تفسير الميزان، قم، دفتر انتشارات جامعه مدرسين، ج 1، ص 410.
[6] ـ ترجمه تفسير الميزان، همان، ج 13، ص 273.
[7] ـ ترجمة تفسير الميزان، همان، ج 1، ص 411.