خداي متعال در قرآن، موضوع ستارگان را چندين مرتبه آورده است، از جمله ميفرمايد: «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ. وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ. النَّجْمُ الثَّاقِبُ» «سوگند به آسمان و كوبندة شب، و تو نميداني كوبندة شب چيست؟ همان ستارة درخشان و شكافندة تاريكيها».[1] واژهشناسي: «نجم» به معني طلوع و بروز. ستارة درخشان و روشن است. و ستاره را از آن جهت «نجم» گويند كه طلوع ميكند و جمع آن نجوم است و كوكب كه جمع آن كواكب است نيز به همين معنا (ستاره) ميباشد.[2] و در قرآن هم بكار رفته است مانند: «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ» «ما آسمان نزديكتر را با زينتي كه ستارگان باشند زينت كردهايم».[3] ظاهراً مراد از نجم و نجوم در قرآن مجيد، فقط ثوابت (ستارههاي ثابت و كواكب (سيّارات) است.[4] «نجم» گاه به معني ستاره ميآيد، و گاه به معني گياهان بدون ساقه. همانطور كه نجم در آية: «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» «و گياه (بيساقه) و درخت (باساقه) براي او سجده ميكنند»[5] به قرينة «شجر» (درخت و گياه باساقه) به معناي دوم يعني گياهان بدون ساقه ميباشد.[6] و راغب هم در مفردات ميگويد: «النَّجم ما لا ساقَ له من النَّبات». «نجم» در آيه به معناي گياهي است كه ساقه ندارد.[7]انواع ستاره و فرق ستاره و سيّاره: در يك تقسيم ستاره دو نوع است: 1. سيارات 2. ثوابت: ستارگاني كه در نظر ما در آسمان جابجا ميشوند سيّارات ميگويند. باقي ستارهها كه جاي نسبي خود را حفظ ميكنند و ثابت هستند، «ثوابت» مينامند. حركت ثوابت گروهي و دستهجمعي است، اما سيارات حركتشان انفرادي ميباشد، بطوريكه فاصلههايشان با بقيّة ستارهها تغيير ميكند به علاوه اين که ستارههاي ثوابت شكلهاي مخصوص را تشكيل دادهاند كه به «اشكال فلكي» معروفند، و شناخت آنها براي پيدا كردن جهات چهارگانه (شمال، جنوب، مشرق و مغرب) بسيار مؤثر است.[8] هدف از نام و فايدة ستارگان در قرآن: از جمله: 1. وجود نظم براي اصلاح و تربيت انسان: «… النجم الثاقِبُ. اِن كُلُّ نَفسٍ لَمّا عليها حافظ» همان ستارة درخشان و شكافندة تاريكيها. (به اين آيت (نشانة) بزرگ الهي سوگند) كه هر كس مراقب و حافظي دارد.»[9] در اين آيهها به دنبال سوگند و بردن نام ستاره مراقبت حافظانِ (ملائكه، فرشتگان) اعمال آدمي اعم از طاعات و معاصي (گناهان) را مطرح ميكند و ميرساند که بين اين دو (نظم ستارگان و مراقبت اعمال آدمي) رابطة زندهاي است، چرا كه آسمان بلند و ستارگاني كه مسيرهاي منظم خود را همواره ميپيمايند دليل بر وجود نظم و حساب در اين عالم بزرگند، پس چگونه ممكن است اعمال انسانها بيحساب و كتاب باشد، و مراقبين الهي بر آن نظارت نكنند.[10]2. راهيابي اعم از مادي (جهتيابي) و معنوي (انتخاب راه صحيح و حق بوسيلة رهبران ديني: خداي متعال ميفرمايد: «علامات و بالنّجم هم يهتدون» و (نيز) علاماتي قرار داد و (شب هنگام) آنها بوسيلة ستارگان هدايت ميشوند (و راه) مييابند.[11]پيش از آنكه قطبنما اختراع شود و كشتيها بتوانند بوسيلة آن طبق نقشهها راه خود را به سوي مقصد بازيابند، حركت در روي درياها بدون استفاده از ستارگان امكانپذير نبود، و به همين جهت، شبهايي كه ابر آسمان را ميپوشانيد كشتيها از حركت بازميماندند، و اگر به راه خود ادامه ميدادند، خطر مرگ آنها را تهديد ميكرد و يا اينكه ميفرمايد: «و الشمس و القمًر حُسباناً» حساب را از حركت ماه وخورشيد به دست ميتوان آورد. يعني خورشيد و ماه شمارگراني و وسيلة شمارگري ومحاسبهاند.[12] از طرفي بيان قرآن ميتواند الگويي براي «زندگي معنوي»انسانها نيز باشد، چرا كه براي رسيدن به هر هدف مقدّس، قبل از هر چيز انتخاب راه صحيح لازم است، گم كردن راه اصلي در ميان راههاي مشابه كاملاً ممكن است، بايد مكتبها، سنّتها، دعوتها و حتي اشخاص را با نشانهها شناخت و حق را در ساية نشانههايش با رهبري رهبران الهي، از باطل تشخيص داد و اينكه در روايات «نجم» و «علامات» به پيامبر و ائمه تفسير شدهاند اشاره به تفسيرمعنوي آيه است.[13]بنابراين آيات مربوط به ستاره و كيهان شناسي همه جا، اشارهاي به چگونگي آفرينش موجودات ميكند، ميخواهد خدا را به انسان نشان دهد و بشناساند و عقربهي دل او را در جهت خدا نگاهدارد. به عبارت ديگر: قرآن كتاب فيزيك، گياهشناسي، زمينشناسي و يا كيهان شناسي نيست، قرآن كتاب انسانسازي است. نازل شده است تا آنچه را كه بشر در راه تكامل حقيقي و تقرّب به خدا نياز دارد، به او بياموزد.[14]نجم (ستاره) در روايات: روايات بسياري از ائمه اهلبيت وارد شده است كه در آنها نجم به پيامبر و علامات به امامان تفسير شده است و در بعضي از روايات نجم و علامات هر دو به امامان و رهبران راه حق تفسير شده است كه به عنوان نمونه به چند روايت اشاره ميشود: 1. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در ذيل آية 16 نمل ميفرمايند: «النّجمُ رسولُ الله و العلاماتُ الائمّة (ع)» ستاره پيامبر و علامات ائمه (امامان) ميباشند.[15] 2. امام باقر ـ عليه السّلام ـ در ذيل همين آيه ميفرمايد: «نَحنُ النَّجم» ستاره ما هستيم.[16] 3. امام رضا ـ عليه السّلام ـ از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل ميكند كه حضرت به علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «انت نجمُ بني هاشم» تو ستارة بنيهاشم هستي.[17] بنابراين اهداف مادي و معنوي هر دو مطرح است كه اين اهميت و جامعيت دين اسلام را ميرساند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، ج20، ص 476 به بعد.
2. تفسير الميزان، ج20، ص 392.
3. تفسير الميزان، ج12، ص 329.
پي نوشت ها:
[1] . طارق/ 1 و2 و3.
[2] . راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق نديم مرعشلي، انتشارات اسماعيليان، ص 437 و 504؛ قرشي، واژة نجم و كبّ و قاموس قرآن، ج 6، ص168، و ج 7 صص 25 و 26.
[3] . صافات/ 6.
[4] . قرشي، سيد علي اکبر، قاموس قرآن، دار الكتب الاسلاميّه، ج 7، ص 26.
[5] . الرحمن/ 6.
[6] . تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ج23، چاپ پنجم، 1364، ص 103.
[7] . مفردات راغب، همان آدرس، ص 1.
[8] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، همان، ص 184 و 185.
[9] . طارق/ 1 و2 و3.
[10] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، مدرسه امير المؤمنين، دار الكتب اسلاميه، 1366، ج 26، ص 362 ـ 364؛ و ذيل آيه 1 و 2و 3 سورة طارق.
[11] . نحل/ 16.
[12] . مصباح يزدي، محمد تقي، معارف قرآن، انتشارات در راه حق، چاپ دوم، چاپخانه سلمان فارسي، 1368، ص251، با كمي تغيير.
[13] . تفسير نمونه، همان، ج 11، ص 184 و 187 و 188 با كمي تغيير.
[14] . معارف قرآن، همان، ص 226، بخش جهان شناسي با كمي تغيير.
[15] . عروسي هويزي، تفسير نورالثقلين، موسسه اسماعيليان، 1373، ج 3، ص 45.
[16] . همان.
[17] . همان.