طلسمات

خانه » همه » مذهبی » هدف‌های تربیت دینی

هدف‌های تربیت دینی

هدف‌های تربیت دینی

مربیان دینی یا حامیان ایشان به عمد از پیروان خود سوء استفاده می کنند. به این معنا که رهبران به جای آنکه بهزیستی فراگیران را ایجاد نمایند، رفاه خود را تأمین می کنند و این وضعیتی است که رهبران مایل نیستند پیروان بدانند.

z0028 compressed - هدف‌های تربیت دینی

هدف‌های تربیت دینی ممکن است به گونه مستقیم اظهار شود یا فقط در ضمن شیوه‌های آموزش و دستاوردهای قابل مشاهده برنامه های مربوط به آموزش دینی بدان اشاره گردد. مثال های ذیل چند نمونه از هدف هایی را نشان میدهد که به وضوح بیان شده و از تبیین های رسمی اهداف تربیتی در فرقه های دینی یا پیشنهادهای دانشوران این حوزه علمی برداشت شده است.
 
در برابر اهداف تصریح شده، اهدافی قرار دارد که صرفا می توان مضامین آن را استنباط کرد؛ زیرا به روشنی بیان نشده است. این استنباط از طبیعت شیوه‌ها و ابزارهای به کار رفته یا از باورها و رفتارهایی به دست می آید که یادگیرنده در پایان ابراز می کند. دست کم به سه دلیل ممکن است اهداف را بیان نکنند:
 
نخست، ممکن است طراحان برنامه معتقد باشند که اهداف آنها بدیهی است؛ یعنی برای همه افراد به قدری واضح است که لازم نیست توضیح داده شود. مثال، ممکن است مربیان دینی احساس کنند ضرورتی ندارد اظهار شود که هدف مطالعه تورات برای یهودیان، قرآن برای مسلمانان، وداها برای پیروان آیین هندو یا انجیل برای مسیحیان آن است که خواسته خدا را بفهمند و در نتیجه، بدانند که چگونه می توان پس از مرگ به یک زندگی مطلوب دست یافت.
 
دلیل دوم آن است که چه بسا مربیان دینی ندانند بعضی از پیامدهای ناخواسته، نتیجه روشها و ابزارهایی است که به کار می برند. در این مورد، ندانسته یا دانسته اهدافی مورد توجه قرار می گیرد. برای مثال، آدامو (۱۹۷۳، ص۵۶) از الحاجی امینو کانو” نقل می کند که او به برنامه درسی در مدارس قرآنی نیجریه شمالی انتقاد دارد: این مدارس از حیث شکل و ساختار دلخواه، از نظر سبک، ظاهرگرا و در مورد پیشرفت افکار اجتماعی ناامیدکننده و بی فایده است. او می گوید که مدارس قرآنی در جلب توجه کودکان کاملا شکست خورده است، اما در ایجاد کار پرزحمت و پر کردن مغز کودکان از واقعیات خیالی که هرگز نخواهند فهمید، موفق بوده است. در نتیجه،. کودک از نظر ذهنی ناتوان می شود و محصولات چنین مدرسه هایی افرادی بی تحرک خواهد بود که جامعه ای بی تحرک به وجود می آورند».
 
امینو در رد این اتهامات می گوید: «معلمان در پرورش افراد کودن و تنبل تعمدی ندارند، بلکه آنها ناخواسته و ندانسته به چنین نتایج نامطلوبی می رسند. امروز معلم قرآن افزون بر آنکه معلم با مربی بی صلاحیتی است، به نظر می رسد تهدیدی برای دنیای کودکان و حوزه علم تربیت باشد، چون نه تنها از مفاهیم امروزی بی اطلاع است، بلکه حاضر به قبول آنها نیز نیست» (امینو در آدامو، ۱۹۷۳، ص 55).
 
با این حال باید متذکر شویم که همه پیامدهای سهوی، منفی نیست. برای مثال، مدارس بودایی وت در تایلند وسیله تحرک اجتماعی صعودی پسران شده و در خدمت خانواده هایی است که در طبقات پایین تر قرار دارند. این دستاورد هدف مدارس یادشده اعلان نشده، اما شاید بیشتر والدین هنگام ثبت نام فرزندان خود متوجه آن باشند.
 
سومین دلیل که ممکن است بعضی اهداف را ناگفته رها کنند، اینکه مربیان دینی یا حامیان ایشان به عمد از پیروان خود سوء استفاده می کنند. به این معنا که رهبران به جای آنکه بهزیستی فراگیران را ایجاد نمایند، رفاه خود را تأمین می کنند و این وضعیتی است که رهبران مایل نیستند پیروان بدانند. این مربیان متهماند که عمدا به گونه ای یاد می دهند که فراگیران:
 
الف – از تحقیق درباره مسائل اجتماعی و دینی بحث انگیز می ترسند؛ ب – اگر روزی در کلمات رهبران شک کنند، احساس گناه به آنها دست می دهد؛ ج – بدون چون و چرا از رهبران اطاعت می کنند؛ د – در زندگی نقشی کم اهمیت و پست را وظیفه قانونی خود می شمرند؛ هـ – از مردم دیگر فرقه ها یا گروههای نژادی تنفر دارند؛ و نیازها و علایق شخصی خود را فدا می کنند تا بر آسایش و قدرت رهبران بیفزایند.
 
منتقدان برای به تصویر کشیدن این پدیده، نظام کاستی هند سنتی را طرح می کنند. آنها ادعا کرده اند که این نظام در زمانهای قدیم به دست آریاییان فاتح به وجود آمده است. هدف آنان این بود که قدرت و رفاهی بیشتر از مردمی که درصدد حکومت بر آنها بودند، برای خود تأمین کنند. بخش عظیمی از تربیت هند سنتی برای طبقات پایین تر عبارت بود از اینکه شاگردان قواعد و شعائر دینی را – که حقوق و تکالیف هر طبقه را توضیح می دهد – فرا بگیرند. این قواعد و شعائر در آثاری مثل قوانین مانو،’ بوهلر” (1886) و آداب و رسوم مراسم خانوادگی گریهای، اولدنبرگ (1886) توضیح داده شده است. با آنکه نظام کاستی، به ویژه به دلیل آنکه بعضی از گروه ها را تا حد نجس تحقیر می کند، از سوی دولت هند باطل اعلام شده، ولی نظام و عناصر تربیتی آن همچنان باقی است.
دیگر مکاتب دینی نیز در ترویج هدف های استثماری اعلان نشده مشابه، مورد اتهام قرار گرفته اند. بعضی از نیش دارترین اتهامات را پیروان برخی مفسران اجتماعی مثل کارل مارکس، که دین را «افیون توده ها» می دانند، وارد کرده اند.
 
در حالی که ممکن است بنیان گذاران یک فرقه خاص – مثل بنیانگذاران بعضی از نظام های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی – به قیمت از دست دادن پیروان خود، به عمد شیوه‌هایی را برای ارتقای سطح آسایش خود ابداع کنند؛ چه بسا کسانی که بعدأ فنون تربیتی آنها را در دین دنبال می کنند، دست کم آگاهانه چنین انگیزه ای نداشته باشند. این عده ممکن است ایمان و روش شناسی آن را صرفا ترویج کنند، بدین دلیل که سنت دینی خاصی را به عنوان یگانه راه صحیح پذیرفته اند. در این صورت، چنین مربیانی صلاحیت دارند تا در گروه دوم از گروههای یادشده (در ضمن ذکر سه دلیل برای عدم تصریح به اهداف ) جای گیرند. معلمان دینی نیز ندانسته به اهداف اعلان نشده جامه عمل می پوشانند.
 
اتهام های مربوط به اهداف اعلان نشده استثماری – یا آنچه گاهی به نام «برنامه پنهان» خوانده می شود – به چند دلیل در تربیت دینی مهم است: نخست آنکه این اتهامها در اهداف و شیوه‌های آموزشی دینهایی که آماج این سرزنش ها قرار گرفته اند، اصلاحاتی را باعث شده است (شرح این اصلاحات خواهد آمد). دوم آنکه انتقاد مربیان دینی را، که این سرزنش ها را بیجا می دانند، برانگیخته تا دلیل ها و توضیحات قانع کننده تری برای کار خود ارائه نمایند. سوم آنکه این اتهامها بعضی از پیروان را به قدر کافی از یک دین خاص دور کرده است؛ به گونه ای که کلا دین سازمانی را رد کرده و به وضوح شیوه‌های جدید تربیت دینی را پذیرفته اند. یک شیوه جدید این است که هدف مقایسه ادیان را جانشین هدف القای ادیان کنیم تا هر یادگیرنده ای بتواند به انتخاب آزاد و روشنگر ایمان» دست یابد.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد