در پاسخ اين سؤال لازم است در ابتداء اشاره اجمالي به برخي از عقايد مسيحيان درباره حضرت مسيح شود.
1. آنان معتقدند كه آدم ابو البشر با خوردن از درخت ممنوعه مرتكب گناه شد و در اثر اين گناه مجازات آدم و نسل او اين بود كه آنان از مقام پسر بودن براي خدا، به مقام عبد بودن تنزل يافتند و وظيفه اين عبد اين بود كه به شريعت سنگيني كه از جانب خدا توسط پيامبران آمده بود عمل كند و راه نجات بر اين عبد به هيچ وجه و طريقي باز نبود تا اين كه خدا پسر يگانه خود عيسي روح الله را فرستاد تا به دار رفته و كشته شود براي آن كه فديه و كفاره گناهان آدم و امت قرار گيرد، چون مسيحيان بر اين باورند كه حضرت مسيح مانند سائر انبياء براي هدايت و تربيت نيامده است بلكه آمده است تا فادي امت باشد و گناهان بشر را باز خريد نموده و با قرباني خويش آنان را از گناه شستشو دهد لذا يكي از القاب مسيح ـ عليه السلام ـ به زعم مسيحيان «فادي» است.[1]2. مطلب ديگري كه از شعائر مقدس مسيحيان به شمار مي آيد و به آن اعتقاد دارند «عشاء رباني» است كه پيوند نزديكي با مسأله نجات و رستگاري انسان دارد زيرا به اعتقاد آنان آن چه در شب آخر عمر حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ اتفاق افتاده و ايشان همراه حواريون خويش از نان و شرابي بهره مند شدند، اين امر به زعم مسيحيان سمبل و تجسد الهي به شمار مي رود بنا بر اين نان و شرابي كه در عشاء رباني به كار گرفته مي شود به اعتقاد مسيحيان به نحو معجزه آسائي با خون و جسم عيسي ـ عليه السلام ـ تغيير ماهيت مي دهد هر چند اين تغيير ماهيت را حواس ما درك نكند.[2] يعني نان و شرابي كه عيسي به حواريان داد به عنوان خون و جسم خود به آن ها عطا نمود.
3. بالاخره عمر عيسي ـ عليه السلام ـ به پايان رسيد و حضرت با اصرار سران يهودي و با خيانت يكي از حواريان به نام «يهوداي اسخريوطي» دستگير شد و در روز جمعه به دار آويخته شد و در صبح روز يكشنبه (سه روز بعد از مصلوب شدن) معلوم شد كه عيسي ـ عليه السلام ـ قيام نموده و از ميان مردگان بر خواسته و لذا اين روز به نام رستاخيز عيسي خوانده مي شود بعد از اين حادثه حضرت مسيح بر افراد متعددي ظاهر مي شد تا اين كه بعد از پنجاه روز عروج نموده و به آسمان رفت و وعده داد كه به زودي رجعت خواهد كرد.[3]روز رستاخيز عيسي يعني سه روز پس از مصلوب شدنش را مسيحيان جشن مي گيرند و اين جشن كه به اسم عيد پاك شهرت دارد از اعياد مذهبي آنان است و آن را به عنوان روز پيروزي عيسي ـ عليه السلام ـ بر مرگ تلقي مي كنند و از مهم ترين جشن هاي مذهبي آنان به شمار مي رود همان طوري كه روز به صليب كشيدن مسيح ـ عليه السلام ـ از غم انگيز ترين روزها در آئين مسيحيت به شمار مي آيد و لذا روز جمعه قبل عيد پاك خاطره مرگ عيسي را گرامي ميدارند زمان رستاخيز عيسي و عيد پاك مسيحيان اولين يكشنبه پس از اولين مرحله كامل شدن قرص ماه بعد از اعتدال ربيعي مي باشد و در فاصله روزهاي 22 ماه مارس تا 25 ماه آوريل بوقوع مي پيوندد كه مصادف است با دوم فروردين تا پنجم ارديبهشت.
برخي از مراسم اين عيد مهم مسيحيان عبارت است از شب زنده داري، تلاوت كتب مقدسه، مناجات و دعا و برگزاري مراسم عشاء رباني، جستجوي نمايشي جسد عيسي ـ عليه السلام ـ و اعلام رستاخيز وي، جشن و چراغاني و اهداي تخم مرغ و در عصر حاضر اين مراسم مختصر شده و فقط دو تا چهار ساعت طول مي كشد و در اين مراسم تازه مسيحي ها پيوستن خود را به جامعه مسيحيت اعلام مي كنند و تعميد مي گيرند و مسيحيان قديمي ايمان خود را با تعهد به زندگي مسيحي راستين تجديد مي كنند.
بنابراين عيد پاك و مراسم كه تحت اين عنوان برگزار مي شود فقط همان روز يكشنبه است البته قبل از عيد پاك هفته اي به اسم هفته مقدس را نيز جشن مي گيرند و نيز چهارشنبه آغاز ايام روزه و پرهيز را جشن مي گيرند كه چهل روز قبل از عيد پاك و سرآغاز دوره چهل روز عبادت و روزه مسيحي است.[4]از آن چه گفته شد معلوم شد كه مقايسه جشن پاك مسيحيان با عزاداري امام حسين ـ عليه السلام ـ درست نيست زيرا اولا جشن آن ها بخاطر مرگ و دار رفتن حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ نيست بلكه بخاطر برخاستن مسيح از ميان مردگان و پيروزي وي بر مرگ مي باشد ثانيا جمعه قبل از عيد پاك را از غم انگيز ترين روزها دانسته و آن را به ياد مصلوب شدن حضرت مسيح گرامي مي دارند.
امّا مسأله عزاداري براي أبا عبد الله ـ عليه السلام ـ و اشك ريختن در مصائب آن حضرت از دو زاويه و ديد قابل دقت است و با دو مقياس مي توان آن را مورد تأمل قرار داد:
1. از نظر شخصي جاي ترديدي نيست كه شهادت براي شهيد بالاترين موفقيت و افتخار است و در اين هيچگونه شبهه و ترديدي وجود ندارد چون آيات و روايات بسياري بر عظمت مقام شهيد دلالت مي كند و هر كسي به اين فوز عظيم نائل شود به نعمت عظمائي دست يافته است همان نعمتي كه امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ در مورد آن فرموده است: «همانا هزار ضربه شمشير براي من از مردن در بستر آسان تر است»[5]از اين جهت گريه بر شهيد و عزاداري براي آن مورد تاكيد پيامبر و سفارش ائمه ـ عليه السلام ـ نبوده است.
2. امّا از نظر اجتماعي بايد گفت شهادت شهيد شكست جامعه است چون شهيد شدن كسي معنايش آن است كه طرف مقابل آن قدر تنزل يافته و پست شده كه براي رسيدن به مطامع دنيوي و اهداف زود گذر خود حتي همنوعان و به خصوص الگو هاي عالي انسانيت را نمي توانند تحمل كند و لذا آنان را به شهادت مي رسانند.
جامعه اي كه امام حسين ـ عليه السلام ـ در آن زندگي مي کرد آن اندازه منحط شده بود كه نمي توانست امام حسين ـ عليه السلام ـ را تحمّل كند و لذا حضرت فرمود: «من مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمگران را جز ننگ نمي بينم».[6]و به همين جهت كه جامعه انساني در مقابل هوي و هوس و نيز دشمنان بيروني خود شكست خورده و دچار مصيبت شده و الگو هاي خود را از دست داده، بايد عزا بگيرد و از اين زاويه شادماني و جشن وجهي ندارد و از جهت مصالح اجتماعي و تجديد حيات و احياء روح مبارزه و نبرد در راه حق نيز جاي شكي نيست كه عزاداري و گريه بر خوبان و سر مشق هاي عالي جامعه مفيدتر و مؤثرتر است زيرا باعث حب و بغض منطقي مي شود و محبت، جامعه را نسبت به مظاهر عالي انسانيت و بغض، آنان را نسبت به مظاهر ظلم و كفر تقويت مي كند و به انگيزه ظلم ستيزي جامعه قوت مي بخشد لذا ما شيعيان بر اساس روايات و تاكيدات معصومين ـ عليهم السلام ـ بر زنده نگه داشتن عاشورا روز شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ را عزا مي گيريم براي آن كه مي خواهيم به ائمه ـ عليهم السلام ـ اقتدا كرده باشيم و نيز در اين روز مي خواهيم تجديد حيات نموده و روح خود را در كوثر حسيني شستشو داده وحس امر به معروف و نهي از منكر راكه عمده عامل نهضت آن حضرت بوده را در خود تقويت كنيم.
با اين عزاداري و گريه بر مظلوميت امام حسين كه بغض ما را نسبت به دشمنان تقويت مي كند مي خواهيم احساس فدا كاري و جهاد در راه حق در جامعه فراموش نشده و فضاي بي مسؤليتي بر جامعه حاكم نشود لذا مي توان گفت گريه بر امام حسين ـ عليه السلام ـ فقط گريه حزن و اندوه نيست بلكه گريه شوق نيز هست چون وقتي از آزادي و آزادي خواهي، از صبر و استقامت و از ايمان كامل، از مردانگي و عزت نفس، از رضا و تسليم و طمأنينه آن حضرت ياد مي كنيم، درس عزت و آزادي خواهي مي آموزيم و اشك شوق ما جاري مي شود كه باعث محبت و علاقه ما به امام حسين ـ عليه السلام ـ مي شود.
و راز تاكيد ائمه ـ عليهم السلام ـ بر زنده نگه داشتن خاطره عاشورا و ياد نمودن از مصائب امام حسين و اشك ريختن بر آن حضرت نيز در همين نكته نهفته است كه: «اين عزاداري ها عواطف انساني را عليه ظلم و بيداد تحريك مي كند و همانگونه كه در طول تاريخ عامل نابودي كاخ هاي ظلم، شده، باعث نابودي ستمگران و ظالمان مي گردد و لذا امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ وصيت نموده كه «به مدت ده سال بعد از حضرت در مني مراسم عزاداري بر پا شود.»[7]تجليل از قيام و شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ در شكل عزاداري براي همين امور است نه اين كه امام نعوذ بالله باب گناه را بر روي مردم باز كرده باشد به اين معني كه هركس در طول سال هر چه دلش مي خواهد و تا مي تواند گناه كند و بعد در مجلس عزاداري امام حسين ـ عليه السلام ـ شركت كند و گناهانش بخشيده شود چون از مسلمات دين اسلام است كه راه ارتكاب گناه هيچ گاه بر روي مردم باز نبوده و نيست زيرا فتح باب گناه با فلسفه تشريع سازگاري ندارد و لذا به اعتقاد شيعيان شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ و گريه بر او بهانه براي رفع تكليف نبوده و نيست و دستورات اسلام در هيچ دوره تعطيل نمي شود و مردم مكلف اند به آن عمل كنند. آري با شركت در مجلس عزاي ابا عبدالله ـ عليه السلام ـ آنگاه گناه آمرزيده مي شود كه روح شركت كنندگان با روح آن حضرت پيوندي بخورد و پرتوي از معنويت و روحانيت، آزادي خواهي امام حسين ـ عليه السلام ـ بر آن بتابد و نشانه اين پيوند و ارتباط آن است كه ديگر انسان دنبال گناه نرود و راه امام خويش را در پيش گيرد، و با ايمان و عمل صالح راه نجات بپيمايد.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ شهيد مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج 17، ص 561.
2ـ تفسير الميزان، ج 3، ص 291، علامه طباطبائي.
3ـ تفسير نمونه، ج 4، ص 200 و ج 2، ص 568.
4ـ آشنائي با اديان بزرگ، ص 152 به بعد، حسين توفيقي.
پي نوشت ها:
[1]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374، ج4، ص200 و ج2، ص568؛ سليماني اردستاني، عبدالرحيم، آيت عشق (سيري در اديان زنده جهان)، چاپ اول، 1383ش، ص219؛ انجيل مرقس، الاصحاح العاشر فقره 44 به نقل از كتاب مقارنه الاديان، دكتر احمد شلبي.
[2]. ريچارد بوش و ديگران، جهان مذهبي، ترجمه دكتر عبد الرحيم گواهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1374ش، ص787.
[3]. سيري در اديان زنده جهان، ص203.
[4]. جهان مذهبي، همان، ص798؛ توفيقي، حسين، آشنائي با اديان بزرگ، تهران، سمت، چاپ پنجم، 1381، ص152 به بعد.
[5]. مغنيه, محمد جواد، الشقيه في الميزان، بيروت, دارالشروق، چاپ چهارم، 1399ق، ص396.
[6]. همان.
[7]. علامه حلي، منتهي المطلب، تبريز، حاج احمد، 1433ق، ج1، ص467.
[8]. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا, چاپ پنجم، 1381ش، ج17، ص559.