طلسمات

خانه » همه » مذهبی » همه چيز درباره صابئين ( مندائيان ) (6)

همه چيز درباره صابئين ( مندائيان ) (6)

همه چيز درباره صابئين ( مندائيان ) (6)

مندائيان در طول تاريخ دو هزار ساله شان هيچ گاه دولت نداشتند. مندائيان به علت عدم استنتاج كلامي – فقهي از تعاليم ديني شان نتوانستند (در سير جامعه ديني شان)، به دولت مستقل و يا امارت دست يابند.

182e2df7 f425 4572 9a9c 1acb5a5029db - همه چيز درباره صابئين ( مندائيان ) (6)
0009716 - همه چيز درباره صابئين ( مندائيان ) (6)
همه چيز درباره صابئين ( مندائيان ) (6)

تهیه کننده : محمود کریمی شرودانی
منبع : راسخون

دولت صابئين

مندائيان در طول تاريخ دو هزار ساله شان هيچ گاه دولت نداشتند. مندائيان به علت عدم استنتاج كلامي – فقهي از تعاليم ديني شان نتوانستند (در سير جامعه ديني شان)، به دولت مستقل و يا امارت دست يابند.
مهمترين عامل غير مادي در عدم دستيابي مندائيان به قدرت سياسي، همانا تعاليم ديني ايشان است. تعاليم ديني ، استفاده از زور و شمشير و به كارگيري قضاوت را ممنوع اعلام كرده است. برتري انسان بر انسان و يا حكومت انسان بر انسان محكوم شده است. هيچ انساني نبايستي عقل و اراده و روان خود را در اختيارانسان ديگر بگذارد. هر انسان بنا به عقل فطري اش به قدرت آسماني و قدرت لايزال فرشته هاي نوراني ايمان پيدا كرده، از اين طريق كمبود عقده حقارت و عقده قدرت در ضمير ناخودآگاه خود را بر طرف مي كند. در انديشه سياسي – ديني مندائيان، انسان حاكم انسان نيست، انسان راهبر جامعه نيست، انسان شاه انسان نيست، انسان راهبر جامعه نيست، انسان فقط دوست انسان است، كمك كار و دستگير انسان ديگر است . هيچ انساني حق ديكته كردن فكر و عقيده و عملش را بر انسانهاي ديگر ندارد.
ليبراليسم ديني در مندائيان بسيار قوي است. بر خلاف فرق متصوفه و عرفاني اسلام و مسيحيت كه مريد بايد به دنبال مراد و پير حركت نمايد، هر مندايي با رجوع آزاد به كتاب و آيين غسل تعميد مي تواند از اقيانوس بي كران و آزاد عرفان ديني بهره جويد، بي هيچ محدوديني از سوي «ديگران مهم»، خود را در مسير آزادي روح و سلامت نفس و سكينه قلب قرار دهد.
سازمان سياسي و سازمان قضايي بنابه تعاليم سام فرزند نوح كه در كتاب ادراشا يحيي (تعاليم يحيي) آمده ممنوع است. گنزا در مبارزه منفي و عدم بكار گيري شمشير و آهن و صداقت دارد و هيچ گاه در طول تاريخ مندائياني جنگجوو رزم آور مشاهده نكرده‌ايم. آنها هميشه تابع دولتهاي اشكاني – ساساني – خلفاي عباسي و سلاطين ايراني بوده، تمكين و مماشات در سر لوحه سياسي ، نداشتن سازمان اجتماعي مناسب براي رزم است. سازمان اجتماعي مندائيان مبتني بر قبيله بوده است. قبيله اي متشكل از خانواده هايي (براي معيشت خويش مجبور به استقرار در جغرافياي نسبتاً وسيع بين النهرين بودند) كه به علت ازدواج دروني از رشد جمعيتي قابل ملاحظه اي برخوردار نبود. پراكندگي جغرافيايي مندائيان در طول تاريخ دو هزار ساله اش موجب كاهش مواليد و كاهش قدرت اجتماعي مي شد. در كنار اين، سياست اجباري (كه دولتهاي حاكم از آن خشنود بودند) و عدم مالكيت ارضي گسترده، موجب كاهش ثروت مندائيان ميگرديد. از اين رو شغل مندائيان هميشه بين كشاورزان محدود وصنعتگري در شهرها در نوسان بود. دولتهاي حاكم اموي و عباسي و امارت نشين هاي محلي هيچ گاه اجازه تصاحب بر زمينهاي مشروب بين النهرين را به مندائيان نمي دادند. به همين علت مندائيان به حرفه هاي صرافي ، بازرگاني ، صنعتگري و دبيري روي آوردند.
علاقه مندائيان به دولت اشكاني شايد به خاطر تسامح آن دولت و وفور آزادي ديني آن عصر بوده باشد. متون مندايي از هيچ شاهي به اندازه اردوان (ارتپان يا ارتوان) تقدير نكرده است. شاه اردوان مانند كوروش براي قوم يهود است. از اين نقطه نظر متون مندايي دولت ايده آل خود را، دولت اشكاني معرفي كرده است، اين خود دليلي ديگر در وابستگي مندائيان يهود و دولت بابل و دولت فرعون مصر را به بدي و تنفر ياد كرده است. از دولتهاي اموي و عباسي و يا غزوني و سلجوقي و آل بويه يادي نشده است. تنها در اظهارات گنزاي راست متعلق به قرون يازدهم و دوازدهم ازسلاطين دولت مشعشعيه در خوزستان (هويزه) گاه به خوبي و گاه به بدي ياد شده ، كه براي اين بررسي فاقد ارزش است.

نتيجه گيري

1- مندائيان در فرهنگ ديني به دو دين مهم شرقي (مجوسيت و يهوديت) تشابه دارند. ولي مندائيان نه يهودي اند و نه زرتشتي، گرايش آشكار و قومي اين دين عرفان ديني، ادراك شهودي، تنزيه نفس و آيين گرايي است. شريعت كمتر از آيين دراين دين مورد توجه قرار گرفته است.
2- زبان شناسي مندايي حكايت از تعلق خاطر مندائيان به حوزه فلسطين است.
3- مسير مهاجرت مندائيان به روايت خودشان عبارت است از:
مصر – اورشليم و رود اردن – يك دوره كوتاه در بابل ! – – – – –
– اورشليم – كناره رود فرات – جنوب بين النهرين – خوزستان. خاطرنشان ميسازد دوره كوتاه در بابل را بر حسب آيه 61 كتاب انياني برداشت كرده ايم . به همين اساس اعتقاد داريم مندائيان به همراه يهوديان در 597 ق م توسط دولت بابل به اسارت آورده شدند و كوروش در 539 ق م در آزادسازي بابل موجب بازگشت مندائيان به اورشليم مي شود. بر همين اساس است كه كوروش به نام آرسابان در كتاب قلستا آيه 152 مورد ستايش قرار ميگيرد.
ممكن است برخي از مندائيان كنوني اين نظريه را قبول نداشته باشند ولي آنان را به بازخواني آيات 150 تا 162 كتاب قلستا و آيه 61 و 62 و 63 كتاب انياني دعوت ميكنيم و متواضعانه خواستار نقد علمي اين نظريه هستيم.
4- اينكه مندائيان يهودي تبار بوده اند يا خير؟! موضوع پيچيده اي است. لعن و نفرين ها و خشم ملت مندايي از يهوديت در جاي جاي متون مندائي ديده مي شود گمان نمي رود اين تضاد صرفاً بر اساس تعصب كور ديني بوجود آمده باشد. اما يك واقعيت غير قابل انكار وجود دارد، و آن اين است كه مندائيان در جامعه يهودي اورشليم و رود اردن قرنها با يهوديان همزيستي داشته اند.

صابئين در ايران

جمعيت و ازدواج

در گذشته قوم صابئين مانند يک قبيله داراي زندگي بسته بودند و با عدم پيوند خوني با بيگانگان رشد جمعيتي مناسبي نداشتند “البته در مورد زماني است كه ديگر اديان بوجود آمده بودند .انقلاب بهداشتي در قرن بيستم موجب کاهش مرگ و مير در بين اقوام و ملل جهان گرديد و در پرتو مراقبتهاي بهداشتي رشد جمعيت در صابئين از نرخ رشد مناسبي برخوردار شد.جمعيت تخميني صابئين قبل از سال 1382 در ايران قريب13000 نفر بوده و اکنون پيش بيني مي شود به حدود 30000 نفر رسيده باشد.
از نرخ رشد جمعيت آنها مي توان علاقه صابئين نسبت به ازدواج و کثرت فرزندان را دريافت. ازدواج(قابين)و تعميد(مصوتا) از اساسي ترين و مهمترين رسوم صابئين است. هر جوان مندايي بنابر توصيه هاي والدين اقدام به ازدواج مي کند. عموم عروسها و دامادها در گذشته داراي سن پايين (16 تا 19 سال)بوده و اخيراً سن ازدواج به مرز 22 سالگي رسيده است.درست برحسب سنت شرقي که مردان عرب علاقه دارند در وهله اول با دخترعمو ودر وهله بعد با دختر خاله خود ازدواج کنند( اين سنت بتدريج در حال اضمحلال است) چنين رسمي در ازدواج صابئين مندايي کمتر ديده مي شود و چنين سنتي ندارند.
جوانان صابئين مندايي هيچ علاقه اي به ازدواج با مسلمانان، مسيحيان و در کل با اقوام غير مندايي ندارند و ازدواج با بيگانه باعث طرد دختر يا پسر از اجتماع مندايي خواهد شد. که در صورت در آمدن به ديني غيرازمندايي وخروج از منداييت امکان وصلت با بيگانه فراهم مي شود. چرا که منداييان تعصب خاصي نسبت به دينشان و خالص بودنشان دارند.

زندگي اجتماعي

زندگي دروني و خانوادگي منداييان بسيار ساده و به دورازتشريفات است. آنها عليرغم دارا بودن مشاغلي مثل زرگري، نقره کاري و صنعتگري از ثروت زيادي برخوردار نيستند. فروتني و تواضع و برق پرهيزکاري از چشمان مردان متدين مندايي احساس مي شود؛ آنها به کارهاي دستي علاقه زياد دارند و به علت عدم مالکيت ارضي و نداشتن زمينهاي کشاورزي هوش و توان صابئين مندايي در صنعت(خاصه در صنايع مستظرفه) شکوفا گشته که به همين جهت هم بيشتر دانشجويان اين قوم در دانشگاههاي ايران در رشته هاي پزشکي و مهندسي مشغول به تحصيل بوده و به موقعيتهاي چشمگير رسيده اند.
در آمد عمومي منداييان ايران در حد متوسط رو به پايين است تنها اندک افرادي که در کار زرگري و نقره کاري و طلافروشي باهم مشارکت دارند داراي درآمد بالاهستند.
به طور آماري و درصدي درباره اشتغال غالب منداييان مي توان عنوان کرد که بيش از 60% خانواده هاي مندايي به زرگري ،نقره کاري ، طلافروشي و تراشكاري و کمتر از10% به کار کشاورزي و دامداري و قريب 20% آنها در ادرات دولتي مشغول به کارند.
صابئين مندايي هيچگاه احساس غربت در ايران زمين را نداشته و ندارند و احساس ايراني بودن در منداييان بسيار شديد است که پيرو تعصب خاص وطني شان است.
چرا منداييان کمتر به زبان مندايي صحبت مي کنند؟
منداييان در محضر ديگران مندايي حرف نمي زنند از طرفي اين زبان را آموزش نمي دهند چون تنها متعلق به خودشان است و از سوي ديگر اينکه کسي نتواند به طور کامل با زباني صحبت کند چيزي عادي در تمام دنياست مثلاً خيلي از ايرانيان مسلمان به زبان فارسي تکلم مي کنند ولي به زبان دينشان هيچ آشنايي ندارند. چون خيلي از مردم انسانهاي ديني نيستند.دليل ديگري نيز وجود دارد که منداييان ايراني براي ارتباط داشتن با مردم بايد بتوانيم به زبان اين کشور تکلم داشته باشيم مثل بقيه مردم که بايد به زبان مملکتشان تکلم داشته باشند و اگر هرکس با زبان قومي خودش درجامعه ظاهر شود هرج و مرج مي شود.
منابع تحقیق :
andisheqom.com
موسسه گفتگوی ادیان
Aftab.ir
پايگاه حوزه
irna.com
Al-borhan.blogfa.com
iranmanda.com
ماهنامه تاریخ اسلام
كتب:
ابن القفطی: تاریخ الحکماء، به کوشش بهین دارایی (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1371ش) .
ابن جوزی، ابی فرج عبدالرحمن: المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، تحقیق محمد و مصطفی عبدالقادر عرکا (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413ه) .
ابن حوقل، ابواسحق ابراهیم اصطخری: مسالک و ممالک، (بغداد، جامعة البغداد، 1413ه) .
ابن خلکان: وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس، (بیروت، دارصادر، بی تا) .
ابن سعد، محمد: الطبقات الکبری، (بیروت داربیروت، 1405ه) .
ابن کثیر، اسماعیل: السیرة النبویة، تحقیق مصطفی عبدالواحد، (بیروت، دارالفکر، 1411ه) .
ابن کثیر، اسماعیل: تفسیر ابن کثیر، اختصار و تحقیق محمدعلی صابونی (بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، داراحیاء التراث العربی، 1401ه) .
ابن منظور: لسان العرب، (بیروت داراحیاء لتراث العربی، 1408ه) .
ابن هشام: السیرة النبویة، تحقیق گروهی از محققین (بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1415ه) .
ابوالفداء: تقویم البلدان، ترجمه عبدالمحمد آیتی (تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1349ش) .
ابویوسف: کتاب الخراج، (بیروت، دارالمعرفة، 1302ه) .
اصفهانی، ابوالفرج: الاغانی، شرح استاد عبدعلی رضا، (بیروت دارالکتب العالمیه، 1412ه) .
الزبیدی، محمدمرتضی: تاج العروس من جواهر القاموس، (مصر، مطبعة الخیریه، 1306ه) .
القلقشندی، احمدبن علی: صبح الاعشی، شرح و تعلیق محمدحسین شمس الدین، (بیروت دارالکتب العلمیه، 1409ه) .
بغدادی، ابومنصور عبدالقاهر: الفرق بین الفرق، به اهتمام دکتر مشکور (تهران، امیرکبیر، 1344ش) .
بیرونی، ابوریحان: آثارالباقیه عن القرون الخالیه، ترجمه علی اکبر داناسرشت، (تهران، امیرکبیر، 1363ش) .
ثعالبی: غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم، ترجمه محمد فضائلی، (تهران، نشر نقره، 1368ش) .
جاحظ، ابی عثمان عمروبن بحر: کتاب الحیوان، تحقیق و شرح عبدالسلام هارون، (بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1388ه) .
جوادعلی: المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، (بغداد، جامعة البغداد، 1413ه) .
جیهانی، ابوالقاسم احمد: اشکال العالم، ترجمه علی بن عبدالسلام کاتب، با مقدمه فیروز منصوری (مشهد آستان قدس، 1368ش) .
حدود العالم من المشرق الی المغرب، مؤلف ناشناس، به کوشش منوچهر ستوده، (تهران، طهوری، 1362ش) .
خزاعی نیشابوی، حسین بن علی بن محمد: روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن (تفسیر البوالفتوح رازی)، به کوشش محمدجعفر یاحقی، محمدمهدی ناصح (مشهد، آستان قدس، 1371ش) .
خوارزمی، ابوعبدالله محمدبن کاتب: مفاتیح العلوم، ترجمه حسین خدیومم جم، (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1362ش) .
زرین کوب، عبدالحسین: جستجو در تصوف ایران، (تهران، امیرکبیر، 1369ش) .
شهرستانی، عبدالکریم: ملل و نحل، تصحیح احمدفهمی محمد، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ه) .
طبری، فضل بن حسن: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، (تهران، اسلامیه، 1395ه) .
طبری، محمدبن جریر: تاریخ الامم و الملوک، (بیروت، مؤسسة عزالدین، 1413ه) .
طبری، محمدبن جریر: جامع البیان عن تاویل آی القرآن (تفسیر طبری)، (بیروت، دارالفکر، 1408ه) .
طوسی، محمدبن حسن: التبیان فی تفسیر القرآن، (بیروت داراحیاء لتراث العربی، بی تا) .
علوی، ابوالمعالی محمدبن حسین: بیان الدیان، تصحیح هاشم رضی (تهران، مؤسسة فراهانی، 1342ش) .
فخررازی، محمدبن عمر: التفسیر الکبیر (بی جا، بی نا، بی تا) .
متز، آدام: تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علی اکبر ذکاوتی قراگزلو، (تهران، امیرکبیر، 1362ش) .
مستوفی، حمدالله: تاریخ گزیده، به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی، (تهران، امیرکبیر، 1364ش) .
مستوفی، حمدالله: نزهه القلوب، به کوشش محمود دبیرسیاقی (تهران، طهوری، 1336ش) .
مسعودی، علی بن حسین: التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1365ش) .
مسعودی، علی بن حسین: مروج الذهب و معادن الجوهر، (قم، دارالهجره، 1404ه) .
مقدسی، مطهربن طاهر: آفرینش و تاریخ، ترجمه دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی (چاپ اول: بی جا، آگه، 1374ش) .
ندیم، محمدبن اسحق: کتاب الفهرست، ترجمه و تحقیق محمدرضا تجدد (تهران، امیرکبیر، 1366ش) .
نوبختی: فرق الشیعه، ترجمه محمدجواد مشکور (تهران، بنیاد فرهنگ، 1353ش) .
معين، فرهنگ معين، تهران، نشراميرکبير، چاپ دهم، 1375ش، ج5، ص963.
الهامي، داود، تحقيقي درباره صابئان، قم، نشر مکتب الاسلام،چاپ اول، 1379ش
فرهنگ معين، همان، ج6، ص1887

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد