واقعه غدیر خم
پیش درآمد
در جهان بینی توحیدی، مقام تشریع و قانون گذاری اصالتا از آن خدا است. قرآن کریم می فرماید: «اِنِ الْحُکْمُ اِلاّ لِلّهِ»(۱)؛ «حکم و فرمان مخصوص خداوند است.» و حق تعیین پیامبر نیز که سفیر الهی است از آن حق تعالی است که «اَللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛(۲) «خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.»
بنابراین، انتخاب و تعیین پیامبر و اعطای رسالت به او منحصرا کار خدای سبحان است و انتخاب و رأی مردم در برگزیدن پیامبر صلی الله علیه وآله و تعیین او اثری ندارد. نقش مردم نسبت به پیامبر و پیام الهی، ایمان آوردن و عمل کردن بر طبق آن است.
شیعه معتقد است که جانشین پیامبر نیز باید از جانب خدا تعیین شود؛ زیرا آگاهی بر صفاتی همانند علم و عصمت که از شرائط عمده جانشین پیامبر است، برای انسانهای عادی امکان پذیر نیست. خداست که می داند این نعمتهای بزرگ را به چه کسانی عطا کند و دیگران، راهی برای دستیابی به چنین علم و آگاهی ندارند.
شیعه بر این باور است که پیامبر صلی الله علیه وآله از جانب خدای سبحان، این انتخاب الهی را در مواردی فراوان به مردم ابلاغ کرده است و ماجرای غدیر خم یکی از آنهاست. در این حادثه بود که وجود مبارک امیر مؤمنان علی علیه السلام از ناحیه خداوند عزّوجلّ به عنوان سرسلسله امامت و رهبری برگزیده شد.
در مقابل، اهل سنّت، جانشینی پیامبر را از اوج امامت به حضیض خلافت تنزّل دادند و آن را در حدّ یک سلطنت پایین آوردند. آنها معتقدند میتوان زیر سایه سقیفه ای بی پایه و اساس گردهم آمد و برای پیامبر جانشین تعیین کرد؛ چنان که با وصیّت خلیفه قبلی (همان طور که ابابکر رفتار کرد) با شورایی صوری می توان این مهمّ را انجام داد؛ ولی از دیدگاه شیعه دست کوتاه سقیفه و امثال آن به اوج امامت نمی رسد تا بتواند کسی را بدان مقام نصب کند یا از آن تنزّل دهد.(۳)
آیات متعددی از قرآن درباره داستان غدیر و اثبات ولایت آمده است و همین طور روایات بی شماری این مسئله را به اثبات می رساند که در این مقال به یک نمونه اشاره می شود.
آیه تبلیغ
قرآن کریم می فرماید: «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللّهَ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ»؛(۴) «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، [کاملا به مردم[ برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای. خداوند تو را از [خطرات احتمالیِ] مردم، نگاه می دارد. همانا خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمی کند.»
جمله بندی آیه و لحن خاص و تأکیدهای پی در پی آن و همچنین شروع آن با خطاب «یا ایُّهَا الرَّسول» که تنها در دو مورد از قرآن آمده و تهدید پیامبر صلی الله علیه وآله به عدم تبلیغ رسالت در صورت کوتاهی کردن که منحصرا در این آیه از قرآن آمده، نشان از آن دارد که سخن از حادثه مهمی در میان بوده است که عدم تبلیغ آن مساوی با عدم تبلیغ رسالت در مدت ۲۳ سال شمرده شده است.
نکته دیگر این است که این موضوع مهمّ مخالفان سرسختی داشته که پیامبر، از مخالفت آنها که ممکن بوده است مشکلاتی برای اسلام و مسلمین داشته باشند نگران بوده است و به همین جهت، خداوند به او تضمین و تأمین می دهد.
حال این پرسش مطرح می شود که با توجه به تاریخ نزول آیه که در اواخر عمر پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است ، چه مطلب مهمی و چه امر حیاتی در کار بوده که خداوند رسولش را با آن همه تأکیدات مأمور ابلاغ آن می کند؟
آیا مسائل مربوط به توحید و شرک و بت شکنی بوده که از سالها قبل برای پیامبر و مسلمانان حل شده بود؟
آیا مربوط به احکام و قوانین اسلامی بوده با اینکه مهمترین آنها تا آن زمان بیان شده بود؟
و آیا مربوط به مبارزه با اهل کتاب و یهود و نصارا بوده با اینکه می دانیم مسئله اهل کتاب بعد از ماجرای «بنی النضیر» و «بنی قریظه» و «بنی قینقاع» و خیبر و فدک و نجران مشکلی برای مسلمانان محسوب نمی شد؟
و آیا مربوط به منافقان بوده، در حالی که می دانیم پس از فتح مکّه و سیطره و نفوذ اسلام در سراسر جزیره عربستان، منافقان از صحنه اجتماع طرد شدند و نیروهای آنها در هم شکسته شد و هر چه داشتند در باطن بود؟
راستی چه مسئله مهمی در آخرین ماههای عمر پیامبر صلی الله علیه وآله مطرح بوده است که آیه فوق این چنین درباره آن تأکید می کند؟
این نیز جای تردید نیست که وحشت و نگرانی پیامبر صلی الله علیه وآله برای شخص خود و جان خود نبوده، بلکه برای کارشکنی ها و مخالفت های احتمالی منافقان بوده که نتیجه آن برای مسلمانان خطرات و زیانهایی به بار می آورد.(۵)
براساس اتفاق راویان و محدثان و مفسّران شیعه و جمع کثیری از مفسّران و محدّثان اهل سنّت، همچون: ابوالحسن واحدی در اسباب النزول، ص ۱۵؛ حافظ ابوسعید سجستانی، در کتاب الولایه؛ فخر رازی در تفسیر کبیر، ج ۳، ص ۶۳۶؛ ابن صباغ مالکی در فصول المهمّه، ص ۲۷؛ جلال الدین سیوطی در درّ المنثور، ج ۲، ص ۲۹۸؛ قاضی شوکانی در فتح القدیر، ج ۳، ص ۵۷؛ شهاب الدین آلوسی در روح المعانی، ج ۶، ص ۱۷۲؛ شیخ سلیمان قندوزی در ینابیع الموده، ص ۱۲۰ و … تصریح کرده اند که آیه در مورد علی علیه السلام نازل شده است.
مرحوم علامه امینی در «الغدیر» حدیث غدیر را که مربوط به معرّفی علی علیه السلام به عنوان وصیّ و ولی پیامبر می باشد، از صد و ده نفر از صحابه و یاران پیامبر صلی الله علیه وآله ، و با اسناد و مدارک(۶) و از هشتاد و چهار نفر از تابعین و از سیصد و شصت نفر دانشمند و کتاب معروف اسلامی نقل کرده است(۷) که نشان می دهد حدیث مزبور یکی از قطعی ترین روایات متواتر است و اگر کسی در تواتر این روایت شک و تردید کند، باید گفت که هیچ روایت متواتری را نمی تواند بپذیرد. به نمونه هایی از روایات که از طریق فریقین نقل شده، توجّه فرمایید:
۱. از ابوهریره نقل شده است که گفت: «مَنْ صامَ یَوْمَ ثَمانِیَةَ عَشَرَ مِنْ ذِی الْحَجَّةِ کَتَبَ اللّهُ لَهُ صِیامَ سِتّینَ شَهْرا وَ هُوَ یَوْمُ غَدیرِ خُمٍّ لَمَّا اَخَذَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه وآله بِیَدِ عَلِیَّ بْنِ اَبی طالِبٍ وَ قالَ اَلَسْتُ اَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ قالُوا نَعَمْ یا رَسُولَ اللّهِ قالَ صلی الله علیه وآله : مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ. فَقالَ لَهُ عُمَرُ بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یَابْنَ اَبی طالِبٍ اَصْبَحْتَ مَوْلایَ وَ مَوْلی کُلِّ مُسْلِمٍ فَأَنْزَلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ»؛(۸) کسی که روز هیجده ذی الحجّه را روزه بگیرد، خدا ثواب شصت ماه روزه را برای او می نویسد. این روز همان روز غدیر خم است که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله دست علی ابن ابی طالب را گرفت و گفت: آیا من به مؤمنان اولی [از خودشان] نیستم؟ گفتند: آری، یا رسول الله! گفت: هر کس که من مولا و سرپرست او هستم، پس مولا و سرپرست او علی است. عمر به او گفت: مبارک باشد بر تو ای پسر ابوطالب! که مولای من و مولای هر مسلمانی گشتی. آن گاه خدای عزیز و جلیل آیه «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ لَکُمْ دینَکُمْ» را نازل کرد.»
۲. سیوطی از ابن مردویه به طور مستند نقل کرده که ابن مسعود گفت: در زمان رسول الله صلی الله علیه وآله می خواندیم: «یا اَیُّهَا الرَّسُولَ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ـ اَنَّ عَلِیّا مولی المؤمنین ـ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ… .؛(۹) ای پیامبر [به مردم] برسان آنچه را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده – که علی مولای مؤمنین است – و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای… .»
۳. حافظ ابن عساکر شافعی به طور مستند از ابوسعید خدری روایت کرده که آیه [تبلیغ] در روز عید غدیر درباره علی بن ابی طالب نازل شد.(۱۰)
۴. ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید طبری، صاحب تاریخ معروف، کتابی دارد به نام «کتاب الولایة فی طرق احادیث الغدیر» که خبر روز غدیر و طرق روایت آن را از هفتاد و پنج طریق نقل کرده است.(۱۱) از جمله می گوید: «زید بن ارقم می گوید: پیامبر در بازگشت از حجة الوداع در غدیر خم پیاده شد… سپس گفت: خداوند این آیه را بر من نازل فرموده است: «بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ…» و جبرئیل از طرف پروردگارم به من امر کرد که در این مکان برپا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام بدارم که علی بن ابی طالب برادر، وصی و خلیفه من و امام پس از من می باشد. از جبرئیل خواستم که خدا مرا معاف بدارد؛ زیرا می دانم پرهیزکاران اندک اند و آزار دهندگان و ملامت کنندگان بر من به خاطر همراهی زیاد من با علی و توجهم به او بسیارند… ولی خداوند راضی نشد، مگر آنکه درباره علی تبلیغ کنم. پس بدانید ای مردم! که خداوند او را برای شما ولی و امام قرار داد و اطاعت از او را بر هر کس واجب فرمود. پس حکم او واجب الاطاعه، گفتار او نافذ، مخالف او ملعون و تصدیق کننده او مورد رحمت می باشد. بشنوید و اطاعت کنید! خداوند مولای شما و علی امام شماست. پس از او امامت تا روز قیامت در فرزندان اوست که از نسل او می باشند… هیچ علمی نیست، مگر آنکه خداوند آن را برای او روا داشته و من آن را به او منتقل ساخته ام. از او جدا نشوید و او را ترک نکنید! اوست که شما را به سوی حق هدایت کرده، به آن عمل می کند. خدا نمی پذیرد و نمی بخشد کسی را که از او روی برگرداند… بدانید که من پیغام را رساندم… دست او را بالا برد و آن گاه فرمود: ای مردم! این است برادر من، وصی من، در برگیرنده علم من، و خلیفه من بر هر که به من ایمان آورده است… .»(۱۲)
امام باقر علیه السلام فرمود: «اَمَرَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ رَسُولَهُ بِوَلایَةِ عَلِیٍّ وَ اَنْزَلَ عَلَیْهِ «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکوةَ…» وَ فَرَضَ وَلایَةَ أولِی الاَْمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا ما هِیَ فَأَمَرَ اللّهُ مُحَمَّدا صلی الله علیه وآله اَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلایَةَ کَما فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلاةَ …؛ خدای عزیز و جلیل پیامبرش را به ابلاغ ولایت علی علیه السلام مأمور گردانید. از این رو، آیه «همانا ولی شما، خدا و رسولش و کسانی که ایمان آوردند؛ کسانی که اقامه نماز و ادای زکات می کنند، می باشند…» را نازل و ولایت اولی الامر را واجب کرد؛ لیکن مردم نمی دانستند ولایت اولی الامر چیست. از این جهت، به پیامبر صلی الله علیه وآله فرمان داد که ولایت را برای مردم تفسیر کند، چنان که نماز را برای آنان تفسیر کرد.»
امام باقر علیه السلام سپس ادامه داد: «لیکن انجام این دستور الهی بر آن حضرت گران آمد و نگران شد که مردم از دینشان برگردند و او را تکذیب کنند؛ لذا به خدای سبحان رجوع کرد که در این باره چه کند؟ خدای عزوجل آیه «یا اَیُّهَا الرَّسُولَ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ…» را نازل کرد. در این هنگام، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله امر الهی را آشکار کرد و برای اعلام ولایت علی علیه السلام در روز غدیر برخاست و ندا داد: «اَلصَّلاةُ جامِعَةً» و به مردم امر کرد که شاهدان، این پیام را به غایبان برسانند… .»
آن گاه امام باقر علیه السلام فرمود: «وَ کانَتِ الْفَریضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَریضَةِ الأُْخْری وَ کانَتِ الْوَلایَةُ آخِرَ الْفَرائِضِ…؛ واجبات الهی یکی پس از دیگری نازل می شد و ولایت آخرین آنها بود. پس از آن آیه «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ…» را نازل کرد و فرمود: لا اُنْزِلَ عَلَیْکُمْ بَعْدَ هذِهِ فَریضَةً قَدْ اَکْمَلْتُ لَکُمُ الْفَرائِضَ؛ پس از این فریضه ای بر شما نازل نمی کنم؛ زیرا فرائض را برای شما تکمیل کردم.»(۱۳)
پىنوشت:
۱. انعام/ ۵۷.
۲. همان/ ۱۲۴.
۳. ظهور ولایت در صحنه غدیر، برگرفته از آثار آیت اللّه جوادی آملی، محمد صفائی، نشر اسراء، ۱۳۸۰، صص ۱۹ – ۱۷.
۴. مائده/ ۶۷.
۵. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۴ ـ ۳.
۶. الغدیر، علامه امینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، دوم، ۱۳۶۶، ج ۱، صص ۶۱ – ۱۴؛ تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۷ – ۵.
۷. الغدیر، ج ۱، صص ۷۲ – ۶۲.
۸. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج ۳۷، ص ۱۰۸ ، ح ۱؛ امالی صدوق، مجلس اول، ص ۱۲، ح ۲.
۹. ینابیع الموده، شیخ سلیمان قندوزی، قم، دارالاسوه، اول، ص ۱۴۰؛ الدر المنثور، سیوطی، ج ۳، ص ۱۱۷.
۱۰. روح المعانی، آلوسی، ج ۶، ص ۱۷۲؛ تفسیر الکبیر، فخر رازی، ج ۳، ص ۶۳۶.
۱۱. العمدة، ص ۱۵۷.
۱۲. کتاب الولایة، طبری، به نقل از : حقیقت گمشده، شیخ معتصم سید احمد سودانی، ترجمه سید محمد رضا مهری، قم، بنیاد معارف اسلامی، دوم، ۱۳۷۹، ج ۱، صص ۱۷۷ – ۱۷۴.
۱۳. اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج ۱، ص ۲۸۹.
منبع: مرکز مطالعات شیعه