خانه » همه » مذهبی » وجود رابطه حقيقي بين زمان و مكان و دعا

وجود رابطه حقيقي بين زمان و مكان و دعا

وجود رابطه حقيقي بين زمان و مكان و دعا

مولا گفته است امروز اين را بگو، امروز اين را بخوان، اينجا اين را بخوان! تعبّد هم يعني بگو “چشم “! امّا يك‏وقت اشتباه نشود كه اين “تعبّد محض ” است و رابطه‎اي بين اين زمان و اين دعا، يا بين اين مكان و اين دعا در كار نيست. نخير، رابطه هست، رابطه كامل هم هست، امّا من و تو آن رابطه را نمي‎دانيم و مولا مي‎داند.

8b040beb 9406 4031 9117 a77f3b8fa3e1 - وجود رابطه حقيقي بين زمان و مكان و دعا

4679 - وجود رابطه حقيقي بين زمان و مكان و دعا
وجود رابطه حقيقي بين زمان و مكان و دعا

 

 

در يك تقسيم‎بندي دعا را به “مأثور و غيرمأثور ” تقسيم می شود. دعاهاي غير مأثور يعني آن درخواست‎هايي كه عبد از ربّش مي‎كند و عبد در قالب‏ريزي آن مختار است؛ يعني مجاز است درخواستش را در هر قالبي كه مي‏خواهد، بريزد. امّا قالب‏ريزي دعاهاي مأثور در دست عبد نيست؛ بلكه بايد از ناحيه معصومين(صلوات‎الله‎عليهم‎اجمعين) در قالب‏ريزي خاصِّ خودش به ما رسيده باشد. لذا انسان بايد اين قالب را رعايت كند.
دعاهاي مأثور را هم يك تقسيم‎بندي ابتدايي به “موقّت و غيرموقّت ” كردم. موقّت به اين معنا است كه دعايي در زمان خاصّي وارد شده است و انسان بايد آن دعا را در آن زمان خاص بخواند؛ همان‎طور كه نسبت به مكان هم چنين چيزي را داريم كه وقتي در مكان خاصّي قرار گرفتي، بايد دعاي خاصّي را بخواني. قوالبِ اين دعا‏ها بايد حفظ شود.

تفاوت تأثير زمان خاص بر دعا با دعاي مأثور موقّت
 

در سال گذشته بحث مفصّل و مستقلي راجع به اثرگذاري زمان و مكان بر روي دعا داشتم؛ مثلاً دعا كردن در روز عرفه يا در ليالي قدر كه اين زمان خاص بر روي دعاهايي كه بنده مي‎كند از سه جهت مؤثّر است. مكان‎ها هم همين‎طور هستند؛ مثلاً دعا كردن در مسجدالحرام، در صحراي عرفات يا نزد مزار پيغمبر اكرم، مسجد كوفه، مسجد سهله، حتي قبور ابَوين -‎پدر و مادر- بر روي دعا مؤثر است. سال گذشته به‏طور مفصّل بحث كردم و گفتم زمان و مكان به سه نحو روي دعا اثر مي‎گذارد؛ به نحو مقتضي، به نحو فعليت و به نحو سرعت در اجابت. زمان‎ها و مكان‎هاي خاص به يكي از اين سه نحو در اجابت بر روي دعا اثر دارند.[1]
بحث سال گذشته بحث مستقلي است و با اين موضوع كه در زمان يا مكان خاص دعاي خاصّي وارد شده، ارتباط ندارد و اين دو با هم متفاوتند. در آنجا يك زمان خاص مثل ليالي قدر، چه دعا مأثور باشد و چه غير مأثور، اين زمان بر روي استجابت دعا اثر مي‎گذارد؛ چه تو خودت دعا را قالب‎ريزي كني، چه دعاهايي كه از ائمه رسيده را بخواني، فرقي نمي‎كند. در باب مكان هم همين‎طور است. در مسجدالحرام كه هستي، چه آن دعايي كه در آنجا وارد شده است را بخواني و چه خودت براي خودت دعا كني، اين مكان اثرگذار است، امّا بحثي كه جلسه گذشته گفتم، اين است كه در اين زمان خاص تو بايد اين را بگويي، در اين مكان خاص تو بايد اين دعا را بخواني. اين با آن فرق مي‎كند. اين‏ها مسائل دقيقي است كه من مي‎گويم. چون ديده‏ام كه گاهي اين‏ها را با هم خَلط مي‎كنند؛ نخير، اين‏ها با هم فرق مي‎كنند.

دعاها و نمازهاي مخصوص ماه رمضان
 

بحث من در جلسات امسال، دعا در زمان خاص مأثور و دعا در مكان خاص مأثور است. اين بحث هيچ منافاتي ندارد با اين‏كه دعا در اين زمان خاص يا در اين مكان خاص روي آن دعا مؤثّر باشد. من به عنوان نمونه دعاهايي كه در ماه مبارك رمضان وارد شده را عرض مي‎كنم.
مثلاً براي روز اوّل وارد شده است كه اين دعا را بخوانيد: “اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فيهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ “؛ خدايا روزه من را “در امروز ” از روزه روزه‏داران قرار بده! “فيه ” يعني در امروز. “وَ قِيَامِي فِيهِ قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِي فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِي جُرْمِي يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ “.[2] شما از آن دعاي اوّل روز ماه رمضان بگيريد تا آن روز سي‎ام؛ در تمام آن‏ها “فيه ” دارد، يعني امروز. معلوم مي‎شود اين دعا براي اين زمان خاص است. البته مضمون‎ها هم مضمون‎هاي بسيار خوبي است، امّا فعلاً كاري با مضامين نداريم.
بحث ما راجع به دعاي موقّت، يعني مخصوص به زمان خاص است. حتّي اگر سراغ نمازهايي كه در شب‎هاي ماه مبارك رمضان، شب اوّل، دوم، سوم، تا آخر وارد شده است برويد، مي‎بينيد كه اين‏ها، هم از نظر عدد ركعات، هم از نظر سوره‎اي كه بعد از حمد بايد خوانده شود، و هم از نظر عدد سوره‎ها با هم تطبيق دارد. دليل اين زمان خاص و اين دعاي خاص يا اين كار خاص چيست؟

وجود رابطه حقيقي بين زمان و دعا در دعاي مأثور موقّت
 

بعضي از دعاهاي مأثور دعاهايي هستند كه ما از آن‏ها تعبير به “موقّت ” مي‎كنيم؛ يعني زمان در آن مدخليت دارد. همان‎طور كه در بعضي‎هايشان مكان مدخليت دارد. يك دسته ديگر از دعاهاي مأثور غير موقّت‎ها هستند و مكان خاص و زمان خاص هم در آن‏ها مطرح نيست. اين‏ها تقسيم‎بندي‎هاي متعدّدي دارد كه حالا من وارد مي‎شوم.
اين زمان خاص و مكان خاص و دعاي خاص به جهت “تعبّد ” است؛ يعني مولا گفته است امروز اين را بگو، امروز اين را بخوان، اينجا اين را بخوان! تعبّد هم يعني بگو “چشم “! امّا يك‏وقت اشتباه نشود كه اين “تعبّد محض ” است و رابطه‎اي بين اين زمان و اين دعا، يا بين اين مكان و اين دعا در كار نيست. نخير، رابطه هست، رابطه كامل هم هست، امّا من و تو آن رابطه را نمي‎دانيم و مولا مي‎داند.
ما از نظر زمان و مكان ادعيه موقّته داريم و اين‏ها تعبّدي است؛ امّا خيال نكني كه بي‏حساب است. نخير، اين‏ها حساب‏شده است. بين اين زمان و اين دعا رابطه هست، ولي من و تو اين رابطه را نمي‎دانيم؛ مولا آن را مي‎داند و به من گفته است اين كار را در اين زمان يا مكان خاص بكن. يك عدّه رفته‏اند سراغ اين كه اين‏ها تعبّد محض است و در آن دخل و تصرّف نكن. نخير، تعبّد محض نيست، تمام اين‏ها دقيقاً حساب‏شده است و همه رابطه دارند، امّا ما روابطش را نمي‎دانيم. آن‏ها كه آن رابطه‏ها را مي‎دانند، اين دعا را به ما ارائه كرده‎اند. اين تذكّر بسيار خوبي بود كه بايد عرض مي‏كردم.

دعاي مأثور غيرموقّت؛ حاجات كلّي و حاجات خاص
 

امّا ادعيه غير موقّته مأثوره، يعني آن‏هايي كه از ائمه براي ما رسيده و زمان خاص در آن لحاظ نشده است. بنا بر يك تقسيم‎بندي، اين دعاها در ارتباط با حاجات عبد است. خود اين‏ دعاها بر دو قسم است؛ يك دسته از اين دعاها كه از ائمه(عليهم‎السلام) نسبت به حاجت‎ها رسيده، به نحو كلّي است. شما اگر به كتب ادعيه مراجعه كنيد، مي‏بينيد بعضي دعاها هست كه مي‎گويد “هر حاجتي ” داشتي اين دعا را بخوان، هر حاجتي داشتي از خدا بخواه. به اين‏ها مي‎گوييم دعاهاي مأثور از ائمه براي “هر حاجتي “. اين‏ها يك دسته هستند.
دسته ديگر از اين دعاها در ارتباط با “حاجت خاص ” چه نسبت به امور مادّي و چه نسبت به امور معنوي هستند. مثلاً كسي گرفتاري مالي دارد، دعا هست كه فلان دعا را بخوان؛ يا كسي بيماري دارد، دعايي هست كه براي شفا فلان دعا را بخوان و امثال اين‏ها. دعاهاي مأثور از ائمه(عليهم‎السلام) در ارتباط با حاجات دو دسته هستند؛ به نحو كلّي و به نحو جزئي، يعني حاجت‎هاي خاص.

دعاي معصوم در مورد افراد
 

اِن‎شاءالله اگر خدا توفيقي عنايت كند، در آينده وارد بحث دعاهايي كه معصومين براي افراد كردند هم مي‎شوم. اين‏ها هم دو دسته هستند؛ يك دسته از دعاهايشان در ارتباط با خواسته‎هاي آن‏ها است. يعني افراد خواسته‎شان را به معصومين گفته‏اند، ائمه هم از خدا خواسته‏اند كه خواسته‎هاي آن‏ها را به اجابت برساند. يك دسته هم دعاهايي است كه ائمه براي آن‏ها كرده‏اند، آن‏ها تقاضاي دعا داشتند، ولي در تقاضاي آن‏ها چيزي مطرح نيست. به تعبير ديگر، مممكن است اصلاً به سبك تقاضا هم نباشد؛ مثلاً حرف‎هايي زده‏‏اند كه معلوم مي‏كرده اين‏ها حاجاتي دارند و امام(عليه‏السلام) هم براي آن‏ها دعا كرد‏هاند. امام حسين(عليه‎السلام) سرآمد اين فن است، مخصوصاً در روز عاشورا.

دعاي امام حسين(عليه‏السلام) در حقّ غلام خود
 

حالا مي‎خواهم يك نمونه‎اش را نقل كنم. جُون كه غلام امام حسين(عليه‎السلام) است، روز عاشورا نزد حضرت آمد؛ ديد همه اصحاب شهيد شده‏اند، تمام بني‎هاشم شهيد شده‏اند و حسين(عليه‎السلام) تك و تنها مانده است. پيش امام حسين(عليه‎السلام) آمد و عرض كرد كه اجازه دهيد من به ميدان بروم. اوّلين جمله‎اي كه حسين(عليه‎السلام) به او فرمود، اين بود: “أنتَ في إذن مِنّي “؛ يعني من تو را مرخص كردم، برو! تو در راحتي‏ها با ما بودي، حالا خودت را به راهي كه ما مي‎رويم، مبتلا نكن. چون آخر راه ما شهادت است.
وقتي امام حسين(عليه‎السلام) اين جمله را به اوگفت، جُون خيلي ناراحت شد. “فَوَقَعَ جَونُ عَلَي قَدَمَي ابِي‎عَبدِاللهِ(عليه‎السلام) يقَبِّلُهُما “. اين غلام سياه خودش را انداخت روي دو پاي امام حسين(عليه‎السلام) و شروع كرد بوسيدن. گفت بله، من در راحتي كاسه ليس شما بودم؛ اين را قبول دارم، ولي حالا در گرفتاري شما را بگذارم و بروم؟! اينكه بي‎وفايي است! حالا به اين جملات جُون دقت كنيد. مي‎گويد: “وَ إنَّ حَسَبي لَلَئيم “؛ بله، من از نظر خاندان، از خاندان شريفي نيستم. “وَ لَونِي لَأسوَد “؛ رنگ چهره‎ام هم سياه است؛ بد بو هم هستم. نگاه كنيد! هم حسب و نسبش را مي‎گويد، هم رنگ چهره‎اش را مي‎گويد، هم بوي عرق بدنش را مي‎گويد. بعد مي‏گويد حسين جان، بيا يك منّتي بر من بگذار و من را بهشتي كن![3]
اينجا مي‎نويسند كه يك مرتبه جُون گفت: “وَ اللهِ لَا أُفارِقُكُم “؛ به خدا قسم دست از تو بر نمي‎دارم! “حَتَّي يختَلِطَ هَذَا الدَّمُ الأسوَدُ مَعَ دِمَائِكُم “. تا اين خون سياهم را با خون‏هاي شما آميخته كنم. مي‎نويسند: “فَأذِنَ لَهُ الحُسَينُ(عليه‎السلام) “؛ حسين(عليه‎السلام) به او اجازه ميدان داد، او به ميدان رفت، روي زمين افتاد، امّا شاهد عرض من اينجا است؛ امام حسين(عليه‎السلام) بالاي سر جُون آمد؛ با او همان كاري را كرد كه با جوانش علي اكبر كرد. اين‎قدر آقا است! اين‎قدر بزرگ است! اين‎قدر كريم است! سر جُون را برداشت و در دامن خودش گذاشت.
بعضي نقل كرده‏اند كه جون هنوز رمق مختصري داشت، چشم‎هايش را باز كرد، ديد سرش در دامان حسين(عليه‎السلام) است. “فَتَبَسَّمَ “؛ شروع كرد به خنديدن. حسين(عليه‎السلام) صورت به صورت غلامش گذاشت؛ چه دعايي كرد؟ “اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ “، خدايا، رويش را سفيد كن! “وَ طَيِّبْ رِيحَهُ ” خوش‏‎بويش كن! “وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ “.[4] او را با نيكوكاران محشور فرما!…

پي‌نوشت‌ها:
 

[1]. من فقط به اين‏ها اشاره مي‎كنم، سال گذشته مفصّل اين‏ها را توضيح دادم و تكرار هم نمي‎كنم.
[2]. بحارالأنوار، ج95، ص4
[3]. حالا من اين جمله را كه گفتم، همين الآن به ذهنم آمد كه بياييم امشب بگوييم يا حسين، تو هم امشب بر ما منّت بگذار.
[4]. بحارالأنوار، ج45، ص22 و 23
 

منبع: پايگاه اطلاع رساني حضرت آيه الله مجتبي تهراني
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد