وجود رابطه حقيقي بين زمان و مكان و دعا
وجود رابطه حقيقي بين زمان و مكان و دعا
دعاهاي مأثور را هم يك تقسيمبندي ابتدايي به “موقّت و غيرموقّت ” كردم. موقّت به اين معنا است كه دعايي در زمان خاصّي وارد شده است و انسان بايد آن دعا را در آن زمان خاص بخواند؛ همانطور كه نسبت به مكان هم چنين چيزي را داريم كه وقتي در مكان خاصّي قرار گرفتي، بايد دعاي خاصّي را بخواني. قوالبِ اين دعاها بايد حفظ شود.
تفاوت تأثير زمان خاص بر دعا با دعاي مأثور موقّت
در سال گذشته بحث مفصّل و مستقلي راجع به اثرگذاري زمان و مكان بر روي دعا داشتم؛ مثلاً دعا كردن در روز عرفه يا در ليالي قدر كه اين زمان خاص بر روي دعاهايي كه بنده ميكند از سه جهت مؤثّر است. مكانها هم همينطور هستند؛ مثلاً دعا كردن در مسجدالحرام، در صحراي عرفات يا نزد مزار پيغمبر اكرم، مسجد كوفه، مسجد سهله، حتي قبور ابَوين -پدر و مادر- بر روي دعا مؤثر است. سال گذشته بهطور مفصّل بحث كردم و گفتم زمان و مكان به سه نحو روي دعا اثر ميگذارد؛ به نحو مقتضي، به نحو فعليت و به نحو سرعت در اجابت. زمانها و مكانهاي خاص به يكي از اين سه نحو در اجابت بر روي دعا اثر دارند.[1]
بحث سال گذشته بحث مستقلي است و با اين موضوع كه در زمان يا مكان خاص دعاي خاصّي وارد شده، ارتباط ندارد و اين دو با هم متفاوتند. در آنجا يك زمان خاص مثل ليالي قدر، چه دعا مأثور باشد و چه غير مأثور، اين زمان بر روي استجابت دعا اثر ميگذارد؛ چه تو خودت دعا را قالبريزي كني، چه دعاهايي كه از ائمه رسيده را بخواني، فرقي نميكند. در باب مكان هم همينطور است. در مسجدالحرام كه هستي، چه آن دعايي كه در آنجا وارد شده است را بخواني و چه خودت براي خودت دعا كني، اين مكان اثرگذار است، امّا بحثي كه جلسه گذشته گفتم، اين است كه در اين زمان خاص تو بايد اين را بگويي، در اين مكان خاص تو بايد اين دعا را بخواني. اين با آن فرق ميكند. اينها مسائل دقيقي است كه من ميگويم. چون ديدهام كه گاهي اينها را با هم خَلط ميكنند؛ نخير، اينها با هم فرق ميكنند.
دعاها و نمازهاي مخصوص ماه رمضان
بحث من در جلسات امسال، دعا در زمان خاص مأثور و دعا در مكان خاص مأثور است. اين بحث هيچ منافاتي ندارد با اينكه دعا در اين زمان خاص يا در اين مكان خاص روي آن دعا مؤثّر باشد. من به عنوان نمونه دعاهايي كه در ماه مبارك رمضان وارد شده را عرض ميكنم.
مثلاً براي روز اوّل وارد شده است كه اين دعا را بخوانيد: “اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فيهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ “؛ خدايا روزه من را “در امروز ” از روزه روزهداران قرار بده! “فيه ” يعني در امروز. “وَ قِيَامِي فِيهِ قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِي فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِي جُرْمِي يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ “.[2] شما از آن دعاي اوّل روز ماه رمضان بگيريد تا آن روز سيام؛ در تمام آنها “فيه ” دارد، يعني امروز. معلوم ميشود اين دعا براي اين زمان خاص است. البته مضمونها هم مضمونهاي بسيار خوبي است، امّا فعلاً كاري با مضامين نداريم.
بحث ما راجع به دعاي موقّت، يعني مخصوص به زمان خاص است. حتّي اگر سراغ نمازهايي كه در شبهاي ماه مبارك رمضان، شب اوّل، دوم، سوم، تا آخر وارد شده است برويد، ميبينيد كه اينها، هم از نظر عدد ركعات، هم از نظر سورهاي كه بعد از حمد بايد خوانده شود، و هم از نظر عدد سورهها با هم تطبيق دارد. دليل اين زمان خاص و اين دعاي خاص يا اين كار خاص چيست؟
وجود رابطه حقيقي بين زمان و دعا در دعاي مأثور موقّت
بعضي از دعاهاي مأثور دعاهايي هستند كه ما از آنها تعبير به “موقّت ” ميكنيم؛ يعني زمان در آن مدخليت دارد. همانطور كه در بعضيهايشان مكان مدخليت دارد. يك دسته ديگر از دعاهاي مأثور غير موقّتها هستند و مكان خاص و زمان خاص هم در آنها مطرح نيست. اينها تقسيمبنديهاي متعدّدي دارد كه حالا من وارد ميشوم.
اين زمان خاص و مكان خاص و دعاي خاص به جهت “تعبّد ” است؛ يعني مولا گفته است امروز اين را بگو، امروز اين را بخوان، اينجا اين را بخوان! تعبّد هم يعني بگو “چشم “! امّا يكوقت اشتباه نشود كه اين “تعبّد محض ” است و رابطهاي بين اين زمان و اين دعا، يا بين اين مكان و اين دعا در كار نيست. نخير، رابطه هست، رابطه كامل هم هست، امّا من و تو آن رابطه را نميدانيم و مولا ميداند.
ما از نظر زمان و مكان ادعيه موقّته داريم و اينها تعبّدي است؛ امّا خيال نكني كه بيحساب است. نخير، اينها حسابشده است. بين اين زمان و اين دعا رابطه هست، ولي من و تو اين رابطه را نميدانيم؛ مولا آن را ميداند و به من گفته است اين كار را در اين زمان يا مكان خاص بكن. يك عدّه رفتهاند سراغ اين كه اينها تعبّد محض است و در آن دخل و تصرّف نكن. نخير، تعبّد محض نيست، تمام اينها دقيقاً حسابشده است و همه رابطه دارند، امّا ما روابطش را نميدانيم. آنها كه آن رابطهها را ميدانند، اين دعا را به ما ارائه كردهاند. اين تذكّر بسيار خوبي بود كه بايد عرض ميكردم.
دعاي مأثور غيرموقّت؛ حاجات كلّي و حاجات خاص
امّا ادعيه غير موقّته مأثوره، يعني آنهايي كه از ائمه براي ما رسيده و زمان خاص در آن لحاظ نشده است. بنا بر يك تقسيمبندي، اين دعاها در ارتباط با حاجات عبد است. خود اين دعاها بر دو قسم است؛ يك دسته از اين دعاها كه از ائمه(عليهمالسلام) نسبت به حاجتها رسيده، به نحو كلّي است. شما اگر به كتب ادعيه مراجعه كنيد، ميبينيد بعضي دعاها هست كه ميگويد “هر حاجتي ” داشتي اين دعا را بخوان، هر حاجتي داشتي از خدا بخواه. به اينها ميگوييم دعاهاي مأثور از ائمه براي “هر حاجتي “. اينها يك دسته هستند.
دسته ديگر از اين دعاها در ارتباط با “حاجت خاص ” چه نسبت به امور مادّي و چه نسبت به امور معنوي هستند. مثلاً كسي گرفتاري مالي دارد، دعا هست كه فلان دعا را بخوان؛ يا كسي بيماري دارد، دعايي هست كه براي شفا فلان دعا را بخوان و امثال اينها. دعاهاي مأثور از ائمه(عليهمالسلام) در ارتباط با حاجات دو دسته هستند؛ به نحو كلّي و به نحو جزئي، يعني حاجتهاي خاص.
دعاي معصوم در مورد افراد
اِنشاءالله اگر خدا توفيقي عنايت كند، در آينده وارد بحث دعاهايي كه معصومين براي افراد كردند هم ميشوم. اينها هم دو دسته هستند؛ يك دسته از دعاهايشان در ارتباط با خواستههاي آنها است. يعني افراد خواستهشان را به معصومين گفتهاند، ائمه هم از خدا خواستهاند كه خواستههاي آنها را به اجابت برساند. يك دسته هم دعاهايي است كه ائمه براي آنها كردهاند، آنها تقاضاي دعا داشتند، ولي در تقاضاي آنها چيزي مطرح نيست. به تعبير ديگر، مممكن است اصلاً به سبك تقاضا هم نباشد؛ مثلاً حرفهايي زدهاند كه معلوم ميكرده اينها حاجاتي دارند و امام(عليهالسلام) هم براي آنها دعا كردهاند. امام حسين(عليهالسلام) سرآمد اين فن است، مخصوصاً در روز عاشورا.
دعاي امام حسين(عليهالسلام) در حقّ غلام خود
حالا ميخواهم يك نمونهاش را نقل كنم. جُون كه غلام امام حسين(عليهالسلام) است، روز عاشورا نزد حضرت آمد؛ ديد همه اصحاب شهيد شدهاند، تمام بنيهاشم شهيد شدهاند و حسين(عليهالسلام) تك و تنها مانده است. پيش امام حسين(عليهالسلام) آمد و عرض كرد كه اجازه دهيد من به ميدان بروم. اوّلين جملهاي كه حسين(عليهالسلام) به او فرمود، اين بود: “أنتَ في إذن مِنّي “؛ يعني من تو را مرخص كردم، برو! تو در راحتيها با ما بودي، حالا خودت را به راهي كه ما ميرويم، مبتلا نكن. چون آخر راه ما شهادت است.
وقتي امام حسين(عليهالسلام) اين جمله را به اوگفت، جُون خيلي ناراحت شد. “فَوَقَعَ جَونُ عَلَي قَدَمَي ابِيعَبدِاللهِ(عليهالسلام) يقَبِّلُهُما “. اين غلام سياه خودش را انداخت روي دو پاي امام حسين(عليهالسلام) و شروع كرد بوسيدن. گفت بله، من در راحتي كاسه ليس شما بودم؛ اين را قبول دارم، ولي حالا در گرفتاري شما را بگذارم و بروم؟! اينكه بيوفايي است! حالا به اين جملات جُون دقت كنيد. ميگويد: “وَ إنَّ حَسَبي لَلَئيم “؛ بله، من از نظر خاندان، از خاندان شريفي نيستم. “وَ لَونِي لَأسوَد “؛ رنگ چهرهام هم سياه است؛ بد بو هم هستم. نگاه كنيد! هم حسب و نسبش را ميگويد، هم رنگ چهرهاش را ميگويد، هم بوي عرق بدنش را ميگويد. بعد ميگويد حسين جان، بيا يك منّتي بر من بگذار و من را بهشتي كن![3]
اينجا مينويسند كه يك مرتبه جُون گفت: “وَ اللهِ لَا أُفارِقُكُم “؛ به خدا قسم دست از تو بر نميدارم! “حَتَّي يختَلِطَ هَذَا الدَّمُ الأسوَدُ مَعَ دِمَائِكُم “. تا اين خون سياهم را با خونهاي شما آميخته كنم. مينويسند: “فَأذِنَ لَهُ الحُسَينُ(عليهالسلام) “؛ حسين(عليهالسلام) به او اجازه ميدان داد، او به ميدان رفت، روي زمين افتاد، امّا شاهد عرض من اينجا است؛ امام حسين(عليهالسلام) بالاي سر جُون آمد؛ با او همان كاري را كرد كه با جوانش علي اكبر كرد. اينقدر آقا است! اينقدر بزرگ است! اينقدر كريم است! سر جُون را برداشت و در دامن خودش گذاشت.
بعضي نقل كردهاند كه جون هنوز رمق مختصري داشت، چشمهايش را باز كرد، ديد سرش در دامان حسين(عليهالسلام) است. “فَتَبَسَّمَ “؛ شروع كرد به خنديدن. حسين(عليهالسلام) صورت به صورت غلامش گذاشت؛ چه دعايي كرد؟ “اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ “، خدايا، رويش را سفيد كن! “وَ طَيِّبْ رِيحَهُ ” خوشبويش كن! “وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ “.[4] او را با نيكوكاران محشور فرما!…
پينوشتها:
[1]. من فقط به اينها اشاره ميكنم، سال گذشته مفصّل اينها را توضيح دادم و تكرار هم نميكنم.
[2]. بحارالأنوار، ج95، ص4
[3]. حالا من اين جمله را كه گفتم، همين الآن به ذهنم آمد كه بياييم امشب بگوييم يا حسين، تو هم امشب بر ما منّت بگذار.
[4]. بحارالأنوار، ج45، ص22 و 23
منبع: پايگاه اطلاع رساني حضرت آيه الله مجتبي تهراني
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج