خداوند تبارک و تعالي کل جامعه انساني را مخاطب قرار داده و مهمترين اصلي را که ضامن نظم و ثبات است بيان مي کند، و ميزان واقعي ارزشهاي انساني را در برابر ارزشهاي کاذب و دروغين مشخص مي سازد.
مي فرمايد: (يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثي و جعلنا کم شعوبا و قبائل لتعارفوا) يعني(( اي مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم، و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد))
منظور از آفرينش مردم از يک مرد و زن همان بازگشت نسب انسانها به (( آدم)) و(( حوا)) است، بنابراين چون همه از ريشه واحدي هستند معني ندارد که از نظر نسب و قبيله بر يکديگر افتخار کنند، و اگر خداوند براي هر قبيله و طائفه اي ويژگيهائي آفريده براي حفظ نظم زندگي اجتماعي مردم است، چرا که اين تفاوتها سبب شناسائي است، و بدون شناسائي افراد، نظم در جامعه انساني حکمفرما نمي شود، چرا که هر گاه همه يکسان و شبيه يکديگر و همانند بودند، هرج و مرج عظيمي سراسر جامعه انساني را فرا مي گرفت.
به هر حال قرآن مجيد بعد از آنکه بزرگترين مايه مباهات و مفاخره عصر جاهلي يعني نسب و قبيله را از کار مي اندازد، به سراغ معيار واقعي ارزشي رفته مي افزايشد: (ان اکرمکم عندالله اتقيکم).
و از آنجا که تقوا يک صفت روحاني و باطني است که قبل از هر چيز بايد در قلب و جان انسان مستقر شود، و ممکن است مدعيان بسيار داشته باشد و متصفان کم، در آخر آيه مي افزايد: (ان الله عليم خبير) يعني آنها را طبق علم خود گرامي مي دارد و پاداش مي دهد مدعيان دروغين را نيز مي شناسد و کيفر مي دهد.
خداوند يک بحث اصولي و کلي و جامع در مورد پيدايش دين و مذهب و اهداف و مراحل مختلف آن را بيان مي کند. (کان الناس امة واحده) يعني مردم (در آغاز) امتي وا حد و يگانه و يک دسته بودند؛ ( و تضادي در ميان آنها وجود نداشت. زندگي بشر و اجتماع او ساده بود، فطرتها دست نخورده و انگيزه هاي هوي و هوس و اختلاف و کشمکش در ميان آنها ناچيز بود، خدا را طبق فرمان فطرت مي پرستيدند و وظايف ساده خود را در پيشگاه او انجام مي دادند)، ( اين مرحله اول زندگي انسانها بود که احتمالا فاصله آدم و نوح را پر مي کرد).
سپس زندگي انسانها شکل اجتماعي به خود مي گيرد و مي بايد هم چنين شود زيرا انسان براي تکامل آفريده شده و تکامل او تنها در دل اجتماع تأمين مي گردد (و اين مرحله دوم زندگي انسانها بود).
ولي به هنگام ظهور اجتماع، اختلافها و تضادها به وجود آمد چه از نظر ايمان و عقيده و چه از نظر عمل و تعيين حق و حقوق هر کس و هر گروه در اجتماع و در اينجا بشر تشنه قوانين و تعليمات انبياء و هدايتهاي انها مي گردد تا به اختلافات او در جنبه هاي مختلف پايان دهد ( اين مرحله سوم بود)،
«در اينجا خداوند پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت دهند و انذار کنند» (فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين) ( و اين مرحله چهارم بود،)
در اين هنگام انسانها با هشدارهاي انبياء و توجه به مبدأ و معاد و جهان ديگر که در آنجا پاداش و کيفر اعمال خويش را در مي يابند براي گرفتن احکام الهي و قوانين صحيح که بتواند به اختلافات پايان دهد و سلامت جامعه و سلامت انسانها را تأمين کند آمادگي پيدا کردند. و لذا مي فرمايد: ( و انزل معهم الکتاب بالحق ليحکم بين الناس فيما اختلفوا فيه).
و به اين ترتيب ايمان به انبياء و تمسک به تعليمات آنها و کتب آسماني، آبي بر آتش اختلافات فرو ريخت و آن را خاموش ساخت (و اين مرحله پنجم بود).
اين وضع مدتي ادامه يافت ولي کم کم وسوسه هاي شيطاني و امواج خروشان هواي نفس باعث شد تا با تفسيرهاي نادرست تعليمات انبياء و کتب آسماني و تطبيق آنها بر خواسته هاي دلشان، پرچم اختلاف را بار ديگر برافراشتند ولي اين اختلاف با اختلافات پيشين فرق داشت سرچشمه اختلافات پيشين جهل و بي خبري بود که با مبعث انبياء و نزول کتب آسماني برطرف گرديد در حالي که سرچشمه اختلافات بعد همان ستمگري و لجاجت و انحراف آگاهانه از راه حق و در يک کلمه «بغي» بود و لذا در ادامه اين آيه مي فرمايد: (و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاء تهم البينات بغيا بينهم)( و اين مرحله ششم بود.)
در اينجا مردم به دو گروه تقسيم شدند مومنان راستين که در برابر حق تسليم بودند و به حق رسيدند و لذا مي فرمايد:(فهدي الله الذين امنوا لما اختلفوا فيه من الحق باذنه)( واين مرحله هفتم بود.)
و خداوند در پايان آيه مي فرمايد (والله يهدي من يشاء الي صراط مستقيم) يعني تمام کساني که داراي نيت پاک و روح تسليم در برابر حق اند مشمول هدايتها او مي شوند. اشتباهات عقيدتي آنها اصلاح مي گردد و از روشن بيني هاي مخصوص برخوردار مي شوند بر توفيق آنان براي يافتن راه راست مي افزايد و آنها را از اختلافات و مشاجرات دنياپرستان بي ايمان بر کنار مي دارد و آرامش روح و اطمينان خاطر و سلامت جسم و جان به آنها مي بخشد.
نکته: دين و جامعه بشري در حقيقت ناگسستني هستند هيچ جامعه اي نمي تواند بدون مذهب و ايمان به خدا و رستاخيز زندگي صحيحي داشته باشد قوانين بشري، علاوه بر اينکه غالبا مايه اختلاف و پراکندگي ملتهاست، چون ضامن اجرائي از درون ، يعني ايمان به خدا، سرچشمه نمي گيرد، تنها يک مسئوليت برون ذاتي ايجاد مي کند و نمي تواند بطور کامل به اختلافات و تضادها پايان دهد،
در سوره ديگر مي فرمايند: ( و من اياته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان في ذلک لايات للعالمين) يعني اختلاف زبانها و رنگهاي شما از آيات عظمت خداوند است.
بي شک زندگي اجتماعي بشر بدون (( شناخت افراد و اشخاص )) ممکن نيست که اگر يک روز همه انسانها يک شکل ويک قيافه و داراي يک قد و قواره باشند در همان يک روز شيرازه زندگي آنها بهم مي ريزد، نه پدر و فرزند و همسر از بيگانه شناخته مي شوند، و نه مجرم از بيگناه، بدهکار از طلبکار ، فرمانده از فرمانبر و رئيس از مرئوس، و ميزبان از مهمان، دوست از دشمن شناخته نمي شود و چه جنجال عجيبي بر پا خواهد شد!
لذا براي سازمان يافتن اجتماع بشر خداوند صداها و رنگها را مختلف قرار داده است.
به گفته «فخر رازي» در ذيل آيه مورد بحث ، شناسائي انسان نسبت به انسان يا بايد از طريق «چشم» حاصل شود يا به وسيله ((گوش)) خداوند براي تشخيص چشم رنگها و صورتها و شکلها را مختلف آفريده، و براي تشخيص گوش اختلاف آوازها و آهنگهاي صدا را ايجاد کرده است، بطوري که در تمام جهان نمي توان دو انسان را پيدا کرد که از نظر چهره و آهنگ صدا از تمام جهات يکسان باشند، آهنگ صداي انسان که موضوع ساده اي است به قدرت پروردگار به ميلياردها شکل مختلف در مي آيد و اين آيات عظمت او است.
سوره مائده آيه 48 خداوند مي فرمايد (و انزلنا اليک الکتاب بالحق مصدقا لمابين يده من الکتاب و مهيمنا عليه)
اساسا تمام کتابهاي آسماني، در اصول مسائل هماهنگي دارند و هدف واحد يعني تربيت و تکامل انسان را تعقيب ميکنند، اگر چه در مسائل فرعي به مقتضاي قانون تکامل تدريجي با هم، تفاوتهائي دارند، و هر آئين تازه، مرحله بالاتر را مي پيمايد، و برنامه جامعه ي دارد يعني اصول کتب پيشين را تصديق و در عين حال برنامه جامعتري پيشنهاد ميکند.
در ادامه خداوند مي فرمايد؛ «خداوند مي توانست همه مردم را امت واحدي قرار دهد و همه را پيرويک ائين سازد ، ولي اين باقانون تکامل تدريجي و سير مراحل مختلف تربيتي سازگار نبود» . و لو شاء الله لجعلکم امه واحده و لکن ليبلوکم فيما آتاکم). خداوند استعدادها و شايستگي هائي در وجود بشر آفريده و در سايه «آزمايشها» در پرتو تعليمات پيامبران آنها را پرورش ميدهد، و به همين دليل پس از پيمودن يک مرحله، آنها را در مرحله بالاتر قرار ميدهد، و بعد از پايان يک دوران تربيتي ، دوران عاليتري را وسيله پيامبر ديگر به وجود مي آورد، درست همانند مراحل تحصيلي يک نوجوان در مدرسه.
سرانجام ، همه اقوام و ملل را مخاطب ساخته و آنها را دعوت ميکند که بجاي صرف نيروهاي خود در اختلاف و مشاجره ، در نيکيها بر يکديگر پيشي بگيرند، (فاستبتقوا الخيرات) زيرا ( الي الله مرجعکم جميعا فينبئکم بما کنتم فيه تختلفون)
سوره ال عمران آيه 64 (قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمه سواء بيننا و بينکم الا نعبد الا الله و لا نشرنک به شيئا و لا يتخذ بعضنابعضا اربابا من دون الله)
قران مي فرمايد اگر کساني حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس با شما همکاري کنند بکوشيد لااقل در اهداف مهم مشترک همکاري آنها را جلب کنيد و آن را پايه اي براي پيشبرد اهداف مقدستان قرار دهيد. اين ايه يک نداي وحدت است در برابر تمام مذاهب آسماني به مسيحيان مي گويد: شما مدعي «توحيد» هستيد و حتي مي گوييد مساله «تثليث» (اعتماد به خدا يا سه گانه) منافاتي با »توحيد» ندارد و لذا قايل به وحدت در تثليث مي باشيد. و همچنين يهود در عين سخنان شرک آميز «عزير» را فرزند خدا پنداشتند مدعي توحيد بوده و هستند. قرآن به همه آنها اعلام مي کند: ما و شما در اصل توحيد مشترکيم بياييددست به دست هم داده اين اصل مشترک را بدون هيچ پيرايه اي زنده کنيم و از تفسيرهاي نابجا که نتيجه آن شرک و دوري از توحيد خالص است خودداري نمائيم.
توضيح اينکه: از آيات قرآن استفاده مي شود که در ميان علماي اهل کتاب جمعي بودند که احکام خدا را طبق «منافع» يا «تعصبهاي» خود تحريف مي کردند، و از نظر منطق اسلام کسي که از چنين افرادي دانسته پيروي بدون قيد و شرط کند يک نوع عبوديت و پرستش نسبت به آنها انجام داده است. در حقيقت اسلام بردگي و استعمار فکري را يک نوع «عبوديت» و »پرستش» مي داند و به همان شدتي که با شرک و بت پرستي مبارزه مي کند با استعمار فکري که شبيه بت پرستي است نيز مي جنگد.
دليل اين موضوع روشن است زيرا قانونگذاري و تشريع حلال و حرام مربوط به خداست و هر کس ديگري را در اين موضوع صاحب اختيار بداند او را شريک خدا قرار داده است.
خلاصه آيات گذشته: از نظر قرآن، انسان ها از جنس مذکر و مونث آفريده شده اند1. و مردمان ، امتي واحد و يگانه بوده اند2. و تمايز رنگ و زبان آنان نه مايه ي امتياز و نه نشانه ي برتري است، بلکه نشانه هاي قدرت الهي است. چندگونگي قبيله اي و طايفه اي، راهي براي شناسايي بهتر و هماهنگي و همگرايي است. هر ملتي به جهات چندي پديدار مي گردد، چنان که امت ها و شرايع نيز به جهات شرايط زماني، روحيات، مقتضيات روحي و رواني انسان پديد آمده است5. بنابراين، نمي توان به اين مسايل به عنوان مسايل محوري نگريست، بلکه اموري عرضي هستند
که در شرايط خاص و مقتضيات خاصي پديدار مي گردند.قرآن از انسان ها مي خواهد که با حفظ اصول و در نظر داشتن اختلاف هاي ملي و حتي شريعتي خود، در يک اجتماع کلان و واحد انساني جهاني گرد هم آيند و به اصول و ارزش هاي مشترک توجه کنند. از اين رو مردم را به کلمه ي يگانگي فرا مي خواند. يعني انسانها مي توانند و بايد براي اصول و هدف هاي مشترک خود با هم منسجم شوندقران درکناربرنامه هاي تشريعي، پيرامون شريعتهاي مختلف را به گرد آمدن بر نقاط مشترک با يکديگر فرا مي خواند و بدين ترتيب ، بنياد جامعه ي جهاني آرام و امن همراه با احترام متقابل به فرهنگ ها و مليت ها را پي مي ريزد و خود را کتاب مصدق مي نامد.
پاک شمردن طعام اهل کتاب و مجاز شمردن معامله و دادو ستد با ايشان و نهي از مجادله و درگيريهاي کلامي و اهانت به مقدسات و فرهنگ هاي ايشان را حرام دانستن، گام هاي اساسي اسلام و قرآن براي ايجاد جامعه جهاني انساني است.
قرآن ، همه کساني را که شهادتين را بر زبان جاري کرده اسلام را با حقيقت جانشان پذيرفته باشند، مومن و مشمول کلمه انسجام اسلامي مي داند، يگانگي و انسجامي که در سايه ي وحدت عقيده ، مومنان را برادران يکديگر مي خواندو بر تعاون و همکاري و همياري در پارسايي و نيکي دعوت مي کند. قرآن کريم به عنوان يک قانون کلي و عمومي در سوره حجرات براي هميشه و همه جا مي گويد: هر گاه دو گروه از مومنان با هم نزاع و جنگ پردازند در ميان آنها صلح برقرار سازيد،اين يک وظيفه حتمي براي همه مسلمانان است که از نزاع و درگيري و خونريزي ميان مسلمين جلوگيري کنند، براي خود در اين زمينه مسئوليت قائل باشند، و نه به صورت تماشاچي مانند بعضي بيخبران بي تفاوت و از کنار اين صحنه ها بگذرند. اين نخستين وظيفه مومنان در برخورد با اين صحنه ها است.
سپس وظيفه دوم را چنين بيان مي کند: «اگر از اين دو گروه بر ديگري تجاوز و ستم، و تسليم پيشنهاد صلح نشد، شما موظفيد با طايفه باغي و ظالم پيکار کنيد ، تا به فرمان خدا باز گردد و گردن نهد».
به اين ترتيب ، اسلام جلوگيري از ظلم و ستم و اختلاف را هر چند به قيمت جنگ با ظالم تمام شود هر چند ظالم مسلمان باشد لازم شمرده و بهاي اجراي عدالت را از خون مسلمانان نيز بالاتر دانسته است، و اين در صورتي است که مسأله از طريق مسالمت آميز حل نشود.
سپس به بيان سومين دستور پرداخته، مي گويد: «و اگر طايفه ظالم تسليم حکم خدا شود و زمينه صلح فراهم گردد در ميان اين دو طبق اصول عدالت صلح برقرار سازيد» يعني تنها به درهم شکستن قدرت طايفه ظالم قناعت نکند، بلکه اين پيکار بايد زمينه ساز صلح باشد، و مقدمه اي براي ريشه کن کردن عوامل نزاع و درگيري و گرنه با گذشتن زمان کوتاه يا طولاني بار ديگر که ظالم در خود احساس توانائي کند بر مي خيزد و نزاع را از سر مي گيرد.
قرآن در چهارمين و آخرين دستور: به مسلمانان هشدار داده که: « قسط و عدل و نفي هر گونه تبعيض را رعايت کنيد که خداوند عدالت پيشه گان را دوست دارد» .
در آيه بعد براي تاکيد اين امر و بيان علت آن مي افزايد: ( مومنان برادر يکديگرند، بنابراين در ميان دو برادر خود، صلح را برقرار کنيد».
چه تعبير جالب و گيرائي که همه مومنان برادر يکديگرند و نزاع و درگيري ميان آنها را درگيري ميان برادران ناميده که بايد به زودي جاي خود را به صلح و صفا بدهد.
در پايان آيه مي افزايد: «تقواي الهي پيشه کنيد تا مشمول رحمت او شويد»
و به اين ترتيب يکي از مهمترين مسئوليتهاي اجتماعي مسلمانان در برابر يکديگر و در اجراي عدالت اجتماعي با تمام ابعادش روشن مي شود. و جمله «انما المومنون اخوه» که قبلا اشاره شد يکي از شعارهاي اساسي و ريشه دار اسلامي است، شعاري بسيار گيرا، عميق، موثر و پر معني.
ديگران وقتي مي خواهند زياد اظهار علا قه به هم مسکان خود کنند از آنان به عنوان «رفيق » ياد مي کنند، ولي اسلام سطح پيوند علائق دوستي مسلمين را به قدري بالا برده که به صورت نزديکترين پيوند دو انسان با يکديگر آنهم پيوندي براساس مساوات و برابري، مطرح مي کند، و آن علاقه «دو برادر» نسبت به يکديگر است.
روي اين اصل مهم اسلامي مسلمانان از هر نژاد و هر قبيله، و داراي هر زبان و هر سن و سال، با يکديگر احساس عميق برادري مي کنند. به تعبير ديگر اسلام تمام مسلمانها را به حکم يک خانواده مي داند، و همه را خواهر و برادر يکديگر خطاب کرده، نه تنها در لفظ و در شعار که در عمل و تعهدهاي متقابل نيز همه خواهر و برادرند.
قرآن کريم، پيوند مومنان را پيوند دل هايي دانسته است که از استحکام و استواري خاصي برخوردار مي باشد.
اين موهبتي الهي و معجزه اي خداوندي است که خداوند با تصرف در دل هاي مومنان ايجاد کرده است؟ زيرا نمي توان اين انسجام و يگانگي را که رنگ خدايي دارد، جز با معجزه ايجاد کرد، از اين رو خطاب به پيامبرش مي فرمايد که اگر تمام گنج ها و ثروت هاي زميني را انفاق مي کردي، نمي توانستي اين انسجام و يگانگي و همرنگي را پديدآوري، زيرا اين گونه يگانگي با پول فراهم نمي آيد. همگرايي ايجاد شده، همگرايي روحي و رواني است که به عنايت پروردگار ايجاد مي شود و اين در صورتي تحقق مي يابد که ملت ها بر اين تاکيد ورزند و اصول آن را درمورد توجه قرار دهند.
اهميت وحدت از ديدگاه روايات
وحدت از نگاه پيامبر اعظم (صلي الله عليه و اله و سلم)
الف) در حديثي از پيامبر گرامي اسلام آمده است: «مسلمان برادر مسلمان است، هرگز به او ستم نمي کند، دست از ياريش بر نمي دارد، و او را در برابر حوادث تنها نمي گذارد».
ب) در حديث ديگري از همان حضرت نقل شده: «دو برادر ديني همانند دو دستند که هر کدام ديگري را مي شويد» ! (با يکديگر کمال همکاري را دارند و عيوب هم را پاک مي کنند).
در کنارنامه درخشان پيامبر حضرت محمد ص آثار عظيم و بزرگ از تلاش و فعاليتهاي دقيق و عميق براي هموار ساختن راه هاي وحدت و يکدلي و اتحاد و پيوستگي مسلمانان مشاهده مي شود.
در نگاه ژرف پيامبر اعظم ص به همان ترتيب که اتحاد و به هم پيوستگي عامل قدرت و صلابت اسلام و مسلمانان مي گردد و قلوب اهل ايمان را به هم نزديک و صميمي مي سازد و به زندگي و حيات اجتماعي آنان نشاط و طراوت مي بخشد، تفرقه و پراکندگي ، عامل ضعف و تزلزل اسلام و مسلمين مي گردد و دل هاي اصلي ايمان را از هم دور مي کند و لحظات زندگي آنان را با سردي و فاصله و تنش مي آميزد.
تلاش و فعاليت هاي وحدت آفرين پيامبر اسلام(ص) داراي ابعاد و جلوه هاي مختلفي است که يکي از آن ها عبارت است از تقابل با موانع اتحاد و به هم پيوستگي مسلمانان.
از ديدگاه پيامبر(ص) ، تعصبات نژادي و گرايش هاي نامعقول و تند و افراطي نسبت به زبان و قوم و مليت خويش، يکي از بزرگ ترين موانع اتحاد مسلمانان محسوب مي شود.
در ميان اقوام و نژادهاي گرايش يافته به اسلام، کساني به دليل ضعف در معرفت يابي هاي اصيل ديني و ريشه نيافتن عشق و ايمان خالص و کامل در سرزمين جان و روحشان، تحت تأثير تعصبات و گرايش هاي نژادي و قومي قرار داشتند و به همين دليل در موقعيت هاي خاصي خود را تافته ي جدا بافته مي يافتند و در پيکر واحد دين احساس برتري مي کردند و تفاخر و تکبر مي ورزيدند. در نقطه مقابل اين گروه از مسلمانان ، کسان ديگري قرار داشتند که خود را در اسلام ذوب کرده و محودر خدا بودند و در اوج عشق و ايمان و اخلاص، همواره در پيکر واحد دين به فعاليت سالم و صادقانه و نقش آفريني هاي ايثارگرانه اهتمام مي ورزيدند و هرگز در دام تعصب هاي کور مادي و قومي گرفتار نمي آمدند و از همين رو با ديگر مسلمانان با صميميت و محبت و وحدت وصف ناشدني مي زيستند.
اين سخن ژرف و بيدارگر از رسول گرامي اسلام (ص) است که صراحت فرمودند:
« اي مردم! همه ي شما فرزندان آدم هستيد و آدم از خاک آفريده شده است. عرب را بر غير عرب هيچ فضيلت و برتري نيست، مگر به تقوي و پاکي.»
در نگاه ژرف پيامبر ص درون مايه اصلي وحدت و صميميت و اتحاد مسلمانان از هر قوم و نژاد و مليت، «ايمان به خدا» بود، و به همين دليل در صدد خالص و ناب گردانيدن ايمان ها و باورها برآمده، معتقد بودند که هرچه اين خلوص و صفا فزوني يابد، مهرها و مودت ها و محبت ها نيز رو به تزايد مي رود و دل ها به هم مي پيوندد و به وحدت و صميميت و اتحاد مي رسد.
نتيجه: امروز، جهان اسلام براي بازگشت به اتحاد و اتفاق و اقتدار و وحدتي که پيامبر ص براي بنيان نهادن آن زحمات طاقت فرسا و فعاليت هاي وقفه ناپذير مبذول داشتند، راهي جز حرکت بر محور «اسلام» ندارد.
وحدت در کلام امام علي (ع)
به شهادت تاريخ، اميرالمومنين (ع) بزرگ پرچمدار وحدت و انسجام ميان مسلمانان و جامعه ي اسلامي بودند. ايشان، بارها در دوران حکومتشان رسما اعلام نمودند که : «نقد حکومت و حتي مخالفت با آن پذيرفتي است، اما تا آن جا که اتحاد ملي شکسته نشود و کسي حق ندارد موجب نااميدي جامعه گردد.»
آن حضرت درباره ناکثين، که اول بيعت نمودند و بعد بيعت خود را شکستند- و بعضا داراي سوابق انقلابي هم بودند – فرمودند: اين گروه همگي با امارت و حکومت من مخالف بودند، اين عيبي ندارد، اما :
«ساصبر ما لم اخف علي جماعتکم …»
« من تا روزي مخالفت را بر مي تابم که به صفوف به هم پيوسته ي اتحاد مردم لطمه وارد نشده و تشتت در جامعه ايجاد نشود و نيروهاي خود را پاره پاره نکنند. اگر آن ها بر راي سست و بي پايه ي خود اصرار ورزند و به هدفشان برسند و بتوانند مردم را گروه گروه آن ها را متفرق و نسبت به آينده نا اميد سازند، آن روز نظم عمومي جامعه به هم مي خورد و پايه هاي نظام سست مي شود و جامعه به عقب بر مي گردد و اين چيزي نيست که بتوان آن را تحمل کرد.»
علي (ع) نه تنها در زمان حکومت، بلکه قبل از حکومت هم، اين وحدت را حفظ نمودند، بعضي مراجعه مي کردند تا به خيال خود حضرت را عليه حکومت تحريک کنند، اما ايشان مي فرمودند:
در اين که من انتقاد جدي نسبت به حکومت دارم، اما بدانيد در بين امت پيامبر ص هيچ کس بيش تر از من به وحدت و الفت اين امت دل نبسته است.»
آن حضرت همچنين فرمودند: « به خدا سوگند ، آن ها که دست از ياري يکديگر بردارند، قطعا شکست خواهند خورد.»
عوامل اختلاف
اختلاف و نزاع، زايل کننده ي حق و به کرسي نشاننده ي باطل است. علي سه عنصر- دنبال هواي نفس رفتن، بر خلاف دستور خدا حکم صادر کردن و حکومت کردن افراد ناشايسته بر خلاف دستور خدا بر مردم – را سه عامل مهم ايجاد اختلاف در جامعه ذکر مي کنند و مي فرمايند: « اگر حق از لباس باطل بيرون مي آمد، زبان دشمنان کوتاه مي شد، اما مقداري از حق و مقداري از باطل گرفته مي شود و با هم مخلوط مي گردد و در چنين شرايطي شيطان بر علاقه مندانش دست مي يابد.»
وحدت دولت و ملت
علي (ع) اطاعت از والي و حاکم را بري مردم لازم دانسته، اطاعت از زمامدار عادل و والي مسلمانان را براي حفظ و تقويت دين ضروري بر مي شمردند.
امام (ع) بر اين نکته پا فشاري دارند که مردم بايد از والي اطاعت کنند و نافرماني آنان موجب شيوع فساد، شکست اسلام و ضربه به دين است، که به تعبير قرآن کريم ارزش وجودي و خاصيت اسلام مسلمانان از دست مي رود:
« با يکديگر اختلاف نکنيد، زيرا متلاشي مي شويد و اثر وجود شما از بين خواهد رفت.»
حضرت علي( ع )در فرازي از خطبه ي 236 نهج البلاغه که به خطبه ي قاصعه معروف است، ضمن بيان علت خودخواهي ابليس و خوش گذرانان، که ابليس به خدا گفت: «چون من از آتشم و آدم از خاک، و آتش بيش از خاک ارزش دارد، به آدم سجده نکردم» و همچنين سخن قرآن درباره ي خوش گذران ها دنبال ستمگران و کافران رهسپارند و سرانجام ملت را به سقوط مي کشانند» ، توصيه مي فرمايند:
«از حوادث و عذاب هاي وارد بر ملت هاي گذشته، بر اثر افعال ناشايست و کارهاي بدي که انجام مي دادند، پرهيز کنيد و احوال خوب و بد آنان را به خاطر بياوريد و مواظب باشيد که مانند آنان نشويد.
وقتي در اختلاف حال آن ها دقت کرديد و نتيجه گرفتيد، هر کاري را که به ملت هاي گذشته عزت داده، دشمن را از آنان دور کرده، آسايش را به آنان ارزاني داشته، نعمت را تسليم آنان ساخته، احترام را به وحدت و جمعيت کشانيده است، بايد تقويت کنيد و آن را انجام دهيد. اين کارها پرهيز از اختلاف ، حفظ روابط دوستي و کوشيدن در راه ايجاد آن و سفارش به حفظ دوستي است. از هر کاري که کمر گذشتگان را شکست و نيروي آنان را ضعيف ساخت، که عبارت است از کينه ي دل ها، خشم سينه ها، بي اعتنايي به يکديگر و به کمک هم نشتافتن ، پرهيز کنيد.»
وحدت در احاديث معصومين (عليهم السلام)
1-امام صادق(علیه السلام) مي فرمايند: «مومن برادر مومن است، و همگي به منزله اعضاء يک پيکرند، که اگر عضوي از آن به درد آيد، ديگر عضوها را نماند قرار، و ارواح همگي آنها از روح واحدي گرفته شده»
2-در حديث ديگري از همان امام (ع) مي خوانيم: «مومن برادر مومن است و به منزله چشم او را راهنماي او است. هرگز به او خيانت نمي کند، و ستم روا نمي دارد، با او غش و تقلب نمي کند، و هر وعده اي را به دهد تخلف نخواهد کرد»
3- از پيغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره حقوق سي گانه مومن بر برادر مومنش نقل شده که از جامعترين روايات در اين زمينه است: «مسلمان بر برادر مسلمانش سي حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمي کند مگر به اداي اين حقوق يا عفو کردن برادر مسلمان او:
لغزشهاي او را ببخشد، در ناراحتيها نسبت به او مهربان باشد، اسرار او را پنهان دارد، اشتباهات او را جبران کند، عذر او را بپذيرد، در برابر بد گويان از او دفاع کند، همواره خيرخواه او باشد، دوستي او را پاسداري کند، پيمان او را رعايت کند، در حال مرض از او عبادت کند، در حال مرگ به تشييع او حاضر شود.
دعوت او را اجابت کند، هديه او را بپذيرد، عطاي او را جزا دهد، نعمت او را شکر گويد، در ياري او بکوشد ، ناموس او را حفظ کند، حاجت او را برآورد، براي خواسته اش شفاعت کند، و عطسه اش را تحيت گويد.
گمشده اش را راهنمائي کند، سلامش را جواب دهد، گفته او را نيکو شمرد، انعام او را خوب قرار دهد، سوگندهايش را تصديق کند، دوستش را دوست دارد و با او دشمني نکند، در ياري او بکوشدخواه ظالم باشد يا مظلوم: اما ياري او در حالي که ظالم باشد به اين است که او را از ظلمش باز دارد، و در حالي که مظلوم است به اين است که او را در گرفتن حقش کمک کند.
او را در برابر حوادث تنها نگذارد ، آنچه را از نيکيها براي خود دوست دارد براي دوست بدارد، و آنچه از بديها براي خود نمي خواهد براي او نخواهد».
4- اطاعت از رهبري، رمز وحدت
پيامبر اعظم( ص) فرمودند: «از کسي که خداوند به او ولايت امر داده است، حرف شنوي و اطاعت داشته باشيد، چرا که اين اطاعت نجات بخش اسلام است.
5- رهبري، محور وحدت
علي(علیه السلام) فرمودند: « جايگاه رهبر و سرپرست در اجتماع، جايگاه رشته اي است که دانه ها را به هم پيوند داده و جمع مي کند و آن گاه که رشته پاره شود، دانه ها پراکنده شده و هرگز تمام آن ها جمع نخواهند شد.
6- وحدت به برکت اهل بيت
پيامبر خدا( ص) فرمودند: شما اهل بيت، اهل الله هستيد که به برکت شما، نعمت کامل گشته و پراکندگي برطرف شده و اتحاد کلمه پديد آمده است.
7- وحدت ، مايه رحمت الهي
پيامبر (ص) فرمودند: جماعت و وحدت مايه ي رحمت الهي و تفرقه موجب عذاب الهي است.
8- تسلط باطل بر حق ، پيامبر اختلاف
پيامبر (ص )فرمودند: هيچ امتي پس از پيامبرشان اختلاف نکردند، مگر آن که گروه باطل بر حق گرايان چيره و مسلط شدند.
9- اختلاف، آفت انديشه
امام علي(علیه السلام) فرمودند: اختلاف، «بنياد و انديشه ي درست» را در هم مي ريزد.
10- برادري اسلامي
پيامبر (ص )فرمودند: مسلمانان با هم برادرند و هيچ کس بر ديگري برتري ندارد، مگر از حيث تقوا.
11- بهترين مومنان، محور وحدت با مومنان
پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمودند: بهترين مومنان کسي است که محور الفت و وحدت مومنان باشد، کسي که انس نگيرد و با ديگران مأنوس نشود، خيري ندارد.
12- منشور برادري
رسول خدا( ص) در خطبه ي حجه الوداع فرمودند: اي مردم! پروردگارتان يکي است، پدرتان هم يکي است. همه ي شما از آدميد و آدم از خاک است. «گرامي ترين شما نزد خداوند، با تقواترين شماست.» عرب را بر عجم هيچ برتري نيست؛ مگر به تقوا.
13- اهتمام به امور مسلمين
پيامبر اعظم (ص)فرمود: هر کس صبح کند، در حالي که به کارهاي مسلمانان اهميتي نمي دهد و به فکر مسلمين نيست، او از آنان نيست و هر کس بشنود که کسي مسلماني را به کمک فرا مي خواند ، ولي پاسخش را نمي دهد، مسلمان نيست.
14- جاهل ، سبب اختلاف
امام علي( ع) فرمودند: اگر جاهل سکوت مي کرد، مردم اختلاف نمي کردند (سبب بسياري از اختلافات، سخن هاي ناآگاهانه است).
15- همدردي مومنان با يکديگر
امام باقر (ع) فرمودند: مومنان در نيکي و شفقت و مهرباني به يکديگر مانند يک پيکرند، که اگر به عضوي از آن آسيبي برسد، تمام اعضا در تب و بي خوابي گرفتار آيند.
16- حب و بغض الهي
پيامبر (ص) روزي به يکي از اصحاب خويش فرمودند: در راه خدا دوست بدار و براي خدا دشمن بدار، براي خدا موالات و دوستي کن و براي خدا دشمني کن، يقينا جز با اين، به ولايت خدا نخواهي رسيد و هرگز کسي طعم ايماني را نمي يابد، هر چند نماز و روزه اش فراوان باشد، مگر آن که چنين باشد.
خلاصه اينکه:
وحدت و همدلي ، و اتحاد و برادري، عامل اقتدار اسلام و مسلمين در برابر کفر و نفاق است و اختلاف و جدايي ، نفاق و دورويي، آفت بزرگ عزت و استقلال مسلمانان است.
اگر در کلاس درس پيشوايان اين اندکي تلمذ کرده باشيم، درخواهيم يافت که اولين درس اين کلاس، وحدت ، يکدلي، برادري و برابري است و آن چه که بر محبوبيت امامان معصوم (عليهم السلام) در بين مردم مي افزايد، برابري همه ي مردم در نگاه آنان و تأکيد بر وحدت جامعه ي اسلامي و برادري اسلامي است.
در روزگاري که شياطين بذر نفاق و اختلاف و تفرقه مي پاشند، تا در سرزمين مقدس اسلام، درخت عداوت و کينه بپرورانند، خوشه چيني از بيانات لطيف ، وحدت بخش و انسجام آفرين رسول خدا ص و ائمه معصومين (عليهم السلام) نقشه هاي شوم و توطئه هاي آنان را نقش برآب خواهد نمود و خوشه هايي از بوستان پر کل و عطر و سرشار از گل هاي رنگارنگ و زيبا و روح خود از اهل بيت (عليهم السلام) را با کلام وحدت بخششان بيان نموديم .. به اميد آن که چراغ را همان در زندگي فردي و معاشرت هاي اجتماعي باشد.
نویسنده: علي محمودي