وفاي به عهد در سيره ي نبوي
آن گونه که از تعاليم بلند نبوي پيداست، اساس [زندگي] نبي مکرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بر مکارم اخلاق استوار است.
همان گونه خود مي فرمود:
«انما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق»؛(1) همانا [به پيامبري] مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را کامل و تمام کنم.
همان گونه خود مي فرمود:
«انما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق»؛(1) همانا [به پيامبري] مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را کامل و تمام کنم.
وفاي به عهد در سيره ي نبوي
آن گونه که از تعاليم بلند نبوي پيداست، اساس [زندگي] نبي مکرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بر مکارم اخلاق استوار است.
همان گونه خود مي فرمود:
«انما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق»؛(1) همانا [به پيامبري] مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را کامل و تمام کنم.
اگرچه پرداختن به معنا و مفهوم اين بيان گهربار و بررسي همه جانبه ي مکارم اخلاق در اين نوشتار نمي گنجد، اما همين قدر گفتني است که مکارم اخلاق در بردارنده ي معنايي بس عالي تر از محاسن اخلاق است. مثلا اگر آدمي در ظلمي که به او شده است، راه اعاده ي حيثيت و جبران و تلافي را در پيش گيرد، از دايره ي حسن خلق خارج نشده است؛ اما در مکارم اخلاق عفو و گذشت از انتقام لذت بخش تر و خواستني تر است و اسباب رحمت و تخفيف الهي را فراهم مي آورد: «… فمن عفي له من أخيه شي ء فاتباع بالمعروف و اداء إليه بإحسان ذلک تخفيف من ربکم و رحمه …(2)»؛
پس اگر کسي از سوي برادر (ديني) خود، چيزي به او بخشيده شود، (و حکم قصاص او، تبديل به خونبها گردد،) بايداز راه پسنديده پيروي کند (و صاحب خون، حال پرداخت کننده ي ديه را در نظر بگيرد؛) و او [= قاتل] نيز، به نيکي ديه را (به ولي مقتول) بپردازد؛ (و در آن، مسامحه نکند.) اين، تخفيف و رحمتي است از ناحيه ي پروردگار شما.
پيامبر رحمت که منبع بي پايان مکارم اخلاق و نمونه ي اعلاي کرامت انساني است، با خلق کريمانه ايش در کوچه پس کوچه هاي مدينه دل هاي سخت و مرده را حيات مي بخشيد و بر سواء صراط خداي مي نشاند.
اما بايد دانست که خوي کريمانه در مصاديق مختلف و در شئون گوناگون رفتاري ظهور پيدا کرده و متجلي مي شود. از آن ميان يکي وفاي به عهد است. کريم کسي است که به عهد خويش وفا مي کند: «الکريم اذا وعد وفي»(3)
شايد گزاف نباشد که بگوييم همان قدر که خلف وعده طرف مقابل را منزجر مي کند وعده طرف مقابل، وفاي به عهد و پيمان او را خرسند و مجذوب مي سازد.
قرآن کريم در بيان ويژگي هاي مؤمنيني که به فلاح و رستگاري مي رسد چنين مي فرمايد: «والذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون؛(4) [مومنين] کساني هستند که امانت ها و پيمان هايشان را رعايت مي کنند. آن گاه که مؤمن به عهد خويش با خداي بزرگ پايبند است، خود را در معرض نوازش نسيم رحمت الهي قرار داده است، خدايي که او نيز درباره بنده اش وفاي به عهد را پيشه ي خود مي سازد: «و اوفوا بعهدي اوف بعهدکم و إياي فارهبون»(5)
بالاخره اين که وفاي به عهد از ويژگي هاي خداست که در رسولش صلي الله عليه و آله و سلم متجلي است. آن گونه که در سيره و مشي آن حضرت بارها و بارها آمده است.
بيان نمونه اي از اين خوي حضرت، خالي از لطف نيست:
«حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم در همان سنين نوجواني داراي روحيات عاليه بود. چندين سال کار آن حضرت چوپاني بود. عمار ياسر هم که هم سن آن حضرت بود، گله ي گوسفندي داشت.از عمار ياسر پرسيدند: «آيا از زمان کودکي و نوجواني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم چيزي به ياد داري؟». گفت: آري، مطلبي يادم هست. روزي از چراگاه برگشته بوديم. من به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گفتم: «شينده ام فلان منطقه مرتع خوبي است.» فرمود: «گوسفندان را مي بريم به همان مرتع.» قرار ما با آن حضرت اين شده که در يک نقطه ي معين هم ديگر را ببينيم که با هم به چراگاه برويم. من از حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم جدا شدم. فردا کاري برايم پيش آمد. خيلي دير حرکت کردم و نزديک ظهر به وعده گاه رفتم. ديدم رفيقم، محمد صلي الله عليه و آله و سلم هنوز آنجا منتظر است. عرض کردم: «آقا نرفتيد؟» فرمود: «دير آمدي چون وعده گذاشته بوديم اينجا همديگر را ملاقات کنيم، من طبق وعده همين جا ايستادم.»(6)
همان گونه خود مي فرمود:
«انما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق»؛(1) همانا [به پيامبري] مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را کامل و تمام کنم.
اگرچه پرداختن به معنا و مفهوم اين بيان گهربار و بررسي همه جانبه ي مکارم اخلاق در اين نوشتار نمي گنجد، اما همين قدر گفتني است که مکارم اخلاق در بردارنده ي معنايي بس عالي تر از محاسن اخلاق است. مثلا اگر آدمي در ظلمي که به او شده است، راه اعاده ي حيثيت و جبران و تلافي را در پيش گيرد، از دايره ي حسن خلق خارج نشده است؛ اما در مکارم اخلاق عفو و گذشت از انتقام لذت بخش تر و خواستني تر است و اسباب رحمت و تخفيف الهي را فراهم مي آورد: «… فمن عفي له من أخيه شي ء فاتباع بالمعروف و اداء إليه بإحسان ذلک تخفيف من ربکم و رحمه …(2)»؛
پس اگر کسي از سوي برادر (ديني) خود، چيزي به او بخشيده شود، (و حکم قصاص او، تبديل به خونبها گردد،) بايداز راه پسنديده پيروي کند (و صاحب خون، حال پرداخت کننده ي ديه را در نظر بگيرد؛) و او [= قاتل] نيز، به نيکي ديه را (به ولي مقتول) بپردازد؛ (و در آن، مسامحه نکند.) اين، تخفيف و رحمتي است از ناحيه ي پروردگار شما.
پيامبر رحمت که منبع بي پايان مکارم اخلاق و نمونه ي اعلاي کرامت انساني است، با خلق کريمانه ايش در کوچه پس کوچه هاي مدينه دل هاي سخت و مرده را حيات مي بخشيد و بر سواء صراط خداي مي نشاند.
اما بايد دانست که خوي کريمانه در مصاديق مختلف و در شئون گوناگون رفتاري ظهور پيدا کرده و متجلي مي شود. از آن ميان يکي وفاي به عهد است. کريم کسي است که به عهد خويش وفا مي کند: «الکريم اذا وعد وفي»(3)
شايد گزاف نباشد که بگوييم همان قدر که خلف وعده طرف مقابل را منزجر مي کند وعده طرف مقابل، وفاي به عهد و پيمان او را خرسند و مجذوب مي سازد.
قرآن کريم در بيان ويژگي هاي مؤمنيني که به فلاح و رستگاري مي رسد چنين مي فرمايد: «والذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون؛(4) [مومنين] کساني هستند که امانت ها و پيمان هايشان را رعايت مي کنند. آن گاه که مؤمن به عهد خويش با خداي بزرگ پايبند است، خود را در معرض نوازش نسيم رحمت الهي قرار داده است، خدايي که او نيز درباره بنده اش وفاي به عهد را پيشه ي خود مي سازد: «و اوفوا بعهدي اوف بعهدکم و إياي فارهبون»(5)
بالاخره اين که وفاي به عهد از ويژگي هاي خداست که در رسولش صلي الله عليه و آله و سلم متجلي است. آن گونه که در سيره و مشي آن حضرت بارها و بارها آمده است.
بيان نمونه اي از اين خوي حضرت، خالي از لطف نيست:
«حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم در همان سنين نوجواني داراي روحيات عاليه بود. چندين سال کار آن حضرت چوپاني بود. عمار ياسر هم که هم سن آن حضرت بود، گله ي گوسفندي داشت.از عمار ياسر پرسيدند: «آيا از زمان کودکي و نوجواني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم چيزي به ياد داري؟». گفت: آري، مطلبي يادم هست. روزي از چراگاه برگشته بوديم. من به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گفتم: «شينده ام فلان منطقه مرتع خوبي است.» فرمود: «گوسفندان را مي بريم به همان مرتع.» قرار ما با آن حضرت اين شده که در يک نقطه ي معين هم ديگر را ببينيم که با هم به چراگاه برويم. من از حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم جدا شدم. فردا کاري برايم پيش آمد. خيلي دير حرکت کردم و نزديک ظهر به وعده گاه رفتم. ديدم رفيقم، محمد صلي الله عليه و آله و سلم هنوز آنجا منتظر است. عرض کردم: «آقا نرفتيد؟» فرمود: «دير آمدي چون وعده گذاشته بوديم اينجا همديگر را ملاقات کنيم، من طبق وعده همين جا ايستادم.»(6)
پی نوشت:
1- محدث نوري، مستدرک الوسائل، ج11، ص 178، باب استحباب التخلق بمکارم الأخلاق… .
2- سوره ي بقره، آيه 178.
3- غرر الحکم، ص 252، الوفاء بالعهد.
4- سوره ي مومنون، آيه ي 8.
5- سوره ي بقره، آيه ي 4.
6-کافي، شناخت اسلام از نظر وحي و تعاليم، ص 85، به نقل از کامل ابن اثير.
منبع:مجله ي خلق پيش شماره ي پنجم
/خ