سوره فاطر، آيه15: («يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»)
خداوند سبحان كه تنظيم كننده شناسنامه حقيقي انسان است، با اين سخن كه: («يا أيّها النّاس أنتم الفقراء إلي اللّه») [1] شناسنامه بشر را بر اساس «فقر»، تنظيم فرموده است.
اما فقر، فقط به معناي ناداري و گدايي نيست؛ زيرا توانگر و تهيدست، هر دو نسبت به خداي سبحان از زمره فقيران اند و چه بسا آنان كه غني ترند، محتاج ترند.
همچنين مقصود از فقر، صرف كمبود عقلي و علمي و فرهنگي و يا سياسي نيست؛ چون با اين كه در برخي روايات، از جهل به عنوان فقر، ياد شده كه: «لافقر أشدّ من الجهل ولامال أعود من العقل»[2] امّا عاقلان و جاهلان و نيز فرهنگيان و غير آنان و سياستمداران و سياست بازان و ثروتمندان و تهيدستان و… ، همگي زير مجموعه اين خطاب الهي اند. اگر بر اساس اطلاق آيه، پيامبران و اولياي الهي نيز فقير اند، در فقر ديگران ذره اي ترديد روا نيست.
پس هيچ يك از كمبودهاي مختلف را نمي توان فقر حقيقي خواند؛ فردي را كه دچار فقدان و ناداري است، مي توان «فاقد» ناميد نه فقير.
فقير به معناي صحيح كلمه، كسي است كه ستون فقراتش شكسته و براي ايستادن بر پاي خويش، توان و امكاني ندارد و مانند كسي كه دچار قطع نخاع است قيام و حركت او جز با كمك ديگري، ناميّسر است. از اين رو حادثه هاي تلخ را «فاقرة الظّهر» گويند و قرآن كريم نيز در ترسيم قيامت از چهره هاي گرفته و غمگيني خبر مي دهد كه در انتظار «فاقرة» يعني حادثه اي كمرشكن هستند: («وجوهٌ يومئذٍ باسرةٌ ٭ تظنّ أن يُفعل بها فاقرةٌ») [3] و چون انسان در تمام هويت خويش وابسته به غنيّ محض يعني خداي سبحان است و از طرف ديگر، ساير شئون علمي و عملي بشر تابع هويت اوست پس انسان در ذات و صفت و فعل و اثر خود نيازمند است.
بنابراين اگر كسي پنداشت كه با تلاش خود به علم يا كمال يا مالي دست يافته و قارون صفت، گفت: («إنّما أوتيته علي علم عندي») [4] شناسنامه اش را گم كرده و هويت خويش را به فراموشي سپرده است؛ زيرا آفريدگار او مي گويد: «تو فقيري وستون فقراتِ هستي توشكسته است و اگر به جايي رسيده اي با دستگيري ديگري، آمده اي.»
براي دچار نشدن به چنان توهمي است كه هر روز بارها در نماز خويش مي گوييم كه با قوت و دستگيري خدا برمي خيزم و مي نشينم: «بحول اللّه تعالي و قوّته أقوم و أقعد» و نه تنها قيام و قعود كه در همهٴ شئون زندگي خويش بي استثنا نيازمند حول و قوهٴ الهي هستيم.
اگر كسي در نماز چنان بگويد ولي در غير نماز براي خود كوچكترين تأثيري قايل باشد، موسوي سخن مي گويد و قاروني مي پندارد و با كلام نبوي و فكر ابولهبي، شناسنامهٴ خويش را جاهلانه پاره كرده است.
تجربه نيز به ما مي آموزد كه اين شناسنامه را پيوسته بايد به همراه داشته باشيم؛ زيرا فراوان آزموده ايم كه مجموعهٴ رخدادهاي پيرامون انسان، نه معلول او هستند ونه مقدور او. يعني بشر در فضايي به سر مي برد كه نه مي داند چه پيش مي آيد و نه در صورت پيش بيني، توان تغيير و تأثيري در اوست. پس با اين ناداني و ناتواني، جز اين كه خود را به خداي عالم و قادر بسپارد، راهي در پيش ندارد.
پي نوشت:
[1] سوره فاطر، آيه 15. [2] كافي، ج 1، ص 25، ح 25. [3] سوره قيامت، آيات 24 ـ 25. [4] سوره قصص، آيه 78.تفسير موضوعي، عبدالله جوادي آملي، ج14، ص143-145.