مسئله شفاعت و وساطت فیض الهی توسط اولیای مقرب الهی که در رأس آنها پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام می باشند جای هیچ گونه تردیدی ندارد، لیکن این لزوما به معنای آن نیست که راه مستقیم به سوی خدا بسته باشد؛ چنین انگاره ای برآمده از عرفان و تفکر تحریف شده مسیحی است که در آن راه مستقیم انسان به سوی خدا بسته است. یکی از امتیازات بزرگ اسلام این است که راه خدا به سوی انسان را در هر شرایطی بازگذارده و از همگان دعوت کرده است که در هر وضعیتی که قرار دارند با خدا رابطه برقرار کنند و بدانند که راه به سوی خدا بسیار نزدیک و کوتاه است «ان الراحل الیک قریب المسافه» و خدا همنشین هرکسی است که از او یاد کند «جلیس الذاکرین» و اجابت کننده دعوت هر کسی است که او را بخواند. بر این مطلب صدها آیه و روایت دلالت دارد. بنابراین هیچ گاه نباید انسان خود را از نعمت رابطه مستقیم با خداوند محروم سازد، بلکه خداوند خود ما را به این ارتباط دعوت کرده و بالاتر از آن بر ما واجب ساخته است. نمازهای پنجگانه که اساسی ترین رکن شریعت است بهترین دعوت مستقیم الهی است. رابطه مستقیم ما با خدا نیز از دایره شفاعت و وساطت فیض خارج نیست. یعنی از طریق شفاعت و وساطت ما توفیق رابطه با خدا و نماز و نیایش پیدا می کنیم و باز از همین طریق نماز ما تصفیه و پاکیزه می شود و شرایط صعود به عوالم بالا و قبولی درگاه حضرت احدیت را پیدا می کند.
به بیان دیگر خداوند دوگونه ارتباط با آفریدگان خود دارد با واسطه و بدون واسطه، که در اصطلاح از آن به «عالم امر» و «عالم خلق» تعبیر می شود. از جهت عالم امر و بدون واسطه فیض الهی به طور «کن فیکون» به آفریدگان می رسد و بنا بر عالم خلق از طریق واسطه ها و به طور عادی و تدریجی فیض الهی به بندگان می رسد.
بدون شک آدمى براى تحصیل کمالات مادى و معنوى، به غیر خود؛ یعنى، خارج از محدوده وجودى خویش، نیازمند است. عالم هستى بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسّک به سبب ها و وسایل براى رسیدن به کمالات مادى و معنوى، لازمه این نظام است.
بر همین اساس قرآن کریم، انسان را در جهت کسب کمالات معنوى و قرب به درگاه الهى، امر به توسّل به اسباب تقرب کرده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» ؛ «اى مؤمنان پرواى الهى داشته باشید و به سوى او وسیله تحصیل کنید»: مائده (5)، آیه 35.. در روایات پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام نیز بر لزوم توسّل به اولیاى الهى هنگام دعا، تأکید شده است؛ چنان که در روایت نبوى مستند نزد شیعه و اهل سنت آمده است:
«کل دعاء محجوب حتّى یُصلّى على محمد و آل محمد»؛ میزان الحکمه، ج 4، ص 1662، ح 10794؛ کنزالعمال، ح 2153؛ المعجم الاوسط، ج 1، ص 220. «هر دعایى محجوب است تا اینکه بر محمد و آل محمد درود فرستاده شود». بنابراین همچنان که اصل دعا از اسباب و وسیله هاى فیض است و مى توان حاجت را به طور مستقیم از خداوند درخواست کرد؛ توسّل به اولیاى الهى در هنگام دعا نیز از اسباب فیض و وسایل قرب به خداوند است. باید توجه داشت که این واسطه بودن امام و ولایت تکوینی او همگی واسطه به خداوند و به اذن و اجازه اوست و اصلا خود آنها نیز مخلوقات اویند. و این گونه نیست که خداوند امام ر اخلق کرده باشد و به او ولایت داده باشد و خود به گوشه ای رفته و استراحت نماید بلکه فیض او همواره شامل حال ما می شود که اگر یک لحظه قطع گردد ما دیگر وجود نخواهیم یافت. اما فقط همانند کاهنده جریان برق واسطه ای است برای رساندن فیض الهی به موجوداتی که ظرفیت پذیرش اصل آن را ندارند.
یک اثر و پدیده را می توان به علت قریب و بعید نسبت داد، همانطوری که می توان گفت: در را کلید باز کرده و می توان گفت: در را انگشت من باز کرد و یا دست من و یا بازویم بازکرد و یا در را من باز کردم. هیچ کدام از این نسبت ها آنگاه که فاعل حقیقی را فراموش نکنیم اشکال ندارد. در این جا نیز می توان گفت آن لطفی را که در درون خود حس می کنم از سوی خداست و هم می توان گفت این لطفی است که از سوی خداوند و به واسطه امام در من حاصل شده است. اشکال کار آنجاست که فاعل و علت بودن خداوند را فراموش کنیم همانند کسی که با انگشت به ماه اشاره می کرد اما خرد نادان به سر انگشت نگاه می کرد و فراتر از آن را نمی دید.
در مورد رابطه و ارتباط ما با خداوند و سیر و سلوک به سوی او، باید گفت که هیچ مانع یا واسطه ای درکار نیست. انسان می تواند مستقیما با خداوند سخن بگوید، از او کمک بخواهد و از گناهان طلب عفو و آمرزش نماید. اما از آنجا که انسان، موجودی نیازمند به غیر است و راه و مسیر درست را نمی داند و توان یافتن آن را نیز ندارد. بنابراین به کسی نیاز دارد که او را راهنمایی کند راهبر شود و چون چنین افرادی نزد خداوند دارای ارزش و اعتباری اند به آن توسل می جوییم تا هم راه را به ما نشان دهد و هم در مورد ما شفاعت نمایند. همان طوری که شاگرد تنبل و بی توجه، دست به دامان شاگرد زرنگ و مورد اعتماد معلم می زند تا نزد استاد از او شفاعت و وساطت نماید.ئدر آخر باید گفت که ما در همه حال تحت ولایت خداوند هستیم و اگر هم تحت ولایت امام در می آییم به فرمان و اذن اوست و نباید فاعل و علت بودن و ولایت داشتن خداوند را فراموش کنیم که اگر چنین شود این خود انحراف و کفری آشکار است. در خصوص حکمت و فلسفه توسل نیز مطالعاتی داشته باشید .
به بیان دیگر خداوند دوگونه ارتباط با آفریدگان خود دارد با واسطه و بدون واسطه، که در اصطلاح از آن به «عالم امر» و «عالم خلق» تعبیر می شود. از جهت عالم امر و بدون واسطه فیض الهی به طور «کن فیکون» به آفریدگان می رسد و بنا بر عالم خلق از طریق واسطه ها و به طور عادی و تدریجی فیض الهی به بندگان می رسد.
بدون شک آدمى براى تحصیل کمالات مادى و معنوى، به غیر خود؛ یعنى، خارج از محدوده وجودى خویش، نیازمند است. عالم هستى بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسّک به سبب ها و وسایل براى رسیدن به کمالات مادى و معنوى، لازمه این نظام است.
بر همین اساس قرآن کریم، انسان را در جهت کسب کمالات معنوى و قرب به درگاه الهى، امر به توسّل به اسباب تقرب کرده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» ؛ «اى مؤمنان پرواى الهى داشته باشید و به سوى او وسیله تحصیل کنید»: مائده (5)، آیه 35.. در روایات پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام نیز بر لزوم توسّل به اولیاى الهى هنگام دعا، تأکید شده است؛ چنان که در روایت نبوى مستند نزد شیعه و اهل سنت آمده است:
«کل دعاء محجوب حتّى یُصلّى على محمد و آل محمد»؛ میزان الحکمه، ج 4، ص 1662، ح 10794؛ کنزالعمال، ح 2153؛ المعجم الاوسط، ج 1، ص 220. «هر دعایى محجوب است تا اینکه بر محمد و آل محمد درود فرستاده شود». بنابراین همچنان که اصل دعا از اسباب و وسیله هاى فیض است و مى توان حاجت را به طور مستقیم از خداوند درخواست کرد؛ توسّل به اولیاى الهى در هنگام دعا نیز از اسباب فیض و وسایل قرب به خداوند است. باید توجه داشت که این واسطه بودن امام و ولایت تکوینی او همگی واسطه به خداوند و به اذن و اجازه اوست و اصلا خود آنها نیز مخلوقات اویند. و این گونه نیست که خداوند امام ر اخلق کرده باشد و به او ولایت داده باشد و خود به گوشه ای رفته و استراحت نماید بلکه فیض او همواره شامل حال ما می شود که اگر یک لحظه قطع گردد ما دیگر وجود نخواهیم یافت. اما فقط همانند کاهنده جریان برق واسطه ای است برای رساندن فیض الهی به موجوداتی که ظرفیت پذیرش اصل آن را ندارند.
یک اثر و پدیده را می توان به علت قریب و بعید نسبت داد، همانطوری که می توان گفت: در را کلید باز کرده و می توان گفت: در را انگشت من باز کرد و یا دست من و یا بازویم بازکرد و یا در را من باز کردم. هیچ کدام از این نسبت ها آنگاه که فاعل حقیقی را فراموش نکنیم اشکال ندارد. در این جا نیز می توان گفت آن لطفی را که در درون خود حس می کنم از سوی خداست و هم می توان گفت این لطفی است که از سوی خداوند و به واسطه امام در من حاصل شده است. اشکال کار آنجاست که فاعل و علت بودن خداوند را فراموش کنیم همانند کسی که با انگشت به ماه اشاره می کرد اما خرد نادان به سر انگشت نگاه می کرد و فراتر از آن را نمی دید.
در مورد رابطه و ارتباط ما با خداوند و سیر و سلوک به سوی او، باید گفت که هیچ مانع یا واسطه ای درکار نیست. انسان می تواند مستقیما با خداوند سخن بگوید، از او کمک بخواهد و از گناهان طلب عفو و آمرزش نماید. اما از آنجا که انسان، موجودی نیازمند به غیر است و راه و مسیر درست را نمی داند و توان یافتن آن را نیز ندارد. بنابراین به کسی نیاز دارد که او را راهنمایی کند راهبر شود و چون چنین افرادی نزد خداوند دارای ارزش و اعتباری اند به آن توسل می جوییم تا هم راه را به ما نشان دهد و هم در مورد ما شفاعت نمایند. همان طوری که شاگرد تنبل و بی توجه، دست به دامان شاگرد زرنگ و مورد اعتماد معلم می زند تا نزد استاد از او شفاعت و وساطت نماید.ئدر آخر باید گفت که ما در همه حال تحت ولایت خداوند هستیم و اگر هم تحت ولایت امام در می آییم به فرمان و اذن اوست و نباید فاعل و علت بودن و ولایت داشتن خداوند را فراموش کنیم که اگر چنین شود این خود انحراف و کفری آشکار است. در خصوص حکمت و فلسفه توسل نیز مطالعاتی داشته باشید .