براي رسيدن به اهداف در هر دورهاي، لازم است ابتدا دورهي مورد نظر دقيقاً شناخته شود. چنان كه اطلاعات كافي دربارهي دورهي جواني و نوجواني داشته باشيم و با راه كارهاي اين دوره آشنا شويم خلأها و بحرانها را بشناسيم، اميدها وآرزوها را پيدا كنيم، بهتر ميتوانيم به در خواستهاي مربوط به اين دوره پاسخ مثبت بدهيم.
در اين زمينه، نوجوان ابتدا بايد با ويژگيهاي مهمّ دوره آشنا باشد. نوجواني غالباً به عنوان دورهي ميان كودكي و بزرگسالي تعريف ميشود. نوجواني دورهي انتقال است؛ يعني عبور از مرحلهاي از رشد به مرحلهاي ديگر و همان گونه كه تغييرات بدني آرام پيش ميرود، نگرشها و رفتارها نيز تغيير مييابد. سرعت تغييرات باعث ميشود نوجوان نسبت به استعداد وعلاقهاش چندان مطمئن نباشد و به طور جدّي احساس بيثباتي كند. آنچه در زمان كودكي مهمّ بود، اكنون كمتر اهميت دارد. اغلب جوانها از مسئوليتهايي كه با استقلال همراه است، هراس دارند. نوجواني زمان جست وجوي هويت است. ميخواهد بداند او كيست؟ چه نقشي در جامعه دارد؟ آيا ميتواند روزي همسرخوبي باشد؟ نوجوان آرمانگرا است. دوست دارد بهتر از آن چه هست، خود را باور كند.
وقتي نوجوان با ويژگيها آشنا شد متوجه ميشود كه بايد در ابعاد زير براي پرسشهاي خود پاسخي پيدا كند و اطلاعاتي را به دست آورد.
1ـ اطلاعات جسمي و فيزيولوژيكي:
از نظر جسمي چگونه است؟ بايد چگونه باشد؟ آيا از لحاظ فيزيولوژيكي انساني طبيعي است؟ توجه به وضع ظاهري به خصوص در سالهاي اوليهي نوجواني، از اهميت فراواني برخوردار است. تغييراتي كه در رويش مو، رشد اعضاي مختلف بدن و… پيش ميآيد، نوجوان را به خود مشغول ميكند و چنانچه پاسخ مناسبي دريافت كند، آرام ميشود.
دختر هيجده سالهاي ميگويد: من كلاس دوّم ابتدايي بودم كه يك روز متوجه وضع غير عادي خود شدم، نميدانستم چه بگويم و با چه كسي حرف بزنم. بله، چيزي را كه آن روز نميدانستم چيست و بعدها حقيقت آن را فهميدم، همان مسئلهي بلوغ بود. وقتي با ترس و لرز، ماجرا را به مادرم گفتم، كتك سختي خوردم. در حالي كه هيچ تقصيري نداشتم. ولي مادرم ميگفت: چرا اين مسئله حالا پيش آمده است؟ هنوز زود است. حال ميفهمم كه من دچار بلوغ زودرس شده بودم. نه من ونه مادرم هيچ يك اين موضوع را نميدانستيم.[1]
2ـ اطلاعات مربوط به زمان تكليف:
نوجوان بايد دربارهي احكامي كه مكلّف است انجام دهد، شناخت كافي داشته باشد. مباحث مربوط به دوران بلوغ، علايم آن، مسئلهي تقليد، همچنين خلاصهاي از احكام طهارت، غسل، وضو، تيمم، نماز، روزه و…كه شامل دوران ابتدايي بود از مسائلي كه نوجوانان بايد بدانند. افزون بر آن بايد احكام مربوط به عادت ماهيانه، اقسام غسلها، علّت تشريع احكام كه در روايات آمده، مسائل مربوط به پوشش زنان در اسلام و همچنين مطالبي راجع به حيوانات حرام گوشت وحلال گوشت ومسائل مهم ديگر را ياد بگيرد.
روز مهمّ تكليف را بايد در ذهن و باور جوان جاودانه ساخت. ارزشگذاري و عظمت آفريني براي روز تكليف ضروري است.
سيد بن طاووس به فرزندش ميفرمايد: فرزندم روز تكليف را به خاطر بسپار و آن را براي هميشه گرامي بدار و هر سال در چنين روزي، در راه خدا صدقه بده؛ اطعام كن و شكر خداي را بجا آور كه به تو توفيق بزرگ تشرّف به بارگاهش را عنايت فرموده است.[2]
آگاهي نوجوان از مسئلهي بلوغ امري ضروري است. گرچه بيشترخانوادهها مردّدند كه آيا در اين زمينه سكوت اختيار كنند يا سخن بگويند. برخي از والدين ترجيح ميدهند در موقعيّتي قرار نگيرند كه مجبور باشند مسائلي را بازگو كنند و اگر به ناچار در بعضي موارد پاسخي اجمالي بيان كنند، نگران اين مسئله هستند كه در آينده چه پيش خواهد آمد. ولي واقعيت اين است كه دختران بايد اطلاعات درستي در اين زمينه داشته باشند تا آمادگي لازم را براي روبهرو شدن با واقعيتها پيدا كنند.
بياطلاعي نوجوان از مسائل بلوغ، پيامدهاي منفي به دنبال دارد. غافلگير شدن، ترس، غم و اندوه، احساس گناه، تقويت آلودگي، انتقال اطلاعات غلط، انحرافات اخلاقي، مريضي و… از آثار منفي بيخبري است.
يكي از روز نامههاي كثيرالانتشار اين خبر را به چاپ رسانيد كه دختر نوجوان 13 سالهاي به دليل بياطلاعي از مسئلهي بلوغ وعادت ماهيانه، دست به خودسوزي زد و معصومانه جان باخت.
بنابراين، شناخت صحيح نوجوان از مسئلهي بلوغ و تكليف، ايجاد آرامش مي نمايد.
3ـ شناخت خصوصيات عاطفي در نوجوانان:
نوجوان، آمادهي بروز عكس العملهاي هيجاني و عاطفي است. اصولاً عكسالعملها تندتر از ضربههاي هيجاني است؛ يعني نوجوان بيش از جرمي كه مجرم انجام داده او را جريمه ميكند. در اين دوره حساسيّتها و زود رنجيها بيشتر ديده ميشود. نوسانهاي عاطفي از بزرگترين مشخصههاي اين دوره است كه در بسياري از موارد با برخورد نامناسب بزرگسالان مواجه ميشود و نوعي پريشاني عاطفي بوجود ميآيد. نوجوان عموماً قاطعيّت و پايداري هميشگي را ندارد. اين دوران را برخي از روان شناسان[3] دورهي خواهشهاي متضاد، نام نهادهاند و مظاهر ضد و نقيض در رفتار نوجوانان را از خصيصههاي دوران بلوغ ميدانند و در چارچوب مفهوم « طوفان و فشار » بيان ميكنند.[4]
گاهي احساسات متفاوتي براي نوجوان پيدا ميشود كه گاهي اميدوار و گاهي نااميد است؛ اما غالباً احساسات منفي دارد و يعني حالت نا اميدي او را احاطه كرده و بيشتر به دنياي درون خود گرايش پيدا كرده است و سر در گريبان عزلت فرو برده است. البته تنهايي براي فكر و تمركز انديشه فرصت ارزشمندي است ولي چنانچه بيش از اندازه شود، روحيهي نوجوان تضعيف ميشود. پس، از يك طرف نيازمند تفكر وتمركز در انديشه است و از سوي ديگر، بزرگسالان نبايد از او غفلت كنند و بايد مراقب حالات و روحيات او باشند.
خيال پردازي از ويژگيهاي اين دوره است. نوجوان تصور ميكند واقعيتهاي دنياي خارج در عالم خيال قابل دسترسي است. چنانچه نيروي تخيل از حالت اعتدال خارج شود، به نوعي بيماري منجر ميشود كه در اصطلاح به آن « ميتوماني» مي گويند كه در دختران نوجوان بيشتر ديده ميشود و به نوعي دروغ پردازي افسانهاي علاقه پيدا ميكند. مدام ميبافد و ميگويد، زندگياش را بافتنيهاي ذهني پر ميكند. او ميخواهد خود را بشناسد، ولي درگير تخيلات است و زماني ميتواند به واقعيت دست پيدا كند كه گفت وگوي صميمانهي اطرافيان، مجموعهي افراد خانواده و دوستان پخته، او را توانايي ببخشد.
دوستيهاي افراطي از مشكلات بزرگ اين دوره است. گر چه اصل دوستي مسئلهي خوب و پسنديدهاي است اما هر چه از تعادل دور شود، رنگ ميپراند.اين نوع گرايش نيز متأسفانه در دختران بيشتر است. هميشه بايد به فكر پيش گيري بود؛ زيرا درمان بسيار سختتر است. پس بايد انديشيد تا دوستي به افراط گرايش نيابد.گاهي بايد عمداً تنها شد و از قيد و حصار با هم بودن رها گشت.
4ـ آشنايي با مسائل غريزي جوانان:
در نوجوان ممكن است عشقهاي متفاوتي پديد آيد. عشق عاطفي (ملكوتي) و عشق شهواني از جملهي اين عشق هاهستند. منظور از عشق پاك و ملكوتي، عاطفه و محبت و علاقه به فردي ديگر است كه جنبهي جسماني و شهواني ندارد و با نوعي تحسين و احساس فداكاري همراه است.موريس دبس اين نوع تمايلات را «عشقهاي افلاطوني» مينامد.[5] عشق شهواني، به دنبال عشق عاطفي پيدا ميشود و بيشتر به مسائل همگام با لذت منتهي ميشود.
بلوغ جنسي غالباً زودتر از بلوغ رواني فرا مي رسد كه مي تواند خطراتي را براي نوجوان به وجود آورد بايد از خطرات آگاه بود و از رفتارهاي ناپسند دست كشيد. براي ارضاي جنسي بشر يك راه بيشتر نيست و آن ازدواج است. پس اگر زمينههاي ازدواج فراهم نيست، بايد با تلاشهاي فردي و اجتماعي، راه را بر ظهور اين غريزه حداقل چند سالي بست و به هنرهاي ديگر چشم دوخت. خطاطي، آرايشگري، ورزش و… ميتواند جايگزين خوبي باشد. بايد از انزوا بيرون آمد، اراده را تقويت كرد و فرصتهاي اجتماعي را شناخت. جلوگيري از رفتارهاي محرّك لازم است. حساسيت مسئله به حدّي است كه پيامبر گرامي اسلام r مي فرمايد: «پسر بچّه و دختر بچّهي شش ساله را نبوسيد. و زنها از بوسيدن پسر بچّهاي كه سنّ او از هفت سال گذشته است، خودداري كنند.»[6]
علي -عليه السلام- ميفرمايد: «وقتي دختر بچه شش ساله شد، مرد نامحرم حق ندارد او را ببوسد و نمي تواند او را در آغوش بگيرد.[7] » سعدي مي گويد:
پسر چون زده بر گذشتش سنين
ز نامحرمي گو فراتر نشين
بر پنبه آتش نشايد فروخت
كه تا چشم بر هم زني خانه سوخت[8]
بنابراين از در آغوش گرفتن شديد حتّي دوستان بايد پرهيز كرد. لباسهاي نامناسب، نگاههاي ممتد و عدم رعايت حدود ميتواند زمينهي فساد باشد. سنّ مناسب براي ازدواج، گرچه وابسته به شرايطي است و نميتوان سنّ دقيقي را پيش بيني كرد، امّا از آن جا كه بلوغ رواني و پختگي دختران را مي توان در سنين 18و19 سال به انتظار نشست. مناسب است ازدواج در حدود اين سن انجام گيرد. كه البته دقّتهاي فراوان و اطلاعات ضروري براي اين مرحله از طريق گفت وگو با بزرگترهاي خانواده، پيداكردن ملاكهاي ثابت و مطالعهي كتابهاي مفيد مناسب است. پاسخ فراگيرتر در جواب سؤال شما كه دربارهي نگراني از آينده و تأخير در سنّ ازدواج بود، آمده است.
5ـ آشنايي با مسائل مربوط به خانواده:
خانواده و نوجوان علاقمند هستند دوران هم زيستي مناسب فضاي زندگي خانوادگي را پر كنند.خانوادههاييكه در ابتداي زندگي، روابطي خوب و در سطح عالي دارند، در ارتباط با نوجوانان خويش موفقترند. نوجوان از هماهنگي توأم با الفت و محبت در خانواده الگوي عملي پيدا ميكند و دقيقاً خانه براي اين نوجوانان مسكن و محلّ آرامش است.
رابطهي خانواده با نوجوانان بايد ازحالت عمودي به وضعيتي افقي نزديك شود. يعني به جاي اين كه هميشه امر و نهي، فرمان و دستور دركار باشد و از بالا به پايين حكم صادر شود، رابطهاي بر اساس همدلي، تفاهم ودرك وضعيت نوجوانان حكم فرما باشد.
البته فرزندان نيز بايد موقعيت خانواده را درك كند. انتظار نداشته باشند والدين از تجربهي خود صرف نظركنند و صرفاً به خواستهها، گفتهها، انديشهها و توقعات فرزندان دل ببندند. اين درحقيقت فاصله گرفتن از كمال و نزديك شدن به نقطهي صفر است. اين مطلب را بايد درك كنيم كه پدر و مادر دلسوز فرزند هستند و عموماً خوب ميفهمند و اين كه هرجا برخلاف ميل ما عمل ميكنند لزوماً به معناي مخالفت با ما يا كج فهمي نيست، بلكه براي آن ها ممكن است شرايطي وجود داشته باشد كه ما ازآن بيخبريم. اينها انديشههاي صحيح تحليل رفتار پدر و مادر است. بله، در بعضي از موارد ممكن است كجفهمي وجود داشته باشد كه وظيفهي فرزند راهنمايي مؤدبانه و محترمانه است. اگر فرزند بتواند سخن حقّ خود را با نهايت محبت به والدين منتقل كند آن هم در زمان و مكاني مناسب، تأثيرپذيري والدين در اين صورت كم نيست. حال اگر با تمام تلاش ما، در بخشي از موارد، خانواده به نتيجهاي كه فرزند انتظارش را ميكشد نبود، بايد به والدين حق داد كه بر اساس فهم خود عمل كنند. حتماً روزي كه شما مادر شويد، اين سخن را با تمام وجود خواهيد پذيرگرفت.
6ـ آشنايي با فضاي تحصيلي و نياز به تعلق به گروه:
نوجوانان به دنبال پيدا كردن نام و فرار از تنهايي زياد به دنبال ارتباط با گروه همسال است تا در ميان آنان موقعيت كسب كند و امتياز بگيرد. محيط مدرسه، دوستان همكلاسي اوقات فراغت، مربيان و معلمان و فعاليتهاي فوق برنامه نيز در ساختار شخصيتي نوجوانان تأثير ميگذارد.از همينجا پاسخ سؤال ديگر شما دربارهي آيندهي نظام تعليم و تربيت روشن ميشود. از يك سو مسائل ژنتيكي و ارثي همراه با فضاي خانوادگي، و از سوي ديگرگروه هم سال و تأثيرات محيطي در تربيت نوجوان نقش اساسي دارد. اگر مي خواهيم بدانيم تربيت به كجا مي رود، بايد ببينيم نوجوان چه شناختي از وضعيت جسمي، عاطفي، جنسي، خانوادگي و حيات اجتماعي خود دارد. در جامعهاي زندگي ميكنيم كه براي تربيت فرزند نيك به تلاشهاي جدّي والدين قبل از تولّد وپس از تولّد نيازمنديم و از سوي ديگر انتخاب محيط، دوستان و… در تربيت نوجوانان نقش بسزايي دارد.
7ـ آخرين نكته، شناخت ارزشها:
نوجوان،در دوران بلوغ به مسائلي كه آن سوي طبيعت وجود دارد توجه ميكند و ميخواهد پشت پرده را ببيند. از دنياي ماديات بگذرد و جهان آخرت، ايدهآلهاي اخلاقي و مسائل غير طبيعي را بشناسد. «دوريس اودلوم» ميگويد: يك نوجوان بدون زمينهي مذهبي و ديني، شبيه به كشتي بدون سكّان است.[9]نوجوان به دنبال ستاره است. از الگوها و اسوهها لذّت ميبرد. اين الگوها نوجوانان را به ارزشهاي معنوي راهنمايي ميكند. پس نوجوانان تمام اعتقادات قبلي خود را كه از خانواده و ديگران گرفته بودند، باز شناسي ميكند و با طرحي نو به مسائل نگاه ميكند، اين مسئله عيب نيست حتي اگر به ضعيف شدن بعضي از باورها و سنتهاي اجتماعي منجر شود. ارزشهاي پايدار براي نوجوانان مطمئنتر و فرح بخشتر است.
پي نوشت ها:
[1]- شرفي، محمدرضا، دنياي نوجوان، انتشارات تربيت،چاپ اوّل، 1370.
[2] ـ سيد بن طاووس، برنامهي سعادت، ص112.
[3] ـ استانلي هال،( 1924 ـ 1844 ).
[4] ـ رالف موس، نظريههاي بنيادي در بارهي نوجواني، ترجمهي دكتر صاحب الزماني.
[5] ـ موريس دبس، بلوغ( چه مي دانم؟ )، ترجمهي حسن صفاري، ص 60.
[6]- مكارم الاخلاق، ص 115.
[7]- حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 5، ص 28.
[8] ـ كليات سعدي.
[9] ـ دوريس اودلوم، سيري در بلوغ، ص149.