ويژگي هاي فرهنگي و تمدني شيعه (4)
ويژگي هاي فرهنگي و تمدني شيعه (4)
فلسفه مهدويت و ضرورت انتظار
مهم ترين دليل ضرورت موعود جهاني، همان فلسفه بعثت انبياست كه فلسفه خلقت نيز هست. فلسفه خلقت، عبادت و عبوديت است كه حقيقت عبوديت، تقرّب به خداست و فلسفه بعثت نيز طبق آيات متعدّدي از قرآن كريم، توحيد و عدالت اجتماعي معرفي شده است كه مطابق شرح دقيق شهيد مطهري، عدالت نيز براي توحيد است (مطهري، 1388پ، ص 69-73) و مهم ترين ضرورت قيام موعود جهاني نيز پر كردن زمين از عدل و قسط است.
مفاهيم بنيادين فرهنگ و تمدن شيعه
هنگامي كه از مفاهيم بنيادين صحبت مي كنيم، مقصود، آن عده از مفاهيم است كه به عنوان مفاهيم پايه، به صورتي ويژه در ساخت فرهنگ و تمدن تأثيرگذار بوده، در ادامه مسير آن نيز به عنوان مهم ترين و برجسته ترين عناصر مفهومي و كاركردي در جامعه ايدئال يا مدينه فاضله آن، نقش اساسي دارند؛ نقشي كه باعث مي شود فرد و جامعه، با تقويت اين مفاهيم و تلاش براي تبديل آنها از وضعيت هنجاري به عيني، فاصله بين فرهنگ و تمدن را به صورت سازماندهي شده و براي رسيدن به هدف بلند موجود، طي كنند.
هنگامي كه دوره عمر هريك از عناصر فرهنگي و تمدني شيعه را بررسي مي كنيم، متوجه مي شويم در طول حدود 1400 سال از عمر اين مذهب، پيروان آن به مرور زمان، اين مفاهيم بنيادين را در دستور كار داشته، اندك اندك و مرحله به مرحله، خصوصيات فرهنگي و تمدني ملي، نژادي و بومي خود را در راستاي آن تغيير داده اند و يا حتي به حذف بعضي از مهم ترين خصوصيات فرهنگي و تمدني خود، به نفع آنها اقدام كرده اند. از آن جمله مي توان به: تبديل آرام آرام حكومت هاي پادشاهي در سايه اين مفاهيم، به حكومت هايي مبتني بر مردم سالاري ديني اشاره كرد كه با اين خصوصيات انطباق بيشتري دارند و عنصر ولايت، عدالت و عصمت در آنها با انتخاب فقيه جامع الشرايط آگاه به زمان و مكان واقعيت عيني ملموس تري مي يابد؛ حال آنكه اين اتفاق طي قرن ها و هزاره هاي پيش از آن، در ميان همان مردم بدون داشتن چنين مفاهيم بنياديني رخ نداده است. اين موضوع نشان مي دهد اين روند همچنان ادامه دارد و تا رسيدن به حكومت ايدئال – كه در آن، اين مفاهيم بنيادين به طور مطلق و بدون كم و كاست به عينيت درمي آيند – ادامه خواهد يافت؛ ضمن آنكه مي توان بدين وسيله به اهميت اين مفاهيم بنيادين در شكل گيري آن چشم انداز بلند پي برد.
1. ولايت فقيه
اصل ولايت فقيه، نزد علما و دانشمندان شيعه، ثابت و مورد قبول همگان است. فقيه جامع الشرايط داراي چهار شأن ديني است كه دو شأنش علمي و دو شأن ديگر آن عملي است:
الف) وظيفه حفاظت: از آنجا كه مهم ترين وظيفه امام معصوم تنزيه قرآن كريم از تحريف يا سوءبرداشت و نيز تقديس سنت معصومان عليهم السلام از گزند اعمال سليقه شخصي و حمل آن بر پيش فرض ها و پيش ساخته هاي ذهني ديگران است، همين رسالت در عصر غيبت بر عهده فقيه جامع الشرايط خواهد بود.
ج) وظيفه ولاء: حاكم اسلامي پس از اجتهاد عميق در متون و منابع ديني و به دست آوردن احكام اسلام، در همه ابعاد زندگي مسلمانان، مواظب اجراي دقيق آنهاست.
د) وظيفه قضا: حاكم اسلامي با تلاش و كوشش متمادي و اجتهاد عملي، مباني و احكام قضاي اسلامي را از منابع اصيل آن به دست مي آورد و سپس براساس همان علوم و احكام، بدون آنكه خود در آنها تصرفي كند، به اجراي احكام قضايي و صادر نمودن قوانين لازم مي پردازد. (جوادي آملي، 1388).
2. عدالت
عدل به معناي قرار دادن هر چيز در جاي خود و در نقطه مقابل ظلم است. (معلوف، 1383، ص 491)؛ به عبارت ديگر به معناي «داد دادن» و دادگري كردن است و انسان عادل، به معناي دادگستر مي باشد (عميد، 1374، ص 1429).
يكي از مسئوليت هاي اساسي حاكم اسلامي، عدالت گستري و جلوگيري از ستمگري ظالمان است. عدل، هر چيزي را در جاي خود قرار مي دهد و هر حقي را به صاحب خود مي رساند. عدالت پيش از آنكه در مرحله اجتماع پديد آيد، بايد درون انسان شكل بگيرد. اين موضوع، زماني تحقق مي يابد كه شخص، عدالت را در همه جهان و براي همه بخواهد. هنگامي كه اين مرحله از عدالت واقعيت يافت، عدالت اجتماعي به آساني قابل دسترسي است و اين كمال بزرگ بشر و آرمان اصلي پيامبران و اولياي الهي است.
فلسفه وحي و بعثت انبياء و ولايت امامان، عدالت است. تحقق اين آرمان و تأمين اين نياز كه به خاطر آن تلاش هاي فراوان و كوشش هاي توانفرسا به عمل آمده است، تنها در پرتو تعاليم حياتبخش انبيا كه انسان و جامعه را از درون مي سازد و ضامن اجراي عدالت در اجتماع است و برابري انسان ها را در جامعه، براساس برادري آنها شكل مي دهد، امكان پذير است (محمدي ري شهري، 1374).
انسان كامل
كمال انسان در تعادل و توازن اوست؛ يعني انسان با داشتن استعدادهاي گوناگون، زماني انسان كامل است كه فقط به سوي يك استعداد گرايش پيدا نكند و استعدادهاي ديگرش را مهمل و معطل نگذارد و همه را در يك وضع متعادل و متوازن، همراه هم رشد دهد. حقيقت عدل به «توازن» و «هماهنگي» برمي گردد؛ يعني رشد همه استعدادهاي انسان، بايد هماهنگ باشد. حضرت علي عليه السلام انسان كامل است؛ زيرا همه ارزش هاي انساني در حد اعلي و به طور هماهنگ در او رشد كرده است. (مطهري، 1388ب).
3. عصمت
واژه عصمت از ماده «عصم» و در لغت به معناي «منع» و «حفظ» و جلوگيري و پيشگيري از ناملايمات است. يكي از مهم ترين ويژگي هاي پيامبران خدا و جانشينان آنها، عصمت بوده و بر دو نوع است: مصونيت از گناه و مصونيت از اشتباه. انبيا و جانشينان آنها، براي نجات جامعه از آلودگي ها، فشارها و زشتي ها بايد هم از گناه و هم از اشتباه و لغزش در امان باشند تا بتوانند اين رسالت بزرگ را به خوبي انجام دهند.
تقوا و عصمت، هر دو از يك ريشه اند. تقوا به معناي پرهيز از گناه نيست، بلكه به معناي ملكه اي است كه موجب مصونيت انسان از ابتلا به گناه مي شود؛ همچنان که «عدالت» نيز – كه شرط قاضي، امام جماعت و مجتهد است – به معناي ترك گناهان نيست، بلكه به معناي ملكه عدالت و حفظ خود از گناه است؛ بنابراين «تقوا» و «عدالت» نيز مرتبه اي از عصمت است. عدالت، تقوا و عصمت، حالتي رواني و روحي پايدار و استوار است كه موجب مصونيت و حفظ انسان از ابتلا به گناه مي شود (محمدي ري شهري، 1374).
4. امر به معروف و نهي از منكر
يكي از بهترين جلوه هاي اخلاق اجتماعي در اسلام، مسئله «امر به معروف و نهي از منكر» است كه انسان در انجام معروف و عمل به آن، خوبي ها و فضايل را براي خود نخواهد و دوري از زشتي ها را اختصاصي نكند، بلكه بكوشد تا خوبي ها را در سطح جامعه گسترش دهد و زشتي ها و بدي ها را در هر جايي كه مي بيند، بردارد(شكوري، 1361)؛ درواقع امر به معروف و نهي از منكر، در جايگاه يك نهاد، رسالتي حكومتي دارد؛ به اين معنا كه سه اصل: «نظارت بر حسن جريان ارزش ها در جامعه، آموزش فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر، پشتيباني از آمرين به معروف و ناهين از منكر» را بر عهده دارد؛ همچنين امر به معروف و نهي از منكر، سه مرحله دارد كه بايد به طور متوالي انجام شده، هريك پيش نياز بعدي است: «تبيين ارزش ها، امر به معروف، نهي از منكر».
نهي از منكر كردن، پيش از آنكه امر به معروف انجام شود و امر به معروف، پيش از تبيين ارزش ها نتيجه اي معكوس به بار مي آورد.
5. جهاد
جهاد بر چند قسم است: جهاد ابتدايي، جهاد دفاعي، جهاد داخلي. درواقع در اديان الهي به خصوص اسلام و شيعه، حركت هاي مبتني بر فرهنگ، نسبت به جهاد و حركت هاي تمدني آن، از اولويت برخوردار است؛ بر اين اساس جهاد تنها در صورت پديد آمدن مانع، موضوعيت مي يابد.
منبع: شيعه شناسي، شماره 29