وکلای امام حسن عسکری علیه السلام
بررسی نقش وکلای امام حسن عسکری(ع) در ارتباط با مردم و اخذ وجوهات از مردم
با گسترش سریع و غیر منتظره اسلام در سراسر جهان، ارتباط مستقیم ائمه (علیهم السلام) با مردم و ارتباط مردم با مقتدایشان چندان آسان نبود؛ چرا که میان امام (علیه السلام) و امت او گاه صدها فرسنگ فاصله بود و از آنجا که مردم باید دستورها و احکام دینی خویش را از ائمه بیاموزند و در دین و دنیای خویش از آنها پیروی کنند و ارتباط حضوری برای آنها میسر نبود، در درازای تاریخ شیعی ائمه نمایندگانی را معرفی می کردند تا مردم معارف دینی خویش را از آنها بیاموزند یا معالم دینی را بر آنها عرضه کنند، تا آنها باورداشتها و معارف مردم خویش را تصحیح کنند. از سوی دیگر، بر پایه احکام شریعت مقدس اسلام، بر هر مسلمانی واجب است که حقوق شرعی ائمه را به آنها بپردازد و چون برای همه مسلمانان ممکن نبود که حضوراً به خدمت امامشان برسند ائمه در بلاد گوناگون اسلامی نمایندگانی تعیین می کردند تا مردم حقوق واجب مالی را به آنها بسپارند تا اموال به امام برسد یا به اذن حضرت در راه مصالح مسلمانان مصرف شود. پس وکیل هر امامی واسطه ارتباط میان امام و امت است و در برخی از زمانها که ائمه زیر فشار و مراقبت شدید دستگاه خلافت بودند یگانه راه مطمئن و موثق، ارتباط با ائمه (علیه السلام) از راه نمایندگان آنها بود که با تدابیر ویژه ای با امام خویش مراوده داشتند. می توان گفت که زمان امامت موسی بن جعفر و روزگار امام علی النقی و عصر امام عسکری (علیه السلام) از سخت ترین دورانی است که ارتباط مردم با امامشان بسیار دشوار بود. لذا این امامان نمایندگانی معرفی کردند تا مردم با مراجعه به آنها حقوق شرعی را به آنها بسپارند و مسائل و احکام دینی خویش را از آنها بپرسند.
با نگرش دقیق و بررسی کامل زندگی حضرت عسکری (علیه السلام)، متوجه می شویم که امام به قدری زیر فشار و مراقبت جاسوسان حکومت است که حتی مردم شهر سامرا جرئت تماس گرفتن با حضرت را ندارند و تمام امور دینی، اجتماعی، سیاسی مردم از طریق وکلای امام به اطلاع وی می رسید. با اینکه مردم به وسیله نامه با او ارتباط برقرار می کردند و حضرت از طریق نمایندگان خویش، پاسخ نامه را به آنها می رساند و یا پیامهای خویش را به آنها ابلاغ می کرد.
از آنجا که دریافت حقوق شرعی در آن شرایط حساس، مهمترین درآمد مسلمانان به شمار می رفت تعیین و معرفی وکلا، از نقش ویژه ای برخوردار بود و حضرت با معرفی کردن نمایندگانی موجه و مورد وثوق و اطمینان به مردم در انجام این رسالت کوشیده است:
1. ابراهیم بن عبده نیشابوری
ایشان یکی از وکلای مورد اعتماد حضرت و از اصحاب امام دهم و یازدهم به حساب می آید. امام طی چند نامه و پیام، او را به وکالت خویش معرفی کرده است. حضرت در نامه ای به دوستان و شیعیان نوشت که نامه ای برای ابراهیم بن عبده فرستادم و در آن نامه ایشان را به نمایندگی خویش معرفی نمودم، تا حقوقم را از دوستانم دریافت دارد و به من برساند. آن نامه از ناحیه من و به خط من است او را به نمایندگی خویش برگزیدم تا در شهر شما به وظیفه خویش عمل کند. او باید تقوای الهی را رعایت کند و شما وظیفه دارید حقوق شرعیه را به او بسپارید. من به او اجازه دادم که آن را در امور مشروع مصرف کند و خداوند به رحمت خویش از تقصیراتش بگذرد.(1)
از درونمایه نامه امام (علیه السلام) برمی آید که دوستان و شیعیان او در وکالت او شک داشتند و شاید برای حضرت نامه نوشتند و از این موضوع استفسار نمودند که آن بزرگوار در جوابشان نوشت: آن نامه خط من است و من او را به وکالت خویش برگزیدم.
در بحارالانوار مجلسی (ره) طی نامه مفصلی که حضرت به اسحاق بن اسماعیل نوشته است، به وکالت ابراهیم بن عبده تصریح شده است. در بخشی از نامه چنین آمده است: ای اسحاق، بر تو و همه دوستانم درود و سلام باد. خداوند همه شما را به توفیق و عنایت خویش استوار گرداند. هر کس از همشهریان تو که این نامه را بخواند و از انحراف و کژروی به حق روی آورد پس باید حق ما را به ابراهیم بن عبده بسپارد و او موظف است که آن را به احمد بن اسحاق رازی یا هر کس که احمد مشخص می کند برساند و این امر و دستور من است.(2)
2. احمد بن اسحاق اشعری قمی
احمد یکی از اصحاب با وفای حضرت و یکی از وکلای مشهور او به شمار می رود و به شرف دیدار حضرت حجت (علیه السلام) نایل آمده است. او استاد شیخ صدوق است و از سفرای ممدوحین است که توقیع شریف به مدحشان بیرون آمده و از ربیع الشیعه نقل شده است که از وکلا و سفرا ابواب معروفین است.(3)
در دلائل الامامه نیز آمده است که احمد بن اسحاق اشعری قمی استاد شیخ صدوق و وکیل امام عسکری است. پس وقتی که امام همام از دنیا رفت چون پیش از رحلتش او را به وکالت صاحب الزمان (علیه السلام) نیز معرفی کرد، حضرت حجت توقیعاتش را به او می سپرد و احمد بن اسحاق آن توقیعات را به دوستان حضرتش می رساند.(4)
در بحارالانوار مرحوم مجلسی (ره) نیز ایشان وکیل حضرت عسکری (علیه السلام) در اوقاف قم معرفی شده است.(5)
3. احمد بن اسحاق رازی
این بزرگوار نیز یکی از وکلای حضرتش به شمار می رود. همان گونه که در نامه امام به اسحاق بن اسماعیل، به وکالت او تصریح شده است: ای اسحاق، بر تو و بر همه دوستانم سلام. خداوند همه شما را به توفیق خویش استوار گرداند. هر کس که این نامه ام را بخواند و از انحراف و کژی به حق بگرود باید حق ما را به ابراهیم بن عبده بسپارد و او موظف است که آن را به احمد بن اسحاق رازی برساند یا به هر کس که احمد به او معرفی کرده است و این رای و دستور من است.(6)
آنچه در این بخش از نامه افزون بر وکالت ابراهیم بن عبده و احمد بن اسحاق، مد نظر امام قرار گرفته، این است که «کسانی که نامه ام را خوانده اند و از کژروی به حق گراییده اند باید حق ما را به ابراهیم بسپارند.»
پس آشکار است کسانی که احتمالاً حقوق شرعی ائمه را به نمایندگان آنها می سپارند ولی به حقیقت روی نیاورده اند و دارای انحراف باورداشتی هستند، جزو یاران و اصحاب به شمار نمی روند؛ چرا که امام (علیه السلام) ادای حقوق شرعی را فرع بر حقیقت جویی و به راه رسیدن یارانش می داند.
4. احمد بن محمد بن مطهر
شیخ صدوق(ره) از این شخص به صحابه امام عسکری (علیه السلام) تعبیر کرده است. صاحب مستدرک الوسایل گفته که مراد از صاحب آن نیست که ایشان فقط از اصحاب حضرت عسکری هستند و بس، بلکه آنچه برای ما ظاهر شده است این است که او قائم بر امور آن حضرت بوده، رسیدگی در کارهای آن جناب داشته و این کاشف از مرتبه فوق عدالت است.(7)
از این کلام صاحب مستدرک چنین برگرفته می شود که او وکیل حضرت است؛ زیرا کسی که قائم بر امور امام باشد و به کارهای آن جناب رسیدگی کند به عنوان نماینده اش شمرده می شود. همان گونه که در مقدمه این فصل ذکر کردیم مراد ما از ذکر نام وکلا صرفاً وکیل در اخذ وجوهات نیست، بلکه نقش آنها در ارتباط برقرار کردن میان امام و مردم نیز مورد توجه است. مسلم است کسی که به کارهای مولایش رسیدگی می کند با مردم نیز مرتبط است تا پیام آنها را به امامشان ابلاغ کند.
5. ایوب بن نوح بن دراج
شیخ طوسی (ره) او را جزو سفرا و وکلای ممدوح شمرده است که حضرت عسکری (علیه السلام) به عمر و بن سعید مدائنی فرموده است: یا عمرو ان احببت ان تنظر الی الرجل من اهل الجنه فانظر الی هذا (8) ای عمرو اگر دوست داشتی به مردی از اهل بهشت نظر کنی پس به این شخص – ایوب بن نوح – نظر کن.
6. احمد بن علی رازی
شیخ طوسی (ره) این شخص را جزو وکلا و سفرای ممدوح شمرده است و حدیث انفاق او در ایام حج را نیز در آنجا ذکر کرده است.(9)
7. جعفر بن سهیل
شیخ طوسی(ره) او را از اصحاب امام عسکری و از وکلای امام دهم و یازدهم و دوازدهم می داند.(10)
8. عثمان بن سعید العمری
این بزرگوار یکی از وکلای امام عسکری است. از سفرای حضرت صاحب الامر (علیه السلام) نیز محسوب می شود. در مدح او روایات بسیاری وجود دارد که امام عسکری از او و فرزندش تجلیل کرده است.
شیخ طوسی(ره) در کتاب غیبت آورده است که او نخستین سفیر زمان غیبت امام عصر (علیه السلام) است که امام علی النقی و امام عسکری (علیه السلام) او را نصب کرده اند و او عثمان بن سعید اسدی است که به جدش نسبت داده شد و عثمان بن سعید عمری نامیده شده است. برخی از شیعیان گویند که امام حسن (علیه السلام) فرمود: جمع نمی شود در مورد کسی بین عثمان و ابوعمر؛ پس حضرت کنیت او را تغییر داد و او را عثمان بن سعیدالعمری خوانده است. وی را عثمان بن سعید عسکری نیز می خوانند چرا که از لشکر سامر است و به او سمان هم گفته می شود. زیرا در ضمن تجارت روغن، با امام ارتباط برقرار می کرد و حقوق شرعی و پیام شیعیان را به استحضار امام می رساند.(11)
باز در غیبت شیخ آمده است که روزی احمد بن عثمان بن سعد قمی به امام علی النقی (علیه السلام) گفت: یابن رسول الله، من گاهی خدمت شما می رسم و گاهی این امر برایم میسور نیست که به خدمتتان برسم پس قول چه کسی را گوش دهم و امر چه شخصی را امتثال کنم؟
امام فرمودند: این ابوعمر ثقه و امین ماست. آنچه بگوید از من گفته است و آنچه را به شما ادا کند از سوی من ادا کرده است.
ایشان می گوید پس از فوت امام دهم به خدمت امام عسکری (علیه السلام) رسیدم و همان سخنان را به امام عرضه داشتم.
امام در جوابم فرمودند: این ابوعمر امین و مورد اطمینان امام گذشته، و ثقه و امین ماست. پس آنچه را برای شما بگوید از ما گفته است و آنچه را برایتان ادا کند از ما ادا کرده است. (12)
باز در غیبت شیخ (ره) آمده است که محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله گویند که روزی بر امام عسکری (علیه السلام) داخل شدیم و در حضور حضرتش جماعتی از دوستان و شیعیان بودند. تا اینکه بدر، خادم حضرت بر او وارد شد و گفت: ای سرور من، قوم شعث جلو در ایستاده اند. حضرت فرمود: این افراد شماری از شیعیان یمنی هستند. الخ.
آنگاه این دو نفر می گویند که حضرت به بدر گفت برو و عثمان بن سعید را نزد ما بیاور. پس از مدتی عثمان وارد شد. آنگاه امام به عثمان فرمود: ای عثمان، تو وکیل و امین و مورد اطمینان ما هستی. از این شیعیان یمنی، تحویل بگیر آنچه برای ما آورده اند الخ. آنگاه ما- محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله – به حضرتش عرضه داشتیم: ای سرور ما، به خدا قسم عثمان از بهترین شیعیان شماست. به تحقیق شما قدر و منزلت او را نزد ما افزون کردی چرا که او وکیل و مورد اطمینان شماست بر مال خدا.
امام فرمود: بلی، چنین است و شما گواه باشید که عثمان بن سعید عمری، وکیل من است و پسرش محمد بن عثمان وکیل فرزندم، مهدی و امام شماست. (13)
باز در وصف عثمان بن سعید و فرزندش آمده است: ابو علی احمد بن اسحاق می گوید از امام عسکری (علیه السلام) پرسش نمودم: یابن رسول الله، با چه کسی معامله و مراوده داشته باشم و گفته چه کسی را قبول کنم؟ حضرت در پاسخ فرمود: العمری و ابنه ثقتان فما ادیا الیک فعنّی یؤدیان و ما قالا لک فعنّی یقولان، فاسمع و اطعمها فانهما الثقتان المامونان عمری و پسرش، ثقه و مورد اطمینان ما هستند. پس آنچه را به شما ادا می کنند از من ادا می کنند و آنچه را به شما می گویند از من نقل می کنند. پس تو به حرف آنها گوش بسپار چرا که آن دو، ثقه و امین ما هستند.(14)
از این احادیث چنین به دست می آید که عثمان بن سعید یکی از بزرگترین و نام آورترین وکلا و سفرای حضرت است و نخستین سفیر حضرت صاحب الامر (علیه السلام) در زمان غیبت شمرده می شود. او صاحب سه امام بوده است و هر کدام از آنها به بهترین نحوی از او تجلیل کرده اند و در تاریخ شیعی به کمتر شخصی برمی خوریم که امام زمانش درباره او گفته باشد که «هرچه را او ادا کند و نقل کند من آن را گفته و نقل کرده ام» چرا که این گفتار تأییدی بر همه کردارهای دینی، اجتماعی و سیاسی عثمان است و به تحقیق باید در مورد عثمان بن سعید و فرزندش محمد بن عثمان این چنین گفت که عاشا سعید ین و ماتا سعیدین.
9. عروه بن یحیی
او را عروه الدهقان، عروه الوکیل و عروه النخاس نیز خوانده اند و از وکلای حضرت عسکری (علیه السلام) به شمار می رفت. وکیل امام در سرزمین بغداد بود، همان گونه که در نامه اش به اسحاق بن اسماعیل، به وکالت او تصریح کرده است: ای اسحاق، هنگامی که وارد بغداد شدی نامه ام را بر دهقان – عروه بن یحیی دهقان – بخوان. براستی که او وکیل و مورد اطمینان ماست.(15) از این روایت آشکار می گردد که عروه بن یحیی وکیل و مورد اعتماد امام است. ولی باید متذکر شویم که عروه پس از مدتی از دین حق منحرف شد و راه ضلالت پیشه کرد به گونه ای که اموال بیت المال را برای خویش ذخیره کرد و به دروغ گویی و تکذیب، بر ضد امام دهم و یازدهم پرداخت. اموال بیت المال را که نزد او بود به آتش کشید و از آن پس هیچ گاه از ضلالت خویش دست بر نداشت تا جایی که امام از او تبرا جست و بر ضد او به نفرین و لعن پرداخت و خدایش او را به عذابی سخت در دنیا معذب نمود و به جهنم ابدی فرستاد.(16) او به حدی موجب نفرت و انزجار ائمه معصومین (علیه السلام) قرار گرفت که حضرت حجت در ضمن توقیعی به لعن و طرد او پرداخت.
و قد علمتم ما کان امر الدهقان علیه لعنه الله، و خدمته و طول صحبته، فابدله بالایمان کفراً حین فعل ما فعل، فعاجله الله بالنقمه و لم یمهله، و الحمدلله لا شریک له و صلی الله علی محمد و آله و سلم(17)
به تحقیق شما عالم به امر دهقان و خدمت و طول مصاحبت او با امام هادی و عسکری (علیه السلام) هستید، خداوند به سبب کردارهای او، ایمانش را به کفر تبدیل کرد و در عذابش شتاب نمود و او را مهلت نداد. و الحمدلله…
آنچه در ذیل این کلام حضرت حجت (علیه السلام) باید متذکر شد این است که فرمود:خداوند ایمانش را به کفر مبدل کرد. سپس علت این امر را ذکر نمود که به واسطه کردار زشت شخص عروه، خداوند چنین نمود و در واقع مراد حضرت آن است که خود عروه سبب کفرخویش شد؛ چرا که خداوند همه بندگان خویش را فطرتاً خداجو و خداپرست آفریده است.
آنچه درباره وکالت عروه بن یحیی به ذهن می رسد طرح این پرسش است که چگونه ائمه (علیهم السلام) با داشتن مقام عصمت و علم غیب، اشخاص فاسدی را به وکالت و نمایندگی خویش بر می گزیدند؟
در پاسخ این پرسش باید گفت که ائمه (علیهم السلام) در امور اجتماعی و حکومتی چون دیگر انسانها بر قواعد و اصول اجتماعی تکیه می کردند و با تمسک به ظاهر افراد به آنها مسئولیت می دادند. البته صلاحیت دینی و مذهبی آنها را مدنظر قرار می دادند ولی فعلیت و حال فعلی آنها برای ائمه مطرح بود و در هنگامی که به آنها منصب و مسئولیتی می دادند دارای شرایط بایسته مسئولیت بودند و اگر شخصی در زمان مسئولیت پذیری دارای شرایط بایسته آن مسئولیت باشد و بعدها آن شرایط را از دست بدهد و از راه حق منحرف گردد، هیچ خردمندی بر مدیر مسولش عیب نمی گیرد.
در دارازای تاریخ تشیع می بینیم، بسیارند کسانی که از ناحیه ائمه به مقام ولایت و استانداری، وکالت و نمایندگی، فرماندهی لشکر و دیگر مقامات حکومتی رسیده اند ولی بعدها به جهات مادی و دنیوی از حق گریخته اند و به باطل روی آورده اند. خلاصه اینکه چون ائمه در این امور به اصول و قواعد جاری تمسک می ورزیدند انحرافات بعدی استانداران و نمایندگان و فرماندهان هیچ نقصی برای ائمه فراهم نمی آورد؛ چرا که اگر آنها با علم نهان خویش به درون انسانها می نگریستند جریان زندگی برای مسلمانان بسیار دشوار می گردید، زیرا در این صورت بر پایه آگاهی از باطن همه انسانها با آنها رفتار می کردند.
بلی، در برخی از مواقع به اذن و اراده خداوند، آنها با علم نهان در مورد انسانها آینده نگری می کردند و آینده خوب یا بد قومی یا شخص ویژه ای را برای مردم بیان می کردند تا آنها را نسبت به امور آینده متنبه گرداند که نمونه این موارد در نهج البلاغه و کتابهای چهارگانه و کتابهای روایی و تاریخی شیعه آمده است.
10. علی بن جعفر همانی
شیخ طوسی(ره)در کتاب غیبت او را فردی فاضل و مورد رضایت ائمه (علیهم السلام) دانسته و او را از وکلای حضرت علی النقی و امام عسکری (علیه السلام) به شمار آورده است. ابوجعفر عمری می گوید ابوطاهر بن بلال در ایام حج علی بن جعفر، همانی را دید که انفاق عظیمی در راه خدا می کند. پس از اتمام حج نامه ای به امام عسکری نوشت و ماجرای انفاق علی بن جعفر را برای حضرت تشریح کرد. حضرت در پاسخ نامه نوشتند که آنها صدهزار دینار به علی بن جعفر بپردازند و پیش از آن هم حضرت چنین دستوری به آنها داده بودند. ولی علی بن جعفر از پذیرش این مال خودداری ورزید و هنگامی که به خدمت امام (علیه السلام) رسید امام دستورداد سی هزار دینار به او بپردازند.(18)
11. قاسم بن علاء
او اهل آذربایجان و از وکلای حضرت حجت است و از کسانی است که آن عظیم القدر را زیارت کرده است. سنقری می گوید: او یکی از وکلای حضرت عسکری (علیه السلام) است و یکصد و هفتاد سال عمر کرده است. ایشان امام دهم و یازدهم را ملاقات کرده و پس از هشتادسالگی، بینایی خویش را از دست داده است و حضرت حجت (علیه السلام) در توقعیش به او خبر مرگ را داده است که چهل روز پس از رسیدن نامه از دنیا خواهد رفت.(19)
12. محمد بن احمد بن جعفر
شیخ در رجال خویش او را از اصحاب عسکری (علیه السلام) دانسته، می گوید: محمد بن احمد بن جعفر قمی حضرت امام علی النقی را درک کرده و وکیل حضرت عسکری به شمار می رود.
13. محمد بن صالح بن محمد همدانی
شیخ در رجال خویش ایشان را از اصحاب امام عسکری معرفی نموده و می گوید محمد بن صالح بن محمد همدانی، وکیل دهقان – عروه بن یحیی – بوده است.(20)
از این پیشتر گفتیم که در نامه حضرت عسکری به اسحاق بن اسماعیل، عروه بن یحیی معروف به دهقان به عنوان نماینده و وکیل حضرت معرفی شده است، پس وکیل دهقان به عنوان وکیل امام (علیه السلام) به شمار می آید؛ چرا که به دستور امام در همین نامه وکیل می توانست اموال و حقوق شرعی خودش را از مردم تحویل بگیرد یا نماینده معرفی کند تا مردم حقوق ائمه (علیهم السلام) را به او بسپارند.
14. محمد بن عثمان سعید العمری
شیخ طوسی(ره) در کتاب غیبت، ایشان را از سفرای ممدوح و با عظمت و از وکلای حضرت حجت (علیه السلام) معرفی می کند. حضرت در حضور شماری از شیعیان به عثمان بن سعید فرمود تو وکیل و مورد اطمینان ما بر بیت المال هستی و از این شیعیان یمنی آنچه آورده اند تحویل بگیر. آنگاه محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله که در آن جمع حاضر بودند به امام عرضه داشتند: ای سرور ما، قسم به خدا عثمان از بهترین شیعیان شماست و شما مقام و منزلت او را نزد ما زیاد نمودی و فرمودی او امین و وکیل شما بر مال خداست. حضرت فرمودند: بلی، چنین است و شما شاهد باشید بر اینکه عثمان بن سعید، وکیل من است و فرزندش محمد وکیل فرزندم – مهدی و امام شماست.(21)
باز در کتاب غیبت آمده است که ابوعلی از حضرت عسکری (علیه السلام) پرسش نموده است با چه شخصی مراوده و مجالست داشته باشم و قول چه کسی را قبول نمایم؟
امام در پاسخ فرمودند: عمری و پسرش، ثقه هستند؛ پس آنجه ادا می کنند از من ادا می کنند و آنچه می گویند از من می گویند. پس حرف آنها را گوش بده و از آنها اطاعت کن بدرستی که این دو، ثقه و مأمون هستند و این گفته امام دهم و یازدهم است.(22) تذکر این نکته در اینجا بایسته است که امام تصریح به وکالت محمد بن عثمان عمری نکرده است. ولی از روایات چندی که امام دهم و یازدهم (علیهم السلام) در وصف محمد بن عثمان ذکر کرده اند و مردم را در حیات و ممات خویش به او و پدرش ارجاع می دادند می توانیم بهره گیری کنیم که او از وکلای حضرت به شمار می رود. چرا که مراد ما از وکیل در این مقام صرفاً کسی نیست که وجوهات شرعیه را از مردم اخذ کند. بلکه وکیل و نماینده امام در آن شرایط حساس هر شخصی است که ارتباط میان امام و مردم را برقرار می کند و به اصلاح امور دینی و دنیوی مردم می پردازد. اگر چنین باشد محمد بن عثمان یکی از والاترین وکلای حضرت عسکری و حضرت مهدی (علیه السلام) به شمار می آید.
نکته های شایان توجه
1. از مجموع روایات و اخباری که در این فصل ذکر شد برگرفته می شود که در آن شرایط بحرانی که امام و یارانش همواره در حبس یا زندان بودند یا تحت پیگرد و محاصره قرار داشتند، وجوهات شرعی منبع مهم درآمد اقتصادی امام (علیه السلام) به شمار می رفت و امام از این راه به یاری علویان می شتافت و آن اموال را در راه مصالح مسلمانان مصرف می کرد یا به خود وکلا و نمایندگان دستور می داد که آن را در راه اعتلای اسلام به مصرف برسانند.
2. دستگاه جبار عباسی همواره سعی می کرد که از رسیدن اموال شیعیان به امام جلوگیری کند و اگر بر چنین اموالی اطلاع پیدا می کرد آن را ثبت و ضبط می کرد و بدین طریق وی را در محاصره شدید اقتصادی قرار می داد. در غیبت شیخ طوسی(ره) آمده است که سعید بن عثمان عمری را سمان هم می گویند چرا که او به جهت مخفی ماندن امور بر دستگاه خلافت، دست به تجارت روغن زد و هنگامی که شیعیان می خواستند حقوق شرعی را به امام برسانند او آن اموال را از محبان اهل بیت (علیهم السلام) دریافت می کرد و آنها را در ظروف روغن مخفی می نمود و به امام می رساند، در حالی که این کردار خویش را همراه با تقیه و ترس انجام می داد.(23)
ملاحظه می شود که دشمن بی منطق با اینکه همواره امام را تحت پیگرد حکومت خویش داشت اما چون می دانست محبت و ولایت آنها دلهای عاشقان را در می نوردد گرچه هزاران مأمور را بر مردم بگمارد، تلاش می کرد تا با حصر اقتصادی امام و یارانش، آنها را تسلیم خواسته ناحق خویش گرداند. زهی خیال باطل که چنین امری هرگز تحقق نپذیرفت.
3. برخی از وکلای حضرت از والاترین و برترین انسانهای روزگار خویش بودند و بسیاری از آنها از وکلای ممدوح بودند. همان گونه که شیخ طوسی (ره) بدان اشاره کرد و برخی از آنها چون عثمان بن سعید عمری و فرزندش محمد بن سعید مورد اعتماد و اطمینان امام دهم و یازدهم و حضرت حجت (علیه السلام) بوده اند؛ یعنی آنها کوشش داشتند که از بهترین افراد برای نمایندگی و وکالت خویش بهره گیری کنند.
خلاصه کلام اینکه همه وکلای حضرت در حین تصدی وکالت مورد اعتماد و وثوق او بودند. و اگر چنین نبود هیچ گاه امام عسکری (علیه السلام) بیت المال مسلمانان و اموال خداوند را به آنها نمی سپرد. چرا که خدای سبحان در کتاب شریف فرموده است: ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها (24) براستی که خداوند امر کرده است که امانتهای الهی را به اهلش بسپارید.
بدین ترتیب، اگر شخصی چون عروه بن یحیی، بعدها از دین حق منحرف شد و راه ضلالت پیمود و اموال حضرتش را برای خویش ضبط کرد و بعدها آنها را به آتش کشید، هیچ عیب و ایرادی بر امام وارد نیست؛ چرا که سپردن امانتهای الهی به انسانهای لایق، از جانب آن دُرّ الهی رعایت شده است. زیرا ملاک در واگذاری مناصب، حال کنونی اشخاص است و اگر فردی امانتی را به انسان امین و مؤمنی سپرد و بعدها آن شخص از راه حق منحرف شد و در امانت خیانت کرد هیچ عقل سلیمی شخص امانت دهنده را ملامت نخواهد کرد. چرا که او بر پایه وظیفه خویش عمل کرده است.
پی نوشت ها :
1. رجال کشی، ص 485.
2. بحارالانوار، ج78، ص 374.
3. منتهی الامال، ج2، ص 414.
4. دلائل الامامه، ص 272.
5. بحارالانوار، ج50، ص 333.
6. بحارالانوار، ج78، ص 374.
7. منتهی الامال، ج2، ص 452.
8. الغیبه، ص 212.
9. الغیبه، ص 212.
10. رجال شیخ طوسی، ص 429.
11. الغیبه، ص 214.
12 و 13. الغیبه، ص 215.
14. الغیبه، ص 219.
15. بحارالانوار، ج78، ص 374.
16. رجال کشی، ص 480.
17. رجال کشی، ص 450.
18. الغیبه، ص 212.
19. حیاه الامام العسکری(ع)، ص 339.
20. رجال شیخ، ص 436.
21. الغیبه، ص 216.
22. همان، ص 146.
23. الغیبه، ص 214.
24. سوره «النساء»، آیه 58.
منبع: جهانی، علی اکبر، (1384)، زتدگی امام حسن عسکری(ع)، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، شرکت چاپ و نشر بین الملل