خانه » همه » مذهبی » پاسخ های علامه طباطبایی به پرسش هایی در باب معاد (2)

پاسخ های علامه طباطبایی به پرسش هایی در باب معاد (2)

پاسخ های علامه طباطبایی به پرسش هایی در باب معاد (2)

س 26- آیا کفّار و ملحدینی که چیزی را اختراع یا اکتشاف می کنند و خدمت به خلق می نمایند، پاداشی نزد خدا دارند؟
ج- خداوند متعال، بندگی و خدمت به خود را می خواهد، و به آنان پاداش می دهد؛

0030090 - پاسخ های علامه طباطبایی به پرسش هایی در باب معاد (2)
0030090 - پاسخ های علامه طباطبایی به پرسش هایی در باب معاد (2)
نویسنده: محمدحسین رخ شاد

 

 

پاداش مخترعین و مکتشفین ملحد

س 26- آیا کفّار و ملحدینی که چیزی را اختراع یا اکتشاف می کنند و خدمت به خلق می نمایند، پاداشی نزد خدا دارند؟
ج- خداوند متعال، بندگی و خدمت به خود را می خواهد، و به آنان پاداش می دهد؛ نه خدمت به خلق را؛ خداوند سبحان خطاب به همه انسانها می فرماید:
«اِنَّ هذِهِ اُمَّتُکُم اُمَّهً واحِدَهً وَ انا رَبُّکُمْ، فَاعْبُدُونِ» (انبیاؤ: 92)
– این است امت شما که امتی یگانه است، و منم پروردگار شما، پس تنها مرا بپرستید.

نحوه تکوّن، درک و شعور و حشر حیوانات

س 27- آیا مبدأ تکوّن مادّه حیوان نیز مانند انسان «طین» بود؟ و آیا آنها هم تکلیف یا حشر دارند؟
ج- خداوند متعال راجع به حیوانات می فرماید:
«وَ ما مِنْ دابَّهٍ فِی الاَرضِ، وَ لا طائِرٌ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ اِلّا اُمَمٌ اَمثالُکُمْ، ما فَرَّطنا فِی الکِتاب مِنْ شَیءٍ، ثُمَّ اِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ.» (انعام: 38)
– و هیچ جنبنده ای در زمین نیست و نه هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند، مگر آنکه آنها نیز گروه های مانند شما هستند، ما هیچ چیزی را در کتاب [لوح محفوظ] فروگذار نکرده ایم، سپس همه به سوی پروردگارشان محشور خواهند گردید.
از این آیه شریفه استفاده می شود که آنها گروه هایی مانند شما هستند «اُمَمٌ اَمْثالُکُمْ» هم تکلیف و هم حشر دارند؛ زیرا می فرماید: «ثُمَّ اِلیَ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ.»؛ اما سنخ و چگونگی تکلیف آنها معلوم نیست. همچنین می فرماید:
«اَلْمْ تَرَ اَنَّ اللهِ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ الاَرضِ، و الطَّیرُ صافّاتٍ، کُلِّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ لا تَسْبیحَهُ، وَ اللهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ.» (نور: 41)
– مگر نمی دانی که هر که [و هرچه] در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح می گویند، و پرندگان نیز در حالی که در آسمانها پر گشوده اند تسبیح او می گویند؟ هر یک نیایش و تسبیح خود را می داند، و خدا به آنچه می کنند داناست.
و نیز می فرماید:
«تُسَّبِّحُ لَهُ السَّمواتُ السَّبْعُ وَ الاَرضُ وَ منْ فیهِنَّ، وَ انْ مِنْ شَیْءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ، وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ.»(اسراء: 44)
– آسمانهای هفتگانه و زمین و هر کسی که در آنهاست او را تسبیح می گویند، و هیچ چیز نیست مگر اینکه به ستایش، تسبیح او را می گوید ولی شما تسبیح آنها را در نمی یابید.
منظور از این تسبیح، تسبیح تکوینی نیست که هر موجودی به زبان حال خضوع و خشوع دارد و آیه و نشانه حقّ سبحانه است، زیرا این معنی را کافر نیز درک می کند؛ در حالی که در آیه شریفه می فرماید: «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ»
س 28- آیا تمام موجودات، خصوصاً پرندگان درک و شعور دارند که خداوند می فرماید:
«اَلْمْ تَرَ اَنَّ اللهِ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ الاَرضِ، و الطَّیرُ صافّاتٍ، کُلِّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ» (نور: 41)
ج- یکی از پرندگان «هُد هُد» است که خداوند متعال در قرآن کریم ذکر نموده و بسیاری از معارف الهی در گفتار و رفتارش با حضرت سلیمان علیه السلام گنجانده شده است، و همچنین در کلام مورچه (نمل: 18)؛ که نشان دهنده آن همه شعور و ادراک (ادراک خیالی جزئی و ادراک عقلی کلّی) آن دو حیوان می باشد.
هدهد در جایی، زنی را ذکر نموده و سلطنت و تخت او را یادآور شده و می گوید:
«اِنِّی وَجَدْتُ امْراَهً تَمْلِکُهُمْ، وَ اُوتیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَهَا عَرْشٌ عَظیمٌ.» (النمل: 23)
– من زنی را یافتم که بر آنها سلطنت می کرد، و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت.
بعد، از قوم او و سجده شان برای آفتاب یاد می کند و می گوید:
«وَجَدلتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللهِ.» (نمل: 24)
– او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا برای خورشید سجده می کنند.
سپس از شیطان و تزیین اعمال آن قوم توسّط او خبر داده و سخن از هدایت و ضلالت به میان آورده و می گوید:
«وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ اَعْمالَهُمْ، فَصدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ، فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ.» (نمل: 24)
– شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه [راست] بازداشته بود، در نتیجه [به حق] راه نیافته بودند.
آنگاه خداوند متعال، وحدانیّت، قدرت، ربوبیّت و عرش عظیم او را یادآور شده و می گوید:
«اَلّا یَسْجُدُوا للهِ الَّذی یُخْرِجُ الخَباَ فِی السَّمواتِ وَ الاَرضِ، وَ یَعلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ، االلهُ لا اله الّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ.» (نمل:25 و 26)
– جرا برای خدایی که نهان را در آسمانها و زمین بیرون می آورد، وآنچه را پنهان می دارید و آنچه را شکار می کنید می داند، سجده نکنند. خدای یکتا که معبودی جز او نیست و پروردگار عرش بزرگ است.
و همچنین حضرت سلیمان علیه السلام به او فرمان می دهد که نامه به آن قوم برساند سپس نظر کند که چه پاسخ می دهند، چنانکه قرآن شریف می فرماید:
«اِذْهَبْ بِکِتابی هذا فَالْقِهْ اِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ، فَانْظُرْ ماذا یَرْجِعُونَ». (نمل: 28)
– این نامه مرا ببر و به سوی آنها بیفکن، آنگاه از ایشان روی برتاب، پس ببین چه پاسخ می دهند.
پر واضح است که این همه، بدون شعور و فهم و درک ممکن نیست، هر چند امام رازی اصرار دارد که این درک و شعور و فهم، و القای این گونه مطالب تنها در همان مدّت کوتاه بوده. و هُدهُد قبل و بعد از آن چنین درک و شعوری را نداشته است.
و این در حالی است که خداوند متعال در آیه دیگر می فرماید:
«کُلُّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ.» (نور: 41)
– همه ستایش و نیایش خدا را می دانند.
و نیز در جای دیگر می فرماید:
«وَ اِنْ مِنْ شَیءٍ اِلا یُسَّبِّحُ بِحَمْدِهِ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ.» (اسراء: 44)
– و هیچ چیز نیست مگر آنکه با ستایش خدا، تسبیح او را می گوید، لیکن شما تسبیح آنها را در نمی یابید.
چنانکه از آیات دیگر برمی آید که عالم نباتی بلکه همه عالم از حیوانات و نباتات گرفته تا جمادات، درک و شعور دارند. خداوند متعال می فرماید:
«حَتّی اِذا ما جاؤُها، شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُم وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ، وَ قالُوا لِجُلُودِهِم: لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَینا؟ قالُوا: اَنْطَقَنا اللهُ الَّذی اَنْطَقَ کُلَّ شَیءٍ»(فصّل: 20 و 21)
– تا اینکه وقتی به آن [آتش جهنّم]می رسند، گوشها و دیدگان و پوستشان به آنچه شهادت دادید؟ می گویند: همان خدایی که هر چیزی را به زبان آورد، ما را گویا گردانید.
زیرا نُطق، بدون شعور و درک امکان ندارد؛ زیرا لازمه تحمّل شهادت در دنیا و نیز ادای شهادت در آخرت، داشتن شعور است.
و در جای دیگر می فرماید:
«یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اخْبارَها بِانَّ رَبَّکَ اَوْحی لها». (زلزال: 4 و 5)
– آن روز زمین خبرهایی خود را بازگو می کند، چرا که پروردگارت بدان وحی نموده است.
این از نظر قرآن کریم، عملیات و تجربیّات علمی نیز نشان می دهد که گیاهان فهم و درک و شعور دارند.
بوته گل گلدانی را در هر شبانه روز چند بار تهدید کرده اند که تو را از بین می بریم، آب نمی دهیم و آزمایش کرده اند دیده اند رفته رفته برگهای گل پژمرده شده و گل رنجور گردیده است. بعد به گل بشارت داده اند که تو را نگه می داریم، آب می دهیم، رسیدگی می کنیم و امثال اینها، و دیده اند. کم کم بوته دوباره به حالت عادی خود بازگشته است. این گونه اتصال و ارتباط انسان با نبات خیلی مهمّ است. البته روشن است که درک گیاهان به گوش و زبان نیست.
زمانی که در نجف اشرف مشرّف بودم، کتابی در «فلاحت رومیّه» که به عربی ترجمه شده بود و به دستم رسید. مؤلّف در مقدّمه آن کتاب نوشته بود که مطالب کتاب از اسرار طبیعت است و به تجربه ثابت شده است.
یکی از مطالب آن کتاب این بود که اگر درخت میوه داری بار نداد، علاج بار دادن آن این است که یک نفر پای درخت بایستد و صاحب درخت تیشه یا تبری به دوش بگیرد و به سوی درخت بیاید. وقتی نزدیک درخت رسید کسی که پای درخت ایستاده به او بگوید: «فلانی، چه کار می خواهی بکنی؟» و او جواب دهد: «می خواهم این درخت را از جا بکنم، چون بار نمی دهد و خشک شده است». بعد آن شخص از درخت شفاعت کند و بگوید: «این دفعه آن را ببخش، سال دیگر، بار خواهد داد. اگر بار نداد آن وقت آن را قطع کن». با این کار سال دیگر درخت بارور شده و میوه خواهد داد.
پس از مسافرت به ایران و بازگشت به «تبریز» آن کتاب و مطلب مذکور به کلّی از یادم رفته بود، برای سرکشی به باغی که در آنجا داشتیم، رفتم، همین که وارد باغ شدم، دیدم در اول خیابان باغ درخت سیبی سر راه خشک شده، به باغبان گفتم: این درخت خشک شده و بی فایده است، آن را قطع کن، باغبان گفت: این درخت بعد از حدود سی سال به این حال رسانده ایم، اگر بخواهیم مثل این درخت را داشته باشیم، باید سی سال زحمت بکشیم و خلاصه راضی نشد. وارد باغ شدیم و مقداری در باغ گشتیم، وقت برگشت نیز دوباره نظرم به درخت خشک شده افتاد، باز به باغبان گفتم: این درخت بی فایده است آن را ببر و از سر راه بردار، باز راضی نشد. از قضا درخت خشک شده آن سال در موسم سیب، سبز شد، شکوفه داد و حدود یک خروار سیب بار داد. عجیب تر آنکه در فصل پاییز برای بار دوّم شکوفه داد و بارور شد و باز سیب فراوان داد. و ظاهراً این برای آن بود که درخت دوبار تهدید به بریدن شده بود.
این مطلب را به بعض دیگر هم گفتیم، عمل کردند و نتیجه گرفتند.

آیا نعمتهای آخرت واقعیت دارد، یا مثالی است؟

س 29- آیا نعمتهای آخرت واقعیت دارد، یا مثالی است؟
ج- واقعیت دارد و حقیقی است، و مانند تمثّل حضرت جبرئیل علیه السلام برای حضرت مریم علیه السلام نیست، آنجا که خداوند سبحان می فرماید:
«فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرَاً سَویّاً» (مریم: 17)
– پس به شکل بشر معتدل برای او نمایان شد.
زیرا در آنجا حضرت جبرئیل علیه السلام مَلَک بود و واقعیّت او عوض نشد، بلکه در دید حضرت مریم علیه السلام به صورت انسان نمایان گردید. اگر به صورت واقعی دیده می شد تمثّل نبود، رؤیت و علم بود.

جایگاه بهشت و جهنّم و چگونگی نشأه آخرت

س 30- بهشت و جهنّم در کجا واقعند؟
ج- بر اساس روایت، بهشت در آسمان، و جهنّم در زمین هفتم واقع است. (1)
س 31- عقیده جنابعالی چیست؟
ج- در مقابل روایت چه می شود کرد؟! در روایتی آمده است که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پرسیده شد: به بهشتی فرا می خوانید که «عَرْضُها السَّمواتِ وَ الاَرضُ»(آل عمران: 133) (وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است) و وسعتش همه جا را گرفته، دیگر برای جهنّم جا نمی ماند؟ حضرت در پاسخ فرمود: هنگامی که خورشید غروب می کند، روشنایی آن کجا می رود؟!«اِذا جاءَ اللَّیلَ، فَایْنَ یَذْهَبُ النَّهارُ؟»(2)
عرض یعنی وسعت، نه عرض در برابر طول یعنی به تمام جهات احاطه دارد. به نظر می رسد که با این روایت می خواهند مسأله را از راه دیگر بیان نمایند.
س 32- توضیح بفرمایید که چگونه؟
ج- ما در نشأه ماده قرار داریم، و در نظام مادّه یک سلسله احکامی مشاهده می کنیم که مختصّ به همین نظام مادّی است، ولی در عالمِ سماء، احکام این نظام مادّی حکم فرما نیست، در آنجا احکامی است که در نظام مادّی وجود ندارد.
بنابراین، ممکن است برخلاف احکام نظام عالم مادّه، هم بهشت با همه عالم برابر باشد، و هم جهنّم، و هیچ گونه تزاحمی هم نباشد، زیرا این تزاحم در عالم مادّه است.
س 33- در این صورت که عالم، همه مجرّدات می شود؟
ج- عالم، مجرّدات نمی شود.
س 34- اگر اجسام مادّی وجود داشته باشد، چگونه تزاحم نمی شود؟
ج- زیرا نمی توانیم احکام نظام مشهود را به نظام غیرمشهود سرایت دهیم.
س 35- خورشید که رفت، روز هم که از لوازم خورشید است می رود.
ج- به روایت مفصّل ابواسحاق سبیعی در کتاب «بحارالانوار» مراجعه شود.
س 36- آیا این روایت می خواهد بفرماید: این نشأه به نشأه دیگر تبدیل می شود؟
ج- انتقال این نشأه به نشأه دیگر به انقلاب برمی گردد، و انقلاب محال است؛ بلکه معنای آن این است که نظام عالم مادّه لازم نیست به نظام غیرمشهود سرایت کند، بنابراین اشکال ندارد که بهشت مساوی مجموع عالم باشد (چنانکه آیه گذشته بدان دلالت داشت) و جا برای جهنّم نماند، و در عین حال، جای جهنّم هم همه عالم باشد و هیچ تزاحمی بین آنها نباشد.

سایه بدون آفتاب؟

س 37- خداوند سبحان در جایی در رابطه با نعمتهای بهشتی می فرماید:
«لا یَرَوْنَ فیها شَمْساً وَ لا زَمْهَریراً» (انسان(هل اتی): 13)
– در آنجا نه آفتابی می بینند و نه سرمایی.
آیا این آیه شریفه با آیاتی که می گوید در بهشت سایه است (واقعه 30، نساء: 57، رعد: 35، مرسلات: 41، یس: 56، و انسان: 14) منافات ندارد؟
ج- به خصوص در روایات داریم که در صحرای محشر مؤمن راحت می نشیند و درختی بر او سایه می اندازد، سایه داشتن ربطی به «لا یَرَوْنَ فیها شَمْساً وَ لا زَمْهَریراً» ندارد و از «هُمْ وَ ازْواجُهُمْ فی ظِلالٍ عَلَی الاَرائِکِ مُتَّکِئونَ» (یس: 56): (بهشتیان با همسران شان در زیر سایه ها بر تختها تکیه می زنند.) استفاده نمی شود آفتاب است، ولی در هر حال روشنایی وجود دارد که سایه دارد. اگر در بهشت نور نباشد، تمام لذائذ اهل بهشت از بین می رود. نور موهبتی است برای اهل بهشت.

نعمتی بالاتر از درک انسان!

س 38- خداوند متعال می فرماید:
«لَهُمْ ما یَشاءُونَ فیها»(ق: 35)
– برای آنان هر بخواهند در بهشت فراهم است.
آیا مقصود از این آیه آن است که اهل بهشت هر نعمتی را که خواستند و درک کردند برای آنان فراهم خواهد بود، و اگر نعمتی را درک نکردند و به یاد نیاوردند از آن محروم خواهند بود؟
ج- خیر، محروم نخواهند بود؛ زیرا گفتار خداوند متعال که در پی آن می فرماید: «وَ لَدَیْنا مَزیدٌ»(ق:35): (و نزد ما افزون بر آن وجود دارد)، بالاتر از درک است؛ زیرا اگر درک می کردند، می خواستند. همچنین در جای دیگر می فرماید:
«فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِی َ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ اَعْیُنٍ.» (سجده: 17)
– لذا هیچ کس نمی داند، چه چیزهایی از آنچه که روشنی بخش دیدگان است، برای آنان پنهان شده است.
ثُلَّهٌ مِن الاَوَّلینَ، وَ ثُلَّهٌ مِنَ الاخِرینَ کیانند؟
س 39- خداوند متعال در سوره واقعه درباره اصحاب یمین می فرماید:
«ثُلَّهٌ مِن الاَوَّلینَ، وَ ثُلَّهٌ مِنَ الاخِرینَ» (واقعه: 39 و 40)
– آنان گروهی از پیشینیان؛ و گروهی از متأخران هستند.
آیا منظور از «اَلاوَّلینَ» انبیاء علیهم السلام هستند؟
ج- خیر امّتهای گذشته مقصود است. عامّه در ذیل این آیه دو روایت نقل می کنند که آیه ابتدا این گونه نازل شد: «ثُلَّهٌ مِن الاَوَّلینَ، وَ ثُلَّهٌ مِنَ الاخِرینَ» مانند اوّل سوره که درباره سابقین ذکر شده است. (واقعه: 13 و 14)
در یکی از آن دو روایت آمده است: وقتی که اصحاب آیه را شنیدند و افسرده خاطر شدند، لذا در وسط روز آن آیه نسخ شد و به این صورت نازل شد: «ثُلَّهٌ مِن الاَوَّلینَ، وَ ثُلَّهٌ مِنَ الاخِرینَ»
در روایت دیگر در خصوص عُمَر است که وقتی شنید، گریه کرد(3)، لذا خداوند آیه را به صورت «ثُلَّهٌ مِنَ الاخِرینَ » نازل فرمود.

باده بهشتی

س 40- مقصود از «خمر» در این آیه شریفه چیست که خداوند می فرماید:
«وَانْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ لِلشَّارِینَ»(محمّد: 15)
– و نهرهایی از باده ای که برای نوشندگان لذیذ است [برای بهشتیان فراهم است].
ج- این همان خمری است که نه خُمار دارد، و نه عقل را از بین می برد، چنانکه در جای دیگر می فرماید:
«لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ»(واقعه: 19)
– نه از آن دردسر می گیرند و نه بی خرد می گردند.
س 41- آیا این خمر مستی آور است و نوشندگان را مست می کند؟
ج- بله، مست کننده است البته سُکر و مستی به این معنی که آنان را نسبت به ساحت مقدّس حقّ محو می کند، به گونه ای که محو جمال و جلال حقّ تعالی می گردند، نه به معنای از بین رفتن عقل آنان، که عربده کشیدن از آثار آن است، بهشت که جای عربده کشیدن نیست.

محرومان از باده بهشتی و …

س 42- معنای روایت زیر چیست که می فرماید:
«سامِعُ الْغِنا مَحْرُومٌ مِنْ سُماعٍ اَصْواتِ شَجَرَهِ طُوبی، و شارِبُ الخَمْرِ مِنَ الرَّحیقِ الْمَخْتُومِ، و الْمَلُوطُ مِنَ الْجُلُوسِ عَلی سُرُرٍ الْجَنَّهِ، وَ اِنْ تابُوا وَ دَخَلَوا الجَنَّهَ.»
– کسی که به آواز خوانی گوش فرا می دهد از شنیدن صدای درخت طوبی، و شراب خوار از (نوشیدن) شراب سر به مُهر، و کسی که لواط شده از نشستن بر تختهای بهشت محروم خواهد بود، اگر چه توبه کنند و به بهشت وارد شوند.
ج- یعنی درک این اشخاص محدود می شود «بِحَیْثُ لا یَشْعُرونَ بِالْمَحْرومیَّهِ مِنَ الرَّحیقِ وَ الْجُلُوسِ عَلی سُرُرٍ الْجَنَّهِ، بلْ یُدْرِکُونَ وَ یُشْعِرُونَ غَیْرَها مِنَ النِّعَمِ. وَ لا یَکُونونَ بحَیْثُ یُدْرِکُونَ وَ یَشْعُرونَ اَلَمْ المحْرُومیهِ مِنْ هذِهِ النّعَمِ، لِمُنافاتِهِ قَوْلَهُ تَعالی»: «لالَغْوٌ فیها.» (طور: 23): (به گونه ای که به محرومیت خود از شراب و نشستن بر تختهای بهشتی توجه ندارند، و تنها دیگر نعمتهای بهشتی را درک می کنند و فقط به آنها توجه دارند. البته ناراحتی و رنج محرومیت از این نعمتها را درک نمی کنند و به آن توجّه ندارند، زیرا در این صورت روایت با فرمایش خداوند متعال که می فرماید: «هیچ کار بیهوده ای در بهشت نیست» ناسازگار می گردد.)

پاداش مستضعفین در آخرت

س 43- چرا خداوند متعال کسانی را که حجّت و راهنما ندارند، عذاب می کند؟
ج- خداوند سبحان می فرماید:
«وَ اِنْ مِنْ اُمَّهٍ اِلَّا خَلا فیها نَذیرٌ»(فاطر: 24)
– و هیچ امّتی نبوده مگر اینکه در آن هشداردهنده ای بوده است.
از این آیه استفاده می شود که برای همه، اتمام حجّت شده است.
س 44- به اقوام وحشی در جنگهای آمازون چگونه اتمام حجّت شده است؟
ج- آنها مستضعفند.

چه کسانی مستضعف هستند؟

س 45- آیا کسی که به تبعیّت از محیط و بر اساس عقاید آباء و اجداد خود، دین دیگری غیر از اسلام اختیار کند و آن را حقّ بداند، و اشتغال به امور دنیوی او را از تفحّص و تحقیق دین حقّ باز دارد، «مُستَضْعَف» محسوب می شود؟
ج- چنین شخصی مستضعف نیست؛ زیرا احتمال می داده که در میان ادیانِ موجود، دین حقّی وجود دارد که انسان باید از آن پیروی کند؛ ولی صُعُوبت امرِ تحقیق یا اشتغال به امر معاش، او را از جستجو و تحقیق درباره دین حقّ بازداشته، چنین شخصی مسؤول است. میزان مستضعف بودن را خداوند متعال بیان نموده و می فرماید:
«اِلَّا الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ الوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلهً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً.»(نساء: 98)
– مگر مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند.
یعنی کسی که حقّ برای او روشن نشده و احتمال ندهد که دین حقّی وجود دارد، مستضعف است، و اگر احتمال حقّانیّت بدهد مستضعف نخواهد بود، زیرا اجمالاً حقّ برای او روشن است و چنین شخصی مسؤولیت دارد و باید جستجو کند و حقّ برای او روشن گردد.
س 46- آیا کسی که از روی تحقیق، حق را در مسیحیت فهمیده، کافر است؟
ج- کافر مستضعف است. خداوند متعال می فرماید:
«اِلَّا الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ و الْوِلْدانِ، لا یَسْتَطیعُونَ حیلهً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً.»‌(نساء: 98)
س 47- برخی می گویند مطلب فوق کوسه ریش پهن و تناقض است.
ج- این شخص وارونه فهمیده و کوسه ریش پهن می بیند، ولی قرآن را منکر نیست. مقصودش آن است که حقّ را تثبیت کند، هر چند وارونه فهمیده باشد؛ تنها در صورتی که حقّ را بفهمد و آن را انکار کند، کافر است.
س 48- آیا می توان گفت افرادی که نعمت های آخرت را که در قرآن ذکر شده است، به نعمت های غیر مادّی تفسیر می کنند، مستضعفند؟
ج- بله، این گونه اشخاص که نعمتهای آخرت را غیر مادّی می دانند، مستضعف هستند.
س 49- آیا اهل خلاف در صورتی که معانِد نباشند، معذَّب خواهند بود؟
ج- در روایتی، راوی از حضرت باقر علیه السلام می پرسد: کسانی که امام ندارند، جایشان کجاست؟ حضرت در پاسخ می فرماید: آنان مستضعفند. اگر کار خیر کرده باشند، مُنَعِّم خواهند بود، و ممکن است جهنّمی هم در بین آنها باشند. (4)
س 50- آیا در قیامت به آنها تکلیف می شود؟
ج- خداوند سبحان می فرماید:
«و آخَروُنَ مُرْجَوْنَ لِاَمْرِ اللهِ، اِمَّا یُعَذِّبُهُمْ، وَ اِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ.» (توبه: 106)
– و عدّه ای دیگر کارشان موقوف به فرمان خداست، یا آنان را [به عدل] عذاب می کند، و از آن ها [به لطف] درمی گذرد.
بنابراین، آنان حکم دیگری غیر از بقیه مردم (در اطاعت و معصیت، و ثواب و عقاب) دارند، و حسابشان به تأخیر می افتد.
و در حدیث آمده است: آتشی برافروخته می گردد و به آنها گفته می شود که در آن داخل شوند. و امتحان آن ها به این صورت است. (5)

پی نوشت ها :

1. ر.ک، بحارالانوار، ج8، ص 127، روایت 28، و ص 164، روایت 107، و ص 286، روایت 13، و ج 10، ص 3، روایت 1، و ج 60، ص 257- توضیح اینکه در تمام روایات غیر از روایت اخیر آمده است که بهشت در آسمان و جهنّم در زمین است و در روایت اخیر آمده است که بهشت در آسمان هفتم و جهنّم در انتها و پایین ترین نقطه زمین قرار دارد.
2. بدین مضمون: بحارالانوار، ج8، ص 83 و 84 به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله، وج 10، ص 58، روایت 3 به نقل از امیرمؤمنان علیه السلام.
3. تفسیرالمیزان، ج19، ص 143.
4. بدین مضمون: المیزان، ج5، ص 58، و نیز در رابطه با تعیین مفهوم «استضعاف» و «مستضعف» از دیدگاه روایات ر، ک: المیزان، ج5، ص 57-60.
5. ر، ک: بحارالانوار، ج5، ص 288، روایات باب 13.

منبع:رخ شاد، محمد حسین؛ (1380)، در محضر علامه طباطبایی(ره) پرسشها و پاسخهای اعتقادی، اخلاقی، تفسیری، حدیثی و عرفانی، قم: انتشارات نهاوندی، چاپ پنجم. تابستان 1389.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد