طلسمات

خانه » همه » مذهبی » پرچمدار تقريب بين مذاهب اسلامي

پرچمدار تقريب بين مذاهب اسلامي

پرچمدار تقريب بين مذاهب اسلامي

تلاش براي تقريب بين مذاهب اسلامي يکي از مهمترين شاخصه هاي مبارزات شهيد بلخي را براي ايجاد زندگي آرام بخش بين مسلمانان تشکيل مي دهد. اين تلاش همواره رهبران ديني و طرفداران حيات با عزت جهان اسلام را دغدغه مي کرده است. علماي بزرگ و سران مذاهب اسلامي صرفنظر از اختلافات جزئي در زمينه هاي اعتقادي به منظور عظمت و اعتلاي دين و بسط و توسعه فرهنگ اسلامي پيوسته دور هم جمع مي شوند و راه هاي تقريب را جستجو

b60b314d 7e36 445d a8f6 b960114857cd - پرچمدار تقريب بين مذاهب اسلامي

0023313 - پرچمدار تقريب بين مذاهب اسلامي
پرچمدار تقريب بين مذاهب اسلامي

 

نويسنده: حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد قاسمي بلخي

 

 

درآمد
 

تلاش براي تقريب بين مذاهب اسلامي يکي از مهمترين شاخصه هاي مبارزات شهيد بلخي را براي ايجاد زندگي آرام بخش بين مسلمانان تشکيل مي دهد. اين تلاش همواره رهبران ديني و طرفداران حيات با عزت جهان اسلام را دغدغه مي کرده است. علماي بزرگ و سران مذاهب اسلامي صرفنظر از اختلافات جزئي در زمينه هاي اعتقادي به منظور عظمت و اعتلاي دين و بسط و توسعه فرهنگ اسلامي پيوسته دور هم جمع مي شوند و راه هاي تقريب را جستجو مي کنند که علامه شهيد بلخي يکي از آنان بوده است. حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد قاسمي بلخي مسئول بنياد فرهنگي – تحقيقاتي شهيد بلخي در اين مقاله ديدگاه هاي وحدت بخش و تقريبي علامه بلخي را شرح مي دهد:
علامه سيد اسماعيل بلخي بنيانگذار تقريب بين مذاهب اسلامي افغانستان، همچون سيد جمال الدين (اسدآبادي) گام هاي بلندي در راه تحقق آرمان مقدس اتحاد ميان امت واحده اسلامي برداشت. او معتقد بود که تنها راه رهايي مسلمانان از قيد و بند بيگانگان، پرهيز از تعصبات و اختلافات مذهبي به ويژه در جامعه متعدد افغانستان است. جمعيت اين کشور يکپارچه مسلمان است که 70 درصد آن را اهل سنت و 30 درصد آن شيعه مي باشند. دشمنان اسلام به ويژه قدرت هاي سلطه گر محلي در دوران هاي گذشته نتوانستند همزيستي مسالمت آميز شيعيان و اهل تسنن را تحمل کنند، و بر اثر سمپاشي و تفرقه افکني به نزاع هاي مذهبي دامن زدند. که در برخي مراحل خسارت هاي جبران ناپذيري بر ملت مظلوم افغانستان وارد آمد. شهيد بلخي براي زمينه سازي تحقق اهداف تقريبي در افغانستان در مقاطع تاريخي دو روش را راهکار خود قرار داد.
روش عملي: او در پرتو اين روش در ميان مردم زندگي کرد و در هر يک از مناطق افغانستان که مي زيست با زبان مردم آن سخن مي گفت و حتي لحظه اي از فرصت هاي موجود چشم پوشي نکرد. به طور مثال استان هرات يکي از حوزه هاي پر حادثه در تنش هاي قومي، نژادي و مذهبي به شمار مي آيد. نظر به اينکه بافت جمعيت اين منطقه نا مساوي است، اين حوزه هميشه شاهد درگيري هايي خونين بر سر اجراي مراسم مذهبي و فرهنگي بوده است.

دستاوردهاي تقريب در هرات
 

علامه بلخي در مدت هشت سالي (1317-1324) که در اين منطقه در تبعيد بسر برد، براي حل مشکلات همزيستي مردم زحمات زيادي کشيد. دوستان نزديک علامه بلخي، نقل کرده اند که او پس از مراجعت به ميهن، به منظور پيوند ديني پيروان مذاهب اسلامي، اولين تشکل سياسي – فرهنگي را با همکاري عده اي از علما و اساتيد و بزرگان مذهبي هرات به وجود آورد. او براي نشان دادن حسن نيت و جلب توجه افکار عمومي برادران اهل سنت، عمامه سياه خود را که حاکي از پيوستگي با مذهب اهل بيت (ص) مي باشد کنار گذاشت و عمامه سفيد به سر کرد و در محافل و مجالس آنان به سخنراني پرداخت. سخنان وحدت بخش و دردمندانه او طوري بود که متعصب ترين افراد شيعه و سني را به وجد مي آورد. او با داستان سرايي از نهضت پيامبر (ص) در صدر اسلام و دوره هاي مختلف که موجبت عظمت، عزت و پيشرفت مسلمانان شد، بر شور و هيجان مستمعين مي افزود و قلوب توده مردم را به هم نزديک مي کرد.
در هر شهر و روستايي که اعلام مي شد علامه بلخي برنامه سخنراني دارد، زن و مرد مشتاق صرفنظر از هويت مذهبي، به محفل سخنراني هجوم مي آوردند و به درد دل هاي عالمانه و آگاهانه اين مرشد بزرگ گوش مي دادند. کسي علامه بلخي را به عنوان يک روحاني شيعه نمي شناخت. مردم او را يک شخصيت ملي و فرا مذهبي مي دانستند. در هر سخنراني، از زيان تفرقه و اختلافات ناشي از برداشت هاي نادرست و اعتقادات مذهبي سنتي پيروان مذاهب اسلامي منطقه بحث مي شد. بلخي معتقد بود که اگر علما و شخصيت هاي اسلامي ساير مذاب کتاب هاي فقهي را بازخواني کنند، و مباني اعتقادي و شالوده انديشه هاي فرهنگي و اجتماعي را بررسي مجدد نمايند، بي ترديد به يک راه حل منطقي دست مي يابد، و آنگاه مي توانند با محوريت اسلام ناب محمدي و در سايه پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله زندگي کنند.
يکي از مهمترين اماکن تردد علامه بلخي در هرات مسجد جامع اين شهر بود که اکثريت مردم شيعه و سني براي آن احترام خاص قائل بودند. او در مناسبت هاي مختلف با دعوت مردم به مسجد جامع و به ايراد سخنراني مي پرداخت. در يکي از اين سخنراني ها خطاب به علماي شيعه و سني چنين گفت:
«برادران شيعه و سني، علما و روشنفکران! اين مسجد خانه خدا است و هر کسي که اينجا مي آيد، بنده خدا و محتاج به اوست. مسجد جاي حرف شيعه و سني گفتن نيست. اينجا جاي کساني است که بنده خدا و امت حضرت محمد (ص) و پيرو قرآن باشند. مخالفان دين سال هاست با دامن زدن به اختلافات مذهبي تيشه به ريشه ما مسلمانان زده اند. دشمنان اسلام با کمک استبداد و استعمار سعي مي کنند ما را به جان هم بيندازند، و نگذارند به هم نزديک شويم. آن ها اين دسيسه ها را در کشور ما پياده مي کنند تا به راحتي به سلطه و زورگويي ادامه دهند. چون مي دانند که نزديک شدن شيعه و سني باعث مي شود همگي يکپارچه عليه استعمار و استبداد قيام کنند و بساط شان را برچينند. بدانيد که عقب ماندگي ها و ناکامي هاي ما به اختلافات مذهبي و نژادي برمي گردد. امروز دنيا و جهان اسلام با همبستگي و دانش و کمال پيشرفت کرده است. اگر امروز اختلافات را رفع نکنيم و جنگ هاي خانمانسوز قبيله اي و مذهب را کنار نگذاريم در ناکامي ابدي خواهيم ماند و به پيشرفت و ترقي و تکامل دست پيدا نخواهيم کرد. جنگ شيعه و سني و اختلافات طبقاتي سم خطرناکي است که ما را از کاروان علم و دانش و فرهنگ و تکامل و ترقي بشر عقب نگه مي دارد. اقتصاد ما، دانش ما، فرهنگ ما و از همه مهمتر اجتماع ما بر اثر اين جنجال هاي ويرانگر نابود مي شود. ما بايد درک کنيم که پيروزي هاي چشم گير و خيره کننده مسلمانان پيشين در نتيجه اتحاد و همبستگي آنان بوده است. اميدواريم هميشه در صف واحد ايستاده شويد و دست اتحاد و اتفاق و يکرنگي به هم دهيد. هر شيعه که سني نيست، شيعه نيست. هر سني که شيعه نيست، سني نيست. اين مسلک ديني و مذهبي من است».
سخنان دل گرم کننده و آگاه کننده علامه بلخي انديشه هاي خفته و آرام را سامان داد. او بدور از نيرنگ هاي روزگار و بازي هاي فريب کارانه مبلغان دروغين، در دل هاي مردم تشنه حقيقت شور و خروش ايجاد کرد. تأثير عملکرد صادقانه علامه بلخي چنان در جامعه شيعيان و اهل تسنن هرات و شهرهاي اطراف آن احساسات بدبينانه مذهبي و نگرش هاي غلط را که شيعه و سني نسبت به يکديگر ابراز مي کردند، برطرف کرد. بوي زيست برادرانه همه جا را فرا گرفت و صداي دل نواز و روح بخش وحدت ديني طنين انداز شد. کساني که اين وضعيت را درک کرده اند صادقانه از شيريني وصل سخن گفته اند. شهيد بلخي با رفتارهاي منطقي و عالمانه باعث شده بود در درون اقشار مختلف جامعه شيعه و سني براي خود پايگاه مردمي ايجاد کند.
در جلساتي که شيعه و سني حضور داشت نماز جماعت به امامت او برگزار مي شد. نمازگزاران دست بسته و دست باز، با مهر و بدون مهر در صفوف به هم فشرده و با شکوه پشت سر او نماز مي خواندند. در ايام عاشورا و سوگواري امام حسين (ع) فرزند رسول الله (ص) برادران اهل سنت در محافل شيعيان شرکت مي کردند. علماي اهل سنت گاهي به دعوت علامه بلخي به ايراد سخن و شرح نهضت امام حسين (ع) مي پرداختند. رفتار خردمندانه علامه بلخي در بين مردم طوري بود که نتايج و ثمرات ارزشمند آن توانست بيشترين مشکلات اجتماعي را که بخشي از باورهاي غلط جوامع شيعه و سني شده بود حل و فصل کند. امروزه شيعه و سني در ولايت هرات به برکت تلاش هاي تقريبي علامه بلخي بدور از برخوردهاي حاد مذهبي زندگي مسالمت آميز دارند.

دستاوردهاي تقريب در ولايات شمال
 

مهمترين مراکز علمي، فرهنگي و تاريخي جهان اسلام و افغانستان در شهرهاي بزرگ و پر جمعيت ولايات شمالي اين کشور قرار دارند. شيعه و سني با ترکيب جمعيتي متفاوت در آن ولايات زندگي مي کنند. علامه بلخي پس از موفقيت هاي چشمگيري که در زمينه تقريب بين پيروان مذاهب اسلامي ولايت هرات کسب نمود در اوايل سال 1324 به ولايت بلخ مهاجرت کرد و مورد استقبال علما و شخصيت هاي شيعه و سني مزار شريف، مرکز اين ولايت قرار گرفت. نظر به اينکه علامه بلخي از شخصيت ها و رهبران اقوام و بافت جمعيت شمال شناخت کافي داشت، بيدرنگ برنامه هايي را به منظور سامان دادن به وضعيت ناگوار فرهنگي و اجتماعي شهرهاي مزار شريف، شبرغان، سرپل، بغلان، قندوز، تخار، سمنگان و جوزجان تدارک ديد.
بلخي با برقراري ارتباطات نزديک با مردم و علماي اين مناطق توانست بهترين شرايط را براي هم انديشي و تقريب ديدگاه هاي بزرگان شيعه و سني ولايت بلخ فراهم کند.
برخي از علماي مزار شريف نقل کرده اند که پيش از آمدن علامه بلخي به اين ولايت، ميان شيعه و سني نوعي بي اعتمادي وجود داشت. شيعيان بر اثر فشارهاي ناشي از اين بي اعتمادي، آيين هاي مذهبي خود را به طور پنهان برگزار مي کردند. علامه بلخي با درک اين شرايط در نخستين گام روحانيون و سران مذاهب اسلامي را به برگزاري نشست هاي علمي و فرهنگي تشويق کرد. در نتيجه اين نشستها علما صميمانه هم انديشي کرده و پذيرفتند که برخوردهاي گذشته نادرست بوده و بايستي بدبيني ها را به طور متقابل کنار بگذارند. از اين رو ديدارها و رفت و آمدهاي فرهنگي ميان شيعيان و اهل تسنن گسترش يافت. علماي شيعه و سني در اعياد و محافل علمي و فرهنگي يکديگر شرکت مي کردند و به اعتقادات و باورهاي يکديگر احترام مي گذاشتند.

«روضه سخي» بارگاه معروف و منسوب به حضرت علي (ع) در مزار شريف در انحصار برادران اهل سنت قرار داشت. اما با تلاش هاي آن مرد بزرگ، شيعيان موفق شدند آيين هاي مذهبي خود را همچون مراسم عاشورا در اين بارگاه برگزار نمايند. يکي از مراسم مهمي که در اين مکان برگزار مي شود جشن گل سرخ است، که در اول فروردين هر سال با حضور هزاران نفر از مردم افغانستان به شکل رسمي برگزار مي گردد.
 

در آغاز سال 1327 اين مراسم با شور و هيجان خاصي برگزار گرديد و شيعه و سني متحد و هماهنگ در آن حضور داشتند. در سالي که علامه بلخي در مراسم «روضه سخي» سخنراني کرد، با فرخنده عيد غدير مصادف بود آقاي بلخي در سخنان خود در اين مراسم جزئيات واقعه غديرخم را به تفصيل براي حضار شرح داد که با استقبال کم نظير حضار رو به رو شد.
آقاي بلخي در سخنان خود در اين مراسم گفت: «برادران شيعه و سني! اين را بدانيد که همه ما برادر ديني هستيم و هيچ اختلافي بين ما وجود ندارد. اسلام و قرآن و پيامبر همان است که همه ما آن را قبول داريم و به آن افتخار مي کنيم. پيام من در اين روز بزرگ و تحويل سال نو همان سخني است که پيامبر بزرگ اسلام (ص) از ما خواست از قرآن و اهل بيت (ع) فاصله نگيريم. يقين بدانيد که بين عرب و عجم و شيعه و سني فرقي نبوده و نيست. اسلام و قرآن همه را يکسان دانسته است».
اين تحولات در روابط شيعه و سني تا آن زمان در شمال افغانستان بي سابقه بود. در نتيجه اين تلاش هاي وحدت گرايانه کدورت هاي ناروا بين مردم از بين رفت، و دوستي و برادري جايگزين شد. در سه سالي که آن سلاله نبوي، مزار شريف را پايگاه فعاليت هاي تقريبي خود ساخته بود، در عين حال موانع متعددي را بر سر راه خود پيشبيني کرده بود. اما هيچ گاه نا اميدي را به دل راه نداد. گاهي در نتيجه سرزنش و ملامت نا اهلان اشک مي ريخت و فرياد مي کشيد. ولي چون اهداف بزرگتري را براي ايجاد افغانستان نوين در دستور کار خود قرار داده بود، اين سرزنش ها تأثير چنداني بر فعاليت هاي او نداشت و هيچ جرياني نتوانست او را از راهي که در پيش گرفته منحرف سازد.

دستاوردهاي تقريب در کابل
 

در هر کشوري، مرکز و پايتخت آن از اهميت بيشتري نسبت به ساير ولايات و شهرها برخودار است. اکثر تحولاتي که در يک کشور رخ مي دهد ريشه آن در مرکز نضج مي گيرد، و بعد به ساير نقاط سرايت مي کند. علامه بلخي با اين ديدگاه که بتواند تغييرات اساسي در ساختار کشور ايجاد کند، به مرکز نزديک شد. او در بهار سال 1327 به منظور اقامت دائم در کابل و برقراري ارتباط با تشکل هاي سياسي و فرهنگي به پايتخت افغانستان هجرت کرد و بيدرنگ توانست قدم هاي بزرگي براي وحدت و تقريب مسلمانان مظلوم و فراموش شده ميهن بردارد. در آن روزگار گاهي درگيري هاي قومي و مذهبي بر اثر ناسازگاري هاي اجتماعي و اختلافات مذهبي بيداد مي کرد. حکومت وقت هم براي حفظ منافع خود نمي توانست آتش کينه هاي برآمده از اين جنگ ها را خاموش کند.
علامه بلخي در نخستين گام، جامعه در حال سقوط کابل را که ترکيب ناهماهنگ داشت و شيعه و سني به تحريک دشمنان بر سر هم مي کوبيدند، مورد بازبيني قرار داد. با محافل مختلف مردم و تشکل هاي سياسي و مذهبي مراودات دوستانه برقرار کرد. علماي شيعه و سني را وادار کرد که رابطه نزديک با يکديگر داشته باشند. مجالس و نشست هاي مشترک برگزار کنند. از نقاط قوت مشترکات ديني سخن بگويند. اين تلاش ها در اندک زماني تأثير خود را بر جاي گذاشت. فضاي آرامش و صلح و دوستي جايگزين ابرهاي تيره و کدورت هاي غير منطقي گشت. اين تغييرات چنان چشم گير و خيره کننده بود که در بعضي مقاطع ريشه نفاق و اختلاف مذهبي و قومي را خشکاند.
بازماندگان نهضت بلخي نقل کرده اند که آنان را به شرکت در مجالس و محافل مشترک شيعه و سني تشويق مي کرد. در آن مجالس درباره راه هاي دستيابي به افق هاي روشن بحث و تبادل نظر به عمل مي آمد. بلخي همواره به مردم هشدار مي داد که سقوط و انحطاط جوامع اسلامي از لحظه اي آغاز شد که مسمانان به فرقه گرائي و مذهب تراشي روي آوردند. امروزه مهمترين دلايل پراکندگي و جدايي ملت هاي مسلمان، دخالت و توطئه قدرت هاي استعماري و استبدادي است. تاريخ نگاران نقل کرده اند که قبائيل پشتون ساکن جلال آباد سال هاي متمادي گرفتار اختلاف و درگيري هاي خونين بودند، و در جريان اين درگيري ها تعداد زيادي از مردم کشته مي شدند. شخصيت هاي سرشناس قبايل منطقه با توجه به شناختي که از علامه بلخي داشتند در اوايل زمستان سال 1343 از او تقاضا کردند زحمت کشيده و عازم جلال آباد مرکز ولايت ننگرهار شود و آتش کينه هاي ديرينه دو قبايل را خاموش نمايد.
آن مرد الهي و نفاق ستيز همراه جمعي از بزرگان افغانستان وارد جلال آباد شد و بيدرنگ به سراغ قبائل درگير رفت. او با سخنراني هاي مستدل و منطقي چشم فتنه را ميان مردم منطقه کور کرد، و برادري اسلامي را ميان آنان جايگزين کرد. در بخشي از سخنان علامه بلخي در جلال آباد آمده است: «اي بزرگان قوم پشتون. اي مردم زحمت کش و پر تلاش قبايل جلال آباد. شما را چه شده که به جنگ و نزاع برخاسته ايد؟ چرا نسبت به يکديگر بد بين شده ايد؟ اسلامي که پرچم صلح را در برابر يهود و نصاري بلند کرده است به ما چه مي گويد؟ صداي اسلام به وحدت و همبستگي بلند است! فرياد من از همان ابتدا بر ضرورت حفظ وحدت و دوستي و برادري و صلح و خير جامعه محروم بوده است. انقلاب و حرکت مظلومانه خويش را بر پايه وحدت ملي استوار کردم. در روند اين حرکت خيرخواهانه فرياد آزادي خواهي خود را با تکيه بر وحدت و اخوت اسلامي آغاز نمودم. هدفم اين بوده است که اين مردم برادرانه در کنار هم زندگي کنند. توصيه من به شما مردم اين است که متحد و يکپارچه باشيد. خدا و قرآن به ما دستور داده اند که متحد باشيم. پيامبران الهي همه براي صلح و آشتي آمده اند. وحدت يک چيزي است که در هر دوره و زمان بشر به آن نيازمند بوده است. بياييد ببينيم که قرآن چه گفته است «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنين».
علامه بلخي در بهمن ماه سال 1343 به دعوت بزرگان طوايف شيعه و سني ولايت پکتيا، از جمله همکار ديرين خود ژنرال سيد مير احمد شاه خان گرديزي به منظور مقابله با فعاليت هاي ضد ديني عوامل استعمار و استبداد به شهر پکتيا سفر کرد. چرا که روابط مسمانان اين خطه تيره شده بود و مي رفت که به يک چالش بزرگ تبديل شود. شخصيت هاي با نفوذ اين منطقه به اين نتيجه رسيده بودند که حضور به موقع مبارز خستگي ناپذير راه وحدت و يکپارچگي امت اسلامي علامه بلخي مي تواند اين مصيبت را از سر مردم دور کند. آن پير مرشد با هماهنگي دوستان و مسئولان وارد گرديز شد و عزم خود را براي سامان دادن اوضاع خطير اجتماعي منطقه جزم کرد. او با برگزاري جلسات مشترک و با بيان رهنمودهاي شيوا و مستند تاريخي سران قبائل و علماي مذاهب و فرق اسلامي را به صلح و آشتي و در پيش گرفتن راه وحدت اسلامي دعوت کرد. در يکي از سخنراني هاي منطقي آن پرچمدار وحدت چنين آمده است:
«برادران شيعه و سني، شرف و عزت شما در گرو وحدت و همبستگي است. حفظ يکپارچگي ملت ها را به کاميابي مي رساند. اسلام به ما فرموده همگي به ريسمان الهي چنگ بزنيد و پراکنده نشويد. اين را بدانيد که اختلافات مذهبي و قومي و نژادي ساخته و پرداخته دست پليد استعمار انگليس است. و گرنه هيچ اختلافي بين ما وجود نداشته و ندارد. در هر کجا که مسلمانان اختلاف داشته اند تمام سرمايه هاي خود را از دست داده اند، و کفر بر آنان چيره شده است. اگر در يک جامعه وحدت و يگانگي باشد هرگز دشمن نمي تواند بر مسلمانان غلبه پيدا کند. مذهب شيعه يکي از مذاهب پنج گانه اسلامي و بلکه افضل آنها است. لذا احترامش بر همه لازم و واجب است. کسي نمي تواند امروز در افغانستان، حقوق چهار و نيم ميليون شيعه را ناديده بگيرد. خدا گفته که حق مسلمان بر مسلمان ديگر حرام است و ظلم مسلمان به مسلمان جايز نيست، و گناه کبيره محسوب مي شود. پيامبر اسلام به ما توصيه کرده که نسبت به يکديگر رئوف و مهربان باشيم. آگاه باشيد که اختلاف و تفرقه از حربه هاي استعمار و استبداد است. همه ما به يک کتاب ايمان داريم و بهشت و جهنم را پذيرفته ايم. و به سوي يک قبله نماز مي خوانيم و خداي يگانه را عبادت مي کنيم».
در حقيقت راهکار و شيوه فعاليت هاي هدفمند علامه بلخي در تمام نقاط کشور اينگونه بوده است. از گفتن حقايق به هيچ وجه چشم پوشي نمي کرد. در طول سال هاي رويارويي با استعمار و استبداد داخلي دريافته بود که هر آسيبي بر مردم اين کشور وارد مي آيد از ناحيه دولت هاي قومي بوده است. او براي مبارزه با دردهاي مهلک جامعه جز گسترش آگاهي هاي ديني و بينش قوي سياسي سلاح ديگري در اختيار ندارد. بلخي با اين اسلحه قلب دشمن را نشانه مي گيرد و مي گويد: «کشور و جامعه اسلامي ما به هم فکري احتياج دارد. اگر درست به واقعيت ها بنگريم ملاحظه مي کنيم که شيعه و سني در اين کشور با هم زندگي مي کنند. در گوشه و کنار اين مملکت اقوام و طوائف بزرگي وجود دارند. از ميان همين شيعيان گروه هاي زيادي هستند که هر کدام وابستگي خاصي دارند. سادات، هزاره، قزلباش، بلوچ، افغان خليلي و به اين مسلک و طريقه گرايش دارند. از مردم اهل سنت هم پشتون، تاجيک، ازبک، ترکمن و عرب هستند. اگر ما بخواهيم همه اينها را از هم جدا کنيم ديگر چيزي براي اسلام باقي نمي ماند. پس بهترين راه حل حفظ وحدت و اخوت اسلامي است. همه آنهايي که در اين مملکت زندگي مي کنند، در حقيقت يک خدا و يک پيامبر و يک قبله و يک قرآن دارند. دين آن ها اسلام است. پس اختلاف ما در چيست؟ بر اثر يکسري تبليغات دروغين دشمنان اسلام ما به اين وضع گرفتار آمده ايم. اصلاً شيوه کار استعمار خارجي و آنهايي که دشمنان مسلمانان هستند اين بوده که ميان مسلمين اختلاف ايجاد کنند تا هميشه از آن به نفع خويش سود سياسي ببرند».
واقعيت موجود هم اين را نشان مي داد. چون استعمار و استبداد دست در دست هم داده بودند تا شيرازه حيات اجتماعي اين جامعه را از هم بپاشند و منابع و ثروت هاي طبيعي آنان را به يغما ببرند. علامه بلخي به نقشه هاي خائنانه دشمنان به خوبي آگاه بود و مي دانست که تنها راه نجات و تنها راه خنثي سازي نقشه هاي دشمنان تقريب بين پيروان مذاهب اسلامي است. بنابراين از جان و دل مايه گذاشت و فداکاري کرد و بحق لقب سيد جمال الدين ثاني را به خود اختصاص داد.

مسير عملي علامه بلخي در برهه هاي مختلف تاريخي افغانستان اين حقيقت را به اثبات مي رساند که او در روند تشکيل جامعه متحد اسلامي موفقيت زيادي کسب کرد. چرا که در نتيجه اين فعاليت هاي گسترده، پيروان تشيع و تسنن در کنار هم به صورت مسالمت آميز زندگي کردند.
 

تاريخ سه قرن گذشته افغانستان گوياي اين واقعيت تلخ است که شيعيان و اهل تسنن اين سرزمين و فراتر از آن اقوام و طوايف گوناگون همواره در کشمکش هاي خونين و ظالمانه بسر مي برده اند. گاهي بر سر يک مسئله کم ارزش و بسيار ابتدائي به جان هم افتاده و خون هاي به ناحق جاري کرده اند. لذا با توجه به اين واقعيت ها و اين که چه تحول و روي کردي بعد از فعاليت هاي تقريبي علامه بلخي به وجود آمد، هر منصفي مي تواند اذعان کند که خدمات شايسته و راهکارهاي ارزنده او سبب به وجود آمدن زمينه هاي مناسب حضور کار ساز شيعه و آزادي هاي مدني آنها شد. جامعه اهل سنت و جامعه شيعه تا آن زمان برداشت هاي نادرست و نگرش هاي غلط نسبت به عقايد يکديگر داشتند. گاهي بر اثر اين برداشت هاي نادرست همديگر را تکفير مي کردند. ولي در نتيجه تلاش هاي خستگي ناپذير علامه بلخي شرايط کاملاً تغيير يافت. انديشه هاي نادرست پيشين دگرگون گرديد، و جاي آن را مثبت نگري و انسان محوري و اسلام مداري گرفت. براي همين است که امروز علامه بلخي فقط در دايره شيعه نمي گنجد. همه مردم افغانستان اعم از افغان، تاجيک، ازبک و هزاره او را دوست دارند. تلاش هاي او را در مسير شکل گيري آريانا و خراسان بزرگ ارج مي نهند. امروزه همه شهروندان ساکن اين سرزمين قديم و جديد به ياد دارند که آن عالم خدمتگذار چه رنج ها و زحماتي را در بهبود وضعيت زندگي آن ها کشيده و رمز ماندگاري و جاودانگي او همين است.
علامه بلخي افزون بر مشارکت عملي در فعاليت هاي اصلاح گرايانه تقريبي در جامعه افغانستان، در عين حال با مهارت وصف ناپذير بهترين راهکارها را در زمينه تقريب بين مذاهب اسلامي در قالب نظم شعر فارسي ارائه کرد و آن ها را در دسترس مردم قرار داد. انديشه هاي تقريبي او که برخاسته از متون مباني اسلامي بود، در قالب غزل و قصيده مردم را به وحدت و يکپارچگي فرا خواند. در يکي از سروده هاي وحدت بخش او که بر گرفته از آموزه هاي قرآن کريم مي باشد آمده است:

 

هان اي بشر بياموز درس از کتاب قرآن
دست از ره توسل زن بر طناب قرآن

در آتش دوئيت سوز و گداز تاکي
بهر دوام وحدت، کن انتخاب قرآن

از چشم هيچ فردي، در پرده نيست اين درس
شد پرده تعصب بر ما حجاب قرآن

با تيغ علم و فرهنگ، قوم عرب نديدي
فتح جهان نمودند، از فتح باب قرآن

جنگ نژاد و مذهب، رخت از جهان نبندد
تا عالمي نگردند، دانش مآب قرآن

ز اصلاح اوس و خزرج اين نکته گشت معلوم
فرمان صلح بارد، از انقلاب قرآن

تخريب کاخ خود کرد، از تيشه بطالت
هر که کمر بندد بهر خراب قرآن

بلخي ز روز خلقت تا بعد حشر هر دم
از حق درود بادا، بر شيخ و شاب قرآن

از اين غزل چند نکته اساسي که مي تواند شالوده تقريب بين مذاهب اسلامي و وحدت مسلمانان باشد به جامعه يادآوري مي کند که جنگ مذهب و نژاد و نفاق درد و بلاي جان مسلمانان است. علامه بلخي در اين قصيده به هموطنان خود مي گويد که بياييد دوش به دوش همديگر باشيم. چون در يک مکان زندگي مي کنيم. با وحدت و هماهنگي مي توانيم تيشه به ريشه گرم کنندگان بازار مذهب تراشي و فرقه گرايان متعصب بزنيم.
چرا درد و رنج را بر صلح و دوستي ترجيح مي دهيم:

چه فتنه اي است ز وحدت چرا گريزانيم؟
ز چيست وقت همه در تضاد ميگذرد؟

اساس و بيخ تمدن، به جز محبت نيست
خوش آن حيات که اندر و داد ميگذرد

قدم به مجمع وحدت بنه، نفاق مجوي
اگر نفاق و گر اتحاد، ميگذرد

بکوش مفخر خود، خير خلق و تقوا کن
ز کبر و کينه گذر، هر نژاد مي گذرد

آري به ياد داشته باشيد که تمدن بشري با محبت و سازگاري در سايه شعار يکرنگ انسانيت به دست آمده است. هر چند که نفاق و اتحاد هر دو سپري مي شوند، ولي اگر وحدت را پيشه خود سازيم و از فخر فروشي و انتقام گيري نژادي و مذهبي بگذريم مي توانيم مايه فخر و مباهات آيندگان و گذشتگان باشيم.
بي ترديد فعاليت هاي تقريبي علامه بلخي به کشور اسلامي افغانستان محدود نبود. بلکه چنان سلف صالح او سيد جمال الدين حسيني افغاني، دامنه آن را در سطح جهان اسلام گسترش داشت. در آثار بجاي مانده از آن شهيد گرانمايه ديده شده که هدف نهايي او وحدت مسلمانان جهان بوده و دورنماي اين هدف در سخنان و اشعار او آشکار است. او در سخناني خطاب به علماي حوزه علميه نجف اشرف مي گويد: «علماي اعلام و بزرگان ديني! اين وحدت بود که پرچم اسلام را به دامن ديرينه زد و به ساحل نهر لوار فرانسه کوبيد. اين وحدت بود که جنوب شرق آسيا را تشکيل داد. همين وحدت بود که پرچم پيروز اسلام را در اقصي نقاط جهان به اهتزاز درآورد. عظمت کربلا محصول وحدت است. امام حسين (ع) و ياران او از روي وحدت جنگيدند. اساس اسلام از اول بر پايه وحدت و برادري پي ريزي شده است. پيامبر اسلام (ص) وقتي وارد مدينه شد، بين دو قبيله اوس و خزرج وحدت به وجود آورد».
علامه بلخي پس از آغاز تراژدي فلسطين در يکي از سخنراني هاي خود خطاب به مسلمانان جهان مي گويد: «برادران مسلمان، همين تعصبات کورکورانه و اختلافات جاهلانه بود که اسلام را به قهقهرا کشاند و جامعه اسلامي را گرفتار مصيبت هاي خانمان سوز کرد. براي همين است که امروز يهوديان نژاد پرست توانسته اند بر ميليون ها مسلمان غلبه کنند. و اولين قبله مسلمانان را به تصرف خود در آوردند. من و تو به درد ايراني، افغاني، هندي، پاکستاني و شيعه و سني، و افغان و پارسي گرفتاريم. استعمارگران با نيرنگ و فريب، يهوديان پول پرست را از سر تا سر دنيا جمع کرده و بر ملت هاي مسلمان مسلط کرده اند. مسلمان بيدار باش و بدان که يهوديان نژاد پرست که پيامبر اسلام جگرش از دست آنان خون بوده و هست امروزه بلاي جان مسلمين شده اند».
در پي جنگ شش روزه اعراب با رژيم صهيونيستي در سال 1346 بنيانگذار نهضت اسلامي افغانستان طي سخناني در مسجد جامع سر پل خشتي کابل، ضمن ابراز همدردي با ملت مسلمان فلسطين خطاب به آنان مي گويد: «اي علماي اسلام، اي جوامع اسلامي، مسلمانان را چه شده است که امروزه گروهي صهيونيست، مثل دانه سرطان بر جگر يکصد و بيست ميليون عرب و هشتصد ميليون مسلمان سبز شده اند. برادرهاي عرب ما خيال نکنند که تنها عرب به اين درد و آتش مي سوزند. روزي که صهيونيست ها به ممالک اسلامي حمله کردند، کشور ما افغانستان يک پارچه ماتم شده بود. تمام مردم اعم از شيعه و سني، ارباب علم، طلاب معارف، کسبه، همه براي مظاهره به بازارها آمدند. خطابه ها و شعارها دادند. من پيام ها به سفارتخانه هاي کشورهاي عربي و اسلامي فرستادم. به وزارت خارجه رفتم و خطابه آتشين دادم. به مسجد جامع پل خشتي کابل رفتم. همه مردم در اين قضيه ابراز همدردي کردند. ولي نتيجه همه اين تلاش ها وقتي اثر مي کند که وحدت نظر و عمل باشد.
آن هايي که امروزه داد از قوميت مي زنند، و غوغاي اوس و خزرج را تازه مي کنند. در حقيقت بنيان کن ريشه اسلام هستند. آن هايي که درد فاشيسم دارند، همين يهوديان نژادپرست صهيونيست هستند. اولين دردي را که پيغمبر اسلام (ص) دوا بخشيد همين درد نژاد پرستي بود. اگر عرب، عرب نگويد و اسلام بگويد بهتر نيست؟ اگر هر يک از ممالک اسلامي، اسلام بگويد بهتر نيست؟ اي مسلمانان جهان آگاه باشيد… از خواب غفلت بيدار شويد… امروز بيت المقدس قبله اول اسلام در اشغال اجنبي است و نداي يا للمسلمين سر مي دهد اي مسلمانان جهان، اي مسئولين جوامع اسلامي و عربي متوجه باشيد و قبل از آنکه دير شود و استعمار بر منابع و ذخاير ملي و تمدن و فرهنگ شما مسلط شود و دارائي شما را غارت کنند و شما را از هستي ساقط نمايد از خواب غفلت بيدار شويد و دست در دست همديگر بدهيد، و شر اين جرثومه فساد را از سر مسلمانان مظلوم فلسطين برداريد».
علامه بلخي افزون بر اين اظهارات صريح و دردمندانه در سروده هاي خود هم به مسلمانان نسبت به اين مسئله حياتي دنياي اسلام هشدار داده است:

از نفاق ما رسوم دين و قرآن خار شد
واي قرآن آله ي هر جنگ و دعوا مي شود

بعد مدتها فراري ها و يأس آن سفلگان
صاحب آن مسجد و محراب اقصي مي شود

از نفاق و خفت اسلام بنگر بر يهود
خانه و ملک عرب، ميراث بابا مي شود

منبع: شاهد ياران شماره 64

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد