قوم سبأ: به جمعيتي گفته شده كه در جنوب جزيره عربستان زندگي داشته،که برخوردار ازحكومت و تمدني درخشان بودند.[1] سباء شهري در يمن و نام قبيلهاي از اولاد سبأ بن يشحب كه پادشاه آنها بلقيس ،[2] و دين آنها، آفتاب پرستي و پرستش ماه و گوزن و گوساله نيز در آن سرزمين رونق داشت ،[3] آنها به دست حضرت سليمان ـ عليه السّلام ـ خداپرست شدند.[4] حضرت سليمان ـ عليه السّلام ـ دستور داده بود لشگريانش، خليجي را از درياي شيرين به سوي بلاد هند جاري كرده بودند و سد عظيمي از سنگ و آهك بسته بودند كه آب از آن سد بر شهرهاي قوم سبأ جاري و از آن خليج راهي چند به سوي آن سد گشوده بودند وبراي سد آب راهاي متعددي تعبيه کرده بودند، تاهر وقت كه ميخواستند آنرا گشوده و آب به قدر نيازشان بر شهرها و مزارع جاري ميشد.
قوم سبأ با استفاده از آن آب فراوان، باغهاي بسيار وسيع و كشتزارهاي انبوه ايجاد كردند، از شاخسارهاي درختان آن قدر ميوه آشكار شد كه ميگويند: هر گاه كسي سبدي روي سر ميگذاشت و از زير آنها عبور ميكرد، پشت سر هم ميوههاي درختان ميافتاد و در مدت كوتاهي پر ميشد.[5]زيادي نعمت، آميخته با امنيت محيطي بسيار مرفه براي زندگي آنها آماده ساخته بود، اما آنها قدر اين همه نعمت را ندانستند، خدا را به دست فراموشي سپردند و به كفران نعمت پرداختند، تا اينكه موشهاي صحرايي دور از چشم مردم مغرور به ديوارة اين سد خاكي روي آورده و آن را از درون سست و ناگهان باران شديدي باريد و سيلاب عظيمي به راه افتاده ديوارههاي سد كه تاب تحمل فشار سيلاب را نداشت در هم شكست و آبهاي بسيار زيادي كه پشت سد جمع شده بود، ناگهان بيرون ريخت و تمام آباديها، باغها، كشتزارها، و خانههاي آنها را ويران و آن سرزمين آباد را به صحرائي خشك و بي آب و علف مبدل ساخت و از آن همه باغهاي خرم و درختان بارور، تنها چند درخت تلخ «اراك» و «شور گز» و اندكي درختان «سدر» به جاي ماند، مرغان غزل خوان از آنجا كوچ كردند و بومها و زاغان جاي آنها را گرفتند.[6]و بعضي گفته اند؛ قوم سبأ داراي دوازده شهر بودند كه در هر شهري پيامبري به ارشادشان مشغول و آنها را به سوي خدا دعوت ميكرد، اما همواره مورد تكذيب و اهانت آن مردمان بودند و در نتيجه خداوند متعال تمامي نعمتهاي خود را از آنها گرفت.[7]نتيجه اينكه؛ اولين پيامبر آنها حضرت سليمان بود كه به دست ايشان خداپرست شدند و با توجه به بعضي گفته ها، قوم سبأ داراي دوازده شهر، كه در هر شهري پيامبري به ارشادشان مشغول بود،ميتوان گفت كه قوم سبأ، داراي پيامبران متعددي بود كه نام آنها به غير از حضرت سليمان معلوم نيست.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مجموعه قصههاي قرآني، محمد جواد مهري.
2. ابو اسحاق نيشابوري، قصص انبياء، ص 359.
3. داستانهاي قرآن و تاريخ انبياءدر الميزان، ج 2، ص 331.
پي نوشت ها:
[1] . مکارم شيرازي وديگران، تفسير نمونه، چاپ دوازدهم ،تهران، دار الكتب الاسلاميه، ، 1374 ش، ج 18، ص 67.
[2] . زاهدي گلپايگاني، علي قاضي، قصص شگفتانگيز قرآن، چاپ دوم ،تهران:كتابفروشي اسلاميه ، 1371ش، ص588.
[3] . بلاغي، صدر الدين، قصص قرآن، چاپ سيزدهم ، تهران، انتشارات امير كبير، ، 1366 ش، ص 379.
[4] . مجلسي، محمدباقر، حيوة القلوب، تحقيق: سيد علي اماميانسرور ، چاپ دو م ،قم، ، 1376 ش، ج 2، ص 997.
[5] . مکارم شيرازي وديگران،همان، پيشين، ج 18، ص 68.
[6] . همان، ج 18، ص 68 ـ 69.
[7] . نيشابوري، ابو اسحاق، قصص الانبياء، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ سوم، 1382 ش، ص 359.