پيرامون نهج البلاغه و عظمت آن ( 2)
پيرامون نهج البلاغه و عظمت آن ( 2)
نهج البلاغه از ديدگاه برخي از دانشمندان اسلامي
ابن ابي الحديد معزتلي دانشمند، مورخ و شاعر شهير عرب و شارح نهج البلاغه
رفعت پايگاه معنوي نهج البلاغه و تنوع موضوعات آن از لحاظ ادبي، مذهبي، سياسي، اجتماعي، اخلاقي موجب شده است که نه تنها شاعران و سخنوران نامور-همانگونه که در مبحث قبل اشارت شد-تحت تأثير زيبايي ها و جاذبه هاي بلاغي آن قرار گيرند و از مضامين آموزنده اش در بارور کردن آثار خويش سود جويند؛ بلکه اين کتاب مستطاب-در طول قرون اعصار-توجه گروه هاي بيشماري از فقها، متکلمان، مفسران، فلاسفه، جامعه شناسان، علماي اخلاق و ديگر دانشمندان را آن گونه به خود جلب کرده است که هر يک به نوعي در بزرگداشت آن، زبان به تحسين و ستايش گشوده اند. عبارات ذيل نمونه هايي است از آنچه که تا کنون به قلم برخي از دانشوران مشهور اسلام در تجليل نهج البلاغه به رشته تحرير در آمده است:«امام علي عليه السلام پيشوا و سرور سخنوران و بلغاست. کلام او را به حق از سخن خداوند فروتر و از کلام مخلوق فراتر دانسته اند-ارزش سخنان او را همين نشانه بسنده است که فنون سخنوري و نويسندگي را همگي مردم از او آموخته اند.»(1)
*شهاب الدين محمود آلوسي بغدادي(1270-1217ه)نويسنده و متفکر عرب
«…نهج البلاغه، که حاوي خطبه هاي علي بن ابيطالب است، پرتويي از نور سخن الهي دارد و چوان خورشيدي است که با فصاحت منطق نبوي مي درخشد».(2)
*استاد حسين نائل مرصفي(ف.1307ه)دانشمند علوم بلاغت در جامع الازهر مصر
«…آنچه را که علي عليه السالم در نهج البلاغه آورده است، از قبيل:نشانه هاي حکمت عالي، قوانين زنده و صحيح سياسي و هر گونه پند نافذ و دليل متقن که هم اکنون گواه عظمت و بهترين دلي شخصيت بي مانند اوست؛ نصيب هيچ يک از حکماي بزرگ و فلاسفه سترگ و نوابغ عالي مقام جهان نشده است.
علي عليه السلام در اين کتاب، از درياي علم و سياست و ديانت سربه در آورده و از اين رو، در تمام اين مسائل نابغه اي برازنده است.»(3)
*شيخ محمد عبده(ف.1323ه)متفکر ، مفسر و نويسنده شهير مصري و شارح نهج البلاغه
«…هنگامي که پاره اي از عبارات نهج البلاغه را به دقت مي خواندم، صحنه هايي در نظرم مجسم مي گشت که شاهد زنده اي براي پيروزي نيروي سخن و بلاغت بود. آنجا که دلها به برهان حقايق آميخته مي گشت و سپاه سخنان محکم و نيرومند، چنان به در هم شکستن باطل و ياري حق، به پا مي خاست، که هر شک و باطلي را نابود مي کرد، قهرمان اين ميدان که اين پرچم پيروزي را به اهتزاز در مي آورد، اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب بود».(4)
*امين نخله، نويسنده و دانشمند مسيحي معاصر لبنان
«..از من خواسته اند که صد کلمه از گفتار بليغ ترين نژاد عرب،«ابوالحسن»را انتخاب کنم…من با مسرّت، نهج البلاغه، اين کتاب با عظمت يا انجيل بلاغت را ورق زدم، اما به خدا نمي دانم چگونه از ميان صدها کلمه علي عليه السلام فقط صد کلمه را برگزينم، و روشن تر بگويم، نمي دانم چگونه واژه اي را از کلمه ديگر جدا سازم، اين کار درست به آن مي ماند که دانه ياقوتي را از کنار دانه هاي ديگر بردارم. سرانجام من اين کار را کردم، در حالي که دستم ياقوتهاي درخشنده را پس و پيش مي کرد و ديدگانم از تابش نور آنها خيره مي گشت…تو اين صد کلمه را از من بگيرد و به ياد داشته باشد که اينها اشعه اي از نور بلاغت و غنچه هايي از شکوفه هاي فصاحت است».(5)
*علامه شيخ آقا بزرگ تهراني(ف.1389ه)محقق فرزانه شيعي صاحب الذريعه
«…بعد از انقطاع وحي الهي، کتابي از نظر اعتماد، مانند نهج البلاغه تدوين نشده است. کتابي که راه صحيح علم و عمل را به انسان نشان مي دهد و پرتويي از علم الهي برآن تابيده و بوي عطر سخنان پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله از آن به مشام جان مي رسد.نهج البلاغه صدف مرواريدهاي حکمت و درج جواهر بلاغت است».(6)
*علامه سيد هبة الدين شهرستاني(1386-1301ه.ق)فقيه و اسلام شناس نامدار شيعه
«…دانشمندان بسياري نهج البلاغه را ستوده اند و اعتراف کرده اند که مطالب عاليه آن در حد اعجاز است، چنانکه عقول ايشان از عظمت برق لامعي که از خطبه ها و جملات آن مي درخشد به حيرت مي افتد.
تعجب ادبا تنها به ملاحظه انسجام الفاظ نهج البلاغه نيست و دهشت و تحير دانشمندان نيز به اين نيست که معاني بليغ آن به سرحد اعجاز رسيده، بلکه شگفتي و تحير آنان همه و همه در تنوع مقاصد و منظورهاي گوناگوني است که در خطبه ها و کلام آن وجود دارد، و امام عليه السلام از عهده بيان آنها به خوبي برآمده و برتري شخصيت خويش را برهمگان آشکار کرده است.»(7)
*علامه شيخ عبدالحسين اميني نجفي(1390-1320ه.ق)دانشمند مجاهد شيعه، صاحب کتاب عظيم الغدير
«…اسلام بدون شمشير علي بن ابيطالب عليه السلام برپاي نايستاد، و لشکر شرک جز براثر قدرت و صولت او منهزم نگرديده است و خداي بزرگ کعبه بيت الحرام را از آلودگي بتها جز به دست او پاک نفرموده و زنگارهاي شبهه و کفر جز به بيانات و براهين او-که در نهج البلاغه شريفش مندرج است-زدوده نشده است».(8)
*استاد شهيد مرتضي مطهري(ف.1358ش)متفکر، خطيب و متکلم بزرگ اسلامي
«…نهج البلاغه، شاهکار است ما نه تنها در يک زمينه، مثلاً موعظه يا حماسه يا فرضاً عشق و غزل، يا مدح هجا، بلکه در زمينه هاي گوناگون. علي عليه السلام با آنکه در نهج البلاغه همواره از معنويات سخن رانده است. در عين حال فصاحت را به اوج کمال رسانيده . در اين کتاب، از مي و معشوق و يا مفاخرات و امثال اينها که ميدانهايي باز براي سخن هستند، بحث نشده و سخن براي سخن و اظهار هنر سخنوري ايراد نگرديده است.
سخن علي عليه السلام براي او وسيله بوده، نه هدف. او نمي خواسته است به اين وسيله يک اثر هنري و يا ي ک شاهکار ادبي از خود باقي گذارد. بالاتر از همه اين که سخنش کليت دارد و محدود به زمان و مکان و افراد معين نيست. مخاطب او انسان است و به همين جهت، نه مرز مي شناسد و نه زمان…نهج البلاغه از همه جهات متأثر از قرآن و در حقيقت فرزند قرآن است».(9)
*آيت الله امام روح الله خميني(1409-1320ه.ق)رهبر و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران
«…کتاب نهج البلاغه که نازله روح علي عليه السلام -ان عبد وارسته از غير و پيوسته به دوست، که حجب نور و ظلمت را دريده و به معدن عظمت رسيده است. براي ما خفتگان در بستر منيّت و در حجاب خود و خودخواهي، معجوني است شفا بخش و مرهمي است براي دردهاي فردي و اجتماعي. و مجموعه اي است داراي ابعادي به اندازه ابعاد يک انسان و يک جامعه بزرگ انساني از زمان صدور آن تا هر چه تاريخ به پيش رود و هر چه جامعه ها به وجود آيند و دولتها و ملتها متحقق شوند».(10)
مؤلف نهج البلاغه
گردآورنده مطالب کتاب نهج البلاغه، ابوالحسن محمد بن ابي احمد الموسوي، ملقب به رضي و مشهور به سيد رضي اديب و دانشمند بنام شيعه است، که نسبت او با پنج واسطه به حضرت امام موسي بن جعفر عليه السلام مي رسد. سيد رضي در سال(359)هجري در خانداني از اهل فضل و تقوي و ازپدر و مادري دانشور و متقي-در بغداد- ديده به جهان مي گشايد. پدرش: ابواحمد موسوي- حسين بن موسي- ملقب به طاهر اوحد ذوالمناقب(400-304)از شخصيت هاي مشهور زمان خود به شمار مي رود، چه مدتها منصب نقابت سادات خاندان ابوطالب و نظارت برديوان مظالم و سرپرستي حجاج را برعهده داشته و مورد احترام سلاطين آل بويه و امراي حمداني سوريه بوده است. مادر او: فاطمه دختر حسين بن احمد معروف به داعي صغير نقيب طالبيان و نواده ناصر کبير، بانويي است علوي، دانشمند و آنگونه معزز که گويند: شيخ مفيد(413-338)فقيه بزرگوار شيعه، کتاب «احکام النساء)خود را به خاطر او تأليف کرده است.
برادر سيد رضي، سيد مرتضي(436-355)ملقب به علم الهدي از فحول علماي تشيع و از زمره دانشمندان طراز اول اسلام يا به تعبير علامه بحر العلوم:«سرور علماي امت اسلام و پس از ائمه اطهار عليما السلام از همه کس برتر»(11)بوده و تأليفات او در زمينه هاي مختلف علوم اسلامي متجاوز از 72کتاب و رساله است.(12)
سيد رضي تحصيلات خود را در رشته هاي ادبيات عرب، حديث، اصول فقه، نزد دانشمنداني چون:قاضي عبدالجبار معتزلي(ف415ابوسعيد سيرافي(ف368ابوعلي فارسي (ف377)ابوالفتح عثمان بن جنّي نحوي(ف392)ابوعبدالله محمد بن عمران مرزباني(ف378)هارون بن موسي تلّ عکُبري(ف385)ابن نباته(374-335)علي بن عيسي ربعي (420-328)ابواسحاق ابراهيم بن احمد طبري (ف393)و مخصوصاً فقيه نامدار شيعي:ابوعبدالله محمد بن محمد نعمان معروف به شيخ مفيد، به پايان مي رساند و چون از نبوغ و هوشي خارق العاده برخوردار است، در بيست سالگي از کليه دانشهاي متداول در عصر خود بي نياز مي شود، و از هفده سالگي اقدام به تدريس و تأليف کتاب مي کند و در اندک مدتي سرآمد دانشمندان روزگارش مي گردد و آثار ارزنده اي که تعداد آنها را افزون بربيست و شش جلد دانسته اند از خود برجاي مي گذارد و به واسطه داشتن قريحه و طبعي لطيف و استعدادي که در سرودن شعر دارد، پايگاه شعرش به مرتبه اي مي رسد که برخي از صاحبنظران در ادب و شعر تازي، او را با القابي چون:اشعر طالبين، اشعر قريش و اشعر عرب(13)توصيف کرده و ثنايش گفته اند.
درباره پرهيزکاري، و پاکرايي سيد رضي و برادرش سيد مرتضي و بهره اي که اين دو بزرگمرد از محضر استادشان شيخ مفيد و آموزش علم فقه مي برند، نقل شده است که :شبي شيخ در خواب مي بيند که حضرت زهرا عليها السلام حسنين را نزد او مي آورند و به وي مي فرمايند:
«علمها الفقه».
به اين دو برادر فقه بياموز!
شيخ مفيد که پس از بيدار شدن متحير شده و نمي داند تعبير خوابش چيست، صبح همان شب، هنگامي که در مسجد براثا واقع در محله شيعه نشين کرخ بغداد مشغول تدريس است، مي بيند فاطمه، مادر سيد رضي و سيد مرتضي، پسران خود را که در آن زمان کودکاني خردسال هستند، نزد او آورده و پس از سلام، همان عبارت«علمها الفقه»را که حضرت فاطمه عليها السلام به هنگام خواب دوشين درباره امام حسن و امام حين عليهما السلام مي فرمايند، او به زبان مي راند و مي گويد: يا شيخ!اين دو کودک، پسران من هستند، از تو مي خواهم که آنها را دانش فقه بياموزي!شيخ مفيد از اين رخداد عجيب، تعبير خواب خود را در مي يابد و پس از گريستن و نقل خوابش براي آن بانوي ارجمند،در تعليم و تربيت ايشان سعي بليغ مي کند تا اين که هر کدام از ان دو برادر در عرصه دانش اندوزي و کسب معرفت و ادب از نوادر زمان خويش مي شوند و پايگاه علمي و اجتماعيشان به مرتبه اي مي رسد که شخصيت هاي بزرگي نظير ابوالعلاء معرّي (449-363)اديب و فيلسوف تيره چشم روشن دل عرب، زبان به ستايش آنان مي گشايند و همانند عبارات ذيل که معرّي ضمن مرثيه اي به مناسبت فوت پدرشان سروده و خطاب به او، درباه شأن و الاي اين دو برادر سخن گفته است، اين گونه از ايشان تجليل مي کنند:
«…پس از خود دو ستاره در ميان ما باقي گذاردي که نور آنها در هر بامداد و شامگاه همواره مي درخشيد.
ـ دو شخصيت بزرگ، که با سجايا و اوصافي عالي پرويرش يافته اند و هر دو آراسته به کرامت و عفاف هستند.
ـ اين دو برادر در فضيلت هموزن هم و به هنگام بخشش چونان باران رحمتند و به منزله دو ماه تابانند که در تاريکي ها مي درخشند.
ـ و ايشان از چنان عظمتي برخوردارند که اهل نجد هر گاه آنان به شيوايي آغاز سخن مي کنند،در برابرشان به چيزي گرفته نمي شوند.
رضي و مرتضي، با هم برابرند و گويي هر دو خطوط کلي عظمت و جلالت را منصفانه بين خود تقسيم کرده اند.»(14)
سيد رضي که معاصر آل بويه-خصوصاً بهاء الدوله ديلمي-است. پس از پدر، مناصب نقابت سادات خاندان ابوطالب و امارت حاج ونظارت ديوان مظالم به او تفويض مي شود و بعلاوه سرپرستي دارالعملي در بغداد که کتابخانه عظيمي دارد وطلاب فراواني در آن تحصيل مي کنند به عهده اوست.
مهمترين تأليف باقيمانده از سيد رضي، کتاب شريف نهج البلاغه است که کارگردآوري آن را در سال(400)هجري به پايان مي رساند و با تدوين اين اثر عظيم، بزرگترين خدمت را به فرهنگ اسلامي و ادبيات عرب انجام مي دهد.
سيد رضي در بامداد يکشبه ششم محرم سال (406)هجري در بغداد دار فاني را وداع مي گويد. پيکر پاکش ابتدا در خانه خود او واقع در محله کرخ بغداد دفن مي گردد و سپس به جوار مرقد مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السلام به کربلا منتقل و در آنجا به خاک سپرده مي شود. رضوان الله تعالي عليه.
پي نوشت ها :
1ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد معتزلي، تحقيق:علامتين:السيد نورالدين شرف الدين، و الشيخ خليل الزين-همان-ص11.
2ـ همان.
3ـ مصادر نهج البلاغه، تأليف:السيد عبدالزهراء حسيني، چاپ تهران(بي تا).
4ـ شرح نهج البلاغه،شيخ محمد عبده، تصحيح:محمد محيي الدين عبدالحميد، طبع مصر(بي تا)مقدمه.
5ـ در پيرامون نهج البلاغه، علامه سيد هبة الدين شهرستاني، ترجمه :سيدعباس ميرزاده اهري، چاپ سوم، تهران،1359ش، انتشارات بنياد نهج البلاغه ،ص19.
6ـ الذريعه الي تصانيف الشيعه، تأليف :الشيخ آقا بزرگ الطهراني، الطبعة الثاني(بي تا)دار الأضواء-بيروت،صفحات161-11.
7ـ ماهو نهج البلاغه، علامه سيد هبة الدين شهرستاني، ترجمه :سيد عباس ميرزاده اهري،چاپ سوم، تهران1359ش،انتشارات بنياد نهج البلاغه، صفحات23و24.
8ـ الغدير، علامه شيخ عبدالحسين اميني نجفي،ج5،ترجمه:دکتر سيد جمال موسوي،چاپ دوم تهران،1362ش، انتشارات کتابخانه بزرگ اسلامي،ص281.
9ـ سيري در نهج البلاغه ، استاد شهيد مرتضي مطهري-همان-صفحات 29،26و30.
10ـ از پيام امام خميني قدس سره، براي اولين کنگره هزاره نهج البلاغه 1401ه.ق-1360ش-رک:يادنامه هزاره نهج البلاغه ، چاپ تهران،1360ش،ناشر:بنياد نهج البلاغه، صفحات18و19.
11ـ الفوائد الرجاليه، تأليف :علامه سيد محمد مهدي حسني حسيني طباطبايي، معروف به بحر العلوم،ج2،ص87.
12ـ ريحان الادب، اثر:محمد علي تبريزي(مدرس)، چاپ تهران،1328ش، انتشارات شرکت سهامي طبع کتاب،ج3،صفحات118و119،ج2،ص260*براي آشنايي با سيد رضي و آراء و آثار او،رک:کتابهايي نظير:سيد رضي، مؤلف نهج البلاغه ، نوشته علي دواني، چاپ تهران،1359ش، از انتشارات بنياد نهج البلاغه يادنامه علامه شريف رضي-مجموعه مقالات کنگره هزاره شريف رضي،1306ه.ق،چاپ تهران:1366ش، انتشارات نهج البلاغه، مخصوصاً مقاله:«بررسي پيرامون منابع ترجمه و شرح حال شريف رضي»،نوشته ابراهيم علوي، صفحات256-154.
13ـ همان.
14ـ سيد رضي مؤلف نهج البلاغه -همان-صفحات10و11به نقل از :وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان، لابي العباس شمس الدين احمد بن محمد بن ابي بکر بن خلکّان، علق حواشيه و وضع فهارسه:محمد محيي الدين عبدالحميد،1948،م الناشر مکتبة النهضة المصريه، ج4،صفحات48-44.
منبع: سالنامه النهج شماره 12- 11