قرائتهاي مختلف ابتدا در غرب مطرح شد. براي ريشه يابي آن بهتر است نگاهي اجمالي به تاريخ مسيحيت و كتب مقدس بيندازيم. كتاب مقدس مخصوص مسيحيت كه عهد جديد ناميده شده است از چهار انجيل و چند نامه تشكيل ميشود. هيچ يك از اين اناجيل يا نامه ها به حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ منسوب نيست، بلكه حواريون و ديگران آنرا نوشته اند. مسيحيان براي اينكه عصمت آن را از خطا، و قداست آن را اثبات كنندمي گويند: آنها در نوشتن كتاب مقدس از روح القدس الهام گرفته اند. محتواي كتب مقدس بيشتر امور تاريخي و زندگي حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ مي باشد و دربارة احكام و قوانين اجتماعي و معارفي كه بشر در زندگي فردي و اجتماعي به آن نياز دارد كمتر سخن گفته است. كليسا با استفاده از نظريات علمي رايج زمان خود كه بيشتر آن را افكار و انديشه هاي فيلسوفاني چون ارسطو و افرادي چون بطلميوس تشكيل ميداد مجمو عه مطالبي تنظيم كرده و آن را به عنوان آموزه هاي ديني معرفي كردند و مخالفان آن را كافر ميدانستند. كليسا تعليماتي كه مبناي عقلاني وحياني نداشت به عنوان دين معرفي كرد و متعصبانه و جاهلانه از آن دفاع نمود و مخالفان را به اشد مجازات محكوم ميكرد. كليسا حتّي پس از اينكه به نادرستي آنها پي برد باز بر خطاي خود اصرار ورزيد، امّا با پيشرفت علم اين اصرار و مقاومت را بي فايده و مانع تبليغات خود ديد. لذا آنها به دنبال چارهاي بودند تا هم مطالب علمي را پذيرفته هم كتاب مقدس را از رويا رويي با آن حفظ كنند.
براي اين كار راههاي مختلفي را پيشنهاد و تجربه كردند. يكي از آن راهها اين بود كه برداشتهايي كه تا كنون از كتاب مقدس صورت گرفته يكي از برداشتها بوده است و برداشتهاي ديگري هم وجود دارد.[1] براي اثبات مدعاي خود به ادلهاي هم تمسك ميكردند تا سرانجام «هرمنوتيك» به كمك آنها شتافت.
هرمنوتيك مهمترين مبني و تكيه گاه مسئله قرائتها است و محتواي نظريه قرائتها غالباً از آن گرفته شده است. لذا نگاهي گذرا به سير تاريخي آن مياندازيم: البتّه هرمنوتيك از ابتدا تاكنون دچار تحولات و تغييرات اساسي شده است و ما در اين جا تنها به مهمترين رويكردهاي آن اشاره ميكنيم. پيش از رنسانس تفسير و فهم متون ديني در انحصار كليسا بود. امّا پس از رنسانس و نهضت پروتستانتيسم، مرجعيت كليسا در فهم و تفسير متون ديني از بين رفت. در اين زمان نياز شديد به وجود قواعدي براي تفسير احساس شد و باعث پيدايش رشته اي بنام هرمنوتيك گرديد كه به اراية روش و منطق فهم كتاب مقدس ميپردازد. هرمنوتيكي كه در اين عصر (عصر روشنگري) اتفاق افتاد متأثر از عقل گرايي آن عصر است. فهم حقيقت با استفاده از روش مناسب آن ممكن است. فهميدن، امري عادي و طبيعي است و ابهام، سوء فهم و بد فهمي امري عارضي است كه براي احتراز از آن بايد به اصول و قواعد خاصي كه روش فهم صحيح متن را نشان ميدهد رجوع كرد. اين مرحله از هرمنوتيك به «هرمنوتيك كلاسيك» مشهور است.
مرحلة بعدي هرمنوتيك با انديشههاي شلاير ماخر شروع ميشود. او علاوه بر قواعد فهم، حدس و پيشگويي را براي درك مراد مؤلف لازم مي دانست. مراد مؤلف و فهم هميشه در هاله اي از ابهام است. به همين دليل بر خلاف مرحله پيش، سوء فهم و بد فهمي امري عادي و طبيعي است. از اين مرحله هرمنوتيك مدرن آغاز ميگردد و اين هرمنوتيك را رمانتيك مينامند.
مرحله سوّم، هرمنوتيك فلسفي است. هايدگر و گادامر مهمترين چهره هاي اين تفكراند. اين هرمنوتيك بجاي بحث از روش فهم متون، خود فهم و تفسير را مورد بحث و تحليل قرار ميدهد. مهمترين آموزه آن تأكيد بر نقش «پيش ديد» «پيش ساختار» براي حصول فهم است. اين هرمنوتيك به مباحثي چون ماهيت فهم متن، امكان وصول به فهم عيني و هدف از تفسير متن پرداخته و اصلي ترين زمينه ساز نظريه قرائتها گرديد.[2] در داخل كشور ما پس از آنكه جمهوري اسلامي تحقق يافت عدهاي به مخالفت و مبارزه با آن پرداختند. مخالفتها اشكال متفاوتي داشت، امّا مهمترين نوع براي مبارزه با انقلاب، تهاجم فرهنگي است. زيرا مهمترين دستاورد اين انقلاب دستاورد فرهنگي است. انقلاب حكومتي ديني را تشكيل داده و ميخواهد بر اساس آن به يكسري آموزه ها و ارزشها پايبند باشد. راه مقابله با چنين حكومتي تشكيك در مباني و اصول حكومت ديني و تضعيف روح ديني در ميان مردم است. براي اين كار به روشها و برنامه هاي متفاوتي تمسك نمودند. گاهي الهي بودن قرآن را تشكيك نمودند. زماني در تلقي وحي يا عصمت پيامبر و ائمه ترديد نمودند. زماني تقليد را زير سؤال بردند. هر چند در همة اين راهها به موفقيت چشمگيري نرسيدند، ولي همچنان به توطئههاي خود ادامه دادند. در همين راستا يكي ديگر از مباحثي كه براي آنها خيلي راه گشا بود بحث قرائتها بود. اين بحث گرچه در باطن خود، مقولهاي علمي است ولي امروز عده اي با مطرح كردن آن در پي دستيابي به اغراض و اهداف سياسي خود هستند. اكنون اين بحث در تقابل با انديشة ديني قرار دارد. زيرا اگر كسي براي اثبات يك مسئلهاي اعم از ولايت فقيه و ديگر امور ديني بخواهد به متون ديني اعم از نص و صريح يا ظاهر تمسك كند با اين جواب روبرو خواهد شد كه اين قرائت شما است و قرائت هاي ديگري نيز ممكن است وجود داشته باشد. و به اين صورت با تمام احكام و آموزهاي ديني به اسم دين و قرائتي ديگر از دين مخالفت ميكنند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ حسينزاده، محمد، مباني معرفت ديني، قم، مؤسسة امام خميني، فصل دهم.
2ـ سبحاني و واعظي، جعفر و احمد، مجله قبسات، ش 17، ص31 ـ12.
3ـ خسروپناه، عبدالحسين، كلام جديد، قم، مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه، چاپ اوّل، 1379، گفتار هفتم.
4ـ واعظي، احمد، قرائت پذيري دين، قبسات، ش18، 1379.
5ـ مصباح يزدي، محمد تقي، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم، مؤسسه امام خميني، چاپ سوم، 1382.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: يثربي، يحيي، كتاب نقد: نگاهي به نظرية تفسير متون اسلامي، ش 5 و 6، ص203ـ200.
[2] . حسينزاده، محمد، مباني معرفت ديني، ص138؛ و نيز رضايي، محمد، گاهي به پلوراليسم معرفتي، مجله قبسات، ش18، ص4.