فصل اول: الفاظ يا اذكار تسبيح
الف) لفظي كه مستقيماً به تسبيح و تنزيه خداوند اشاره دارد
لفظي كه در قرآن كريم براي تسبيح خداوند از آن استفاده شده مصدر (مفردات راغب) يا اسم مصدر(طبرسي) «سبحان» از ماده «سبح، يسبح، تسبيح» ميباشد كه با عبارات مختلف زير و به همراه اسم جلاله الله، رب، ضمير غايب، حاضر، مخاطب، موصول، اسم، صفت و يا تعدادي از آنها وارد شده است.
1- با تعبير سبحان الله، پاك و منزه است خداوند، شش مورد. (يوسف/10، مومنون/91، روم/17، صافات/159، طور/43، حشر/23)
2- با تعبير سبحان الله رب العالمين، پاك و منزه است خداي پروردگار عالميان، يك مورد. (نمل/8)
3- با تعبير سبحان الله رب العرش، يك مورد. (انبياء/22)
4- با تعبير سبحان رب السموات، يك مورد. (زخرف/82)
5- با تعبير سبحان ربك رب العزه، يك مورد. (صافات/18)
6- با تعبير سبحان الله و تعالي، يك مورد. (قصص/68)
7- باتعبير سبحان الذي، چهار مورد. (اسري/1، يس/83و36، زخرف/13)
8- با تعبير سبحان ربنا، دو مورد. (اسري/1، قلم/29)
9- با تعبير سبحان ربي، يك مورد. (اسري/93)
10- با تعبير سبحانك، هشت مورد. (بقره/32، آل عمران/191، مائده/116، اعراف/143، انبياء/87، نور/16، فرقان/18 و سبأ/41)
11- با تعبير سبحانك اللهم، يك مورد. (يونس/10)
12- با تعبير سبحانه، هفت مورد. (بقره/116، نساء/171، توبه/31، نحل/57، مريم/35، انبياء/26، زمر/4)
13- با تعبير سبحانه و تعالي، شش مورد. (انعام/100، يونس/18، نحل/1، اسري/43، روم/40، زمر/67)
14- با تعبير سبحانه هو الغني، يك مورد. (يونس/68)
ب) الفاظي كه در قالب امر به تسبيح وارد شده است
هجده مورد در قرآن كريم با تعبيرات مختلف زير به تسبيح خداوند امر شده است كه شانزده مورد آن به لفظ«سبح» و بجز يك مورد كه خطاب به حضرت زكريا ميباشد بقيه خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله در زمانها و حالتهاي مختلف است و دو مورد آن خطاب به مؤمنين به پيامبر صلي الله عليه و آله و قوم حضرت زكريا ميباشد.
1- با لفظ سبح، منزه كن، دو مورد. (آل عمران/41، طه/130)
2- با لفظ سبح بحمد ربك، منزه و ستايش كن پروردگارت را، شش مورد. (حجر/98، طه/130، غافر/55، ق/39، طور/48، نصر/3)
3- با لفظ سبح بحمده، منزه و ستايش كن او را، يك مورد. (فرقان/58)
4- با لفظ سبح باسم ربك العظيم، منزه كن بنام پروردگارت كه عظيم است، سه مورد. (واقعه/74و96، الحاقه/52)
5- با لفظ سبح اسم ربك الاعلي، منزه كن بنام پروردگارت كه بزرگ مرتبه است، يك مورد. (اعلي/1)
6- با لفظ سبحه، منزه گردان اور را، سه مورد. (ق/40، طور/49، انسان/26)
7- با لفظ سبحوه، منزه كنيد او را، در يك مورد خطاب به مومنين و اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله. يك مورد. (احزاب/42)
8- با لفظ سبحوا، منزه كنيد«فاوحي اليهم أن سبحوا» در يك مورد از زبان حضرت زكريا خطاب به قومش. يك مورد. (مريم/11)
فصل دوم: معناي تسبيح
تسبيح در لغت هم خانواده سبح، يسبح، سبحاً و سباحه (السبح: المر السريع في الما و في الهواء) رفتن سريع در آب و هوا(مفردات راغب) سابح به معني شناگر سريع و به نحو خاص ميباشد كه در قرآن كريم درباره پيامبر صلي الله عليه و آله: و تو در روز تلاش مستمر و طولاني خواهي داشت. (مزمل/7)، فرشتگان: و سوگند به فرشتگاني كه در اجراي فرامين الهي با سرعت در حركتند. (نازعات/3)، خورشيد و زمين: نه خورشيد را سزاست كه به ماه رسد و نه شب را كه بر روز پيشي گيرد و هركدام در مسير خود شناورند، (يس/40)، بكار رفتهاند.
در اصطلاح به معناي سبحه: دانههاي به نخ كشيده شده، تسبيح وسيله ذكر(فرهنگ عميد)
و در معنا از ريشه سبح، يسبح، تسبيح به معناي منزه داشتن خداوند از هر نقص و كاستي ميباشد (نمل/8، اسري/108) كه در قرآن در موارد زير به آن اشاره رفته است:
الف) به معناي تنزيه
1- خداوند منزه است از آنچه وصف كنند، شش مورد. (مومنون/91، انبياء/12، صافات/159و180، زخرف/82، انعام/100)
2- خداوند منزه است از آنچه كه برايش شريك قرار دهند، هشت مورد. (طور/43، قصص/68، توبه/31، يونس/18، نحل/1، روم/40، زمر/67، حشر/23)
3- او پاك و برتر است از آنچه آنها(غيرموحدان) ميگويند، بسيار برتر و بزرگتر. (اسري/43، مائده/116)
4- منزه از هر ولي و سرپرست، و گفتند منزهي تو، براي ما شايسته نبود كه غير از تو اوليايي برگزينيم، دو مورد. (فرقان/18، سبأ/41)
5- منزه از هر گونه فرزند داشتن، گفتند خداوند فرزندي براي خود انتخاب كرده است در حالي كه از هر عيب و نقص و احتياجي منزه است، هفت مورد. (بقره/116، يونس/68، انبياء/26، نساء/171، مريم/35، زمر/4، نحل/57)
ب) به معناي حمد و ستايش به همراه تنزيه
منزه است خداوند، كسي كه اين را مسخر ما ساخت. (زخرف/13، بقره/32، آل عمران/191، اعراف/143، فرقان/18، يس/83، سبأ/41)
ج) به معناي تعجب و تعظيم به همراه تنزيه
تو منزهي خداوندا، اين بهتان بزرگي است. (نور/16، اسري/1)
فصل سوم: زمان و مكان تسبيح
در كلام الهي به تسبيح خداوند در همه حال و در تمام زمانها و مكانها توصيه و امر شده است كه فهرستوار به بيستوپنج مورد از آنها اشاره ميشود.
الف) در همه مكانها
1- دردنيا به صورت عام: آسمانهاي هفتگانه و زمين و كساني كه در آنها هستند همه تسبيح او ميگويند، و در اماكن خاص، در خانههايي كه نام خدا در آنها برده ميشود و صبح و شام در آنها (مرداني) تسبيح او ميگويند. (اسري/44، نور/7و36)
2- در آخرت: گفتار و دعاي آنها در بهشت اين است كه: خداوندا! منزهي تو و000 به خاطر بياور روزي را كه خداوند همه آنان را برميانگيزد، سپس به فرشتگان ميگويد آنها ميگويند: منزهي تو. (يونس/10، سبأ/40و41، فرقان/17و18)
ب) هميشه و در همه زمانها
3- پاك و منزه است خداوند به هنگامي كه صبح و شام ميكنيد، فرمودند: يعني هميشه تسبيح كنيد. (روم/17)
4- و كساني كه نزد او هستند(فرشتگان) هيچ گاه از عبادتش استكبار نميورزند و هرگز خسته نميشوند. شب و روز تسبيح ميگويند و سست نميشوند (انبياء/19و20، فصلت/38) يعني هميشگي او را تسبيح ميگويند، زيرا شب و روز براي آنها مطرح نيست.
ج) در تمام ساعات شب و روز
خداوند در اينجا با تعبيرات بسيار دقيق به تمامي ساعات شبانهروز براي تسبيح خود امر فرموده است.
5- با تعبير، قبل طلوع الشمس و قبل غروبها. پيش از طلوع و غروب آفتاب تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور. (طه/130، ق/39)
6- با تعبير، ادبار النجوم. منزه گردان او را به هنگام پشت كردن ستارگان، وقت طلوع صبح. (طور/49)
7- با تعبير غدو و الاصال(جمع غدوه) و مترادف غدوات(جمع غداه)، به معناي بامداد يا اول صبح تا طلوع شمس(قاموس اللغه واقرب الموارد)، صبح و شام در آن خانهها تسبيح او گويند. (نور/36)
8- با تعبير بكره و اصيلا از ماده بكر و باكرده(نزاييده) چون نزادن قبل از زادن است و اسم مصدر اِبكار به معني اول روز(مفردات راغب) و بامدادان، از طلوع تا ارتفاع آفتاب- چاشت(اقرب الموارد) و اصيلاً كه جمع آن آصال و به معني بعد از عصر تا مغرب(اقرب الموارد) ميباشد«خدا را صبح و شام تسبيح گويند و گوييد.» (فتح/9، احزاب42)
9- با تعبير بالعشي و الابكار، عشي يا عشيه(با تاء وحدت مثل ضربه) به اول ظهر تا غروب آفتاب(زمخشري و طبرسي) و يا از اول ظهر تا صبح روز بعد(مفردات راغب) اطلاق ميشود و به هنگام صبح و شام او را تسبيح بگو(خطاب به حضرت زكريا) (آل عمران/41، غافر/55)
10- با تعبير بكره و عشياً، و او(حضرت زكريا) از محراب عبادتش به سوي مردم بيرون آمد و با اشاره به آنها گفت: صبح و شام خدا را تسبيح گوييد. (مريم/11)
11- با تعبير بالعشي و الاشراق، اشراق يعني روشن شدن(مجمع البحرين- مفردات راغب) كنايه از اول روز دميدن خورشيد از مشرق. ما كوهها را مسخر او ساختيم كه هر شامگاه و صبحگاه با او تسبيح ميكنند. (ص/18)
12- با تعبير اناي الليل و اطراف النهار، و همچنين برخي از ساعات شب و اطراف روز، پروردگارت را تسبيح گوي. (طه/130)
د) در اوقات شب
13- با تعبير من الليل، و در بخشي از شب او را تسبيح كن. ق/40، طور/49)
14- با تعبير ليلاً طويلاً، و مقدار طولاني از شب او را تسبيح گوي. (انسان/26)
ه) در زمانهاي خاص
15- هنگام ابلاغ اوامر الهي و دلتنگيها
اينك به سوي فرعون برو، كه او طغيان كرده است. حضرت موسي گفت: پروردگارا، سينهام را گشاد كن و كارم را برايم آسان گردان و گره از زبانم بگشاي، تا سخنان مرا بفهمند و وزيري از خاندانم براي من قرار بده، برادرم هارون را، با او پشتم را محكم كن و او را در كارم شريك ساز. تا تو را بسيار تسبيح گوييم. (طه/33 تا24)
بگو خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله من براي آن ابلاغ آيين خدا هيچگونه پاداشي از شما نميطلبم و توكل كن بر آن زندهاي كه هرگز نميرد و تسبيح و حمد او را به جا آور. (فرقان/8 و 56)
پس اي پيامبر در برابر آنچه ميگويند صبر كن و تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور. (طه/130، ق/39، غافر/55) در راه ابلاغ حكم پروردگارت صبر و استقامت كن، چرا كه تو در حفاظت كامل ما قرار دادي و هنگامي كه برميخيزي، قيام ميكني،پروردگارت را تسبيح و حمد گوي. (طور/48) بگو اين راه من است، من و پيروانم. با بصيرت كامل، همه مردم را به سوي خدا دعوت ميكنيم. منزه است خدا! و من از مشركان نيستم. (يوسف/108)ما ميدانيم سينهات از آنچه آنها ميگويند تنگ ميشود و تو را سخت ناراحت ميكنند براي رفع ناراحتي آنان پروردگارت را تسبيح و حمد گوي. (حجر/8و97)
16- هنگام توجه به اشتباه و از دست رفتن نعمت
و حضرت يونس را به ياد آور در آن هنگام كه خشمگين از ميان قوم خود رفت و چنين ميپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت اما موقعي كه در كام نهنگ فرو رفت در آن ظلمتهاي متراكم صدا زد: خداوندا! جز تو معبودي نيست، منزهي تو، من از ستمكاران بودم. (انبياء/87) يا در داستان آزمايش برادراني كه صاحب باغ پر محصول بودند و به هنگام داشتن آن نعمت حمد خداي را به جا نميآوردند، پس از نابود شدن محصول، يكي از آنها كه از همه عاقلتر بود در كلام وحي به اين نكته اشاره نموده است. آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نميگوييد؟ گفتند: منزه است پروردگار ما، مسلماً ما ظالم بوديم. (قلم/17و19)
17- هنگام بشارت نعمت
نعمت فرزند:
هنگامي كه او(حضرت زكريا) در محراب ايستاده، مشغول نيايش بود، فرشتگان او را صدا زدند كه: خدا تو را به يحيي بشارت ميدهد. پس پروردگار خود را به شكرانه اين نعمت برزگ بسيار ياد كن و به هنگام صبح و شام او را تسبيح بگو. (آل عمران/ 39 و 41) سپس او از محراب عبادتش به سوي مردم رفت و آنها را نيز به تسبيح خداوند در صبح و شام فرمان داد. (مريم/ 11)
نعمت پيروزي:
ما براي تو پيروزي آشكاري فراهم ساختيم، تا خداوند گناهان گذشته و آيندهاي را كه به تو نسبت ميدادند ببخشد و حقانيت تو را ثابت نموده و نعمتش را بر تو تمام كند و به راه راست هدايتت فرمايد، تا شما مردم به خدا و رسولش ايمان بياوريد و از او دفاع كنيد و او را بزرگ داريد و خدا را صبح و شام تسبيح گوييد. (فتح/1و 2و 9)
18- هنگام تذكر نعمت:
حال كه چنين است به نام پرودگار بزرگت تسبيح كن (واقعه/74 و96). اين امر بعد از يادآوري نعمتهاي فراوان در آيات قبل و از جمله عظمت نعمت قرآن و خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله ميباشد. منزه است كسي كه تمام زوجها را آفريد، از آنچه زمين ميروياند و از خودشان و از آنچه نميدانند. (يس/36) سپس هنگامي كه بر آنها سوار شديد، نعمت پروردگار را متذكر شويد و بگوييد: پاك و منزه است كسي كه اين را مسخر ما ساخت000 و در موارد متعدد ديگر. (زخرف/13)
19- هنگام مشاهده و بيان عظمت خداوند:
و هنگامي كه موسي به ميعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم. گفت: هرگز مرا نخواهي ديد ولي به كوه بنگر اگر در جاي خود ثابت ماند، مرا خواهي ديد. اما هنگامي كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاك قرار داد. موسي مدهوش به زمين افتاد، چون به هوش آمد، عرض كرد: خداوندا منزهي تو اي اينكه با چشم تو را ببينم. من به سوي تو بازگشتم و من نخستين مومنانم. (اعراب/143، اسرا/1، يس/83، حشر/23، قصص/68) مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانههاي روشني براي خردمندان است. همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيدهاند، ياد ميكنند و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين ميانديشند و ميگويند: بار الها اينها، را بيهوده نيافريدهاي، منزهي تو000 (آل عمران/191)
20- هنگام اظهار عجز و ناتواني:
به خاطر بياور هنگامي را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روي زمين، جانشيني قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: پروردگارا! آيا كسي را در آن قرار ميدهي كه فساد و خونريزي كند؟ در حالي كه ما تسبيح و حمد تو را به جا ميآوريم و تو را تقديس ميكنيم. پروردگار فرمود: من حقايقي را ميدانم كه شما نميدانيد. و سپس علم اسماء را همگي به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست ميگوييد، اسامي آنها را به من خبر دهيد. فرشتگان عرض كردند: منزهي تو، ما چيزي جز آنچه به ما تعليم دادهاي نميدانيم، تو دانا و حكيمي. (بقره/30تا 32)
و گفتند ما هرگز به تو ايمان نميآوريم تا اين كه چشمه جوشاني از اين سرزمين خشك و سوزان براي ما خارج سازي، يا باغي از نخل و انگور از آن تو باشد و نهرها در لابلاي آن جاري كني يا قطعات سنگهاي آسماني را بر سر ما فرود آوري، يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياوري، يا براي تو خانهاي پر نقش و نگار از طلا باشد، يا به آسمان بالا روي. بگو منزه است پروردگارم! مگر من جز انساني فرستاده خدا هستم. (اسري/90 تا 93)
21- هنگام برائت از گناه خود و گناهكاران(بويژه شرك):
و آنگاه كه خداوند به عيسيبن مريم ميگويد: آيا تو به مردم گفتي كه من و مادرم را به عنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟ او ميگويد: منزهي تو، من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست بگويم000 (مائده/116)
به خاطر بياور روزي را كه همه آنان و 000 جمع ميكند، آنگاه به آنان(متقين) ميگويد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خود آنان راه را گم كردند؟ در پاسخ ميگويند: منزهي تو! برايما شايسته نبود كه غير از تو اوليايي بر گيريم. (فرقان/15تا18) سپس به فرشتگان ميگويد: آيا شما را پرستش ميكردند؟ آنها ميگويند: منزهي تو از اين كه همتايي داشته باشي. تنها تو ولي مايي، نه آنها. (سبأ/ 40و 41) اما درباره برائت از گناه گناهكاران. چرا هنگامي كه آن تهمت را شنيديد نگفتيد: ما حق نداريم كه به اين سخن تكلم كنيم، خداوندا منزهي تو، اين بهتان بزرگي است. (نور/16)
22- هنگام سجده و بعد از آن:
در بخشي از شب او را تسبيح كن و بعد از سجدهها (ق/40) پروردگارت را تسبيح و حمد گو و از سجدهكنندگان باش، خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله (حجر/98)
هنگامي كه اين آيات بر آنان خوانده ميشود، سجدهكنان به خاك ميافتند و ميگويند: منزه است پروردگار ما. (اسري/8 و 107)
23- هنگام شنيدن آيات قرآن
و قرآني كه آياتش را از هم جدا كرديم، تا آن را با درنگ بر مردم بخواني، هنگامي كه اين آيات بر آنان خوانده ميشود، سجدهكنان به خاك ميافتند و ميگويند: منزه است پروردگار ما. (اسري/106 و8)
24- هنگام برخاستن از مجلس:
و هنگامي كه برميخيزي پروردگارت را تسبيح و حمد گو، خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله (طور/48)
25- هنگام بيان و رد سخنان، پندارها و توصيفهاي دروغ و مشركانه
بدانيد آنها با اين تهمت بزرگشان ميگويند: خداوند فرزند آورده، ولي آنها به يقين دروغ ميگويند. آيا دختران را بر پسران ترجيح داده است؟ شما را چه شده است؟ چگونه حكم ميكنيد؟ هيچ ميفهميد چه ميگوييد؟ آيا متذكر نميشويد؟ يا شما دليل روشني در اين باره داريد؟ كتابتان را بياوريد اگر راست ميگوييد! آنها(مشركان) ميان او(خداوند) و جن خويشاوندي و نسبتي قائل شدند در صورتي كه منزه است خداوند از آنچه توصيف ميكنند. (صافات/59 تا 151)
بلكه آنها ميگويند: او شاعري است كه ما انتظار مرگش را ميكشيم، بگو انتظار بكشيد كه من هم با شما انتظار ميكشم، آيا عقلهايشان به اين اعمال دستور ميدهد، يا قومي طغيانگرند؟ يا ميگويند: قرآن را به خدا افترا بسته؟ ولي آنها ايمان ندارند. اگر راست ميگوينديا معبودي غير خداوند دارند كه قول ياري به آنها داده؟ منزه است خدا از آنچه همتاي او قرار ميدهند. (طور/30تا 43) گفتند: خداوند فرزندي براي خود انتخاب كرده است. از هر عيب و نقص و احتياجي منزه است! او بينياز است. (يونس/68، بقره/116، توبه/31، يونس/18، نحل/1و 57، اسري/43، مريم/35، انبيا/22و 26 و 91، روم/40، زمر/4 و 67)
فصل چهارم: مسبحين
همه هستي اعم از باصداها مثل انسان، ملائكه، حيوان، و بيصداها مانند نبات و جماد به صورت حقيقي خدا را تسبيح ميگويند. آسمانهاي هفتگانه و زمين و كساني كه در آن هستند همه تسبيح او ميگويند و هر موجودي تسبيح و حمد او را ميگويد ولي شما تسبيح آنها را نميفهميد.1
جمله ذرات زمين و آسمان
با تو ميگويند روزان و شبان
ما سميعيم و بصيريم و هشيم
با شما نامحرمان، ما خاموشيم. (مولوي)
تسبيح حقيقي:
نكتهاي كه به جهت اهميت، لازم است توضيح بيشتري درباره آن داده شود، حقيقي و مقالي بودن تسبيح همه موجودات است. نه اين كه تسبيح بعضي ازموجودات همانند جماد و نبات، به جهت اين كه نشانه و دلالتي بر وجود خداوند متعال هستند، تسبيح آنها مجازي باشد. با اين بيان كه اينها نطق ندارند و تسبيح حتماً بايد الفاظ و اصواتي داشته باشد تا به گوش برسد و شنيده شود.
حال اگر بگويند: صرف اينكه عالم به وجودش كشف از آفريدگاري ميكند، اين كشف كردن سبب ميشود كه بگوييم عالم همه تسبيح خداوند ميگويند، چون كشف تنها را تسبيح نميگويند، مگر وقتي كه همراه با قصد و اختيار باشد. هم كشف باشد و هم قصد و چون قصد از اثرات حيات است و اغلب موجودات عالم نيز مثل آسمان، سيارهها، زمين و آنچه كه از جمادات است از حيات بهرهاي ندارند. پس گويا چارهاي نداريم جز اين كه تسبيح آنها را تسبيح مجازي بگيريم و مقصود از آن را همان كشف و دلالت بر وجود پررودگار خود بدانيم.
در پاسخ ميگوييم: از كلام خداي تعالي فهميده ميشود كه علم نيز در تمامي موجودات (انسان، حيوان، نبات و جماد) به همراه خلقت راه يافته و هريك از آنها به مقدار بهره و حظي كه از وجود دارند،بهرهاي از علم هم دارند و البته لازمه اين حرف اين نيست كه بگوييم تمامي موجودات از نظر علم با هم برابرند و يا علم در همه يك نوع است و يا همه آنچه را كه انسان ميفهمد، آنها هم ميفهمند و بايد آدمي به علم آنها پي ببرد و اگر پي نبرد معلوم ميشود كه علم ندارند. البته كه اينگونه نيست آنها در علم باهم برابر نيستند يا000 ولي اين بيان دليل بر بيبهره بودن آنها از علم هم نميشود.
حتماً خواهيد گفت: پس از كجاي كلام خداوند فهميده ميشود كه همه موجودات عالِم و بهرهاي از علم دارند؟ ميگوييم: داديد؟! جواب ميدهند، همان خدايي كه هر موجودي را به نطق در آورده ما را گويا ساخته و يا در آنجا كه درباره زمين و آسمان ميفرمايد: سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالي كه بصورت دود بود، به آن و به زمين دستور داد: بوجود آييد و شكل گيريد خواه از روي اطاعت و خواه اكراه! آنها گفتند: ما از روي اطاعت ميآييم و شكل ميگيريم و از اين دست آيات كه اين معنا را افاده كند بسيار است.
پس نتيجه ميگيريم چون چنين است كه هيچ موجودي فاقد علم نيست، ميتوان گفت: هيچ موجودي نيست مگر آنكه وجود خودش را درك ميكند(البته مرحلهاي از درك) و ميخواهد با وجود خودش يعني نفس محتاج و ناقص خود كه غنا و كمال پروردگارش آن را احاطه نموده اظهار نمايد كه وليي غير از خداي تعالي ندارد. پس او پروردگار خود را تسبيح نموده و او را از داشتن شريك و هر عيبي كه به او نسبت داده شود منزه ميدارد.2
پس حق اين است، تسبيحي كه آيه شريفه براي تمامي موجودات اثبات ميكند تسبيح، به معناي حقيقي است و اين موضوع مكرر در كلام الهي براي آسمانها و زمين و آنچه در آنها و هركس كه در آنهاست، اثبات شده است، مواردي كه جز تسبيح حقيقي را نميتوان به آنها نسبت داد. همانند اين كلام خداوند: و كوهها و پرندگان را با داوود مسخر ساختيم، كه همراه او تسبيح خدا ميگفتند: و يا ما،كوهها را مسخر او ساختيم كه هر شامگاه و صبحگاه با او تسبيح ميگفتند و نزديك به همين معنا اين كلام خداوند است: اين كوهها و اي پرندگان! با او همآواز شويد و همراه او تسبيح خدا گوييد. پس با اين بيانهاي روشن، چارهاي نيست جز اين كه بگوييم تسبيح كوهها و پرندگان نيز همانند تسبيح حضرت داوود به زبان قال و حقيقي ميباشد و اضافه بر اين، ما روايات بسياري هم از شيعه و هم از اهل سنت داريم كه ثابت ميكنند اشياء تسبيح دارند. از جمله روايات فراواني كه ميگويد: سنگريزهها در دست پيامبر صلي الله عليه و آله تسبيح گفتند.3 با اين بيان شريف به ذكر عناوين تسبيح كنندگان ميپردازيم.
تسبيح كنندگان:
1- هر آن كس كه در آسمانها و زمين هستند: آيا نديدي تمام آنان كه در آسمانها و زميناند براي خدا تسبيح ميكنند.4
2- آنچه در آسمانها و زمين است: آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است براي خداوند تسبيح ميگويند.5
3و4- آسمانها و زمين: آسمانهاي هفتگانه و زمين و 000 تسبيح او ميگويند.6
5و6- كوهها و پرندگان را براي داوود مسخر ساختيم كه به همراه او تسبيح خدا ميگفتند.7
7- رعد: و رعد تسبيح و حمد او را ميگويد.8
8- ملائكه: و فرشتگان گفتند ما تسبيح و حمد تو را به جا ميآوريم.9
9- حاملين و اطرافيان عرش: و فرشتگاني كه حاملان عرشند و آنها كه در گرداگرد آن طواف ميكنند، تسبيح و حمد پروردگارشان را ميگويند.10
10- مقربين: و آنها كه نزد اويند000 تمام شب و روز را تسبيح ميگويند.11
11- رجال: خداوند نور آسمانها و زمين است، مثل نور خداوند همانند چراغداني است كه در آن چراغي پر فروغ باشد. اين چراغ پرفروغ در خانههايي قرار دارد كه مرداني كه نه تجارت و نه معاملهاي آنان را از ياد خدا غافل نميكند، صبح و شام در آن خانهها تسبيح ميگويند.12
12- مومنين بيتكبر و صالح: آيه 15 سوره سجده(كه سجده واجب دارد.) تنها كساني به آيات ما ايمان ميآورند كه هر وقت اين آيات به آنها يادآوري شود به سجده ميافتند و تسبيح و حمد پروردگارشان را به جا ميآورند و تكبر نميكنند. اين در دنيا و در آخرت، گفتار و دعاي آنها در بهشت اين است كه خداوندا منزهي تو.13
13- عالمان سابق: كساني كه پيش از آن به آنها دانش داده شده تا هنگامي كه اين آيات بر آنان خوانده ميشود سجده كنان به خاك ميافتند و ميگويند: منزه است پروردگار ما.14
14- خردمندان: مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين و 000 نشانههاي روشني براي خردمندان است همانها كه خدا را ياد ميكنند و در 000 ميانديشند و ميگويند منزهي تو.15
15- متقين: اي پيامبر! بگو: آيا اين بهتر است يا بهشت جاوداني كه به پرهيزكاران وعده داده شده؟ بهشتي كه000 ، آنگاه به آنان ميگويد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خود آنان راه گم كردهاند؟ در پاسخ ميگويند: منزهي تو.16
16- صاحبان باغ سوخته: ما آنها را آزموديم، همان گونه ه صاحبان باغ را آزمايش كرديم، يكي از آنها كه از همه عاقلتر بود گفت: آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نميگوييد؟ گفتند: منزه است پروردگار ما.17
17- حضرت يونس: اگر او از تسبيحكنندگان نبود تا روز قيامت در شكم ماهي ميماند.18
18- حضرت زكريا: پروردگار خود را به شكرانه اين نعمت بزرگ بسيار ياد كن و به هنگام صبح و شام او را تسبيح بگو.19
19- حضرت داوود: كوهها و پرندگان را براي داوود مسخر ساختيم كه به همراه او تسبيح خدا ميگفتند.20
20- حضرت موسي: اما هنگامي كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاك قرار داد و موسي مدهوش به زمين افتاد. چون به هوش آمد، عرض كرد: خداوندا! منزهي تو.21
21- حضرت عيسي: و آنگاه كه خداوند به عيسي بن مريم ميگويد: آيا تو به مردم گفتي000 او ميگويد: منزهي تو.22
22- حضرت محمد صل الله عليه و آله: خداوند با تعبيرات مختلف، در دو مورد با نقل قول و در شانزده مورد با فعل امر پيامبر مكرم اسلام را به تسبيح فرا ميخواند از جمله: پس در برابر آنچه ميگويند صبر كن و پيش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور.23
23- خود خداوند تباركو تعالي: هنگامي كه نزد آتش آمد، ندايي برخاست كه مبارك باد آن كسي كه در آتش است و كسي كه در اطراف آن است(فرشتگان و موسي) و منزه است خداوندي كه پروردگار جهانيان است. اي موسي! من خداوند عزيز و حكيمم و در بيست و شش مورد ديگر با تعبيراتي كه در قسمت الف، فصل اول(بجز رديفهاي 10 و 15 و نقل قولها) بيان شد.24
فصل پنجم: چگونگي، چرايي، راه و ثمره تسبيح
آنچه تاكنون ذكر شد بيشتر در جهت بيان زمان و مكان تسبيح و نام تسبيحكنندگان بود، تا چگونگي و چرايي آن. بنابر اين با اعتراف به بضاعت ناچيز براي توضيح اين بحث خطير نكاتي را گذرا يادآوري ميكنم.
الف) چگونگي تسبيح
1- آگاهانه: آيا نديدي تمام آنان كه در آسمانها و زمينند براي خدا تسبيح ميكنند و همچنين پرندگان به هنگامي كه بر فراز آسمان بال گستردهاند؟ هريك از آنها نماز(دعا) و تسبيح خود را ميداند.25
2و3- بدون خستگي و سستي: از آن اوست آنان كه در آسمانها و زمينند و آنها كه نزد اويند(فرشتگان) هيچگاه از عبادتش استكبار نميورزند و هرگز خسته نميشوند. تمام شب و روز را تسبيح ميگويند و سست نميگردند.26
4-بدون تكبر: آنها كه در مقام قر نزد پروردگار تو هستند هيچگاه از عبادتش تكبر نميورزند و او را تسبيح ميگويند.27
5- با ترس از خداوند: و رعد تسبيح و حمد او ميگويد و نيز فرشتگان از ترس او.28
ب) چرايي تسبيح
براي بندگان و عبادت: براي دفع ناراحتي آنان پروردگارت را تسبيح و حمد گو، و از سجدهكنندگان باش و پروردگارت را عبادت كن تا يقين مرگ تو فرا رسد29 و تعبيراتي كه در چگونگي تسبيح آمد كه از عبادتش تكبر نميورزند و او را شب و روز تسبيح ميگويند.
ج) راه تسبيح
دقت و تامل در مواضع خاص ذكر تسبيح در قرآن كريم ما را به اين سمت و سو هدايت ميكند كه تنها راه رسيدن به تسبيح پروردگار، عنايت، توجه و تذكر نعمتهاي الهي باشد.
هرگاه از آنان بپرسي چه كسي آسمانها و زمين را آفريده است؟ مسلماً ميگويند: خداوند قادر و دانا آنها را آفريده است، همان كسي كه زمين را محل آرامش قرار داده و براي شما در آن راههايي آفريد، باشد كه هدايت شود و به مقصد برسيد. همان كسي كه از آسمانها آبي فرستاد به مقدار معين و بوسيله آن سرزمين مرده را حيات بخشيديم، همين گونه در قيامت از قبرها شما را خارج ميسازند و همان كسي كه زوجها را آفريد و براي شما از كشتيها و چارپايان مركبهايي قرار داد كه بر آن سوار ميشويد، تا بر پشت آنها بخوبي قرار گيريد، سپس هنگامي كه بر آنها سوار شديد، نعمت پروردگارتان را متذكر شويد و بگوييد: پاك و منزه است كسي كه اين را مسخر ما ساخت، وگرنه ما توانايي تسخير آن را نداشتيم و ما به سوي پروردگارمان باز ميگرديم.30
براي توجه بيشتر به اين بحث(رابطه تسبيح با نعمت) به آيات فصل سوم(قسمت ه) تسبيح در زمانهاي خاص مراجعه فرماييد.
د) ثمره تسبيح
به نظر ميرسد ثمره تسبيح وصول به مقام قرب الهي و عرفان كامل از طريق توجه مداوم به تنزيه خداوند و نديدن خود به عنوان موجودي موثر و مستقل باشد كه لازمه موجوديت ناقص، ربطي و نيازمند هر مخلوقي است و ترك آن موجب قطع روزي و خسران در دنيا و آخرت و هلاكت ميشود. البته اين برداشت مضمون بعض رواياتي است كه در اين باره وارد شده است. مثل اين روايت از امام صادق عليهالسلام كه فرمود: هيچ پرندهاي در صحرا و دريا صيد نميشود و هيچ حيوان وحشي به دام نميافتد مگر به خاطر كوتاهي در تسبيح و يا از پيامبر صل الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: حضرت نوح به هنگامي كه مرگش فرا رسيد به دو فرزندش گفت: شما را به تسبيح و حمد پروردگار امر ميكنم. زيرا نماز(دعاي) هر چيزي است و بوسيله آن روزي داده ميشود. باز از ايشان نقل شده كه فرمودند: اجل(سرآمد عمر؟) همه چهارپايان، حشرات، زمين، مورچهها، ككها، ملخها، اسبان، قاطران، جنبندگان و غير اينان در تسبيح خداوند است، كه اگر آن را قطع كنند، خدا جانشان را ميگيرد و اين كار ربطي به ملكالموت ندارد.31 و البته اين ثمر به نظر ميرسد.
فصل ششم: تكمله
در اين فصل در تكميل موضوع تحقيق، اشارهاي ميكنيم به ساير افعال و الفاظي كه با لفظ كه با لفظ و فعل تسبيح مرتبط هستند.
1- ارتباط تسبيح با لفظ و فعل ذكرالله
تا تو را بسيار تسبيح گوييم و تو را بسيار ياد كنيم. از زبان حضرت موسي عليهالسلامبه هنگام دعاي معروف (رب اشرح لي000)32
پروردگار خود را به شكرانه اين نعمت بزرگ بسيار ياد كن و به هنگام صبح و شام او را تسبيح بگو.33
اي كساني كه ايمان آوردهايد، خدا را بسيار ياد كنيد و صبح و شام او را تسبيح گوييد.34
نام پروردگارت را هر صبح و شام به ياد آور و مقدار طولاني از شب او را تسبيح گوي.35
پروردگارا در دل خود از روي تضرع و خوف، آهسته و آرام صبحگاهان و شامگاهان ياد كن و از غافلان نباش آنها كه در مقام قرب نزد پروردگار تو هستند هيچگاه از عبادتش تكبر نميورزند و او را تسبيح ميگويند و برايش سجده ميكنند.36
2و3- ارتباط با صبر و استغفار
پس اي پيامبر صبر و شكيبايي پيشه كن كه وعده خدا حق است و براي گناهت استغفاركن و هر صبح و شام تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور.37 پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه.38
4-ارتباط با سجده
پس براي دفع ناراحتي آنان پروردگار را تسبيح و حمد گو و از سجدهكنندگان باش39 و در شبانگاه براي او سجده كن و مقداري طولاني از شب او را تسبيح گوي.40
5- ارتباط با دعا
گفتار و دعاي آنها در بهشت اين است كه خداوندا، منزهي تو. و آخرين سخنشان اين است كه حمد، مخصوص خدا پرودگار عالميان است.41
آيا نديدي تمام آنان كه در آسمانها و زميناند براي خدا تسبيح ميكنند و همچنين پرندگان هنگامي كه بر فراز آسمان بال گستردهاند، هريك از آنها نماز(دعا) و تسبيح خود را ميداند.42
6- ارتباط با عبادت
توضيح اين ارتباط در فصل پنجم و در مبحث جرايي تسبيح بيان شد.
7- ارتباط با توكل
و توكل كن بر آن زندهاي كه هرگز نميرد، و تسبيح و حمد او را به جا آور.43
8- ارتباط با حمد
و هر موجودي تسبيح و حمد او ميگويد.44 همان گونه كه ملاحظه ميفرماييد، تسبيح عاليترين وحدت و يگانگي را با حمد دارد كه در 15 مورد در قرآن كريم بر آن تاكيد شده است. به سخن ديگر عامترين تسبيح خداوند بوسيله ستايش وي صورت ميگيرد و همه موجودات با حمد پروردگار به تسبيح وي مشغولاند كه شايسته است مطلب را از تفسير شريف الميزان در ذيل آيه چهل و چهار سوره اسري از جلد سيزدهم صفحه 111 نقل كنيم.
سؤال: چگونه همه موجودات از جمله، جماد و نبات، همانند ساير موجودات با كلام، مثل انسان و ملائكه، علاوه بر تسبيح حقيقي و كلامي، حمد نيز دارند؟
جواب: ما به اشيا از سه زاويه ميتوانيم توجه و نظر كنيم:
در نگاه اول: هنگامي كه از اين زاويه به آنها نگاه كنيم كه آنها به اندازه شعوري كه دارند حاجت و نقص خود را آشكار ميكنند. با اين ديد اين ابراز كاستياش در پيشگاه پروردگارش تسبيحي است از او.
در نگاه دوم: هنگامي كه از زاويه ديگري به اشيا نگاه كنيم در اين نگاه اشيا نعمت وجودي و ساير كمالات خود را آشكار ميكنند. از اين ديدگاه همين آشكار نمودن نعمت و كمال، حمدي است از او براي پروردگارش.
در نگاه سوم: هنگامي كه از علم و شعور اشيا نسبت به آنچه كه كشف ميكنند يعني صفت جلال و جمال خداوند. چشم بپوشيم و فقط از اين منظر به آنها نگاه كنيم كه كاشف جمال يا جلال خداوند هستند، اين كاشفيت، دلالت آنها بر خداوند تبارك و تعالي و آيه بودن آنها را ميرساند.45
حسن ختام تحقيق:
9- ارتباط تسبيح با ذكر صلوات
پس از ملاحظه هماهنگي كامل حمد خداوند با تسبيح، بهترين ارتباط تسبيح را ميتوان در يگانگي لفظ تسبيح با ذكر صلوات در قرآن كريم و احاديث نوراني اهل بيت عليهم السلام مشاهده كرد.
اي كساني كه ايمان آوردهايد، خدا را بسيار ياد كنيد و صبح و شام او را تسبيح گوييد، او كسي است كه بر شما درود و رحمت ميفرستد و فرشتگان او براي شما طلب رحمت ميكنند تا شما را از ظلمت(جهل، شرك، گناه) به سوي نور(ايمان، علم و تقوي) رهنمون گردند. او نسبت به مومنان همواره مهربان بوده است.46
و در حديثي از امام صاق عليهالسلام آمده است: مردي خدمت آن حضرت رسيد و گفت: فدايت شوم مرا به آنچه كه از خداوند در وصف ملائكه به اين مضمون آمده مطلع كن: «آنها كه نزد اويند(فرشتگان) هيچگاه از عبادتش استكبار نميورزند و هرگز خسته نميشوند، تمام شب و روز را تسبيح ميگويند و سست نميگردند»47 و باز خداوند ميفرمايد: خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود ميفرستد، اي كساني كه ايمان آوردهايد بر او درود فرستيد و سلام گوييد و كاملاً تسليم فرمان او باشيد. 48
چگونه ملائكه خسته نميشوند؟ در حالي كه ايشان ذكر نميگويند بلكه بر پيامبر صلوات و درود ميفرستند: امام صادق عليهالسلام فرمودند: همانا خداوند تبارك و تعالي هنگامي كه محمد را خلق فرمود به ملائكه دستور داد: از ذكر من به مقدار صلوات بر محمد كم كنيد.
پس كلام شخص وقتي كه ميگويد: «اللهم صل علي محمد» همانند قول اوست كه بگويد:«سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر»49
نویسنده: علي اصغر منتظري
پي نوشتها:
1- اسري/44
2- الميزان في تفسير القرآن، ج 13، ص 110
3- الميزان في تفسير القرآن، ج 13، ص 112
4- نور/41، ص/18
5- حشر و صف و 000 والارض/1، حديد- يسبح/1، تغابن و جمعه/1
6- اسري/44
7- نور/ 41
8- رعد/13
9- بقره/30، رعد/13، شوري/5، صافات/166، سبا/ 40-41
10- غافر/7، زمر/75
11- انبيا/19 و 20، فصلت/38، اعراف/206
12- نور/35-7
13- يونس/10
14- يونس/8-107
15- آل عمران/1-190
16- فرقان/18-15
17- قلم/29 و 28-17
18- صافات/142، انبياء/87
19- آل عمران/41
20- انبيا/79، ص/18
21- اعراف/143، طه/33
22- مائده/116
23- طه/130، حجر/98، يوسف/108، اسري/93
24- نحل/9-8، اسري/1 و 43، انبيا/22 و 26، مومنون/91، قصص/68، روم/17 و 40، يس/36 و 83، صافات/159 و 180، زخرف/82، طور/43، حشر/23، بقره/116، نسا/171، انعام/100، توبه/31، يونس/18و68، نحل/1 و 57، مريم/35، زمر/4 و 67
25- نور/41
26- انبيا/19و20، فصلت/38
27- اعراف/206، فصلت/38
28- رعد/13
29- حجر/9-98
30- زخرف/9 تا 14
31- به نقل از تفسيرالميزان، ج 13، صص 9-127
32- طه/4-33
33- آل عمران/41
34- احزاب/2-41
35- انسان/6-25
36- اعراف/6-205، نور/36
37- غافر/55
38- نصر/3، طور/48
39- حجر/98
40- انسان/26، اسري/107 و 108، اعراف/206، فصلت/8-37
41- يونس/10
42- نور/41، آل عمران1-190، انبيا/86
43- فرقان/58
44- اسري/44، غافر/55 و 7، يونس/10، حجر/98، فرقان/58، طه/130، سجده/15، زمر/75، شوري/5، ق/39، طور/48، بقره/30، رعد/13، نصر/3
45- ترجمه شده از تفسير الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص111
46- احزاب/43-41
47- انبيا/20-19
48- احزاب/56
49- مجمع البحرين، صفحه 321 ماده «سبح»