رسول خدا عازم مدینه گردید. وقتی مرکب پیامبر از «ثنیه الوداع» (نام محلی است در نزدیکی شهر مدینه) سرازیر گردید و گام به خاک یثرب مینهاد؛ جوانان و مسلمانان مقدم پیامبر را گرامی شمرده, و با طنین سرودهای شادی, محیط مدینه را مملو ساخته بودند.رؤسای طوائف زمام ناقه را گرفته هر کدام اصرار میورزیدند که در منطقه آنها وارد گردد. ولی پیامبر به همه میفرمود: از پیشروی مرکب جلوگیری نکنید؛ او در هر کجا زانو بزند من همانجا پیاده خواهم شد. ناقه پیامبر در سرزمین وسیعی که متعلق به دو طفل یتیم به نامهای سهل و سهیل بود و تحت حمایت و سرپرستی »اسعد بن زراره« بسر میبردند خانه »ابو ایوب« در نزدیکی این زمین بود. مادر وی از فرصت استفاده کرده اثاثیه پیامبر را به خانه خود برد. نزاع و الحاح برای بردن پیامبر آغاز گردید. پیامبر گرامی نزاع آنها را قطع کرد و فرمود: این الرحل: لوازم سفر من کجاست؟ عرض کردند مادر ابوایوب برد. فرمود: »المرء مع رحله«؛ مرد آنجا میرود که اثاث سفر او در آنجا است و اسعد بن زراره, ناقه پیامبر را به منزل خود برد.
فروغ ابدیت- ج1،آیت الله جعفر سبحانی
فروغ ابدیت- ج1،آیت الله جعفر سبحانی