خانه » همه » مذهبی » پیامبر و صلح امام حسن مجتبی (ع)

پیامبر و صلح امام حسن مجتبی (ع)


پیامبر و صلح امام حسن مجتبی (ع)

۱۳۹۷/۰۷/۲۶


۵۲۷ بازدید

ایا پیامبر از صلح امام حسن(ع) مجتبی خبر داده بودند؟

بطور صریح و با جزییات خیر اما روایت پیامبر اکرم(ص) جزء روایات مشهوری است که در کتب بحار الانوار، علل الشرایع، عوالی اللآلی، المناقب و… نقل شده است. قال موسی بن جعفر: قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ «الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا و سیدی شباب اهل الجنه»: «امام موسی بن جعفر از پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل می کند که ایشان فرمودند: حسن و حسین ـ علیهما السلام ـ امام اند چه قیام کنند و چه بنشینند و دست از قیام بکشند آن دو سرور جوانان اهل بهشت هستند».(1)مشخص است این قیام و به پا خواستن اشاره به قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ در برابر یزید ( لعنة الله علیه) و قضیه کربلا دارد و «قعد» به معنای نشستن هم اشاره به صلح امام حسن ـ علیه السلام ـ با معاویه و دست از جنگ کشیدن ایشان است، پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هر دو را امام و سرور جوانان اهل بهشت معرفی کرد. قیام کنند یا صلح، در شأن و منزلت آنان فرق نمی کند چرا که در شرایطی جنگ، لازم است و در شرایطی، صلح به مصلحت مسلمین است.خود امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ در روایتی به این نکته اشاره دارد و می فرمایند: «یا ابا سعید علة صلحی لمعاویه علة مصالحة رسول الله لبنی ضمره و بنی اشجع و لإهل مکه…. ای ابا سعید علت صلح من با معاویه همان علت صلح پیغمبر است با بنی ضمره و بنی اشجع و اهل مکه. هنگامی که پیمان صلح حدیبیه را شکستند، آنان کفار بودند با نص صریح قرآن ولی اینان (معاویه و اصحاب او) کفاراند با تأویل و تفسیر قرآن».(2)
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می دانست در آینده امام حسن ـ علیه السلام ـ مورد تهمت واقع شده و او را بخاطر صلحش با معاویه تحقیر خواهند کرد و انواع بی حرمتی ها را نسبت به ایشان خواهند داشت و امام حسین ـ علیه السلام ـ را به خاطر قیام و جنگ با یزید ( لعنة الله علیه) خواهند ستود و او را گرامی‌تر از امام حسن ـ علیه السلام ـ خواهند دانست، لذا در زمان حیات خویش بدین نکته اشاره کرده که بین این دو بزرگوار فرقی نیست و هر دو امام و سروران بهشتند حال قیام کنند یا دست از قیام بکشند.
پی‌نوشت :
1. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج43، ص291. عوالی اللآلی، ج4، ص93. علل الشرایع، ج1، ص211. روضة الواضعین، ج1، ص159. المناقب، ج3، ص394.
2. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج44، ص1.
برگرفته ازپایگاه مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد