روزنامه خراسان – الهه توانا: «پیشگو» روز یک شنبه در شبکه نمایشخانگی منتشر شد. «پژمان جمشیدی»، مجریگری برنامه را برعهده دارد و مهمان اولین قسمت «امیر آقایی» است. در ادامه قرار است هنرمندان و ورزشکاران دیگری روبهروی دوربین بنشینند و برای ما از زندگیشان بگویند. ایدهای بهشدت نخنما که سالهاست اولین و آخرین سوژه سرگرمیسازان است.
اصلا چرا راه دور برویم؟ همین الان دستکم پنج برنامه مشابه درحال پخش است: «خندوانه»، «چهل تیکه» و «چهارده اینچ» در تلویزیون و «همرفیق» و «شبآهنگی» و «منو بشناس» در شبکه نمایش خانگی. پشت ساخت «پیشگو» چه فکر و برنامهای خوابیدهاست و کدام نیاز مخاطب را قرار است پاسخ بدهد؟ سرگرمی؟ مگر تنها راه سرگرم شدن، نشستن پای حرفهای تکراریِ چهرههای تکراری است؟ سلبریتیهایی که از این استودیو به آن استودیو میروند و تنها چیزی که در هر شو در آنها عوض میشود، لباسهایشان است، چقدر حرف برای گفتن دارند؟ از خاطرات هزاربار گفتهشده آنها چه چیزی قرار است نصیب مخاطب شود؟ چرا تکراریسازی فقط محدود به چهرههای ورزشی و هنری، آن هم البته تعداد اندکی از آنها شده است؟ آیا نمیتوان جنبهها و جلوههای بیشتر و متنوعتری را برای صنعت سرگرمی تعریف کرد و از این دور باطل خارج شد؟ این سوالی است که برنامهسازها قبل از تصمیمشان برای تن دادن به تکرار باید پاسخ بدهند. البته پاسخی مسئولانه و بر اساس تحقیق نه سرسری و بدون تأمل مشابه آنچه در ادامه میآید و قبلا بارها شنیدهایم.
ایراد از سلیقه سلبریتیپسند مخاطب است؟
سرگرمیسازها معتقدند تاکشوها که حالا دیگر در کشور ما به شوی سلبریتیها تبدیل شدهاند، بین مردم طرفدار دارد. گواهشان هم استقبال مخاطب از این برنامههاست، اما مگر در بازار سرگرمیهای رسانهای ما چقدر تنوع و خلاقیت و رقابت وجود دارد که مخاطب بتواند انتخاب کند؟ تماشا کردن برنامهای مشخص وقتی برنامه قابل رقابت دیگری وجود ندارد، بهمعنی استقبال نیست. در واقع توضیح بهتر این است که بگوییم تولیدکنندگان محتوا، به سلبریتیها علاقه دارند. سلبریتیها چهرههای آشنایی هستند و قدم اول، جذب مخاطب بههمین راحتی برداشته میشود.
مطرح کردن یک شخصیت یا مسئله اساسا تازه، هزینه دارد. زمان میبرد تا مخاطب با تو همراه شود، ممکن است در تشخیص میزان اهمیت و جذابیت سوژه با تو همنظر نباشد و قبل و حین تولید برنامه به بررسی مداوم بازخوردها و تصمیمگیری براساس آنها نیاز باشد. بهعلاوه در زندگی شخصی و حرفهای سلبریتیها حاشیههای جدی مناقشهبرانگیزی وجود ندارد، جز تکوتوک پچپچهای زرد و پیشپاافتاده که نهتنها برای عوامل برنامه دردسرساز نیست که اتفاقا با مانور دادن روی آنها میتوانند برای خودشان مخاطب بیشتری دستوپا کنند. خب وقتی میشود بههمین راحتی برنامه ساخت و پول درآورد، چرا که نه؟ قالب کار هم که مشخص است و حتی درحد طراحی سوال و سرگرمی هم نیازی به نوآوری نیست. براساس نمونههای مشابه خارجی و داخلی، میتوانی سوال و سرگرمی و حتی دکور طراحی کنی و بقیه کار هم خودبهخود پیش میرود. اگر هم جایی صدای نقدی بلند شد، میتوانی بگویی «این سلیقه مخاطب است».
مسئله فقط سرگرمی است؟
اگر فرض بگیریم که این ادعا برمبنای نظرسنجی و مطالعه مطرح شده، باید بپرسیم این سلیقه را چه کسی شکل داده است؟ سالهاست در برنامههای صبحگاهی، ویژهبرنامههای نوروز و اعیاد دیگر، در تاکشوهای شبانه و حالا در شبکه نمایش خانگی، فقط و فقط صحبت از سلبریتیهاست؛ سلبریتیهایی که نه تنها در تریبونهای شخصیشان در فضای مجازی بهقدر کافی فرصت برای درمعرض تماشا قرار گرفتن دارند بلکه خیالشان راحت است که سایر تریبونها هم دراختیار آنها خواهد بود.
هر حرف و اظهارنظرشان بهسرعت در رسانههای رسمی و غیررسمی پخش میشود: «نظر فلان هنرپیشه درباره بهمان موضوع»، «کنایه فلان ورزشکار در پاسخ به بهمان اتفاق»، «گفتگو با فلان خواننده درباره وضعیت بهمان». آنقدر این تیترها تکرار شدهاند که شک ندارم خواننده این مطلب بهراحتی میتواند برای هر «فلان» و «بهمان» چندین اسم ردیف کند. پس طبیعی است اگر زندگی سلبریتیها از دید بخشی از جامعه، تنها موضوع مهم و قابل بحث تلقی شود. سلبریتیها بهمرور زمان به مرکز ثقلی تبدیل شدند که همهچیز حول محور آنها میگردد. سالها فرصت داشتند سبک زندگی و درک و دریافتشان از جهان پیرامون را در ویترین برنامههای سرگرمی بهعنوان تنها الگوی موجود ارائه کنند. سادهلوحانه است اگر فکر کنیم مخاطبی که دایم درمعرض این بازنمایی قرار میگیرد، تحت تأثیر آن نخواهد بود. مسئله فقط سلیقه بیننده در نوع سرگرمی انتخابیاش نیست که از سوی سرگرمیسازها شکل گرفتهاست بلکه ذائقه او در شئون دیگر زندگی نیز بههمین ترتیب رنگ میپذیرد، اما چنین القا میشود که واقعا انتخابی در کار بودهاست.
برای وسعت دادن به نگاه و عمق دادن به آموزههای مخاطب، باید او را درگیر چالشها و تجربههای مفید کرد. فصل اول خندوانه را مرور کنید. بیشتر مهمانان، نه سلبریتی که افرادناشناخته، اما فعال و موثردر حرفههای مختلف بودند؛ افرادی که تجربههای جالبی را از سر گذراندهبودند و به مخاطب این فرصت را میدانند تا در تجربه آنها سهیم باشد. انگار مهمان برنامه در شمایل یک کتاب ظاهر میشد و گفتنیهایی را با بیننده درمیان میگذاشت که برای زندگی بهتر فردی و اجتماعی او کاربردی بود.