پیوستگی خالق و مخلوق در بها گاوات گیا
«اگرتأثیری که نوشته ای مقدس درذهن مردمان می کند بتواند معیار ارزش آن محسوب شود، باید اذعان داشت که بهاگاوات گیتا بیش از هر رساله دیگر در فکر و اندیشه هندو اثر بخشیده است.» (1)
تاریخ نگارش گیتا و مأخذ فلسفی آن عقاید و آراء متباین بین ارباب تحقیق برانگیخته ولی داسگوپتا که در اغلب مسائل مربوط به فلسفه هندی صاحب نظر است می گوید:
«درپرتو سنن قاطع مبتنی برمهابهاراتا و پانچاراترا (Pancaratra)، به حد کفایت به اثبات رسیده است که گیتا را بایستی نه اثرمکتب سانکهیا (Sonikhys)دانست و نه ودانتا (Vedanta)، بلکه آن نمودار یک سیستم فکری کهن تری است که در آن معانی ابتدائی سانکهیا با معتقدات مکتب ودانتا تلفیق یافته اند (2)، بهاگاوات گیتا اثر مکتب بهاگاواتا (Bhagavata)است.»
تاریخ پیدایش این مکتب بسیار قدیمی است و حتی پیش از طلوع آئین جین Jaine(قرن هشتم پیش از میلاد)موجود بوده و مبنی بر عبادت واسودوا کریشنا Vasudeva Krishna است که بعدها به وسیله آیین برهمنی جذب و پذیرفته شد و کریشنا به صورت یکی از مظاهر ویشنو خدای ودائی در آمد.
مبانی این آئین به طور اجمال عبارت است از مبحث هبوط حق در عالم محسوسات (Avatara)و طریق محبت (Bhakti) و مبحث عنایت الهی (Brasada)و عبادت خدای یگانه (ekantin dharma)طریق محبت مبحث تازه ایست که در آئین کهن برهمنی وجود نداشت و برای نخستین بار چون راه مستقل آزادی و رستگاری درگیتا بدان اشاره شده است.این طریق راه نجات و آزادی از قیود عالم و توجه محض به ذات ستودنی (Bhagavata)حق است.به طوری که توکل کامل در دل عابد مستولی شود و روانش به نور عنایت ایزدی منور گردد.عابد بایستی یکتاپرست باشد و طلب آخرت و وصال با خدای یگانه را بر همه چیز مقدم شمرد و تمام خواسته های خود را تسلیم خواست های حق کند تا خداوند فیض و مرحمت خود را به او ارزانی دارد.
تاریخ پیدایش گیتا به نظر داسکوپتا ماقبل آریایی است و مبانی آن ناشی از مکتب بهاگاواتا است این اثر احتمال دارد قرن ها پیش از حماسه بزرگ نگاشته شده و بعدها به علت اهمیت و تقدسی که طی قرون متمادی کسب کرده بود آن را به حماسه بزرگ پیوسته و جزو لاینفک آن کرده باشند.بدیهی است که بحث درباره تمام مطالب بهاگاوات گیتا در این مختصر نمی گنجد و در این جا ما فقط بحث رابطه بین آفریننده و آفریده که یکی از زیباترین مباحث بهاگاوات گیتا است بررسی شده است.
موضوع بهاگاواگیتا جنگ بزرگ مهابهاراتاست در میدان کارزار، دو قوم کوروها و پاندوها صف آرائی کرده و سپاهیان را از برای نبرد آماده ساخته اند.قهرمان گیتا آرجوناست، آرجونا یک کشاتریاست یعنی متعلق به طبقه جنگجویان و سلحشوران است وی در میدان کوروکشتره (Kurukshetre)حاضرشده است تا با سپاهیان غاصب دوریودانا (Duryodhana)که قوم و خویشاوند او است به جنگ و ستیزه بپردازد کریشنا که ظهور نور ایزدی در عالم محسوسات است ارابه ران و دوست ارجوناست و نزد او قرار گرفته و از او حمایت می کند.ارجونا درمیدان کارزاردچارضعف و ناتوانی شده ویارای کشتن خویشاوندان خود را ندارد ولی کریشنا او را تسلی می دهد و با یک سلسله تعلیمات عرفانی چراغ معرفت را دردلش می افروزد و می گوید وظیفه کشاتریا جنگ و جهاد است و هیچ وظیفه ای عالی ترو پسندیده ترازجهاد برای کشاتریا نمی تواند بود و احکام شرعی(Dharma)و نظام طبقاتی بدو تکلیف کرده اند که بجنگد و ناموس ایزدی را که در معرض نیستی و اضمحلال است نجات دهد، سپس می افزاید:
«اگرکشته شوی به بهشت خواهی رفت و اگر فتح کنی از نعمت های زمین بهره مند خواهی شد.»
منشاء یکتاپرستی گیتا را می توان در سرود آفرینش ریگ ودا معروف به پوروشا سوکتا (Purusha Sukta)یافت.درآنجا چنین آمده است:«یک چهارم پوروشا (انسان جهانی)تمامی موجودات اند و سه چهارم او ابدیت آسمان ها است»(3)همین موضوع درچاندوگیا (4)اوپانیشاد و می ترایانی (5)اوپانیشاد نیزعنوان شده است و گفته اند سه چهارم برهمن ریشه های او هستند در بالا(آسمان)(Urdhuamulam tripad Brahma)درکاتا اوپانیشاد عالم غیب و شهادت را با درختی مقایسه کرده و گفته اند:«این درخت آشواتا ابدی است و ریشه های آن در بالا و شاخه های آن در پایین است و آن پاک است و آن برهمن است و آن را اصل جاوید گویند.»(6)به کار بستن تمثیل درخت به حقایق جهان شناسی مخصوص تمدن هندی نیست و ما آن را در اکثر تمدن های دیگر می یابیم.دانته (Dante)درکمدی الهی افلاک را چون تاج درختی پنداشته است که ریشه های آن در آسمان سربر افراشته اند (7)درعلم الاساطیر اقوام توتونیک (Teutonic)این درخت را ایگدرسیل (Yggdrasil)نام نهاده اند که ریشه آن در قمر زمین یعنی در عالم دوزخ فرو رفته است و چشمه معجزه آسائی در کنار آن روان است (Voluspa,10).ابن عربی در رساله شجره الکون جهان را مانند درختی تصور کرده که از تخم کلمه مقدس «کن»به وجود آمده است و رسول الله (ص)که نور حقیقت محمدیه است هم ریشه و هم میوه آن درخت جهانی است.
«سپس می افزاید»هیچ کس صورت و آغاز و انجام و گسترش این درخت را در نمی یابد، بایستی با تبر نیرومند وارستگی (Asanga Shastrena)این درخت آشواتارا که ریشه ای محکم دارد قطع کرد، سپس آن مقامی را جست که چون انسان بدان نائل آمد دوباره (بدین جهان هستی)باز نخواهد گشت». (9)
یکی ازخصوصیات درخت آشواتا درگیتا اینست که این درخت ریشه های دوگانه دارد، یعنی از یک سو ریشه های آن در دل آسمان بی کران فرو می رود و آن عالم غیب و برهمن است و از سوی دیگر ریشه های این درخت در دنیای آدمیان گسترانیده شده و به اعمال آنها متصل شده است.
شانکارا(Shankara)(10)حکیم شهیر مکتب و دانتا در تفسیر این بند می گوید:
«چون برهمن به علت نیروی غیر ظاهرخود خود (یعنی مایا)به غایت لطیف است درزمان وعلت العلل و ابدی و بزرگ است آن را بالا گفته و ریشه درخت دانسته اند…عقل و امنیت شاخه های آن درخت اند که به سوی پایین سر بر آورده اند و چون این درخت فانی است، اینست که آن را آشواتا (Ashvatthah)یا گذران گفته اند، چه شاخه های این درخت هر لحظه معدوم می شوند. شانکارا این درخت را درخت سامسارا (Samsara)یا «صیرورت»نامیده است و می افزاید:«توهم سامسا را از ازل بوده است، اینست که این درخت را ابدی پنداشته اند چه آن قائم به سلسله پیدایش های بی آغاز و پایان است و بدین جهت ابدی به نظر می رسد »(11)به طوراجمال تمثیل این درخت را درگیتا چنین بیان می توان کرد.ریشه های آسمانی که در دل عالم غیب محو می شود همان برهمن و علت علل و اسباب عالم است.ریشه های نزولی که در عالم ناسوتی مستقر است، به بندهای کردار انسان ها پیوسته است و از آن مایه هستی می گیرد.شکوفه هایی که روی شاخسارات ظاهر می شوند اشاره به نتیجه و واکنش متقابل اعمالی است که در قید حیات مرتکب آن ها شده ایم.شاخه ها که نمودار سلسله مراتب هستی از کثرات تا مبداء است اشاره به مقاماتی است که همچون پاداش انسان ها بر حسب کردارهای خوب و بد خویش طی سرگردانی خود در گردونه باز پیدائی به دست آورده یا می آورند.
آنچه از این تمثیل بر می آید اینست که خداوند هم واقعیت درون و هم واقعیت خارج است یعنی هم ریشه های بالا است و هم ریشه های پائین ولی گیتا خاطر نشان می سازد که ذات ایزدی ماوراء این ریشه است و نوعی نفی و سلب تمام صفات ثبوتیه است و به هیچ عبارتی بیان نمی شود.و هیچ صفتی موصوف نیست و نفی، نفی و سلب، سلب است و آنچه بدان ریشه و مبداء اطلاق شده است فقط یک جنبه «تعیین یافته»حق است که در واقعیت لایتناهی و تنزیهی خود، وراء معقولات تکوین و آفرینش و آفریننده بوده و مافوق توحید و ابدیت و حتی برهمن است.ولی مبحثی که در اوپانیشادها وجود نداشت و گیتا با صراحت کم نظیری عنوان کرده است هبوط و ظهور(Avatara)حق در عالم کون و فساد است.
کریشنا به آرجونا می گوید «هرگاه پایه دار ما، سست شود و خلاف دار ما، طغیان کند آن گاه من خویش را در این عالم می آفرینم»(12)«با آن که من لم یلد و تغییر ناپذیر و شهریار موجوداتم ولی به علت به کار بستن پراکریتی (Prakritih)( جوهر اولیه)خود و به واسطه نیروی مایا (Maya)(نیروی متخیله)خویش را به وجود می آورم.»(13).مسئله هبوط حق در کثرات یکی از مبانی مهم فلسفه هندی است و در گیتا این مطلب با صراحت هر چه تمام تر بحث شده است.اگرحق می تواند تجسم یافته و صورت پذیرد علتش اینست که خداوند هم واقعیت باطن و هم ظاهر عالم است و هر گاه نظام و هیئت جهان دگرگون شود یا خللی در تعادل و توازن عالم پدید آید آن گاه حق محدودیت اختیار کرده و تجسم می یابد و به صورت انسانی ظاهر می شود تا پیمان شکسته را جبران کند و احکام الهی را به انسان ها باز شناساند و در حالی که هبوط، ظهور حق در عالم محسوسات است صعود انسان به حق هنگامی می تواند پیوست که روح آزاد گردد و از زندان جسم رهائی حاصل کرده و به مبداء اتصال یابد.در گیتا فرمانروائی احکام ایزدی (Dharmarajya)که انعکاس آن در سطح زمین سلطنت و شهریاری است به خطر افتاده و نیروهای اهریمنی روی زمین حکمفرما شده اند و جهان در پرتگاه نیستی قرار یافته است.آرجونا که نمودار روح مبارز است در تاریکی شک و تردید سرگردان و گمراه است و همین گمراهی باعث شده که وی حق و باطل را از هم تمیز ندهد در یک چنین بحرانی بزرگ است که کریشنا چراغ خرد را در دل او می افروزد و در میدان جنگ و ستیزه احکام خال ناپذیر حق را بدو می آموزد و میدان کارزار مبدل به عبادتگاهی می شود که در آن عابد و معبود در پیوند ناگسستنی عبادت به هم می آمیزند و یکی می گردند و هیاهوی جنگ و قیل و قال سپاهیان چون سایه های فراری محو می شوند و فقط نوای خوش الحال کریشنا در محراب دل آرجونا طنین می اندازد و بس، ولی مبحث آواتارا (Avatara)گویای این حقیقت است که هرانسان فی الذاته و درواقعیت فطری خود نوعی هبوط حق و انسان کامل است و پرتو حق دردل او متجلی است.ظهور کریشنا ازبرای اینست که آرچونا بیدار شود و چراغ خرد را که ازازل دردل او نهفته بود بیفروزد و آرجونا به مقام رستگاری صعود کند و بدان ساحل «سامسارا»راه یابد.نزول کریشنا از لحاظی مساوی با صعود آرجونا است وآنجائی که این دو به هم متصل می شوند همان مقام معرفت واتصال واتحاد عابد و معبود و عالم و معلوم است، چون اگر آرجونا به معرفت نایل آید و به راستی بداند که روح فناناپذیرو دائمی و ابدی و لایتناهی است خواهد دانست که دراین کارزار مقدس نه ضاربی است و نه مضروب و نه کسی می تواند بکشدونه سبب کشتن کسی گردد (14)وضمیرباطنی انسان جاوید است وهنگام انحلال جسم معدوم می شود.(15)
گیتا فقط رساله فلسفی و حکمت نیست بلکه آئین عملی زندگی و طرز رفتار درست است که خود حق در یکی از مظاهر خویش (به صورت کریشنا)تعلیم داده است و دراین گفتگوی آسمانی مبانی و اصول فلسفی مبدل به خلوت انس عابد و معبود شده است.خدای گیتا حقایق انتزاعی فلاسفه و حکما نیست بلکه واقعیتی است به غایت زنده که به صورت انسان ظهور یافته و با آدمی راز و نیاز می کند. (16)
مبحث وحدت الوجودی دراین رساله به تفصیل توسعه یافته است.کریشنا می گوید «ماوراء من چیز دیگری وجود ندارد، ای آرجونا (Mattah paratamnanyat Kimcit)همان گونه که دانه های گوهربه رشته ای متصل اند (Sutre Maniganah)همان گونه نیز تمام موجودات به من پیوسته اند»(17)
سپس برای آن که تجلیات ایزدی درتمامی اشیاء و کائنات آشکارشود کریشنا درباره خود می گوید «تری آب ها منم، روشنائی خورشید و ماه منم، بین الفاظ و دا کلمه ام (اسم اعظم)منم، عطر دلپذیر خاک منم، روشنائی آتش منم، حیات همه موجودات منم، زهد زاهدان منم، نطفه همه موجودات منم، خرد خردمندان منم، نیروی نیرومندان منم، وارستگی وارستگان منم»با این که تمام موجودات و کائنات تجلیات و صفات بی حد و حصر من است ولی صورت غیر ظاهر من (Avyakta Murit)به تمام این عالم محیط است و تمام موجودات درمن مستقراند (Matsthani Sarvabhutani)ولی من درآن ها قرار نیافته ام (Na coham tesu Avasthitah)من محمل موجوداتم (Bhutabhrit)و نه موجود در موجودات.پس در این صورت حق هم در داخل همه موجودات است و هم در خارج همه آن ها ولی نمی توان تصور کرد که بین آفریننده و آفریده پیوستگی جوهری وجود داشته باشد و این معادله یک جانبه است مخلوق همان تجلیات خالق و خالق هم مخلوق است و هم ماوراء حقایق آن.»
در گروهی از ابیات کریشنا کلیه صفات تشبیهی و تنزیهی را به خود نسبت داده و می گوید «من پدر ومادراین جهانم، لفظ مقدس (omkarah)منم، سرود ریگ ساما و یاجورودا (18)منم، طریق و شهریار و شاهد (Saksi)و جایگاه پناهگاه و دوست و مبداء و انحلال و اساس و مخزن (Nidhana)و نطفه لایتناهی (Bjam Avyayam)(19)منم، مرگ و جاویدانی منم، هستی و نیستی منم (Sadasddcaham).ایزد تعالی هم صفات تشبیهی دارد هم صفات تنزیهی و این دوصفات متضاد خالق و مخلوق در ذات نامتناهی حق مستغرق می شود و گیتا برای آن که تمام صفات و هستی ها را تجلیات حق جلوه دهد کلیه اضداد را به او نسبت داده و حتی عالی ترین و پست ترین صفات را نیز تجلیات حق می داند چنانکه کریشنا می گوید «حیله کلاه برادران منم، نیروی نیرومندان منم، پیروزی منم، کوشش منم، نیکی نیک سرشتان منم،…تدبیر جهانگشایان منم، سکوت رازها منم، عالم دانایان منم.» (20)
کریشنا به تدریج خود را با آرجونا ظاهر می سازد و در فصل یازدهم تمام جلال و فر و شکوه خود را در رویت بی مانندی جلوه می دهد و به سوال آرجونا که طالب دیدن صورت جهانی او یعی ایشوارا (Ishhvara)(21)است، می گوید «به صورت گوناگون من که رنگ ها و اشکال مختلف دارد و صدها هزار است (Sataso-Sahasrah)نظرافکن، ای پارتا، به عجائبی که تا حال ندیده ای بنگر»، سپس کریشنا، آن استاد جوک، صورت ایشوارای خود را به آرجونا می نماید «گوئی که هزاران خورشید در آسمان ناگهان طلوع می کنند، هزاران چشم و هزاران دهان و هزاران عجائب دیدنی، هزاران تزیینات و هزاران سلاح های آسمانی ظاهر می شوند »(22)
و تمام عالم دروحدت و یگانگی ظاهر می شود (Kritsnam jagat ekastham)و آرجونا در حالت تعظیم و ستایش می گوید «صورت بی پایان ترا که هزاران بازو و شکم و دهان و چشم دارد در می یابم…و نه پایان و نه وسط و نه آغاز آن را می بینم، ای سلطان کائنات، ای صورت عالم.» (23)
طریق نجات در گیتا سه گانه است یکی را معرفت و دانائی است (jnana Marga)دیگری راه انجام وظائف شرعی و عملی است (karma Marga)و سومی طریق محبت و ذوق عرفانی است (Bhakti Marga).طریق معرفت در گیتا مقام بلندی دارد، چنانکه گفته شده است «همان طوری که آتش برافروخته چوب را مبدل به خاکستر می کند (Bhasmat-Kurute)همان گونه نیز آتش معرفت تمامی اعمال را سوزانده و خاکستر می کند»، حتی اگر بزرگ ترین گناهکار بین گناهکاران باشی، با قایق معرفت ازدریای گناه عبور خواهی کرد.»(24)طریق اعمال بر این اصل استوار گشته است که شخص فاعل خود را از آلودگی های فعل و کردار وارسته کند و انتظاری به نتایج و ثمره کرده های خود نداشته باشد و در حین عمل، منزه از عمل و نتایج خوب و بد و خیر و شرآن باشد.اگر طریق عمل این چنین انجام شود، نتیجه آن معرفت و وارستگی خواهد بود و تضادی بین این دو نخواهد بود، چون هر دو آن ها منتهی به وارستگی و تجرد از تمایلات نفسانی چون سودجویی و غیر آن می گردند.
حال بنا به گیتا طریق وصال به حق دوگانه است یکی آنست که حق را در بعد تنزیهی آن چون برهمن در یابیم و به حکمت و اشراق نائل آئیم وبرهمن را مبدأ جمله کائنات و منشاء جمله مظاهر و پدیده های جهان به شمار آوریم، طریق دیگر راه انس و الفت و تماس و ارتباط با « جنبه خصوصی»حق است و این طریق محبت (25)است، که چنانکه دیده شد از مکتب کهن بهاگاواتا ناشی شده است.آرجونا سوال می کند «کدام یک از دسته ها در جوگ (joga)مستقرتر شده اند آن هائی که ترا عبادت می کنند، یا آن هائی که اصل فناناپذیر و غیر ظاهر(Aksaram,Avyaktam)را می پرستند.»(26)کریشنا پاسخ می دهد «آن هایی که تمام توجه ذهنی را به من معطوف ساخته و قرار ابدی یافته اند Nitya Yukta و با ایمان راسخ مرا می ستایند،آن ها به نظرمن درجوک مستقرتر( ازسایرین)هستند، آن هائی که فقط به عبادت اصل فناناپذیر اشتغالدارند با اشکالات بسیاری مواجه هستند، چه اتصال به اصل غیر ظاهر دشواراست.ولی آن هایی را که همه کارها را به من می سپارند و مرا هدف ممتاز قرار می دهند (Matparah)و با عبادت بی همتائی غرق مشاهده من گشته و مرا می ستایند…من به زودی از دریای صیرورت و مرگ (Mrityu-Samsara-Sagarat)گذرانیده و ناجی آن ها می شوم»(27)در این بند، گیتا طریق محبت را بر طرق دیگر ترجیح داده است و اصولاً تمایل بسیاری به این طریق دارد و معتقد است که از این راه زودتر توان به نتیجه رسید و وصول به معبود دراین راه آسان تراست.دراین طریق سالک بایستی به مقام اعتدال مطلق برسد و نه اندوه به دل خود راه دهد و نه شادی، و عطش تمایلات را فرونشاند و خوب و بد را یکسان بیند، دلش آکنده از مهر و ترحم گردد، انیت خود را مهار کرده تمام حواس و ذهن خود را متمرکز خداوند کند و با معبود دلخواه خود (IshtaDevata)خلوت گزیند، و از او مدد طلبد و او را شهریار و سرور خود به پندارد و خویشتن را تسلیم حق کند و از او آرامش باطن بجوید و روح و دل و روانش مملو از عطر معبود گردد و مستغرق در تفکر شود او، آن گاه عنایت و فیض الهی بدو روی آورد و او را در تاریکی شب گمراهی به ساحل اطمینان هدایت کند.
کریشنا می گوید «به علت ترحم به (آن هایی که به من روی آورده اند)من که در قلب همه آنان پاسداری می کنم با چراغ گیتی افروز معرفت jnanadipena Bhasvata تاریکی نادانی آن ها را معدوم می سازم.»(28)
پس انسان باید با خلوص هرچه تمام تربه سوی حق روی آورد و او را قبله گاه حاجت و بارگاه امید بداند و معجزه طریث محبت دراینست که فیض ایزدی ازغناء طبع خود چون باران محبت و مهر بر دل سالک فرو می چکد و به قول گیتا «هرآن کس که خدای خود را عبادت کند اگر هم گناهکار باشد به مقام قدیسین ارتقاء خواهد یافت»(29)و اگر انسان یک گام به سوی حق بردارد، حق ده گام به سوی او بر خواهد داشت «هرطوری که آدمیان مرا بستایند من نیز همان گونه آرزوهای آن ها را برخواهم آورد.آدمیان از هر سو در راه من گام بر می دارند.»(30)اگرآدمی توانائی ریاضت و معرفت نداشته باشد می تواند در دامن حق پناه جوید چه این راه برای همه باز است وهر بنده و مخلوقی خواه برهمن ممتاز باشد خواه شود را،(31)چه خردمند و چه نادان، چه پرهیزکار و چه گناهکار، می تواند به بارگاه ایزدی پناه برد و او را با خلوص نیت بستاید و عبادت کند و از عنایت ایزدی برخوردار شود و بدان مقامی رسد که فرزانگان رسیده اند.طریق محبت برای اولین بارچون راه مستقلی دوشادوش راه معرفت و دانائی دربهاگاوات گیتا منعکس شده است و مزیت این طریق برراه معرفت اینست که درحالی که سالکین طرق دیگربا کوشش طاقت فرسای ریاضت و تزکیه نفس خویشتن را منزه ساخته و ازبند کردارآزاد می گردانند، پیروان طریق محبت تمام اراده خود را تسلیم اراده حق می کنند و خواسته های او را به هوا و هوس دنیا مقدم شمرده خویشتن را از هر گونه استقلال شخصی ساقط می گردانند و آلتی در دست خداوند می پندارند و هر پیشرفت معنوی و هر مقامی که حاصلشان می شود مرهون لطف و فیض بی پایان خداوند می دانند.
درخاتمه یکی از مهم ترین مبانی این طریق اینست که در گیتا خداوند هم از لحاظ واقعیت نامتناهی درنظر گرفته شده و هم او را ناظم و محمل و اساس کائنات و موجودات و مبدأ کلیه صور جهان دانسته اند و هم او را به صورت دوست و مرشد مهربانی تصور کرده اند که به صورت کریشنا ظهور یافته و شریک و همدم اندوه و شادی آرجونا شده، و او را در بحرانی ترین ساعات زندگی یاری می کنند، خدائی که نوعی دوست عزیز و مهربان است که می توان به او در مواقع سخت زندگی پناه برد و از او مدد طلبید و هم شهریار بی همتائی است که چون خورشید در آفاق و انفس می درخشد، و هم مرشد بی مانندی است که در کنار عابد ایستاده و عینیت یافته و قابل لمس و رویت و ستایش است و مرشدی است که به تعلیمات آسمانی خود راه رستگاری و نجات ابدی را می آموزد.
پی نوشت ها :
1. S.Rodhakrishnan, Indian Philosophy London 1962, page 519
2. S. Dasgupta, a History of Indian Philosophy Cambridge 1961, page 549.
3. Rig Veda. qo, 1.
4. Chandogyopanishad,lll, 6.
5. Maitrayani, VI,4.
6. Kathopanisad, VI,1.
7. Parodiso VIII, 28 sq.
8. A. K Coomaraswamy, The Inverted Tree, Bengalare 1938.
9. Bhagavad Gita XV, 1, 2, 3-4
10. Shankara- Gitabhashya XV, 1.
11. Ibid, XV, 1.
12. B. G. IV, 7.
13. B. G. IV, 6..
14. B. G. II, 21.
15. B. G. II, 20.
16. S. Dasgupta. Op, cit, page 525.
17. B. G. II, 7.
18. ریگ (Rig ) و ساما(Sama) و یا جود (Yajur) اشاره به چهار کتاب مقدس کیش هندو است.
19. B. G. LX, 17, 18.
20. B. G. X, 36, 37, 38.
21. ایشوارا اشاره به اسم خداوند است در بعد توحیدی و نه بعد تنزیهی که برهمن ماوراء هر گونه تعیین است، مقام جمع سه خدای بزرگ هندوان (تثلیث) یعنی شیوا: (Shiva) و ویشنو ( Vishnu) و برهمن (Brahma) را نیز ایشوارا می گویند.
22. B. G. XI, 10, 11
23. B. G. XI, 16.
24. B. G. IV, 39.
25. به طریق محبت Bhakti می گویند و باکتی از ریشه bhaj یعنی خدمت کردن عبادت کردن مشتق شده است.
26. B. G. XII, 12.
27. B. G.XII, 6, 7.
28. B. G. X, 11.
29. B. G. . LX, 30, 32.
30. B. G. IV, 4.
31. شودرا (Shusa) اشاره به آخرین طبقه نظام طبقاتی هندوان است.
منبع: نشریه فکر و نظر شماره 6 و 7