از مهمترين ويژگي هاي رواني و فطري انسان ميل به شناختن حقايق و اطّلاع از واقعيتهاست كه از آغاز كودكي در هر انساني ظاهر مي شود و تا پايان عمر ادامه دارد، همين فطرت حقيقت جويي كه گاهي بنام «حس كنجكاوي» ناميده مي شود مي تواند انسان را وادار كند تا دربارة مسائلي كه در چارچوب دين مطرح مي شود بينديشد و در صدد شناختن دين حقّ برآيد.[1] و عامل ديگر در اين راستا دستيابي به منفعت و مصلحت و ايمني از زيان و خطر از سوي ديگر است بنابراين شخص در صدد تحقيق دين بر مي آيد تا به حقيقت برسد و كسب منفعت كند.[2]از طرف ديگر عقايد و انديشه هاي بنيادي، پايه و اساس هر نظام ارزشي و هر ايدئولوژي منسجم را تشكيل مي دهد و آگاهانه يا نيمه آگاهانه در شكل گيري رفتار انسان ها اثر مي گذارد از اينروي براي برقراري و تحكيم نظام ارزشي و رفتاري اسلام بايد مباني عقيدتي آن، كه ريشه هاي اين درخت تنومند و پر بركت به شمار مي آيد در دل ها پابرجا شود تا همواره ميوه هاي شيرين و گوارايش را ببار آورد و سعادت و خوشبختي دو جهان را تأمين كند و يكي از مهمترين مسائل در اين وادي همانا مسألة معاد است و اينكه سرانجام انسان چه خواهد شد.
پرواضح است كه اگر به اين سؤال اساسي و مهم پاسخ كافي و مناسب داده نشود و انسان داراي اعتقادي صحيح نگردد به گمراهي و ضلالت كشانده خواهد شد و از همين جاست كه اعتقاد به معاد به عنوان يكي از اركان و اصول دين داراي اهميت و ويژگي بسيار زيادي است،[3] در همين باره خداوند تبارك و تعالي در قرآن كريم مي فرمايد: «اليه مرجعكم وعدالله حقّا انّه يبدء الخلق ثمّ يعيده؛[4] بازگشت همة شما بسوي اوست، وعدة خدا حقّ است، اوست كه آفرينش را آغاز مي كند سپس آن را باز مي گرداند …»[5].
شناخت هدف نهايي زندگي و مسألة معاد، نقش اساسي را در جهت دادن به فعاليت ها و انتخاب و گزينش كارها ايفاء مي كند و در واقع عامل اصلي در تعيين خط مشي زندگي را نوع نگرش و بينش انسان نسبت به حقيقت خود و كمال سعادتش تشكيل مي دهد و كسي كه حقيقت خود را تنها مجموعه اي از عناصر مادّي و فعل و انفعالات پيچيدة آنها مي پندارد و حيات خود را منحصر به چند روزة زندگي دنيا مي انگارد و لذّت و سعادت و كمالي را وراي بهره هاي مربوط به همين زندگي نمي شناسد، رفتارهاي خود را بگونه اي تنظيم مي كند كه تنها نيازهاي دنيوي و خواسته هاي اين جهاني اش را تأمين كند، اما كسي كه حقيقت خود را فراتر از پديده هاي مادّي مي داند و مرگ را پايان زندگي ندانسته، آنرا نقطة انتقال از جهاني گذرا به جهان جاوداني مي شناسد و رفتارهاي شايستة خود را وسيله اي براي رسيدن به سعادت و كمال ابدي مي شمارد، برنامة زندگيش را به گونه اي طرح و اجراء مي كند كه هر چه بيشتر و بهتر براي زندگي ابديش سودمند باشد و از سوي ديگر، سختي ها و ناكامي هاي زندگي دنيا، او را دلسرد و نااميد نمي كند و از تلاش در راه انجام وظايف و كسب سعادت و كمال ابدي باز نمي دارد.[6]تأثير اين دو نوع انسان شناسي، منحصر به زندگي فردي نيست بلكه در زندگي اجتماعي و رفتارهاي متقابل افراد نسبت به يكديگر نيز تأثير بسزائي دارد و اعتقاد به حيات اخروي و پاداش و كيفر ابدي، نقش مهمي را در رعايت حقوق ديگران و احسان و ايثار نسبت به نيازمندان، بازي مي كند و در جامعه اي كه چنين اعتقادي زنده باشد براي اجراي قوانين و مقرّرات عادلانه و جلوگيري از ظلم و تجاوز به ديگران، كمتر نياز به إعمال زور و فشار خواهد بود.[7]و طبعاً در صورتي كه اين اعتقاد، جهاني و همگاني شود، مشكلات بين المللي هم بصورت چشمگيري كاهش خواهد يافت.
با توجّه به اين نكات مهم، اهميّت مسأله معاد و ارزش پژوهش و تحقيق دربارة آن روشن مي شود و حتي اعتقاد به توحيد، به تنهايي (و بدون اعتقاد به معاد) نمي تواند تأثير كامل و گسترده اي در بخشيدن جهت مطلوب به زندگي داشته باشد و از اين جا راز اهتمام اديان آسماني و بخصوص دين مقدس اسلام به اين اصل اعتقادي و تلاش فراوان انبياء الهي براي راسخ كردن اين عقيده در دل هاي مردم، آشكار مي گردد.[8]
مطلب مهمي كه ذكر آن ضروري بنظر مي رسد اين است كه، اعتقاد به زندگي اخروي در صورتي مي تواند نقش خود را در جهت دادن به رفتارهاي فردي و اجتماعي ايفاء كند كه نوعي رابطة علّيّت، بين فعاليت هاي اين جهاني و سعادت و شقاوت آن جهاني، پذيرفته شود و دستِ كم نعمت ها و عذاب هاي اخروي به عنوان پاداش و كيفر براي رفتارهاي شايسته و ناشايستة اين جهان، شناخته گردد و الّا در صورتي كه چنين پنداشته شود كه سعادت اخروي را
مي توان در همان جهان، كسب كرد _ همچنان كه بهره هاي دنيوي را مي توان در اين جهان بدست آورد _ اعتقاد به زندگي اخروي، نقش تعيين كنندة خود را در رفتارهاي اين جهاني، از دست خواهد داد، زيرا طبق اين پندار مي توان گفت كه، در اين دنيا بايد براي تحصيل سعادت دنيوي كوشش كرد و براي رسيدن به سعادت اخروي بايد پس از مرگ در همان عالم آخرت به تلاش پرداخت![9]بنابراين اعتقاد به معاد و روز باز پسين داراي اهميت بس والايي است كه فوايد زيادي بر آن مترتب مي گردد كه مي توان برخي از آنها را به صورت زير برشمرد:
1. پاسخگوئي به حس كنجكاوي و حقيقت يابي كه از درون انسان سرچشمه مي گيرد.[10]2. تحكيم نظام ارزشي و رفتاري اسلام در جهت ايجاد يك ايدئولوژي منسجم و عميق.[11]3. رسيدن به سعادت نهايي و كامل كه همة نيازهاي انسان را پاسخگو باشد.[12]4. جلوگيري از بي فايده بودن و باطل بودن آموزه ها و عقايد ديني.[13]5. تأثير شگرف و ريشه اي در وارستگي انسان و جلوگيري از دنيازدگي و لغزش و خطاء.[14]6. بيرون راندن محبت هاي كاذب از دل و جايگزيني محبت حقيقي يعني عشق به خدا در آن.[15]7. آماده كردن و انگيزش انسان براي مجاهده و پيكار همه جانبه در راه خدا و جهاد.[16]8. محاسبه و مراقبه دائمي و تزكية كامل در پرتو ياد معاد و قيامت و جلوگيري از هوي پرستي.[17]9. جلوگيري از حسّ كينه توزي و انتقام جوئي در مورد افرادي كه به او ظلم كرده اند.[18]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. معاد در قرآن، ج4، آيت الله جوادي آملي.
2. آموزش عقايد، آيت الله مصباح يزدي.
پي نوشت ها:
[1] . مصباح، محمدتقي، آموزش عقايد، ص18.
[2] . همان، ص19.
[3] . مطهري، مرتضي، زندگي جاويد، ص5؛ مطهري، مرتضي، معاد، ص13؛ سبحاني، جعفر، منشور عقايد، ص185؛ سبحاني، جعفر، الإلهيات، ص158؛ جوادي آملي، عبدالله، معاد در قرآن، ج4، ص21 و 22؛ طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج12، ص277؛ طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج13، ص48؛ طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج10، ص15؛ طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج15، ص187 و 341.
[4] . يونس/ 40.
[5] . سبحاني، جعفر، منشور عقايد، ص186.
[6] . مطهري، مرتضي، زندگي جاويد، ص6 و 7؛ مطهري، مرتضي، معاد، ص16 و 17؛ جوادي آملي، عبدالله، ياد معاد، ص99؛ جوادي، عبدالله، معاد در قرآن، ج4، ص22 و 23؛ مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، ص339 و 340.
[7] . جوادي، عبدالله، ياد معاد، ص23؛ مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، ص340.
[8] . مطهري، مرتضي، زندگي جاويد، ص5 و 6 ؛ مطهري، مرتضي، معاد، ص13 ؛ سبحاني، جعفر، منشور عقايد، ص185؛ سبحاني، جعفر، الإلهيات، ص158؛ جوادي، عبدالله، ياد معاد، ص55؛ جوادي، عبدالله، معاد در قرآن، ج4، ص21.
[9] . مطهري، مرتضي، معاد، ص16 و 17؛ جوادي، عبدالله، ياد معاد، ص55؛ مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، ص340- 429.
[10] . مصباح يزدي، محمدتقي،آموزش عقايد، ص19 و 20.
[11] . همان، ص27 و 30.
[12] . سبحاني، جعفر، الإلهيات، ص176، جوادي، عبدالله، ياد معاد، ص99.
[13] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج10، ص15؛ تفسير الميزان، ج 12، ص277؛ الميزان، ج13، ص48.
[14] . جوادي، عبدالله، ياد معاد، ص133؛ جوادي، عبدالله، معاد در قرآن، ج 4، ص22 و 28.
[15] . جوادي، عبدالله، ياد معاد، ص71.
[16] . همان، ص115؛ جوادي، عبدالله، معاد در قرآن، ج 4، ص25.
[17] . جوادي، عبدالله، ياد معاد، ص281؛ جوادي، عبدالله، معاد در قرآن، ج 4، ص52.
[18] . جوادي، عبدالله، ياد معاد، ص264.