خانه » همه » مذهبی » چرا امام جعفر صادق ـ عليه‎السلام ـ را پايه گذار مذهب شيعه مي نامند؟

چرا امام جعفر صادق ـ عليه‎السلام ـ را پايه گذار مذهب شيعه مي نامند؟

شيعه در اصطلاح به پيروان حضرت علي ـ عليه‎السلام ـ و خاندانش، و كساني كه معتقد به جانشيني بلا فصل آن حضرت بعد از پيامبر(ص)، و نصّ ولايت او در غديرخم از طرف پيغمبر(ص) مي‎باشند گفته مي‎شود. اين واژه در كلمات حضرت رسول(ص) و حضرت علي ـ عليه‎السلام ـ و ديگر امامان ـ عليهم‎السلام ـ به كار رفته است. جابر بن عبد الله انصاري گويد:
«نزد پيغمبر بودم كه علي از دور نمايان شد. پيغمبر(ص) فرمودند: سوگند به كسي كه جانم در دست اوست اين شخص و شيعيانش در قيامت رستگار خواهند بود.» و نيز از ابن عباس نقل است كه گويد: وقتي آية «انّ الذّين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هُم خير البريّه» نازل شد، پيامبر(ص) به علي ـ عليه‎السلام ـ فرمود: مصداق اين آيه تو و شيعيان تو مي‎باشيد كه در قيامت خشنود خواهيد بود و خداهم از شما راضي است»
در كتاب «تأسيس الشيعه» آمده است: «لفظ شيعه در روزگار پيامبر(ص) بوده است، چنانكه ابوحاتم در كتاب الزينة خود مي‎نويسد: نخستين نامي كه در اسلام به روزگار رسول خدا(ص) آشكار گرديد شيعه بود و آن لقب چهار تن از صحابه بود: ابوذر غفاري، سلمان فارسي، مقداد بني اسود كندي و عمار بني ياسر،‌تا اينكه هنگام صفين اين اصطلاح در ميان هواخواهان علي ـ عليه‎السلام ـ منتشر گرديد» و در نهايت اينكه انس بن مالك گويد: رسول خدا(ص) فرمود: «خداي متعال در روز قيامت بندگاني را بر مي‎انگيزد كه از چهره‎هايشان نوري از راست به چپ عرش پرتو افكني مي كند و به منزلة پيامبران هستند ولي پيامبر نيستند و به منزله شهيدان هستند و لي شهيد نيستند ابوبكر برخاسته گفت: من از آنان هستم اي پيامبر خدا؟ فرمود: نه سهل بن حنيف برخاسته گفت: من از آنان هستم اي پيامبر خدا؟ فرمود: نه پس رسول خدا(ص ) دستش را بر سر علي ـ عليه‎السلام ـ گذاشته فرمود: اين است و شيعه‎اش»[1]براين اساس تشيّع و شكل‎گيري آن در زمان خود حضرت رسول اكرم(ص) بوده و آنحضرت اين واژه را درباره پيروان علي ـ عليه‎السلام ـ بكار برده‎اند امّا چرا اين مذهب را منسوب به امام صادق ـ‎عليه‎السلام‎ـ نموده و از آن به «مذهب جعفري» تعبير كرده‎اند؛ بدين علت بود كه در فاصله انقراض امويان و قدرت يافتن عباسيان و نيز در دوران شكل‎گيري سلسلة اخير، امام صادق امكان و فرصت آن را يافت كه به گسترش علم و رونق احكام الهي دست زند وي در شرايطي كه از سانسور و كنترل امويان و فاصله‎اي كه بين اهل بيت و مردم پديد آورده بودند آزاد مي‎شد، كوشيد تا آموزشهايي كه از طريق پدرش و او از جدش و او از رسول خدا(ص) آموخته بود، انتشار دهد در چنين اوضاع و احوالي بود كه امام صادق ـ عليه‎السلام ـ به شهرت رسيد و امكان اظهار نظر پيدا كرد. و توانست از يك‎سو آزادانه به نقد و بررسي مسائل ديني بپردازد و از سوي ديگر چهرة‌ سنّت را از گرد و غبار و زنگارها و آراء نادرست و شبهه‎ناك پاك كند. بدين گونه بود كه طالبان علم از جاي جاي جهان اسلام به مدينه هجرت كرده و در حوزة درس او گرد آمدند و در روزگار شكوفائي علم، مذهب اهل بيت بدو منسوب شد. چرا كه هر شيوه‎اي را امام مي‎پسنديد و هر نظري كه او تأييد مي‎كرد لاجرم به او نسبت داده مي‎شد و گفته مي‎شد «مذهب جعفر صادق ـ عليه‎السلام ـ»[2]در اين دوران مبارك و فرخنده حوزة درسي امام صادق شهرتي عظيم يافت. وي رهبر فكري نهضت فرهنگي آن روزگار بود. در واقع نخستين كسي بود كه مكتب فلسفي جهان اسلام را پديد آورد. نه تنها كساني كه بعدها مذاهب فقهي را تأسيس كردند در حوزة امام شركت مي‎كردند بلكه دانش پژوهان فلسفه و فيلسوفان نيز از راههاي دور به مكتب علمي او روي آوردند.
در دوران ياد شده خانه امام صادق ـ عليه‎السلام ـ دانشگاهي بود، كه به حضور عالمان بزرگ در حديث‌،‌ تفسير،‌حكمت و كلام و… زينت يافته بود و در حوزة درسي وي غالباً دو هزار تن و گاه چهار هزار نفر شركت مي‎كردند.[3]ابن ابوالعوجاء اشاره به امام صادق ـ عليه‎السلام ـ مي‎گويد: «اين شخص از جنس بشر نيست، اگر در جهان روحاني‎‌اي، وجود داشته باشد كه هر گاه اراده كند جهاني و يا روحاني باشد اوست.[4]ذكر اين مطلب بي‎مورد نيست كه موسسين مذاهب فقهي، خود از اهل بيت علم مي‎آموختند و اين امر براي آنان فخر و سبب پيروزي و موّفقيت بود. ابو حنيفه از آراء امام علي ـ عليه‎السلام ـ استفاده كرده، تا آنجا كه يكي از امتيازات مذهبش عمل به سخن مشهور نبي اكرم(ص) است كه فرمود: «إنا مدنية‌ العلم و علي بابها»
و هموست ‌كه به خاطر استفادة علمي از امام صادق ـ عليه‎السلام ـ افتخار و مباهات مي‎كند. مالك بن انس يكي از شاگردان امام صادق ـ عليه‎السلام ـ بود. شافعي از او علم آموخت و احمد بن جنبل از شافعي، شافعي جز از علي ـ عليه‎السلام ـ از كس ديگري روايت نكرد از اينرو به تشيع متهم گرديد. يحيي بن معين، شافعي را به رافضي بودن متهم كرده و مي‎گويد: كتابش را در سيره مطالعه كردم و در آن جز ياد علي چيزي نيافتم. خود شافعي در ضمن ابياتي شيعه بودن خود را اينگونه بيان مي‎كند:‌كه اگر دوستي آل محمد رفض است. اي دو عالم شهادت دهيد كه من رافضي هستم.
و نيز از احمد بن حنبل از بهترين صحابي پيامبر(ص) سؤال شد او گفت: اول ابوبكر بعد عمر و بعد عثمان، كسي پرسيد پس علي؟ احمد گفت: شما از اصحاب پيامبر(ص) پرسيديد و حال آنكه علي خود محمد است.[5] با مطالعه در اين زمينه‎ها رگه‎هايي از انديشه تشيّع را در همه مذاهب اهل سنّت مي‎توان يافت.
و حال به چه دليل امام صادق ـ عليه‎السلام ـ مذهب تشيع را دوباره احياء كرد (مورد قيد شده در سؤال) در جمله‎اي كوتاه بايد گفت كه: در روايتي ابوصباح كناني گويد: «امام باقر ـ عليه‎السلام ـ به حضرت امام صادق ـ عليه‎السلام ـ كه راه مي‎رفت نگاه كرد و گفت: اين را مي‎بيني؟ اين از جمله كساني است كه خداي عزّوجل دربارة آنها مي‎فرمايد: ما مي‎خواهيم بر آن كسان كه در زمين ناتوان شمرده شده‎اند منّت نهيم و پيشوايشان نموده و وارث زمينشان سازيم.»
با مطالعه در مورد آية مذكور معلوم مي‎شود كه امام صادق ـ عليه‎السلام ـ بر طبق وظايف و موازين امامت مأمور بوده تا ضعفا را بحّد قدرت رسانده و اختيار انساني ايشان را از دست اقوياي بني‎اميه به حيطه خودشان انتقال دهد و در رأس آنان به رهبري اسلامي كه شايسته مقام وارثان زمين است بپردازد.[6]و اين امر يعني رهبري شايسته اسلامي و هدايت مردمان به سوي سعادت در هر عصري بر عهده امام همان عصر است كه طبق شرايط زماني و مكاني بدان عمل مي‎كند و شرايط امام صادق ـ عليه‎السلام ـ براي اجراي اين امور مناسب‎تر بوده است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. امام جعفر صادق(ع) نويسنده: عقيقي بخشايشي.
2. ارشاد شيخ مفيد – ترجمه رسولي محلاتي.
3. منتهي الآمال نويسنده:  شيخ عباس قمي.
4. سيره پيشوايان ، نويسنده: مهدي پيشوايي.
5. اصحاب امام صادق(ع) نويسنده:  علي محدث زاده.

پي نوشت ها:
[1] . جعفري، سيد محمد مهدي، دائرة المعارف تشيع، نشر سعيد محبّي، چاپ اول، پائيز 1373 فصل اوّل ، ص 3 الي 5.
[2] . اسد حيدر، امام صادق ـ عليه‎السلام ـ و مذاهب چهارگانه، مترجم حسن يوسفي اشكوري، ناشر: شركت سهامي انتشار، چاپ اول، 1369،ج اول، ص279 و 280.
[3] . همان، ج اول ، ص 59.
[4] . همان، ج اول، ص 82.
[5] . ر.ك: اسد حيدر، همان، ج اول، ص 299 و 300.
[6] . حسن قاضي، امام صادق ـ عليه‎السلام ـ يك شخصيّت تاريخي، چاپ دوم، 1358، ص 256.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد