يكي از افراد و شخصيتهاي تاريخي كه در دوران اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ زندگي ميكرد و در زير سايه مهر او امنيت يافته بود «اشعث بن قيس كندي» بود كه براي شناخت او كافي است به خطبهاي از خطبههاي اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ توجه كنيم:
امام علي ـ عليه السلام ـ در مسجد كوفه سال 38 هجري سخنراني ميكرد اشعث بن قيس به يكي از مطالب آن حضرت اعتراض كرد و گفت: اين سخن به زيان تو است نه به سود تو. امام ـ عليه السلام ـ كه او را به خوبي ميشناخت نگاه خود را به او دوخت و فرمود:
«چه كسي تو را آگاه كرد كه چه چيزي به سود يا زيان من است؟ لعنت خدا و لعنتِ لعنت كنندگان بر تو باد اي متكبر، متكبرزاده منافقِ پسر كافر، سوگند به خدا تو يك بار در زمان كفر و بار ديگر در حكومت اسلام اسير شدي و مال و خويشاوندي تو هر دو بار نتوانست به فريادت برسد، آن كس كه خويشان خود را به دم شمشير سپرد و مرگ و نابودي را به سوي آنها كشاند سزاوار است كه بستگان او بر او خشم گيرند و بيگانگان به او اطمينان نداشته باشند».[1]از جملات صريح امام ـ عليه السلام ـ درباره ي اشعث استفاده ميشود كه او قطعاً يكي از دشمنان حضرت بوده است وگرنه حضرت با دوست خود اينگونه صحبت نميكند امّا با اين حال، چرا فرزندِ حضرت (امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ) با دختر چنين شخصي ازدواج كرد؟
در تاريخ داستاني نقل شده، درباره ي چگونگي ازدواج امام حسن ـ عليه السلام ـ با جعده دختر اشعث بن قيس كه در اينجا به نقل آن داستان ميپردازيم:
«درباره ي نام دختر اشعث مورخان اختلاف دارند و او را سكينه، شعثاء و عايشه هم دانستهاند ولي صحيحترين آن جعده است[2] و سبب ازدواج چنين بيان شده است كه: اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ دختر سعيد بن قيس همداني به نام «ام عمران» را براي فرزندش حسن خواستگاري كرد سعيد گفت: به من مهلت دهيد در اين باره مشورت كنم و از حضور امام بيرون آمد در بين راه به اشعث بن قيس (برادرش) برخورد و جريان را به او گفت .آن مرد منافق از روي نيرنگ به سعيد گفت: چگونه دخترت را به حسن ميدهي كه هميشه به او فخر بفروشد و درباره اش انصاف نورزد و با او بدرفتاري كند و بگويد من فرزند پيامبر خدا و اميرالمؤمنينم و او در برابرش چنين فضيلتي نداشته باشد پس بهتر نيست او را به پسرعمويش بدهي تا شايسته يكديگر باشند. سعيد گفت: كدام پسرعمويش؟ اشعث گفت: محمد پسر من. آن بيچاره فريب خورد و گفت: دخترم را به پسرت دادم. اشعث شتابزده به نزد اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ رفت و گفت: تو دختر سعيد را براي حسن خواستگاري كرده اي؟ حضرت فرمود: بلي. اشعث گفت: آيا دختري رانمي خواهي که در شأن فرزندت باشد؟ حضرت فرمود: آن دختر كيست؟ اشعث گفت: جعده دختر من.
حضرت: ما با مرد ديگري در اين باره گفتگو كردهايم. اشعث: درباره ي آن گفتگو راهي براي شما وجود ندارد. حضرت: او رفته است تا با مادر دختر مشورت كند. اشعث: او دخترش را به محمد بن اشعث (پسر من) داد. حضرت: كي چنين كاري كرده؟ اشعث: قبل از اينكه به اينجا بيايم. و چنين بود كه اميرالمؤمنين با اين پيشنهاد موافقت كرد.
وقتي كه سعيد فهميد فريب اشعث را خورده پيش او شتافت و گفت: اي مرد يك چشم با من نيرنگ باختي؟ اشعث: كور خبيث تو هستي كه خواستي درباره ي فرزند پيامبر مشورت كني آيا تو احمق نيستي؟
اشعث شتابان به حضور امام حسن ـ عليه السلام ـ رفت و گفت آيا نميخواهي با همسرت ديدار كني، چون او ميترسيد فرصت از دست برود و بعد راه بين خانه امام و خانه خودش را فرش كرد و دخترش را به همسري امام بخشيد به اين ترتيب جعده به خانه امام ـ عليه السلام ـ رفت»[3]از آنجا كه امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ فرزند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ بود هر كسي دوست داشت به گونهاي خود را به خاندان پيامبر نزديك كند، اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ هم به جهت حُسن خلقي كه داشتند و حتي نسبت به دشمنان مهربان بودند با اينگونه پيشنهادات مخالفت نميكردند و تا خطايي از كسي نميديدند او را از در خانه خود نميراندند علاوه بر اينكه طبق داستان فوق امام مجتبي ـ عليه السلام ـ در برابر كار انجام شده واقع شدند و تن به اين ازدواج دادند ولي بعضي از تحليل گران سبب ازدواج امام حسن ـ عليه السلام ـ با جعده را اينگونه بيان كرده اند:
«همانگونه كه برخي ازدواجهاي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ رنگ سياسي داشت پارهاي ازدواجهاي امام حسن ـ عليه السلام ـ هم سياسي بود. با توجه به نفوذ بسيار زياد اشعث بن قيس در كوفه به نحوي كه در جنگ صفين در به حكميت كشاندن جنگ تلاش فراواني داشت و مؤثر هم واقع شد، حضرت با دختر او جعده ازدواج نمود.
اين ازدواج صورت گرفت والبته بدون فرزند پايان يافت. جعده كه نفاق را از پدر به ارث برده بود با توطئه ي معاويه به دشمن حضرت تبديل شد و در يك اقدام ننگين امام حسن ـ عليه السلام ـ را زهر داد».[4]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ زندگاني حسن بن علي، باقر شريف القريشي.
2ـ حسن كيست؟ فضل الله كمپاني.
3ـ الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي.
پي نوشت ها:
[1] . نهج البلاغه، خطبه 19، ترجمه: محمد دشتي، ص 64، چاپ دوم.
[2] . اصفهاني، ابوالفرج، مقاتل الطالبين، ناشر: دارالمعرفه، ص 50.
[3] . قرشي، باقر شريف، زندگاني حسن بن علي، ج 2، ترجمه فخرالدين حجازي، ج2، ص567 به نقل از تاريخ ابن عساكر، ج 4، ص 216.
[4] . سايت اينترنتي دانشنامه رشد www.daneshnameh.roshd.ir/science.