طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا امام خمینی(ره) پس از فتح خرمشهر به جنگ خاتمه ندادند و چرا پس از گذشت چند سال با پذیرفتن قطع نامه به جنگ پایان دادند؟

چرا امام خمینی(ره) پس از فتح خرمشهر به جنگ خاتمه ندادند و چرا پس از گذشت چند سال با پذیرفتن قطع نامه به جنگ پایان دادند؟

اگر بخواهیم از منظر تاریخ دفاع مقدس و با توجه به تحولات، حوادث و شرایط مختلفی که در دوران هشت ساله دفاع مقدس به وجود آمد، به بررسی این موضوع بپردازیم دو مقطع اصلی را می توان در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی بیان نمود ، عبارتند از :
1 . از شروع جنگ تا فتح خرمشهر
2 . از فتح خرمشهر تا پایان جنگ تحمیلی و البته ممکن است برخی افراد با دیدگاههای شخصی و اهدافی که دارند تقسیم بندی های مختلفی از دروران هشت ساله داشته باشند که لازم است به صورت دقیق این نظریات بررسی و ارزیابی شود.
در هرصورت پیرامون جنگ مسائل مختلفی وجود دارد که بررسی آنها در یک نوشته ممکن نیست در ادامه به دلیل اهمیتی که تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر داشته به این بحث پرداخته می شود : چرا بعد از فتح خرمشهر که به ایران پیشنهاد اتمام جنگ شد، جنگ تا هشت سال تداوم یافت ؟ جنگ تحمیلى زمانى شروع شد که ایران اسلامى به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلى و بین المللى، به هیچ وجه آماده درگیر شدن در یک جنگ گسترده نبود. در این صورت تنها راه منطقى، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آنان و حصول اطمینان از عدم تجاوز دیگر بود. این مبناى استراتژى ایران در طول جنگ تحمیلى بود و با وجود هزینه هاى زیاد جنگ، تا آخرین روز تعقیب مى شد. درباره به طول انجامیدن جنگ، دو سؤال مطرح مى شود:
1. آیا امکان نداشت جنگ تحمیلى، در مدت زمان کوتاه ترى خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر در بعضى از زمان ها که موازنه نظامى و سیاسى به نفع ایران بود، چرا دولت ایران اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟
2. چه مؤلفه هاى جدیدى در پایان هشتمین سال جنگ وارد معادلات سیاسى و نظامى شد که منجر به آتش بس رسمى شد؟
گفتنى است که از دیدگاه کارشناسان و صاحب نظران، تنها مقطعى که مى توانست جنگ به پایان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود؛ اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367ش. (زمان پذیرش قطعنامه 598 شوراى امنیت) ادامه یافت. الف. بررسى چرایى تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعه اى از آتش بس، عقب نشینى، تعیین متجاوز، تأمین خسارت هاى وارده و… بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحى ارائه نشد و شوراى امنیت و دیگران، تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه مى کردند. در آن زمان طرحى که متضمن صلح واقعى باشد و شناسایى متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین براى عدم تعرض مجدّد داشته باشد، وجود نداشت و پیشنهادهاى ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانى یک طرفه و آشکار دولت هاى بزرگ و نهادهاى بین المللى از عراق، هیچ گاه نمى توانست شرایط ایران را براى یک صلح واقعى و شرافت مندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقى و عقلانى براى ادامه جنگ داشت. این دلایل عبارت بود از:
1. شرایط ایران براى صلح (شناسایى و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت از سوى عراق).
2. مرزهاى ایران تأمین نداشت و نقاطى در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود و نیز شهرهاى سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازى این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر مى رسید و راهى جز ادامه جنگ وجود نداشت.
3. در حالى که نیروهاى خودى، پیروزى هاى زیادى کسب مى کردند، توقف جنگ و چانه زنى در پشت میز مذاکره، براى آزادى نقاط مرزى آزاد شده، صحیح نبود.
4. شهرهاى آزاد شده همچون خرمشهر، به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود.
5. توانایى کمى ارتش عراق ترمیم شده و با کمک هاى همه جانبه دولت هاى بزرگ افزایش هم یافته بود.
6. تنها چیزى که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهى آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتى قابل ترمیم بود.
7. در حالى که نیروهاى جمهورى اسلامى در نوار پیروزى قرار داشتند، آتش بس و صلح ناپایدار در هنگام قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان هایى به بار مى آورد. اگر آن روز جنگ متوقف مى شد و تجربه اى چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروى ما قرار مى گرفت و ما ناچار مى شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانه زنى بى حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت مى کرد.
8. عراق در نظر داشت با برگزارى اجلاس سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دوره اى این جنبش، براى تحقق خواسته هاى نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولى ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتى را از عراق گرفت.
9. به همین منظور در 20 خرداد 1361ش. جلسه اى در حضور امام خمینى در جماران تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد.
از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روى خط مرزى وجود نداشت؛ زیرا در اغلب نقاط مرزى هیچ گونه مانع طبیعى وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یک سال به طول مى انجامید و طى این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدى بود. مهم تر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامى «تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولى بود. به همین دلیل امام خمینى(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و نا امیدى از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامه جنگ و ورود نیروهاى ایران به خاک عراق موافقت نمودند. در هر صورت علاوه بر مطالب فوق، توجه شما را به نکاتى در این زمینه جلب مى نماییم:
1. از همان آغاز که جنگ تحمیلى بر علیه ایران شروع شد، تنها راه منطقى دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود. با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمت هاى عمده اى از خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم؛ اما شرایط بین المللى و منطقه اى و کشور عراق حاکى از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند، هنوز باقى بودند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران براى پذیرش آن، تنها یک نوع تاکتیک براى خروج عراق از وضعیت پیش آمده بود. عوامل شروع جنگ توسط عراق عبارت بود از:
الف. سیستم بین الملل؛ در سطح ابرقدرت ها ایالات متحده آمریکا که بر اثر پیروزى انقلاب اسلامى و به دنبال آن جریان گروگان گیرى و شکست مفتضحانه عملیات طبس، ضربات پیاپى و سختى از ایران خورده بود، نه تنها از هر حرکتى که متضمن ضربه زدن به ایران بود، استقبال مى کرد، بلکه خود درصدد چاره جویى براى انتقام و جبران شکست هاى قبلى بود. شواهد و دلایل بسیارى وجود دارد که آمریکا مشوق و ترغیب کننده رژیم عراق در آغاز جنگ بوده است. قدرت هاى بزرگ مانند فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهى در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامى نیز به شدت ضربه خورده بودند، بنیه نظامى عراق را تقویت نمودند. دولت هاى منطقه خاورمیانه (دولت هاى عربى به استثناى سوریه، لیبى و الجزایر) نه تنها به نفع عراق موضع گیرى کرده، بلکه از هر نوع کمک ممکن به عراق خوددارى نکردند. آنها وجود انقلاب اسلامى در ایران را خطر بزرگى براى ادامه حکومت نامشروع خود مى دانستند.
ب. شخصیت تصمیم گیرنده جنگ یعنى صدام در آغاز تجاوز به ایران داراى سه انگیزه عمده شخصى بود: 1. تلاش براى کسب رهبرى جهان عرب. 2. با استفاه از سقوط شاه که براساس دکترین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه بتواند با شکست ایران، خلأ سقوط شاه را پرنموده، نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازى کند. 3. جبران تحقیرى که شخصا در امضاى قرارداد 1975م. الجزایر متقبل شده بود. ج. بافت اجتماعى و جمعیتى عراق به گونه اى است که همواره حکومت را دچار بى ثباتى و بحران نموده است. پیروزى انقلاب اسلامى ایران موج جدیدى از ناآرامى هاى شیعیان را در عراق به وجود آورد که شامل اکثریت مردم عراق مى باشند و خواستار حکومت اسلامى در عراق بودند. نگرانى هایى که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامى به عراق داشت، عامل مهمى در آغاز جنگ بود. در زمان فتح خرمشهر نه تنها این عوامل از بین نرفته بود، بلکه به خاطر پیروزى هاى چشم گیر ایران در جبهه ها، شدت یافت. قدرت هاى بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامى را شاهد بودند که توانسته بود در بدترین شرایط بحران داخلى در جبهه ها نیز به پیروزى برسد.
2. بعد از فتح خرمشهر تلاش هاى زیادى بین مجامع بین المللى و برخى کشورهاى همسایه براى متوقف نمودن پیشروى ایران به داخل خاک عراق و جلوگیرى از شکست کامل ارتش متلاشى شده رژیم بعث صورت گرفت؛ ولى همچنان که گفته شد این تلاش ها صرفا براى خروج از بن بست پیش آمده بود؛ زیرا هیچ گونه مکانیزم حقوقى مطمئنى را براى دست یابى به صلحى همه جانبه ارائه ندادند. قطعنامه 514 شوراى امنیت به گونه اى طراحى شده بود که خواسته هاى مشروع ایران را در بر نداشت و به عبارت دیگر شوراى امنیت نشان داد که درصدد مدیریت بحران مى باشد و نه حل آن؛ ولى در پایان جنگ مجامع بین المللى با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر «فاو» عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده به ناچار قطعنامه 598 را به نحوى تدوین کردند که در برگیرنده برخى از خواسته هاى مشروع ایران بود. بنابراین مجاهدت هاى رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به «فاو»، تنها عامل به رسمیت شناختن حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 بود.
3. از آن جا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخش هایى از خاک ایران در دست عراق بود، لازم بود ما نیز بخش هایى از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم.
4. از دلایل دیگر داخل شدن نیروهاى ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهاى آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود.
5. جلوگیرى از استمرار استراتژى هجومى عراق در دریا و هوا؛ زیرا گرچه نیروى زمینى عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود، ولى حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت.
6. قوّت این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونى او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد.
7. عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام؛ همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد؛ زمانى که ایران آتش بس و قطعنامه 598 را پذیرفت، عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهاى نظامى اش دوباره بخش هایى از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد. در پایان مى توان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط براى اتمام جنگ مهیا نبود و بعد از بازپس گیرى خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفه اى در ادامه جنگ پیش آمد و نیروى ایران متوجه جنوب لبنان بود؛ اما زمانى که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایى براى ریشه کن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافى نیست، شعار ادامه «عملیات و دفاع» تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.
بررسى علل و عوامل پایان جنگ؛ در پایان جنگ هر چند ویژگى هاى روانى و شخصیتى صدام هنوز موجود بود – چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد – ولى شرایط بین المللى و منطقه اى دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند؛ بنابراین در قطع نامه 598 شوراى امنیت بسیارى از خواسته هاى مشروع و بر حق جمهورى اسلامى ایران را لحاظ کرده، عزم خود را بر پایان جنگ نمایان ساختند که در این جا به صورت اختصار به بعضى از مهم ترین زمینه هاى آن اشاره مى شود: در سال هاى پایانى جنگ، جهان از پیروزى هاى نظامى ایران احساس خطر و نگرانى مى کرد و شرایط نظامى و سیاسى به نفع جمهورى اسلامى ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه نظامى ایران، نقاط درخشانى همچون بازپس گیرى خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو و نقاطى در کردستان عراق به چشم مى خورد.
در عرصه سیاسى نیز جمهورى اسلامى ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق براى ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را خنثى سازد و با برنامه ها و اقدامات تبلیغى سیاسى خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانى را نشان دهد. از این رو ادامه جنگ و منازعه به خصوص به شکلى که در ماه هاى آخر با حمله به نفتکش ها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و… ادامه یافت، به ضرر برخى قدرت هاى بزرگ بود.
از سوى دیگر پیروزى هاى نهایى ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان هاى ایران در مورد عراق، نشانه شکست کامل سیاست هاى غرب در حمایت از عراق به شمار مى آمد. کشورهاى حامى عراق به وحشت افتاده بودند و خود عراق نیز بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکست هاى پى درپى دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزى بر ایران را ندارد، بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیله اى، از شکست خود جلوگیرى کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد. در چنین فضایى و پس از یأس قدرت هاى بزرگ از شکست ایران، آنان قطعنامه 598 را که بر خلاف قطع نامه هاى پیشین تا اندازه اى متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود، به تصویب برسانند؛ اما این قطع نامه به رغم نقاط مثبت خود، داراى نقاط ضعف و ابهامات زیادى بود، و تردیدهایى را در پذیرش این قطع نامه از سوى ایران به وجود آورده بود؛ از این رو قدرت هاى بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند فشارهاى نظامى و سیاسى زیادى را براى قبول قطع نامه، به ایران وارد آوردند.
این فشارها، عبارت بود از: دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیماى مسافربرى ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهاى نفتى ایران، بمباران شیمیایى مناطق مسکونى و جبهه ها از سوى عراق و… و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطع نامه ى 598 و قبول آتش بس گرفت؛ البته قبول آن در چنین شرایطى، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. مقاومت دفاعى بى نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلى، در مقابل هجوم قدرت هاى بزرگ با وجود همه مشکلات و ناملایمات، انقلاب نوپاى اسلامى را بیمه و بسیارى از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. همچنین استقلال و تمامیت ارضى کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت را در مقابل استکبار جهانى تعلیم داد.
براى مطالعه بیشتر به کتاب زیر مراجعه کنید:
پى نوشت: 1. جنگ تحمیلى (مجموعه مقالات، ص 51 و 232). 2. تاریخ سیاسى جنگ تحمیلى، على اکبر ولایتى، ص 137. 3. آغاز تا پایان، سیرى در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه. 4. پس از بحران، هاشمى رفسنجانى، کارنامه و خاطرات، 1361. 5. علیرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379. ( منبع : فتح خرمشهر و چرایى ادامه جنگ؟! ، علیرضا محمدی ، مجله پرسمان ، شماره 21 – خرداد 1383)
در پایان مناسب دیدیم گفتگویی با دکتر ولایتی در این زمینه ارائه شود:
یکی دیگر از ابهاماتی که درباره مواضع ایران در جنگ مطرح است، فاصله بیش از یک سال بین تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت تا پذیرش آتش‌بس از سوی ایران است. منتقدان دیپلماسی جمهوری اسلامی که عمدتا از طیف غربگرا و لیبرال هستند، شما را به سرسختی و عملکرد ایدئولوژیکی در این مقطع متهم می‌کنند و مدعی هستند، در زمانی که شما باید منعطف عمل کرده و به سرعت به جنگ پایان می‌دادید، بیش از یک سال برای پذیرش مقاومت کردید و این مسئله باعث شد تا ما هزینه‌های سنگینی تحمل کنیم؟ خلاصه سوال : جواب: جواب زرنگار: دکتر ولایتی: این اظهارات نیز همانند دیگر اظهارات آنان، بیش از آن‌که بر اساس اطلاعات و دیدگاه‌های کارشناسی باشد، از سر بی‌اطلاعی و از موضع سیاسی مطرح شده است. واقعیت آن است که وقتی قطعنامه 598 در سال 1366 تصویب شد، نیازمند یک آیین‌نامه اجرایی بود که دبیرکل پس از مدتی کوتاه، آیین‌نامه اجرایی آن را ارائه کرد.
در حالی که ما معتقد بودیم، قطعنامه و آیین‌نامه اجرایی آن باید همزمان پذیرفته شوند، اما عراق آیین‌نامه اجرایی را که در واقع روح اصلی قطعنامه بود، نمی‌پذیرفت و این مسئله یک سال ادامه پیدا کرد. موضع ایران این بود که پذیرش قطعنامه بدون پذیرفتن آیین‌نامه اجرایی، بی‌معنا و بی‌نتیجه است. بند اول قطعنامه درباره عقب‌نشینی به مرزها بود و اگر برنامه زمانبندی آن تعیین نمی‌شد، عراقی‌ها پس از آتش‌بس، آن‌قدر در خاک ما باقی می‌ماندند و مناطق اشغال‌شده را در تصرف خود نگه می‌داشتند که فضای حاکم بر جامعه بین‌المللی از بین می‌رفت.
بنابراین عراقی‌ها با آیین‌نامه اجرایی که توسط «خاویر پرز دکوئیار» ارائه شده بود، مخالفت کردند و این به معنای مخالفت با خود قطعنامه بود. نشانه این امر نیز آن بود که حتی پس از پذیرش یک‌طرفه قطعنامه و آیین‌نامه اجرایی از سوی ایران،‌ عراق آن را نپذیرفت و به ما حمله کرد، منافقین را به داخل خاک کشور اعزام کرد و تعداد زیادی اسیر از ما گرفت تا در زمان مبادله اسرا وضع متعادلی با ما داشته باشد. بنابراین تا زمانی که ما قطعنامه را بدون پذیرش آیین‌نامه اجرایی از طرف عراق، در تابستان 1367 پذیرفتیم، کشورهای غربی که به صورت مداوم بر این نکته تأکید می‌کردند که عراق قطعنامه را پذیرفته و ایران نمی‌پذیرد، غافلگیر شدند چراکه ما صلح را پذیرفته بودیم و این عراق بود که باز هم حمله می‌کرد. در این هنگام وقتی که برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، دیدم که طارق عزیز حاضر نیست آتش‌بس را بپذیرد و فقط اصرار دارد که مذاکرات دوجانبه، سریعا آغاز شود. از تهران هم به من فشار می‌آمد که زودتر آتش‌بس را اعلام کنید. ولی عراقی‌ها نمی‌پذیرفتند.
لذا من با یک ترفند دقیق اعلام کردم تا وقتی عراق آتش‌بس را نپذیرد مذاکره با وزیر خارجه این کشور معنی ندارد در حقیقت آغاز مذاکره را به پذیرش آتش‌بس از سوی عراق منوط کردم و توانستیم از این ابزار استفاده کنیم. در این شرایط، همه دنیا بسیج شد تا عراق را وادار به پذیرش قطعنامه کند. «بندر بن سلطان»‌ سفیر عربستان در واشنگتن به عراق رفت؛ همه غربی‌ها به صدام فشار آوردند که آتش‌بس را بپذیرد. سرانجام پس از چند روز که من به دعوت دبیرکل سازمان ملل برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، «طارق عزیز» هم زیر فشار دنیا به نیویورک آمد و البته باز هم اظهار می‌کرد که دستوری برای پذیرش آتش‌بس ندارد، ولی پس از فشار زیاد جامعه بین‌الملل، سرانجام عراق آتش‌بس را در روز 29 مرداد 1367 پذیرفت.
طبق آیین‌نامه اجرایی قطعنامه، پس از آتش‌بس، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین مواضع عراق و ایران مستقر می‌شدند تا بر آتش‌بس نظارت کنند و پس از تعیین یک وقت مشخص، عقب‌نشینی به مرزها انجام می‌شد؛ پس از یک زمان معین هم مبادله اسرا و تعیین متجاوز انجام می‌شد. عراقی‌ها به این خاطر زیر بار پذیرش قطعنامه نمی‌رفتند که می‌‌خواستند با آتش‌بس گروکشی کنند؛ یعنی از اهرم آتش‌بس برای لغو قرارداد «1975 الجزایر» استفاده کنند، هدفی که در جنگ به آن دست نیافته بودند. به خاطر همین مسئله، زمانی که ما مذاکره با طارق عزیز را آغاز کردیم، عراقی‌ها اصرار کردند که آتش‌بس و لایروبی اروندرود، همزمان مورد مذاکره قرار گیرد؛ ما گفتیم لایروبی بر اساس ساز و کار پیش‌بینی‌شده در قرارداد «1975 الجزایر» باید انجام شود، اما طارق عزیز گفت: «ما حاضر نیستیم در چارچوب قرارداد 1975 به لایروبی بپردازیم. ابتدا لایروبی کنیم، بعد وارد بحث قرارداد 1975 می‌شویم» که اینجا ترفند عراقی‌ها برای ما مشخص شد، چراکه از نظر حقوق بین‌الملل، اگر شما بتوانید یکی از بندهای یک قرارداد را معلق و بی‌اثر کنید، سایر بندهای آن هم غیرقطعی و قابل مذاکره تلقی می‌شود و به همین خاطر، عراقی‌ها می‌خواستند با کنار گذاشتن بند مربوط به لایروبی اروند در قرارداد «1975 الجزایر» کل قرارداد را زیر سؤال ببرند.
این مسئله باعث گره خوردن مذاکرات شد و حدود دو سال پس از آتش‌بس، مسئله معلق ماند. البته طی این مدت، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین نیروهای ما و ارتش عراق مستقر بودند و در واقع آتش‌بس شده بود، اما از صلح خبری نبود. نکته مهم در مذاکرات و مواضع عراق و طارق عزیز این بود که آنها تمایل داشتند که نقش سازمان ملل را تضعیف یا حذف کنند و مذاکرات بدون نظارت و دخالت سازمان انجام شود، اما اصرار داشتیم سازمان ملل حضور داشته باشد؛ چراکه در میدان نظامی، شرایط پیش از سال 1366 را نداشتیم و می‌‌خواستیم از ابزار سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده کنیم و هرکجا که مذاکرات به بن‌بست می‌خورد، از عامل سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده می‌کردیم. حتی در ژنو مدتها بر سر نحوه چیدن میز مذاکره بحث کردیم، چراکه این مسئله معنای خاصی می‌دهد. موضع ما این بود که میز مذاکره باید به شکل مثلث چیده شود؛ یک طرف ما، یک ضلع عراق و ضلع سوم هم سازمان ملل که سرانجام هم همین‌گونه شد.
اختلاف دیگر، محل مذاکره بود. ما اصرار داشتیم مذاکرات در نیویورک برگزار شود، اما آنها اصرار داشتند که در ژنو انجام شود. چراکه در نیویورک، با حضور سفرای برجسته کشورهای جهان، لابی سیاسی قوی‌تری وجود داشت و ما می‌توانستیم از آن برای فشار به عراق برای رسیدن به صلح استفاده کنیم. اما در ژنو این امکان وجود نداشت. به هر حال طی مدت دو سال و با شورهای فراوان، مذاکرات 598 انجام شد. هرچند، قطعنامه 598 برای ما شیرین نبود و حضرت امام(ره) هنگام پذیرش قطعنامه از آن تعبیر «جام زهر» کردند و در نامه محرمانه خود که برای مسئولان مجلس قرائت شد، به علل نارسایی‌ها و دلایل پذیرش قطعنامه اشاره کردند. جمهوری اسلامی ایران از آغاز تجاوز رژیم عراق، خواهان صلح بوده است اما صلحی حقیقی و شرافتمندانه که حاوی مقدمات زیر می باشد:
1. دفع آتش تجاوز 2. شناسایی متجاوز 3. تعیین خسارات و تنبیه متجاوز 4. تضمین صلح و بقای آن به کشور مورد تجاوز بر این اساس امام(ره) همواره خواهان پایان دادن به جنگ بود اما پایانی که متضمن حقوق ملت مظلوم ایران باشد.
وانگهی امام راحل(ره) در هر کاری به نظر کارشناسان و متخصصان بسیار اهمیت می داد، چنان که در نامه مشهور ایشان در پایان جنگ مشاهده می نماییم. تحقیقا اگر نظر فرماندهان و کارشناسان جنگ مبتنی بر ادامه دفاع مقدس بود، امام همان نظر را می پذیرفتند، و از همه مهم تر لحن سخنان و محتوای رهنمودهای امام خمینی(ره) به ویژه پس از فتح خرمشهر، گویای صلحی عادلانه بود ه از ارکان حقوقی صلح حکایت می کرد.
برای مثال معظم له طی سخنانی در جمع گروهی از دانشجویان دانشکده افسری ارتش و مسئولین این دانشکده فرمودند: «از اول هم صلح طلب بودیم و صلح یکی از اموری است که ما به تبع از اسلام قبول کردیم. صلح اسلامی، صلحی که برادر می شوند بعد از صلح و ما طالب این هستیم. اما صلحی که اصلا اعتنا نکنند به این که جنایت کردند در این جا و اعتنا نکنند به این که غراماتی وارد شده است و باید جبران بکنند، خساراتی وارد شده است و باید جبران بکنند این اسمش صلح نیست، این اسمش را می توانی بگذاریم صلح صدامی.»روزنامه جمهوری اسلامی، 1361/7/12 امام راحل؛ همین منطق را تا پایان جنگ دنبال نمودند و حتی مفاد قطعنامه 598 را که پذیرفتند متضمن صلح واقعی و عادلانه ندانستند، از این جهت پذیرش آن را چون نوشیدن جام زهر دانستند، بنابراین می توان در یک کلام گفت که امام امت، بر اساس حفظ مصلحت اسلام و مسلمین تصمیم گیری می کرد. کما این که پذیرش قطعنامه 598 نیز بر اساس همین مسئله صورت پذیرفت.
این مسئله در پیام تاریخی ایشان پس از قبول قطعنامه، به چشم می خورد: «و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ معتقد بودم و مصلح نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی … با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت کردم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم.»
البته بررسى علل و عوامل پایان جنگ در پایان جنگ هر چند ویژگى هاى روانى و شخصیتى صدام هنوز موجود بود، چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد ولى شرایط بین المللى و منطقه اى دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراین در قطع نامه 598 شوراى امنیت بسیارى از خواسته هاى مشروع و بر حق جمهورى اسلامى ایران را لحاظ کرده و عزم خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند.
در این جا به صورت اختصار به بعضى از مهم ترین زمینه هاى آن اشاره مى شود:
در سال هاى پایانى جنگ، جهان از پیروزى هاى نظامى ایران احساس خطر و نگرانى مى کرد. شرایط نظامى و سیاسى، به نفع جمهورى اسلامى ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه ى نظامى ایران، نقاط درخشانى (همچون بازپس گیرى) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو، و نقاطى در کردستان عراق) به چشم مى خورد. در عرصه سیاسى نیز جمهورى اسلامى ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق براى ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را، خنثى سازد و با برنامه ها و اقدامات تبلیغى ـ سیاسى خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانى را نشان دهد. از این رو ادامه ى جنگ و منازعه به خصوص به شکلى که در ماه هاى آخر (حمله به نفتکش ها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و…) به ضرر برخى قدرت هاى بزرگ بود.
از سوى دیگر پیروزى هاى نهایى ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان هاى ایران در مورد عراق، نشانه ى شکست کامل سیاست هاى غرب در حمایت از عراق به شمار مى آمد. کشورهاى حامى عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکست هاى پى در پى، دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزى بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیله اى، از شکست خود جلوگیرى کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد. در چنین فضایى و پس از یأس قدرت هاى بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامه ى 598 را ـ که بر خلاف قطعنامه هاى پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود ـ به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، داراى نقاط ضعف و ابهامات زیادى بود، (ر.ک: على اکبر ولایتى، تاریخ سیاسى جنگ تحمیلى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایى را در پذیرش این قطعنامه از سوى ایران به وجود آورده بود. لذا قدرت هاى بزرگ ـ که مصمم بر پایان جنگ بودند ـ فشارهاى نظامى و سیاسى زیادى را براى قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند.
این فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیماى مسافربرى ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهاى نفتى ایران، بمباران شیمیایى مناطق مسکونى و جبهه ها از سوى عراق و… و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامه ى 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین شرایطى، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. مقاومت دفاع بى نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلى، در مقابل هجوم قدرت هاى بزرگ ـ به رغم همه ى مشکلات و ناملایمات ـ انقلاب نوپاى اسلامى را بیمه و بسیارى از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. هم چنین استقلال و تمامیت ارضى کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانى داد.
جهت مطالعه بیشتر ر.ک: 1- جنگ تحمیلى (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 ) 2- تاریخ سیاسى جنگ تحمیلى، ص 137، على اکبر ولایتى 3- آغاز تا پایان، سیرى در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه 4- پس از بحران، هاشمى رفسنجانى کارنامه و خاطرات، 1361 5- علیرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379 6- تاریخ دفاع مقدس، دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی، بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس، 1380. 7- مجموعه مصاحبه روزنامه کیهان با آقای هاشمی رفسنجانی، بهمن 1382.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد