در جريان جنگ صفين بعد از طولاني شدن جنگ و كشتار فراوان، قرار شد كه سران هر دو گروه به تنظيم پيمان حكميت بپردازند.
در يك طرف اميرالمؤمنين-عليه السلام- و ياران ايشان و در طرف ديگر معاويه و گروهي از مخالفان قرار داشتند. اميرالمؤمنين شروع به سخن نمودند و كاتب ايشان عبداللّه بن رافع نوشتن آن را برعهده گرفت. امام-عليه السلام- سخن خود را چنين آغاز كرد:
به نام خداوند بخشنده مهربان اين بيانيه اي است كه علي اميرالمؤمنين-عليه السلام- و معاويه و پيروان آن دو بنابر آن، داوري كتاب خدا و سنت پيامبر او را پذيرفته اند. در اين هنگام معاويه با اعتراض گفت: بد آدمي است كسي كه فردي را به عنوان امير مؤمنان بپذيرد و آن گاه با او نبرد كند. عمر و عاص فوراً به كاتب امام گفت: نام علي و نام پدر او را بنويس. او امير شماست نه امير ما. در اين كشمكش امام-عليه السلام- خاطره «صلح حديبيه» را به زبان آورد و فرمود: من در سرزمين حديبيه كاتب پيامبر بودم. در يك طرف پيامبر خدا و در طرف ديگر مشركان سهيل بن عمرو قرار داشتند. من صلحنامه را به اين صورت تنظيم كردم: (هذا ما تصالح عليه محمد رسول اللّه-صلي الله عليه وآله- و سُهيل بن عمرو) اما نماينده مشركان رو به پيامبر كرد و گفت: من هرگز نامه اي را كه در آن خود را «پيامبر خدا» بخواني امضا نمي كنم. اگر من مي دانستم كه تو پيامبر خدا هستي هرگز با تو نبرد نمي كردم. من بايد ظالم و ستمگر باشم كه تو را از طواف خدا باز دارم، در صورتي كه تو پيامبر خدا باشي. لكن بنويس «محمد بن عبداللّه» تا من آن را بپذيرم. در اين هنگام پيامبر-صلي الله عليه وآله- به من فرمود: علي، من پيامبر خدا هستم، همچنان كه فرزند عبدالله هستم هرگز رسالت من با محو عنوان رسول اللّه از كنار نام من از بين نمي رود. بنويس محمد بن عبدالله. باري، در آن روز فشار مشركان بر من زياد شد كه لقب رسول اللّه را از كنار نام او بردارم، اگر آن روز پيامبر صلحنامه اي براي مشركان نوشت، امروز من براي فرزندان آنها مي نويسم. راه و روش من و پيامبر خدا يكي است. عمروعاص رو به حضرت كرد و گفت: سبحان اللّه، ما را به كافران تشبيه مي كني. در حالي كه ما مؤمن هستيم. امام-عليه السلام- فرمود: كدام روز بوده كه تو حامي كافران و دشمن مسلمانان نبوده اي.
در مقابل حذف لقب اميرمؤمنان، گروهي از ياران صديق امام با شمشيرهاي آخته به حضور آن حضرت رسيدند و گفتند: فرمان بده تا ما اجرا كنيم. عثمان بن حنيف آنان را پند داد و گفت: من در صلح حديبيه بوده ام و ما نيز فعلا همان راه پيامبر را مي پيماييم. حضرت فرمود: پيامبر در حديبيه ازا ين ماجرا به من خبر داد، وفرمود: (اِنّ لَكَ مِثلَها سَتُعطِيها و اَنتَ مضطهِذ)(اي علي ) چنين روزي براي تو نيز هست و چنين كاري انجام مي دهي(لقب وعنواني که خدا به تو داده )از نوشته در حالي كه مجبوري حذف خواهي نمود[1].
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پيكار صفين، نصر بن مزاحم منقري.
2. آفتاب صفين، غلامرضا آبروي.
3. داستان تحكيم و پيامدهاي آن: يعقوب جعفري.
4. سر انجام جنگ صفين: سيد احمد خاتمي.
5. تعيين سرنوشت جنگ: جعفر سبحاني.
پي نوشت:
[1] سبحاني، جعفر، فروغ ولايت، انتشارات صحيفه، ص591.