در يافتن پاسخ مناسب بر اين گونه سئوالات توجه به بعضي از مسائل ضروري است به گونه اي که غفلت از آن ها انسان را با انبوهي از مسائل مبهم و ظاهرا شبهه برانگيز مواجه مي سازد: الف: ترديدي نيست كه ائمه طاهرين منشا و منبع همه علوم بوده اند كه اگر چنان چه مي خواستند و اهلي براي آن مي يافتند از انتقال آن علوم دريغ نمي ورزيدند چنان چه اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «اي مردم بپرسيد از من پيش از آن كه مرا نيابيد. به درستي كه نزد من است علم اولين و آخرين»[1]و يا مي فرمود: «اي مردم بپرسيد از من پيش از آن كه مرا نيابيد كه من به راه هاي آسمان داناترم از راه هاي زمين»[2]و يا مي فرمود: «… در سينه من علومي انباشته است كه اگر براي آن اهلي مي يافتم به او تعليم مي كردم»[3]و ده ها حديث ديگري كه بر جامعيت ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ در علوم و معارف دارند.
ب: وظيفه اصلي انبياء و ائمه طاهرين هدايت بشر به سوي خدا و تربيت و تزكيه انسان ها و تبليغ احكام ديني بوده است و لذا قرآن كه به عنوان يك قانون و دستورالعمل زنده براي هميشه تاريخ است در آيات متعددي به آن اشاره و يا تصريح دارد: «اين كتابي است بدون هيچ ترديد هدايت براي پرهيزگاران ـ آنان كه به غيب ايمان مي آورند و نماز به پا مي دارند و از آن چه روزي به آن ها داديم (در راه خدا) انفاق مي كنند ـ آنان كه ايمان مي آورند به آن چه كه بر تو (پيامبر) نازل كرديم و نيز به آن چه كه (بر پيامبران) قبل از تو نازل كرديم ـ آن ها هدايت يافته گانند و آن ها رستگارانند»[4]و در جاي ديگر به صورت حكايت از زبان حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «خدايا در ميان آنان رسولي از خودتان مبعوث فرما تا آيات تو را بر آن ها بخواند و كتاب و حكمت به آن ها تعليم نمايد و آن ها را تربيت و تزكيه نمايد»[5]بنابراين با اين كه ائمه طاهرين مخزن و گنجينه علوم هستند و اگر مي خواستند مي توانستند در صورت وجود شرايط به مردم منتقل نمايند ولي وظيفه اساسي و اصلي آن بزرگواران كه از طرف خداوند به آن ها واگذار گرديده هدايت و ارشاد انسان ها و تبليغ احكام دين مي باشدج: خيلي از مسائل و علوم هستند كه بشر مي تواند با عقل و انديشه و تفكري كه خدا به آن ها فطرتا عطا فرموده است و با تجربه و به حسب نيازهاي زندگي مادي و بر اساس گذشت زمان به تدريج, به آن دست پيدا كند و نياز خاصي و ضرورتي به تعليم و تدوين كتاب و آثار كتبي از طرف پيامبران و امامان ـ عليهم السلام ـ ندارد.
بنابراين با توجه به آن چه توضيح داده شد به خوبي معلوم مي شود كه چرا در خيلي از مسائل و علوم غير ديني خصوصا علوم رايج روز و مورد سوال آثار مدوني از ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ در دست نداريم با اين كه همان گونه كه گفته شد ائمه منبع و گنجينه علوم اند, زيرا اولا وظيفه و رسالت اساسي و اصلي آن بزرگواران رهبري و هدايت مردم به سوي خدا و تبليغ دين بوده و رسالت خاصي در انتقال و تعليم علوم ديگر نداشته اند ولو همه دانش ها را دارا بوده و اگر چنان چه هم شرايط اجتماعي و زماني فراهم بود و نيازي به آن علوم وجود مي داشت قطعا از تعليم و انتقال آن دريغ نمي ورزيدند چنان چه مشاهده مي كنيم كه روايات زيادي در طب و بهداشت از آن بزرگوران وجود دارد و بر حسب نياز و رجوع افراد بعضي از دستورات طبي و بهداشتي را داده اند.
و ثانيا خيلي از مسائل كشف علوم را كه بشر خود قادر به به دست آوردن آن است و بر اساس نياز در اثر تجربه و گذشت زمان به تدريج مي تواند آن را به دست بياورد به خود او واگذار نموده اند. البته اين هيچ گاه به معناي بي توجهي اولياء دين به امور مادي و مسائل معيشتي انسان ها نمي باشد زيرا احكام و مسائل ديني كه توسط ائمه اطهار در قالب يك مجموعه غني به عنوان دستورالعمل هاي زندگي به مردم ابلاغ گرديده شامل تمام مسائل لازم و ضروري در امور دنيا و آخرت آن ها است به طوري كه اگر مردم درست به آن عمل نمايند هيچ گونه مشكلي در هيچ بعد از زندگي پيش نخواهد آمد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. اصول كافي, ج1-2 كتاب الحجه.
2. امامت و رهبري ـ شهيد مطهري و كتاب: امامت ـ آية الله مكارم شيرازي مراجعه شود.
پي نوشت ها:
[1] . الاحتجاج, طبرسي, ج1, ص384.
[2] . بحارالانوار, ج10, ص128 ـ نهجالبلاغه, خ231, ص763 ـ فيضالاسلام.
[3] . بحارالانوار, ج10, ص129.
[4] . سوره بقره ـ آيات 2-3-4-5.
[5] . سوره بقره, آيه 129.