ابتداء نگاه اسلام به بردگی را مرور میکنیم و سپس به رابطه آن با پیامبر(ص) و امامان میپردازیم:
اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر مى داند و هیچ امتیازى براى رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و… قائل نمى شود و تنها امتیاز را تقوا مى شمارد و گرامى ترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان مى داند }حجرات (49)، آیه 14. {اسلام، مردم را با هم برابر مى داند؛ چنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: «الناس کلهم سواء کاسنان المشط» ؛ «تمامی انسانها مانند دانه هاى شانه برابرند }صدوق، من لایحضره الفقیه، (قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ه. ق)، ج 4، ص 379.{ در نگاه اسلام، نابودى ملت ها و اقوام مختلف، ناشى از عدم مساوات آنان در برابر قانونِ حق و اجرا نشدن آن در سطح جامعه است. این رویکرد، بر خلاف نظر ارسطو است که مى خواهد ثابت کند، غلام و برده فطرتاً وجود داشته و وجود خواهد داشت! به عبارت دیگر بردگى نزد عده اى فطرى است و خداوند عده اى از مردم را آفریده تا برده و غلام دیگران باشند! }ر.ک: منتسکیو، شارل، روح القوانین، ترجمه على اکبر مهتدى، (تهران: امیرکبیر، چاپ هفتم، 1355)، ص 415.}
اسلام، بردگى را فطرى نمى داند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است: یکى، آزاد و دیگرى غلام و برده. اما اسلام برخلاف اعتقاد مردم روم، یونان باستان و عربستان، در حق بردگان – مبنى بر اینکه آنان هیچگونه حقوق اجتماعى ندارند – ضمن احترام به شخصیت ایشان، آنان را در صف بقیه مردم شمرده و براى آنان حقوق متناسب وضع کرده است. اگر احیاناً در حقوق آنان، اختلاف ناچیزى دیده مى شود، به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع بوده و هیچ گونه تحقیر و توهینى در آن منظور نبوده است. اسلام بر خلاف روش هاى ظالمانه و غیرانسانى بسیارى از نقاط جهان، شالوده یک روش عادلانه را پى ریزى کرد و در مجموع شرایطى براى بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمى و سیاسى در جامعه اسلامى دست یافتند. حتى حکومت «ممالیک» ، سالها(648-923ق) بر بخش قابل توجهی از کشورهاى اسلامى (مصر و شام) حکومت کردند. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانى و عاطفى براى زندگى بردگان، آنان را از سراسر دنیامشتاق پیوستن به جامعه اسلامى نمود و آنان در بازگشت به وطن خود، همراه با آزادى، مُبَلِغ و مروج دین اسلام شدند.
اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و راه آزادى بردگان را گشود. به یقین یکى از عوامل دگرگونى نظام بردگى در جهان، نقش اسلام در این زمینه بوده است. کنیزان نیز مشمول همین قاعده بودند. آنان که در جنگ با مسلمانان اسیر مى شدند و یا به صورت تجارى وارد ممالک اسلامى مى گشتند، با فرهنگ اسلامى و مزایاى نجات بخش آن آشنا شده و همانند دیگر مردم، در جامعه اسلامى زندگى مى کردند.
مالکیت کنیز، شبیه عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک مى گردید. گفتنى است که مادر برخى از ائمه علیهمالسلام کنیز بوده اند؛ حتى در تاریخ آمده است که مادر امام زمان(عج) نیز کنیزى رومى بوده است.
اکنون این پرسش پدید مى آید که با آن همه توجّه اسلام، نسبت به غلامان و آزادى آنان، چرا یکباره بردگى را لغو نکرد و راه هاى برده دارى را از بین نبرد؟ در پاسخ به این مسئله باید به چند نکته اساسى توجه کرد:
}اول. الغاى بردگى {
الغاى یکباره بردگى به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا:
1- نظم اقتصادى مردم آن روز به هم مى خورد و زندگى از هم مى پاشید. از این جهت، اسلام راه دیگرى را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگى به تدریج از بین مى رفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعى و اقتصادى جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دورى از تنبلى، بى کارى و عیاشى نمود تا جامعه از وضعیت سابق – که همه کارها بر دوش بردگان بود – فاصله گیرد. سپس راه هاى زیادى براى رهایى بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگى لغو گردد و هم مردم به زندگى فعال و به دور از عیاشى، عادت کنند.
2- برخى از اندیشمندان، آزادى دفعى بردگان را خطرآفرین مى دانند. منتسکیو با توجه به تجربه بسیار تلخی که غرب در این زمینه شاهد آن بوده است درباره رها ساختن دسته جمعى بردگان در یک زمان، چنین مى نویسد: «آزاد کردن عده بىشمارى از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادى جامعه مى گردد و حتى معایب اجتماعى و سیاسى دارد. براى مثال در ولسینى چون غلامان آزاد شده حق رأى دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده، قانونى وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسى کند، یکى از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسى با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجى و همراه با فرهنگ سازى هاى لازم و مناسب باشد. براى مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریدارى نموده، و یا دوره غلامى را محدود کنند.»
}منتسکیو، روح القوانین، ص 428، (تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355).{ به این کار «مکاتبه» مى گویند که قرن ها قبل از مونتسکیو، در قوانین اسلامى وضع شده و جزئیات آن در قرآن{نور(24)آیه،33}و کتاب هاى فقهى {نوری، مستدرک الوسائل،(قم، آل البیت، 1408ق) ج16،ص22} آمده است.)
3- گوستاو لوبون نیز با تکیه بر تجربه عینی خود در این باره، این چنین تجربه و بى استعداد بار آمده اند. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگى آزاد مى ساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافى و لیاقت، قادر به تشکیل زندگى مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا – که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلى نیست و نابوده شده اند – از بین مى رفتند }گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482.}
از این رو قانونگذار اسلام، در عین آنکه براى خلاصى بردگان، فکرى اساسى و برنامه کاملى تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است.
4- امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونه اى نبود که بتواند اسیران جنگى را در اماکن خاصى مثل زندان ها، نگه دارى کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم مى شدند. آنان بردگان را به خانه هاى خود مى بردند تا هم امنیت جانى شان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده مى کردند.
مارسل بوازار در اینباره مى نویسد: «اسلام به خاطر تأمین جانى و جلوگیرى از تجاوز به اسیران جنگى، آنها را طبق ضوابطى در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم مى کرده؛ ولى به تدریج آنان را از تمامى حقوق شهروندان مسلمان، بهره مند مى ساخته است }بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدى، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى 1358)، ص 49.}
5- در جنگ هایى که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت، کافران، اسیران مسلمان را برده مى ساختند. از این رو اسلام ناچار به مقابله به مثل بود و اگر مى خواست غیر از این عمل کند، نیرو و هزینه سنگین لازم براى نگه دارى اسیران و جلوگیرى از قیام و شورش آنان را نداشت و نمى توانست مانع فرار و پیوستن آنها به جبهه دشمن شود. از طرف دیگر برده شدن مسلمانان، زمینه تضعیف روحى مسلمین و جنگ روانى کافران را فراهم مى کرد.
{دوم. پیشتازى اسلام در منع بردگى }
اسلام تمام راه هایى که براى برده ساختن دیگران، در دوران هاى گذشته رواج داشت – به جز جنگ – نامشروع دانست. برخى از این راه ها عبارت بود از:
1- یورش ناگهانى به منظور گرفتن اسیر و بنده.
2- در مواردى که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود، صاحب دین او را در عوض آن، برده خود مى ساخت.
3- فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران.
اسلام هیچ راهى براى برده سازى افراد را جایز نمى داند؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشواى مسلمانان است و اگر او برده ساختن اسیران جنگى را مصلحت ندانست، مى تواند وجهى به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنان را مورد عفو قرار دهد }ر.ک: المیزان، ج 6؛ زین العابدین قربانى، اسلام و حقوق بشر.}
بنابراین تنها عاملى که در اسلام مجوز گرفتن بنده و کنیز است، اسارت در جنگ است. حال آیا به رسمیت شناختن حق حیات براى کسانى که به خداوند رحمان کفر مى ورزند و با دین حق مبارزه مى کنند؛ جز از روى تفضل الهى است؟! اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده و کشتن اسیر را جز در شدت درگیرى و معرکه جنگ روا ندانسته است؛ لیکن باید دایره فعالیت و آزادى چنین افرادى – که از آزادى خود سوء استفاده نموده و در نبرد علیه دین خدا و مؤمنان شرکت جسته اند – به گونه اى محدود گردد. در عین حال آموزه هاى بسیارى در اسلام براى رهایى آنان وجود دارد که به برخى از آنها اشاره خواهد شد {ایرجى، صادق، بردگى در اسلام.}
{سوم. حقوق بردگان }
اسلام روابط برده و برده دار را به گونه اى کاملاً انسانى و عادلانه درآورد و راه هرگونه ظلم و بیدادگرى در این روابط را مسدود ساخت و با اصول اخلاقى خود، چهره دیگرى از اصول برده دارى و حقوق بردگان را در تاریخ به نمایش گذاشت. پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله روزى مردى را سوار بر مرکبش دید که غلامش در قفاى او پیاده روان بود. آن حضرت فرمود: «غلامت را هم سوار کن، او برادر تو است و روح او مثل روح تو {تاریخ بردگى، ص 74.}
{چهار. راه هاى آزادى بردگان }
اسلام راه هاى ابتکارى متعددى را براى آزادى تدریجى بردگان اعلام نمود؛ از جمله:
1- اسلام آزادى بردگان را از عبادات بزرگ قرار داد. پیشوایان اسلام نیز در عمل به این عبادت، اهتمام والایى داشتند. به عنوان نمونه گفتهاند: یه تو است و روح او مثل روح توز ن زمینه امام سجاد علیهالسلام در طول حیات شریف خود، حدود یکصد هزار برده را خرید و آزاد ساخت {جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه علیهم السلام، (قم: انصاریان، چاپ اول، 1376)، ص 280.}
2- کفاره واجب برخى از گناهان را آزادى برده قرار داد.
3- خرید و فروش کنیزانی را که از ارباب خود صاحب فرزند شده بودند{که در اصطلاح به آنها امولد گفته میشد} را منع کرد. این مسئله خود به خود، موجب آزادى این دسته ازکنیزان مى شد.
4- مالکیت فرزند بر پدر و مادر خویش را منع نمود. این مسئله نیز منتهى به آزادسازى ام ولد مى شد.
5- به بردگان حق کتابت و قرارداد با صاحبان خویش داد تا بتوانند با کار و تلاش به آزادسازى خویش بپردازند، یا مدت بردگى و گستره آن را محدود سازند. این مسئله باعث مى شد که بردگان با اراده و عزم خویش، در جست و جوى آزادى برآمده و در راه آن بکوشند و سپس از ثمرات آن به خوبى بهره گیرند.
6- در یکى از جنگ ها پیامبرصلى الله علیه وآله با اسیران برده شرط کرد که هر کس ده مسلمان را سواد بیاموزد، آزاد خواهد شد. اسلام از این طریق استفاده هاى فرهنگى مناسبى نمود. این کار علاوه بر آنکه به نفع مسلمانان بود، بردگان نیز در برخورد با مسلمین با عقیده و مکتب آنان بیشتر آشنا مى شدند و زمینه براى اسلام آوردن آنها فراهم مى شد.
مارسل بوازار – ضمن بررسى امتیازات روش اسلام در برخورد با مسئله بردگى – مى نویسد: «دیگر از تعالیمى که قرآن کریم در مسائل مربوط به برده و کنیز داده و نشانه ى خصلت انسان دوستى اسلام است، تشویق مسلمانان به آزاد ساختن برده و گماشتن او به کارهاى متناسب با استعداد و مهارت او است. در راه اجراى هر چه بهتر این برنامه انسانى، اسلام کمک هزینه اى را از بیت المال اختصاص داده است؛ بدین ترتیب که پرداخت وجوهى را به منظور بهبود شرایط زندگى و آزاد ساختن و به کار شایسته گماشتن بردگان بابت زکات، پذیرفته است }بقره (2) آیه 177} مهم تر از همه اینها، آزادى برده بنا به خواست او و پرداخت سرمایه لازم بدو و نیز زناشویى وی با کنیزانى است که تمایل به ازدواج داشته اند (جهت احتراز از زنا و کام جویى به اجبار) }نور (24)، آیه 33 } پافشارى اسلام در آزادى برده و پرداخت سرمایه اى براى کار تولیدى به او، تنها آزادى ظاهرى نباید تلقى شود.
این عمل آزادى اقتصادى او را نیز تضمین مى کرد و از بهره کشى آینده او به وسیله افراد پولدار یا متنفذ، جلوگیرى مى نمود. قوانین آزادى بردگان در آمریکا، کوچک ترین کمک مادى به برده آزاد شده نمى کرد. غالباً به علت دشوارى هاى اقتصادى و بیکارى، بردگان سیاه پوست چندان از آزادى خود استقبال نکردند و پس از مدتى سرگردانى و بلاتکلیفى و تیره روزى به سوى ارباب نخستین خود بازگشتند. در حالى که قرآن با روشن بینى، ضمن مبارزه با بهرهکشى و بیگارى انسان ها، جلوگیرى از عدم تعادل اقتصادى جامعه را نیز پس از آزادى بردگان، پیشى بینى کرده است. توصیه به رفتار شایسته و نیکوکارى نسبت به پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایگان و در راه ماندگان، خدمتکاران و بردگان را نیز در بر مى گیرد}نور (24)، آیه 39.{ در صدر اسلام – به خصوص دوران حیات پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم – بردگان نه تنها آزاد مى شدند؛ بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبت نیز بهره مند مى گردیدند.
به عنوان نمونه میتوان به داستان زید بن حارثه اشاره کرد که برده اى آزاد شده بود. وى به مقام صحابى پیامبر صلىالله علیه وآله و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود. بلال حبشى نیز به فرماندارى مدینه رسید. در ادوار بعد نیز میتوان به «قطب الدین آیبک» اشاره نمود. وی برده اى بود که امپراتورى بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد }بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، صص 48 – 49}.
اما در پاسخ به این سوال که چرا امامان(ع) غلام و کنیز داشتند:
اولا: (ضمن پرهیز از مقایسه آن دوران با عصر حاضر) توجه و مقایسه مطالب فوق پیرامون بردگان درک بهتر وضعیت روحی و اجتماعی حاکم بر آن دوران را فراهم میسازد. در عصری که با بردگان حتی گاه همانند حیوانات نیز رفتار نمیشد، برخورد ائمه با آنان را مقایسه فرمائید.
ثانیا:تذکر این مسئله لازم به نظر میرسد که پیامبر نیز خود دارای غلام وکنیز بودند. طبری (مورخ مشهوری که کتابش به عنوان یکی از منابع مهم تاریخ اسلام شمرده میشود) دو باب از کتابش را به ذکر نام کنیزان و غلامان پیامبر اختصاص داده است. {ر.ک: تاریخ الامم و الملوک،(بیروت، روائع التراث العربی)،ج3، ص169به بعد}.
در برخی منابع افرادی به عنوان خدمتگزاران رسول خدا معرفی شده اند که وظیفه آنان انجام کارهای ایشان بود. به عنوان مثال: سفینه نام کنیز ام سلمه بود که او را به این شرط آزاد کرد که خدمت رسول خدا (ص) را کرده و کارهای روز مره ایشان را انجام دهند{ابن اثیر، الکامل فی التاریخ،(بیروت، دار صادر، 1386ق) ج2، ص311}.
ثالثا: راز غلام و کنیز داشتن آنان این است که: آنها از این طریق نوعی کلاس رهایی بخش دایر کردند، ولی نه فقط آزادسازی تن، بلکه اول آزادسازی عقل و روح و اندیشه و سپس آزادی تن. یکی از شیوه های امامان خرید بسیار زیاد غلامان و آوردن آنها در خانه و قرار دادن آنان تحت تعلیم و تربیت اصیل و مآب اسلامی و پرورش فکری و معنوی و سپس آزادسازی آنان بوده است. امام سجاد(ع) هزاران برده را به این شکل خریده و تربیت دینی کرده و آزاد کردند به طوری که مشهور به لشگر موالیان شدند. {جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه علیهم السلام، (قم: انصاریان، چاپ اول، 1376)، ص 280.{ آنان نیز که میماندند خودشان نمیخواستند از ائمه(ع) جدا شوند.
براى مطالعه بیشتر ضمن مراجعه به منابع مذکور در متن میتوانید به این موارد نیز رجوع کنید:
الف. طباطبایى، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج6 (عربى) و ج12 (فارسى)، ذیل آیات 116 تا 120؛
ب. موسوى زنجانى، اسلام و مسئله آزادى بردگى؛
پ. حجتى کرمانى، از بردگى روم قدیم تا مارکسیسم؛
ت. مکارم شیرازى، ناصر، فرآورده هاى دینى؛
ث. بیدار فکر، برده دارى در روم باستان؛
ج. مبشرى، اسداللَّه، حقوق بشر؛
ح. گرامى، محمد على، نگاهى به بردگى؛
خ. ایرجى، صادق، بردگى در اسلام؛
د. حسینى، مصطفى، بردگى از دیدگاه اسلام؛
ه. شهید مطهری، یادداشتها(موضوعی) ج10.
اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر مى داند و هیچ امتیازى براى رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و… قائل نمى شود و تنها امتیاز را تقوا مى شمارد و گرامى ترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان مى داند }حجرات (49)، آیه 14. {اسلام، مردم را با هم برابر مى داند؛ چنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: «الناس کلهم سواء کاسنان المشط» ؛ «تمامی انسانها مانند دانه هاى شانه برابرند }صدوق، من لایحضره الفقیه، (قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ه. ق)، ج 4، ص 379.{ در نگاه اسلام، نابودى ملت ها و اقوام مختلف، ناشى از عدم مساوات آنان در برابر قانونِ حق و اجرا نشدن آن در سطح جامعه است. این رویکرد، بر خلاف نظر ارسطو است که مى خواهد ثابت کند، غلام و برده فطرتاً وجود داشته و وجود خواهد داشت! به عبارت دیگر بردگى نزد عده اى فطرى است و خداوند عده اى از مردم را آفریده تا برده و غلام دیگران باشند! }ر.ک: منتسکیو، شارل، روح القوانین، ترجمه على اکبر مهتدى، (تهران: امیرکبیر، چاپ هفتم، 1355)، ص 415.}
اسلام، بردگى را فطرى نمى داند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است: یکى، آزاد و دیگرى غلام و برده. اما اسلام برخلاف اعتقاد مردم روم، یونان باستان و عربستان، در حق بردگان – مبنى بر اینکه آنان هیچگونه حقوق اجتماعى ندارند – ضمن احترام به شخصیت ایشان، آنان را در صف بقیه مردم شمرده و براى آنان حقوق متناسب وضع کرده است. اگر احیاناً در حقوق آنان، اختلاف ناچیزى دیده مى شود، به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع بوده و هیچ گونه تحقیر و توهینى در آن منظور نبوده است. اسلام بر خلاف روش هاى ظالمانه و غیرانسانى بسیارى از نقاط جهان، شالوده یک روش عادلانه را پى ریزى کرد و در مجموع شرایطى براى بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمى و سیاسى در جامعه اسلامى دست یافتند. حتى حکومت «ممالیک» ، سالها(648-923ق) بر بخش قابل توجهی از کشورهاى اسلامى (مصر و شام) حکومت کردند. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانى و عاطفى براى زندگى بردگان، آنان را از سراسر دنیامشتاق پیوستن به جامعه اسلامى نمود و آنان در بازگشت به وطن خود، همراه با آزادى، مُبَلِغ و مروج دین اسلام شدند.
اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و راه آزادى بردگان را گشود. به یقین یکى از عوامل دگرگونى نظام بردگى در جهان، نقش اسلام در این زمینه بوده است. کنیزان نیز مشمول همین قاعده بودند. آنان که در جنگ با مسلمانان اسیر مى شدند و یا به صورت تجارى وارد ممالک اسلامى مى گشتند، با فرهنگ اسلامى و مزایاى نجات بخش آن آشنا شده و همانند دیگر مردم، در جامعه اسلامى زندگى مى کردند.
مالکیت کنیز، شبیه عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک مى گردید. گفتنى است که مادر برخى از ائمه علیهمالسلام کنیز بوده اند؛ حتى در تاریخ آمده است که مادر امام زمان(عج) نیز کنیزى رومى بوده است.
اکنون این پرسش پدید مى آید که با آن همه توجّه اسلام، نسبت به غلامان و آزادى آنان، چرا یکباره بردگى را لغو نکرد و راه هاى برده دارى را از بین نبرد؟ در پاسخ به این مسئله باید به چند نکته اساسى توجه کرد:
}اول. الغاى بردگى {
الغاى یکباره بردگى به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا:
1- نظم اقتصادى مردم آن روز به هم مى خورد و زندگى از هم مى پاشید. از این جهت، اسلام راه دیگرى را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگى به تدریج از بین مى رفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعى و اقتصادى جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دورى از تنبلى، بى کارى و عیاشى نمود تا جامعه از وضعیت سابق – که همه کارها بر دوش بردگان بود – فاصله گیرد. سپس راه هاى زیادى براى رهایى بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگى لغو گردد و هم مردم به زندگى فعال و به دور از عیاشى، عادت کنند.
2- برخى از اندیشمندان، آزادى دفعى بردگان را خطرآفرین مى دانند. منتسکیو با توجه به تجربه بسیار تلخی که غرب در این زمینه شاهد آن بوده است درباره رها ساختن دسته جمعى بردگان در یک زمان، چنین مى نویسد: «آزاد کردن عده بىشمارى از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادى جامعه مى گردد و حتى معایب اجتماعى و سیاسى دارد. براى مثال در ولسینى چون غلامان آزاد شده حق رأى دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده، قانونى وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسى کند، یکى از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسى با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجى و همراه با فرهنگ سازى هاى لازم و مناسب باشد. براى مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریدارى نموده، و یا دوره غلامى را محدود کنند.»
}منتسکیو، روح القوانین، ص 428، (تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355).{ به این کار «مکاتبه» مى گویند که قرن ها قبل از مونتسکیو، در قوانین اسلامى وضع شده و جزئیات آن در قرآن{نور(24)آیه،33}و کتاب هاى فقهى {نوری، مستدرک الوسائل،(قم، آل البیت، 1408ق) ج16،ص22} آمده است.)
3- گوستاو لوبون نیز با تکیه بر تجربه عینی خود در این باره، این چنین تجربه و بى استعداد بار آمده اند. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگى آزاد مى ساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافى و لیاقت، قادر به تشکیل زندگى مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا – که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلى نیست و نابوده شده اند – از بین مى رفتند }گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482.}
از این رو قانونگذار اسلام، در عین آنکه براى خلاصى بردگان، فکرى اساسى و برنامه کاملى تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است.
4- امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونه اى نبود که بتواند اسیران جنگى را در اماکن خاصى مثل زندان ها، نگه دارى کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم مى شدند. آنان بردگان را به خانه هاى خود مى بردند تا هم امنیت جانى شان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده مى کردند.
مارسل بوازار در اینباره مى نویسد: «اسلام به خاطر تأمین جانى و جلوگیرى از تجاوز به اسیران جنگى، آنها را طبق ضوابطى در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم مى کرده؛ ولى به تدریج آنان را از تمامى حقوق شهروندان مسلمان، بهره مند مى ساخته است }بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدى، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى 1358)، ص 49.}
5- در جنگ هایى که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت، کافران، اسیران مسلمان را برده مى ساختند. از این رو اسلام ناچار به مقابله به مثل بود و اگر مى خواست غیر از این عمل کند، نیرو و هزینه سنگین لازم براى نگه دارى اسیران و جلوگیرى از قیام و شورش آنان را نداشت و نمى توانست مانع فرار و پیوستن آنها به جبهه دشمن شود. از طرف دیگر برده شدن مسلمانان، زمینه تضعیف روحى مسلمین و جنگ روانى کافران را فراهم مى کرد.
{دوم. پیشتازى اسلام در منع بردگى }
اسلام تمام راه هایى که براى برده ساختن دیگران، در دوران هاى گذشته رواج داشت – به جز جنگ – نامشروع دانست. برخى از این راه ها عبارت بود از:
1- یورش ناگهانى به منظور گرفتن اسیر و بنده.
2- در مواردى که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود، صاحب دین او را در عوض آن، برده خود مى ساخت.
3- فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران.
اسلام هیچ راهى براى برده سازى افراد را جایز نمى داند؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشواى مسلمانان است و اگر او برده ساختن اسیران جنگى را مصلحت ندانست، مى تواند وجهى به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنان را مورد عفو قرار دهد }ر.ک: المیزان، ج 6؛ زین العابدین قربانى، اسلام و حقوق بشر.}
بنابراین تنها عاملى که در اسلام مجوز گرفتن بنده و کنیز است، اسارت در جنگ است. حال آیا به رسمیت شناختن حق حیات براى کسانى که به خداوند رحمان کفر مى ورزند و با دین حق مبارزه مى کنند؛ جز از روى تفضل الهى است؟! اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده و کشتن اسیر را جز در شدت درگیرى و معرکه جنگ روا ندانسته است؛ لیکن باید دایره فعالیت و آزادى چنین افرادى – که از آزادى خود سوء استفاده نموده و در نبرد علیه دین خدا و مؤمنان شرکت جسته اند – به گونه اى محدود گردد. در عین حال آموزه هاى بسیارى در اسلام براى رهایى آنان وجود دارد که به برخى از آنها اشاره خواهد شد {ایرجى، صادق، بردگى در اسلام.}
{سوم. حقوق بردگان }
اسلام روابط برده و برده دار را به گونه اى کاملاً انسانى و عادلانه درآورد و راه هرگونه ظلم و بیدادگرى در این روابط را مسدود ساخت و با اصول اخلاقى خود، چهره دیگرى از اصول برده دارى و حقوق بردگان را در تاریخ به نمایش گذاشت. پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله روزى مردى را سوار بر مرکبش دید که غلامش در قفاى او پیاده روان بود. آن حضرت فرمود: «غلامت را هم سوار کن، او برادر تو است و روح او مثل روح تو {تاریخ بردگى، ص 74.}
{چهار. راه هاى آزادى بردگان }
اسلام راه هاى ابتکارى متعددى را براى آزادى تدریجى بردگان اعلام نمود؛ از جمله:
1- اسلام آزادى بردگان را از عبادات بزرگ قرار داد. پیشوایان اسلام نیز در عمل به این عبادت، اهتمام والایى داشتند. به عنوان نمونه گفتهاند: یه تو است و روح او مثل روح توز ن زمینه امام سجاد علیهالسلام در طول حیات شریف خود، حدود یکصد هزار برده را خرید و آزاد ساخت {جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه علیهم السلام، (قم: انصاریان، چاپ اول، 1376)، ص 280.}
2- کفاره واجب برخى از گناهان را آزادى برده قرار داد.
3- خرید و فروش کنیزانی را که از ارباب خود صاحب فرزند شده بودند{که در اصطلاح به آنها امولد گفته میشد} را منع کرد. این مسئله خود به خود، موجب آزادى این دسته ازکنیزان مى شد.
4- مالکیت فرزند بر پدر و مادر خویش را منع نمود. این مسئله نیز منتهى به آزادسازى ام ولد مى شد.
5- به بردگان حق کتابت و قرارداد با صاحبان خویش داد تا بتوانند با کار و تلاش به آزادسازى خویش بپردازند، یا مدت بردگى و گستره آن را محدود سازند. این مسئله باعث مى شد که بردگان با اراده و عزم خویش، در جست و جوى آزادى برآمده و در راه آن بکوشند و سپس از ثمرات آن به خوبى بهره گیرند.
6- در یکى از جنگ ها پیامبرصلى الله علیه وآله با اسیران برده شرط کرد که هر کس ده مسلمان را سواد بیاموزد، آزاد خواهد شد. اسلام از این طریق استفاده هاى فرهنگى مناسبى نمود. این کار علاوه بر آنکه به نفع مسلمانان بود، بردگان نیز در برخورد با مسلمین با عقیده و مکتب آنان بیشتر آشنا مى شدند و زمینه براى اسلام آوردن آنها فراهم مى شد.
مارسل بوازار – ضمن بررسى امتیازات روش اسلام در برخورد با مسئله بردگى – مى نویسد: «دیگر از تعالیمى که قرآن کریم در مسائل مربوط به برده و کنیز داده و نشانه ى خصلت انسان دوستى اسلام است، تشویق مسلمانان به آزاد ساختن برده و گماشتن او به کارهاى متناسب با استعداد و مهارت او است. در راه اجراى هر چه بهتر این برنامه انسانى، اسلام کمک هزینه اى را از بیت المال اختصاص داده است؛ بدین ترتیب که پرداخت وجوهى را به منظور بهبود شرایط زندگى و آزاد ساختن و به کار شایسته گماشتن بردگان بابت زکات، پذیرفته است }بقره (2) آیه 177} مهم تر از همه اینها، آزادى برده بنا به خواست او و پرداخت سرمایه لازم بدو و نیز زناشویى وی با کنیزانى است که تمایل به ازدواج داشته اند (جهت احتراز از زنا و کام جویى به اجبار) }نور (24)، آیه 33 } پافشارى اسلام در آزادى برده و پرداخت سرمایه اى براى کار تولیدى به او، تنها آزادى ظاهرى نباید تلقى شود.
این عمل آزادى اقتصادى او را نیز تضمین مى کرد و از بهره کشى آینده او به وسیله افراد پولدار یا متنفذ، جلوگیرى مى نمود. قوانین آزادى بردگان در آمریکا، کوچک ترین کمک مادى به برده آزاد شده نمى کرد. غالباً به علت دشوارى هاى اقتصادى و بیکارى، بردگان سیاه پوست چندان از آزادى خود استقبال نکردند و پس از مدتى سرگردانى و بلاتکلیفى و تیره روزى به سوى ارباب نخستین خود بازگشتند. در حالى که قرآن با روشن بینى، ضمن مبارزه با بهرهکشى و بیگارى انسان ها، جلوگیرى از عدم تعادل اقتصادى جامعه را نیز پس از آزادى بردگان، پیشى بینى کرده است. توصیه به رفتار شایسته و نیکوکارى نسبت به پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایگان و در راه ماندگان، خدمتکاران و بردگان را نیز در بر مى گیرد}نور (24)، آیه 39.{ در صدر اسلام – به خصوص دوران حیات پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم – بردگان نه تنها آزاد مى شدند؛ بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبت نیز بهره مند مى گردیدند.
به عنوان نمونه میتوان به داستان زید بن حارثه اشاره کرد که برده اى آزاد شده بود. وى به مقام صحابى پیامبر صلىالله علیه وآله و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود. بلال حبشى نیز به فرماندارى مدینه رسید. در ادوار بعد نیز میتوان به «قطب الدین آیبک» اشاره نمود. وی برده اى بود که امپراتورى بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد }بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، صص 48 – 49}.
اما در پاسخ به این سوال که چرا امامان(ع) غلام و کنیز داشتند:
اولا: (ضمن پرهیز از مقایسه آن دوران با عصر حاضر) توجه و مقایسه مطالب فوق پیرامون بردگان درک بهتر وضعیت روحی و اجتماعی حاکم بر آن دوران را فراهم میسازد. در عصری که با بردگان حتی گاه همانند حیوانات نیز رفتار نمیشد، برخورد ائمه با آنان را مقایسه فرمائید.
ثانیا:تذکر این مسئله لازم به نظر میرسد که پیامبر نیز خود دارای غلام وکنیز بودند. طبری (مورخ مشهوری که کتابش به عنوان یکی از منابع مهم تاریخ اسلام شمرده میشود) دو باب از کتابش را به ذکر نام کنیزان و غلامان پیامبر اختصاص داده است. {ر.ک: تاریخ الامم و الملوک،(بیروت، روائع التراث العربی)،ج3، ص169به بعد}.
در برخی منابع افرادی به عنوان خدمتگزاران رسول خدا معرفی شده اند که وظیفه آنان انجام کارهای ایشان بود. به عنوان مثال: سفینه نام کنیز ام سلمه بود که او را به این شرط آزاد کرد که خدمت رسول خدا (ص) را کرده و کارهای روز مره ایشان را انجام دهند{ابن اثیر، الکامل فی التاریخ،(بیروت، دار صادر، 1386ق) ج2، ص311}.
ثالثا: راز غلام و کنیز داشتن آنان این است که: آنها از این طریق نوعی کلاس رهایی بخش دایر کردند، ولی نه فقط آزادسازی تن، بلکه اول آزادسازی عقل و روح و اندیشه و سپس آزادی تن. یکی از شیوه های امامان خرید بسیار زیاد غلامان و آوردن آنها در خانه و قرار دادن آنان تحت تعلیم و تربیت اصیل و مآب اسلامی و پرورش فکری و معنوی و سپس آزادسازی آنان بوده است. امام سجاد(ع) هزاران برده را به این شکل خریده و تربیت دینی کرده و آزاد کردند به طوری که مشهور به لشگر موالیان شدند. {جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه علیهم السلام، (قم: انصاریان، چاپ اول، 1376)، ص 280.{ آنان نیز که میماندند خودشان نمیخواستند از ائمه(ع) جدا شوند.
براى مطالعه بیشتر ضمن مراجعه به منابع مذکور در متن میتوانید به این موارد نیز رجوع کنید:
الف. طباطبایى، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج6 (عربى) و ج12 (فارسى)، ذیل آیات 116 تا 120؛
ب. موسوى زنجانى، اسلام و مسئله آزادى بردگى؛
پ. حجتى کرمانى، از بردگى روم قدیم تا مارکسیسم؛
ت. مکارم شیرازى، ناصر، فرآورده هاى دینى؛
ث. بیدار فکر، برده دارى در روم باستان؛
ج. مبشرى، اسداللَّه، حقوق بشر؛
ح. گرامى، محمد على، نگاهى به بردگى؛
خ. ایرجى، صادق، بردگى در اسلام؛
د. حسینى، مصطفى، بردگى از دیدگاه اسلام؛
ه. شهید مطهری، یادداشتها(موضوعی) ج10.