در آن زمان كه اعراب جاهلي در تاريكي و ظلمت محض، به پرستش بت ها مشغول بودند و جنگ و خون ريزي بين قبايل همه جا را فرا گرفته بود، خداوند كامل ترين دين را به دست خاتم رسولان بر مردم عرضه داشت، بعد از آن رفته، رفته بين مردم بدوي و صحرا نشين آن روزگار الفت و همدلي و برابري و برادري ايجاد شد و همه به عنوان مسلمان گرد پيامبر (ص) جمع شدند. اما بعد از وفات پيامبر (ص) همه چيز دگرگون شد و اتفاقاتي رخ داد، كه پايه و باعث اساس اختلاف در امت اسلام و باعث در اقليت قرار گرفتن اهل بيت عليهم السلام شد. از مهمترين اتفاقات، مسأله رهبري و جانشيني بعد از پيامبر (ص) بود.
آن حضرت در اوائل بعثت، و پس از آن بارها علي (ع) را به عنوان شايسته ترين فرد براي امر امامت به مردم معرفي كردند، احاديثي همچون، حديث يوم الدار[1]، حديث منزلت[2] و حديث غدير[3] شاهدي گويا بر اين مدعا هستند، ولي با وجود اين سفارشات و وصيت ها، هنوز مراسم تدفين پيامبر (ص) انجام نشده بود كه عده اي از انصار و مهاجرين به طمع اين كه شخصي از قبيله خود را روي كار بياورند، در مكاني به نام «سقيفه» گرد هم جمع شدند و در نهايت ابوبكر را به عنوان خليفه انتخاب كردند. اين كار آنقدر با عجله انجام شد كه عمر گفت: «خلافت و بيعت با ابوبكر با عجله و بدون در نظر گرفتن حكمت و مصلحت انجام شد و خدا بود كه ما را از شر آن حفظ نمود[4]» سپس مي گويد: ما ترسيديم كه اگر بدون بيعت با ابوبكر از آنجا خارج شويم، انصار با شخص ديگري بيعت كنند[5].
اين وقايع سبب شد، كه خاندان پيامبر (ص) از صحنه سياسي جامعه دور شوند و در انزواي كامل قرار گيرند و مظلوميت و صبر و بردباري را پيشه كنند و در مقابل آزار و اذيت ها، به خاطر مصالح اسلام، عكس العمل نشان ندهند.