خانه » همه » مذهبی » چرا با اين كه معصومين(ع) شعر هم گفته اند، اما سفارش شده به آنها شاعر نگوئيم؟

چرا با اين كه معصومين(ع) شعر هم گفته اند، اما سفارش شده به آنها شاعر نگوئيم؟

در اصطلاح سخن موزون و قافيه دار را شعر(نظم) مي گويند.[1]شعر در قرآن و روايات به همان معناي معروف «با وزن و قافيه و سخن گفتن» است. آن چه مهم است از ديدگاه قرآن و روايات اين است كه شعرها به لحاظ «هدف ها» و «جهت گيري ها» و «نتيجه ها» به دو نوع گمراه كننده، و شعرهاي حكيمانه و هدايت گر تقسيم مي شوند.  
بدون شك  شعر، و شاعري مانند همه سرمايه هاي وجودي انسان داراي دو حالت است گاهي در مسير صحيح به كار مي رود و از آن بهره گيري مثبت مي شودو گاهي هم مخرب است و در خدمت اهداف باطل و ناروا به كار مي رود.  چه كسي مي تواند اين حقيقت را انكار كند كه اشعار سازنده و هدف دار در طول تاريخ حماسه هاي فراوان آفريده است و گاه قوم و ملتي را در برابر دشمنان خون خوار و ستم گر آن چنان بسيج كرده است كه بي پروا از همه چيز بر صف دشمن تاخته و قلب او را شكافته اند.
و نيز قابل انكار نيست كه گاه يك شعر اخلاقي آن چنان در اعماق جان انسان نفوذ مي كند كه يك كتاب بزرگ و پرمحتوا نمي تواند و به اندازة آن كار آمد داشته باشد. پيامبر اكرم (ص) برخي از اشعار را به عنوان اشعار حِكمي و خوب توصيف كرده اند.«ان من الشعر لحكمه»[2]حسان بن ثابت شاعر رسول خدا(ص) بود پيامبر بارهااز او به خاطر اشعارش قدر داني كرد.[3]بعضاشعر به عنوان وسيلة مخرب براي ويران كردن بنيان اعتقاد و اخلاق جامعه و تشويق به فساد و بي بند و باري مورد استفاده واقع مي شود، و يا انسان ها را به پوچي و بيهودگي و خيال پروري سوق مي دهد، و يا تنها سرگرمي بي محتوا و بي ارزشي تلقي مي شود. اين سخن خداوند متعال كه مي فرمايد :«الشعراء يتبعهم الغاون»[4] ناظر به همين نوع اشعار است.
در قرآن شش آيه، در مورد «شعر» و «شاعري» آمده در يكي از آيات شاعر بودن را از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نفي شده است.  خداوند مي فرمايد: «و ما هو بقول شاعر = قرآن و سخن شاعر نيست.»[5] و در جاي ديگري مي فرمايد: «ما هرگز شعر به او نياموختيم، و شايستة او نيست، اين (كتاب آسماني) تنها ذكر و قرآن مبين است، هدف اين است كه افرادي كه زنده اند، انذار كند و بر كافران اتمام حجّت شود…»    
از آية فوق اين مقدار استفاده مي شود كه شعر و شاعري لائق شأن شخصيت والايي چون پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ نيست، به قول مرحوم علامه، عدم تعليم شعر به پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نه تنها نقض و كاستي نيست بلكه نوعي ترفيع درجه است، و پاكيزه نمودن ساحت مقدس آن حضرت است از آنچه نوع شاعران خيال زده و خلاف گو به آن آلوده اند.[6]  
در جاي ديگر مي فرمايند: «و پيامبر شاعر نيست». شعرا كساني هستند كه گمراهان از آنان پيروي مي كنند، آيا نمي بيني آنها در هر وادي سرگردانند؟»[7]در اين كه شعر خوبست يا بد؟ زشت و يا زيبا، اسلام با شعر موافق است يا مخالف، رواياتي هم بيان شده كه به برخي از آنها اشاره مي شود:
1 . شعر حكيمانه مورد تأييد است: پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: بعضي از اشعار، حكمت است و پاره – اي از سخنان شعر.[8] گاهي شعر غوغا مي كند، و برندگي شمشير، و نفوذ تير را دارد چنانكه پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در مورد چنين اشعاري فرمود: «به آن كسي كه جان محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ در دست قدرت اوست، با اين اشعار گويي تيرها به سوي آنها پرتاب مي كنيد.»[9]2. شعراي متعهد مورد تأييد الهي هستند: در مورد يكي از شعرايي كه مدافع اسلام بود، فرمود: «دشمنان را هجو كن كه جبرئيل با تو است.»[10] و در جاي ديگر فرمود: تا زماني كه از ما و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ با شعرت حمايت كني مورد تأييد الهي مي باشي.»
3. پاداش شاعران متديّن و حامي ولايت اهل بيت ـ عليهم السلام ـ : امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «من قال… هر كس دربارة ما (اهل بيت) شعري بگويد، خدا خانه اي در بهشت براي او بنا مي كند.[11] و در جاي ديگر فرمود، شاعري دربارة ما شعر نگفت جز با تأييد (ملك) و روح القدس.»[12]همچنين سفارش فرمود كه: «اي شيعيان، به فرزندان خود اشعار در مورد ما را بياموزيد، كه اين كار بر دين خدا بود.»[13]نتيجه گيري:  بايد به اين نكته توجه كرد كه شاعر كسي است كه شعرهاي فراواني سروده باشد در حالي كه اكثريت اهل بيت ـ عليهم السلام ـ شعر نگفته اند و اگر شعري هم بوده، به اقتضاي موضوعي پيش آمده است.و در مورد حضرت علي ـ عليه السلام ـ هم كه اشعاري به آن حضرت منتسب شده بايد گفت كه اولاً آن اشعار همگي از جملة شعرهاي مقبول بود. ثانياً معمولاً از آن اشعار،براي پاسخ به دشمنان و يا مخاطبان خود استفاده شده است.  

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، نويسنده:آيت الله مكارم شيرازي، ح 15، و18و24
2. ترجمة تفسير صافي، ج 1، ذيل آية 224، شعراء.
3. الميزان، ج 15،   

پي نوشت ها:
[1] . راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، نشر كتاب، چاپ دوم، 1406 هـ، ص 262 و ر.ك: عميد، حسين، فرهنگ عميد، تهران، انتشارات جاويدان، چاپ دوازدهم، 1354، ص 771 و 1190.
[2] علامه اميني،الغدير، ترجمه مترجمان،تهران، بنيادبعثت،ج3،ص20
[3] محمد باقر مجلسي،حيوه القلوب،قم سرور،1384،ج4،ص 1391
[4] قران كريم،سوره شعرا،آيه 224
[5] .  همان،  سوره طور/30.
[6] . سيدمحمدحسين طباطبايي،، الميزان، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1362، ج17، ص112.
[7] . شعرا/227-224.
[8] . علامه اميني،پيشين، ج 2، ص 9 و سيدمحمدحسين طباطبايي،پيشين، ج 15، ص 368.
[9] . ر.ك: الميزان، ج 15، ص 368، و تفسير نمونه، ح 15، ص 383، و ر.ك: مسند احمد حنبل، ح 3، ص 460.
[10] . مسند احمد، ح 4، ص 299 و الميزان، ح 15، ص 368.
[11] . الغدير، (پيشين)، ح 2، ص 3.
[12] . تفسير نمونه، (پيشين)، ح 15، ص 385 به نقل از عيون اخبار الرضا.
[13] . تفسير نمونه، ح 15، ص 385 به نقل از نورالثقلين، ج 2، ص 71.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد