طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا با اينكه اسلام در عربستان ظهور كرده مردم آن سنّي هستند نه شيعه؟

چرا با اينكه اسلام در عربستان ظهور كرده مردم آن سنّي هستند نه شيعه؟

ترديدي نيست كه شيعه در حجاز يعني اولين سرزميني كه تشيع را پذيرفته است آغاز شده است. چون نبي اكرم _ صلّي الله عليه و آله _ مردم را به ولاءِ علي و اهل بيت او تشويق مي كرد و نخستين كسي بود كه اولياء و دوستان آن حضرت را به اسم شيعه نام گذاري نمود. به تعبير ديگر تشيع همان دين اسلام است كه در برابر ساير فرقه هاي منشعب شده از اسلام در پيروي از اهل بيت _ عليهم السلام _ تبلور يافته است. اما چرا بعداً شيعه در سرزمين عربستان تقليل يافت، بايد گفته شود که بزرگترين اختلافي كه ميان مسلمانان پس از درگذشت پيامبر _ صلّي الله عليه و آله _ بروز كرد مسألة قيادت و رهبري امت بود. دل هاي گروهي كه از دريچة لياقت و شايستگي و سخن صريح رسول گرامي، به مسأله مي نگريست با علي _ عليه السلام _ بود. اين گروه، اقليتي بودند كه در تمام مراحل دست از دامن امام برنداشتند و بر همين فكر ماندند تا از جهان رفتند و انديشه خود را به اولاد و دوستان خود منتقل كردند و به عنوان شيعه علي معروف شدند، ولي گروه ديگر، بر حسب يك رشته ملاكات، با ابوبكر بيعت كردند و از اين روز مسألة شيعه و سنّي در حجاز بوجود آمد و كسيكه بر عرصة قدرت رسيد و به عنوان خليفه مسلمين انتخاب شد خود از بزرگان اهل سنت گرديد و به مدت سه سال بر تخت خلافت نشست. بعد از فوت خليفة اول خليفه دوم كه به عنوان جانشين و خليفه انتخاب شد او نيز همان اهدافي كه ابوبكر دنبال مي كرد، ادامه داد. در زمان عمر به شدت با پيروان واقعي رسول اكرم _ صلّي الله عليه و آله _ مخالفت مي شد و در اين دوره، دور كردن مردم از محور حق و از سيره و سنت رسول اكرم _ صلّي الله عليه و آله _ به اوج خود رسيد و به خاطر همين خودمحوري و تجبّر پس از دوازده سال خلافت به قتل رسيد و بعد از او نوبت خليفة سوم يعني عثمان شد، زمان او دوره اوج و نهايت مخالفت علني با شيعه و رسول اكرم _ صلّي الله عليه و آله _ بود. پس روي هم رفته مدت 25 حق از محور اصلي خود دور گشت و چون از سوي ديگر علي _ عليه السلام _ هم كه خانه نشين بود، تسنن در اواخر حكومت عثمان در مدينه و مكه و ساير مناطق حجاز تثبيت شد؛ لذا بعد از آنكه خليفة سوم را مردم به قتل رساندند و به سراغ علي _ عليه السلام _ آمدند ديگر از اسلام و احكام آن و تشيع جز پوست خشك و خالي چيزي باقي نمانده بود.[1]وقتي علي _ عليه السلام _ متولي امر خلافت شد با همان حقايقي رو به رو گشت كه قبلاً پيش بيني كرده بود. اولين امري كه آن حضرت بعد از قبول خلافت با آن مواجه شد، پيمان شكني و گسستن بيعت از سوي طلحه و زبير و پيوستن آن ها به عايشه در بصره بود. لذا علي _ عليه السلام _ از مدينه به سوي بصره روي نهاد. وقتي علي _ عليه السلام _ پس از قلع و قمع فتنة طلحه و زبير كوفه را به عنوان محل اقامت خود برگزيد، شيعياني كه همراه آن حضرت از حجاز (عربستان) آمده بودند با او در كوفه ماندند. بنابراين در حجاز از دوستان و شيعيانِ او جز عدة كمي باقي نماندند. لذا از اين بعد سرزمين حجاز محل استقرار و تاخت و تاز اهل تسنن گشت و روز به روز رو به گسترش نهاد و در حكومت 5 ساله علي _ عليه السلام _ جنگ هاي جمل و نهروان و صفين بوجود آمد كه ديگر فرصتي براي علي _ عليه السلام _ پيش نيامد كه به سرزمين حجاز بپردازد و محل حكومت و خلافت ايشان شهر كوفه گشت و تشيع در عراق گسترش پيدا كرد. و آنگاه كه خلافت به دست معاويه افتاد اين شيعيان به استثناء معدودي به حجاز باز نگشتند و شيعيان حجازي در كوفه ماندند و كوفه به صورت پايتخت تشيع درآمد.[2]از آن زماني كه شيعه در حجاز (عربستان) به خاطر اينكه در اقليت قرار گرفته بود، دچار ضعف گرديد روح تشيع براي بار دوم نيرو و قدرتي به دست نياورد در حاليكه در سرزمين هاي ديگر برخوردار از رشد و پيشرفت گشته بود، اما در حجاز علي رغم وجودِ عواملِ قوي و نيرومندي كه انسان از رهگذر آن ها به رواج و انتشار تشيع در اين سرزمين اميدوار مي شد، هيچ پيشرفتي براي تشيع در اين منطقه به چشم نمي خورد.[3]در زمان حكومت معاويه شيعه به شدت در تنگنا قرار گرفت حتي در نمازها علي _ عليه السلام _ را سبّ
مي كردند و معاويه سياستي را اتخاذ كرده بود كه بعدها به سياست حذف شيعه، معروف گشت بعد از معاويه پسرش يزيد علناً با تشيع به مبارزه برخواست كه نمونة بارز آن قيام كربلا و شهادت امام حسين _ عليه السلام _ و يارانش مي باشد.
در طول تاريخ حكومت هايي كه بر سر كار آمدند و خلافت را به سلطنت تبديل كردند از بني اميه و بني عباس تا خلافت عثماني ها سياست همة آن ها حذف شيعه بود البته بعدها حادثه و رويدادي ميان شيعه و حكومت عثماني در مدينه اتفاق افتاد[4] كه در آن شيعيان مدينه پيروزي نسبي بدست آوردند و به همين علت است كه در مدينه شيعه بيشتر از مكه مي باشد. ولي بعدها كه سعودي ها بر مبناي اعتقادات وهابيت بر حجاز تسلط يافتند با اعمال وحشيانه و كوبنده و طبع خشن و قساوت گري، تمام گروه هاي اهل حجاز را در برابر خود رام و تسليم نمودند. بنابراين پس از چنين اعمال قساوت آميز، نه از شيعه و نه از فرقه هاي ديگر هيچ حس و حركتي به چشم نمي خورد و هيچ صدايي از مردم حجاز بر نمي خواست. سعودي ها به اين اعمال وحشيانه بسنده نكردند و متعرض گنبد و بارگاه هاي ائمه بقيع و اهل بيت _ عليهم السلام _ شدند و اركان ايمان را نيز به ويراني كشيدند. و در حال حاضر وهابيها بر مردم آن سامان حكومت مي كنند كه اكثر سياستمداران و سردمداران آن وهابي مطلق هستند كه حتي ريختن خون شيعه را واجب مي دانند.[5]پس به اين نتيجه مي رسيم كه بعد از پيامبر اكرم _ صلّي الله عليه و آله _ در سقيفة بني ساعده بناي تسنن زده شد و كسيكه خليفة پيامبر گشت از بنيان گذاران اهل سنّت بود و حدود 25 سال خلفاي تسنن اريكة قدرت را به دست گرفتند و به نشر مذهبي پرداختند که بعدها به اهل سنت معروف شد و سرزمين حجاز (عربستان) تبديل به مركز تسنن گرديد كه و بدين صورت در سرزمين حجاز مذهب اهل سنت بيشتر از شيعه گسترش پيدا كرد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ شيعه، تأليف محمدحسين مظفر.
2. تشيع در مسير تاريخ، تأليف سيد محمدتقي آيت اللهي.
3. فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، تأليف جعفر سبحاني.
4. كشف الاسرار، تأليف امام خميني(ره).
 
پي نوشت ها:
[1] . سبحاني، جعفر، فرهنگ عقايد مذاهب اسلامي، انتشارات توحيد، چاپ اول، 1371، ص53.
[2] . تاريخ شيعه، ص 192.
[3] . همان.
[4] . آيت اللهي، محمدتقي، تشيع در مسير تاريخ، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ ششم، 1372، ص109.
[5] . تاريخ شيعه، ص 195 و 196.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد