امروزه براساس تشكيل حكومت هاي مختلف، بحث سياست خارجي به عنوان اصلي ترين مبحث در مورد تأمين منافع دولت ها مطرح مي باشد. سياست خارجي از جمله راهكارهايي است كه هر كشور و دولتي به آن توجه ويژه و اساسي دارد. سياست خارجي كشورها تحت تأثير دو عامل عمده شكل مي گيرد كه عبارتند از:
1. محيط ذهني كه همان ارزش ها و تصورّات سياستگذاران است.
2. محيط عيني كه خود شامل دو بخشِ محيط داخلي «شرايط داخلي كشور» و محيط بين المللي «شامل محيط منطقه اي و محيط جهاني» است. ارزش ها، تصوّرات و نگراني هاي ملّي سياست گذاران بر آنچه كه انجام دادنش براي آنان مطلوب است ،تأثير مي گذارد، امّا محيط «اعم از داخلي، منطقه اي و جهاني» تعيين كننده آن چيزي است كه، دولت ها قادر به انجام آن هستند.
شرايط محيط بين المللي كه شرايط سيستمي ناميده مي شوند ،از دو طريق بر رفتار و سياست خارجي دولت ها تأثير مي گذارند:
1. اين شرايط سيستمي اغلب عامل بوجود آورنده محدوديت ها و در برخي موارد فرصت ها مي باشند.
2. عامل بوجود آورنده برخي نيروهايي مي شوند كه دولت ها را به يك جهت خاص واداشته يا ازآن باز مي دارند.
لذا براي فهم سياست خارجي كشورهاي مختلف به ويژه كشورهاي در حال توسعه، بايد به سه عامل محدوديت ها، فرصت ها و فشارها توجه نمود[1]. حال اگر اين سه عامل را در كنار محيط ذهني دولت ها قرار دهيم مي توان به طور كلّي نتيجه گرفت كه دولت ها در برخورد با مسائل خارج از مرزهاي خود به طور عمده از دو اصل عمده أثر مي پذيرند: 1. ارزش هاي حاكم بر منش حاكمان. 2. محدوديت ها و فشارهاي وارده
اگر نگاهي دقيق و غير مغرضانه به دولت هاي اسلامي و حاكمان اين دولت ها بپردازيم، ناخودآگاه احساس خواهيم كرد كه برخورد آنها با مسائل خارج از دولت آنها علي الخصوص در برخورد با مصائب بي شمار مسلمانان، دقيقاً ناشي از ارزش ها و تصورات حاكم بر انديشه هاي حاكمان آنها بوده و مي باشد.
به ديگر سخن بايد گفت :علل اصلي سكوت دولتمردان اسلامي در جريان نسلكشي و آزار و اذيت مسلمين در بِلاد مختلف اسلامي را مي توان در دو علت عمده زير جستجو كرد:
1. اصولاً دفاع از مسلمانان رنج كشيده در كشورهايي اسلامي در نزد اكثر حكام به ظاهر اسلامي ارزش محسوب نمي شود. اگر هم برخي مواقع موضع گيري هايي را از اين دولتها بويژه دولتهاي عربي شاهد هستيم، اين بر اساس ارزش مداري اين كشورها نيست، بلكه براساس حسّ ناسيوناليستي آنها است كه براساس مكتب و مسلك «پان عربيسم» در برخي مواقع عكسالعمل نشان مي دهند. آنها اصولاً جمله معروف نبي مكرم اسلام(ص)که فرموده اند: «مَنْ اصبح و لَمْ يَهتمَّ بامور المسلمين فليس بمسلمٍ» را در عمل قبول نداشته و براساس منافع زودگذر خود تصميم مي گيرند. به عقيده بسياري از اين دولت ها، ارزش آن چيزي است كه حكومت آنها را طولاني تر كند. لذا جاي تعجب ندارد كه در مقابل اين ظلم و جورها سكوت اختيار نموده و بعضاً برخي قطعنامه هاي خشك و بي مصرف را صادر نمايند. علاوه بر اينكه اكثر حاكمان دولت هاي به ظاهر اسلامي، به ظاهر خود را مسلمان و معتقد معرفي مي كنند در حالي كه در باطن و در خفاء چهره اي كريه و مفسده جو دارند. كسي كه سالها با سران كشورهاي اسلامي حشر و نشر نزديك داشته و با آنها مراوده و همياري مي نموده است، دراين باره مي گويد: براي نمونه سلطان حسن دوّم «پادشاه اسبق مراكش» به همه مفاسد اجتماعي آلوده بود، امّا با رياكاري، خود را اميرالمؤمنين مي ناميد و روزهاي جمعه در «رباط» «پايتخت مراكش» نماز جمعه به امامت او برگزار مي گرديد. سلطان برونئي هم كه ثروتمندترين مرد جهان و مالك صدها قمارخانه و هتل و كاباره در سراسر دنيا است، خود را اميرالمؤمنين مي نامد و روزهاي جمعه، مردم دارالسّلام پشت سر او مي ايستند و نماز مي خوانند. … سلطان حسن «مراكش»، سلطان حسين «اردن»، ملك خالد «عربستان»، شيخ زايد «الامارات»، شيخ صباح «كويت». سوهارتو «اندونزي» و اغلب رهبران كشورهاي اسلامي هم مشروبات الكلي مي نوشيدند و هم به خانه هاي اطرافشان تعرّض مي كردند.[2] در هر صورت بايد گفت اين حاكمان هيچگاه مقابله با دشمنان و دفاع از حقوق مسلمانان را ارزش نمي دانند تا در مقابل مصائب مسلمين دل بسوزانند بلكه براساس حفظ منافع خود كه همانا حفظ تاج و تخت است عمل مي نمايند. پس بديهي است كه كم كاري و مماشات دولت هاي اسلامي را در اين زمينه شاهد باشيم.
2. غير از جريان ارزش ها بحث محدوديت ها و فشارها هم مطرح است. امروزه اكثريت مطلق كشورهاي اسلامي و دولت هاي آنها، اسيران فكري و عملي كشورهاي غربي به ويژه آمريكايي ها مي باشند. آنان بدون اشاره و اجازه آمريكائيان كاري انجام نمي دهند. به همين خاطر بر اثر فشارهايي كه از سوي آنان بر دولت هاي اسلامي وارد مي شود، ناخودآگاه دولتمردان اين كشورها را نيز مجبور به عقب نشيني مي نمايد. اين فشارها موجب محدوديت هايي مي شود كه دولت هاي اسلامي را وادار به سكوت و بردگي مي نمايد، زيرا در صورت هرگونه عكس العملي، حكومت هاي آنان كه به آمريكايي ها متصل است، واژگون خواهد گشت. بر همين اساس بود كه حاكم زبوني به نام سلطان حسين ملعون در كشور اردن به جاي دفاع از حقوق حقّه فلسطينيان، سلاح در دست گرفته و با كشتن هزار فلسطيني بي گناه در جريان سپتامبر سياه، اين تراژدي غمبار را رقم زد. زيرا ملك حسين و ملك حسين ها به خوبي مي دانستند كه براي حفظ سلطنت پر از خيانت خود، مجبور به همراهي آمريكائي ها خواهند بود. پس به طور كلي مي توان گفت يكي از علل سكوت دولت هاي اسلامي در قبال فجايع مسلمانان، محدوديت و فشارهايي است كه از جانب اربابان آنان مانند آمريكا اِعمال مي گردد.
با اين حال بايد گفت كه ملت هاي اسلامي دو گونه اند: 1. برخي از آنان برخلاف دولت هايشان، وظيفه شناس ومسئوليت پذير هستند و در قبال ظلم به ساير مسلمين و فجايع به وجود آمده، از خود عكس العمل نشان مي دهند ؛ولي عكس العمل آنان با سركوب يا بي اعتنايي دولت هاي متبوعشان روبرو مي شود. 2. كساني كه مانند دولت هاي خود، احساس مسئوليت نمي كنند و در پي هوا و هوس خود هستند و فقط دنبال بساط عيش و نوش و راحتيشان، به هر قيمتي ،مي باشند و هيچ عكس العملي در مقابل مصائب مسلمين نشان نمي دهند.
امّا دولتمردان ما برخلاف بسياري از كشورهاي اسلامي، حمايت از مسلمانان رنج كشيده و مظلوم را خارج از مسائل ديپلماتيك مي دانند، زيرا آنان معتقدند طرفداري از مسلمانان مظلوم فراتر از بحث سياست خارجي است. بر اين اساس بايد گفت كه اگر برخورد كشورمان با مشكلات مسلمانان را در چارچوب سياست خارجي ترسيم نماييم، بحث ارزش ها و محدوديت ها رنگ و بوي ديگري مي گيرد. چون رهبران كشور ما براساس آموزه هاي ديني، دفاع از حقوق مسلمانان رنج كشيده را يك ارزش و آرمان براي خود تلقي مي نمايند و هميشه سعي دارند تا اين ارزش را عملي سازند. به همين خاطر است كه در مقابل فشارها و تهديدات آمريكا و ساير دولت هاي قدرتمند دنيا، ايران يك تنه ايستادگي كرده و تسليم اين تهديدات و تبليغات منفي نشده است.
بنابراين اصل مواجهه با هتك حرمت ها در نظام اسلامي ايران در نزد دولت و ملت ايران يك امر مسلّم و مورد پذيرش است. لكن آنچه مهم است نوع مواجهه است. اين مواجهه بايد به گونه اي صورت پذيرد كه مصالح دنياي اسلام و مسلمانان به خصوص مسلمانان همان منطفه درآن باشد بنابراين در اين عرصه گاهي در صورت بروز چنين وقايعي مسئولين كشور با استفاده از ابزارهاي ديپلماتيك، يا از طريق ابزارهاي اقتصادي و يا با استفاده از فشارهاي افكار عمومي در کشورهاي مختلف,اتخاذ مواضع مي کنند. البته بايد اين مطلب را بيان داشت كه در عالم سياست اينگونه نيست كه اگر برخورد نظامي قاطعانه تر به نظر مي رسد كارآمدتر نيز باشد. كارآمدي يك روش بسته به شرايطي است كه در آن شرايط تصميم سازي مي شود و آنچه مهم است اين است كه مراجع تصميم ساز در اين خصوص با درايت و تدبير تصميم بگيرند.
در پايان اين نكته را خاطر نشان مي سازيم كه در جمهوري اسلامي ايران تصميم گيري در موارد مربوط به امنيت دنياي اسلامي و سياست خارجي دولت اسلامي مكانيزم هاي خاص خود را دارد. اين مكانيزم ها بگونه اي است، كه نظر رهبري عالي نظام را تأمين مي نمايد، زيرا در اين صورت است كه بيشترين درجه اطمينان به صحت تصميمات حاصل خواهد شد. بنابراين وقتي رهبري تصميمي را با مشورت اركان مربوطه نظام اتخاذ مي كنند، وظيفه امت اسلامي احترام عملي به اين تصميمات است كه بيشترين ضريب مصلحت را دارا است.
پي نوشت ها:
[1] . مجله سياست خارجي، سال هفدهم، زمستان 82، صص 890ـ889.
[2] . فرح ديبا، دختر يتيم، چاپ به آفرين. چاپ اول، 1382، صص 851 و 850.