بر خلاف آنچه در پرسش آمده، از هر زاويه كه بحث شود جهل هم در مقابل عقل است و هم در مقابل علم، يعني از نظر وضع الفاظ و دلالت لفظي و از نظر منطقي و همچنين از نظر فلسفي و عرفاني و روايي ميان جهل و علم از يك سو و ميان جهل و عقل، از سوي ديگر، تقابل و تضادّ وجود دارد، لذا در چند محور به اختصار در تبيين تقابل هاي ياد شده جهل با علم و عقل مطالبي مطرح مي شود:
1. از نظر لغوي و زبان شناسي اگر نگاه شود، جهل در مقابل علم است؛ لذا در كتاب هاي لغت گفته اند: جاهل مقابل عالم، جاهل مركّب: آن كه علم وي با واقع مطابق نباشد، آن كه گمان مي كند چيزي را مي داند و در واقع آن را نمي داند.[1]و هم گفته شده: جهل ضدّ علم، جهل بسيط عدم علم به چيزي كه مي توان به آن علم داشت.[2]هم چنين دربارة تقابل لغوي عقل و جهل گفته شده:عقل دريافتن و دانستن، نقيض جهل است.[3]2. و اگر از نگاه منطقي ملاحظه شود، همان طور كه جهل در تقابل با عقل است، در تقابل و تضادّ با علم نيز هست، چون جاهل به كسي گفته مي شود كه شأن و لياقت علم داشتن و عقل داشتن را داشته باشد، و لذا به ديوار، سنگ، درخت و مانند آنها هرگز جاهل گفته نمي شود؛ چون آنها شأن داشتن علم و عقل را ندارد، و از سوي ديگر انسان است كه مي تواند عاقل و يا عالم باشد و از جهل منزّه باشد؛ يعني انسان مي تواند قدرت انديشه و درك امور كلّي و مفاهيم كلي را داشته باشد، تا عاقل گفته شود و هم چنين انسان است كه مي تواند علم و آگاهي كسب كند، تا عالم گفته شود. پس اگر كسي علم و يا عقل نداشت، گرفتار صفت مقابل آن يعني جهل خواهد بود، چون اگر علم نباشد، مقابل او كه جهل است به طور يقين هست و يا اگر عقل نبود مقابل او كه جهل است (عدم درك مفاهيم كلّي) به طور حتم هست، زيرا انسان موجودي است كه مي تواند به علم و عقل، يا به مقابل و ضدّ آن دو كه جهل است، متّصف باشد و هرگز نمي شود كسي را پيدا كرد كه نه علم و عقل داشته باشد و نه مقابل آن يعني جهل را. بنابراين از اين نظر هم، جهل همان گونه كه در تقابل و تضادّ با عقل است در تضادّ با علم نيز هست. و در اين باره در تحليل واژه هاي عاقل، عقل، عالم و علم در منبع ذيل مطالبي عنوان شده است كه تفصيل بحث را بايد در آن جا جستجو كرد.[4]3. اگر مراد از تضادّ جهل با عقل مطلب عميق تر از مباحث ياد شده است (چه اينكه ظاهراً چنين است) در پاسخ بايد عرض شود:
به حسب ظاهر، مراد از ان عقل و جهلي است كه در انسان است و آن را قوّة عاقله، يعني قوّة روحانيّه اي گويند كه مجرّد و به حسب فطرت، مايل به خيرات و كمالات است و انسان را به عدل و احسان و كارهاي نيك دعوت مي كند، و در مقابل آن قوّة واهمه است كه فطرتاً در تحت نظام عقلي نيايد و مسخّر در ساية عقل و نفس مجرّد نشود و مايل به دنيا است كه شجرة خبيثه و اصل شرور است.[5]معناي ديگر عقل مقابل جهل آن است كه موجود مجرّد كه در زبان شرع از آن به ملائكه ياد مي شود و در كتاب عقل و جهل اصول كافي نيز رواياتي دربارة آن آمده است و عقل بدين معنا در مقابل جهلي است كه از آن به وهم كل ياد مي شود، و حقيقت ابليس و شيطان بزرگ است،و همواره انسان را به سوي شرور فرا مي خواند.[6]طبق اين بيان يكي از معاني عقل و جهل آن است كه كاملاً متقابل اند. امّا هرگز اين مسايل به معناي تقابل علم و جهل نيست.
گاهي جهل در مقابل علم است و اين جهل كه در مقابل علم است، از جنود جهل و عقل است. لذا در روايتي كه جنود عقل و جهل را برشمرده است آمده:«… العلم و ضدّه الجهل».[7]يعني يكي از جنود عقل، علم است كه در مقابل آن جهل قرار دارد. برخي از بزرگان درباره آن گفته است: بدان كه اين علم و جهل كه در اين موضع از جنود عقل و جهل قرار داده شده است، غير از خود عقل و جهل است، زيرا عقل، يا عبارت از عقل مجرّد در انسان است و مقابل آن قوّة واهمه قرار دارد، يا عبارت از عقل كلّ است كه عقل عالم گير است و در مقابل آن جهل، عبارت از «وهم كلّ» است كه در لسان شريعت مطهرّه از آن تعبير به شيطان شده است، اما علم و جهل در اين مقام عبارت است از شئون آن دو حقيقت، پس شأن عقل، علم است؛ زيرا كه عقل، حقيقت مجرّدة غير محجوبه است و به برهان پيوسته است كه اين حقيقت، عاقل و عالم است.[8]با توجه اين بيان معلوم مي شود كه گاهي جهل مقابل عقل قرار دارد و گاهي مقابل علم و اين گونه نيست كه جهل همواره در مقابل عقل باشد. و هيچگاه مقابل علم كاربرد نداشته باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. دائرة المعارف، جلد 5، صفحه 532، نشر شهيد سعيد محبّي، 1375 شمسي.
2. شرح اصول كافي، ملّا صالح مازندراني، جلد 1، با تعليقه علّامه شعراني، نشر مكتبة الاسلميه، تهران، بي تا.
3. صدرالمتألهين، اسفار، جلد 3، صفحه 418، نشر دارالاحياء لتراث العربي، بيروت، بي تا.
پي نوشت ها:
[1] . لغت نامة دهخدا، نشر دانشگاه تهران، 1338 ش، جلد 16، صفحه 155، مادة جاهل.
[2] . همان، ص180، ماده جهل.
[3] . همان، جلد 34، ص370، ماده عقل.
[4] . لغت نامة دهخدا، نشر پيشين، مادة عقل، عاقل، علم، عالم، جهل و جاهل.
[5] . امام خميني، شرح حديث جنود عقل و جهل، مؤسسه نشر آثار امام، 1377 ش، ص21.
[6] . همان، صفحه 23.
[7] . کليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، كتاب عقل و جهل، تهران، نشر فرهنگ اهل البيت، بي تا، جلد 1، صفحه 24، حديث 14.
[8] . ملاصدرا، اسفار، بيروت، نشر دارالاحياء لتراث العربي، بي تا، جلد 3، صفحه 447، امام خميني، شرح حديث جنود عقل و جهل، نشر پيشين، ص 258.